﴿۷۷﴾ قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا 

بگو پروردگار من براي شما ارجي قائل نيست اگر دعاي شما نباشد، شما (آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد و دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد.

اگر گفتيم «الانسان فقيرٌ يعني هستيِ او هستي فقيرانه است خب اگر هستي او هستي فقيرانه بود اگر اين هستيِ فقير با آن غني رابطه نداشته باشد مي‌شود هيچ ديگر, فرمود شما «عِبء» يعني وزن يعني ثِقل يعني سنگيني هيچ نداريد اگر رابطه‌تان را قطع كرديد هيچ‌ هستيد اين ﴿يَعْبَؤُا﴾ كه در قرآن فقط يك جا استعمال شده و آن همين است اين بار سنگين را مي‌گويند «عِبء»

فرمود اگر شما رابطه نداشته باشيد وزني نداريد ولي متأسفانه شما اين رابطه را از اول تا الآن بهم زديد ما گفتيم ﴿وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾[28] شما با بودِ خدا ديگري را اراده كرديد ما از قيامت سخن گفتيم شما گرفتار ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ﴾ شديد در آيه دو فرمود: ﴿لَمْ يَكُن لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً﴾ اما شما ﴿وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً﴾[29] كه هيچ كاري از آنها ساخته نيست ما پيامبر فرستاديم شما برابر آيه چهار گفتيد كه ﴿إِنْ هذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ﴾ گفتيد ﴿أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا﴾[30] گفتيد ﴿مَالِ هذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ﴾[31] گفتيد كه ﴿أَوْ يُلْقَي إِلَيْهِ كَنزٌ﴾خب شما چيزي را فروگذار نكرديد كه هر چه ما گفتيم شما به هم زديد تكذيب كرديد لذا در بخش پاياني كه جمع‌بندي مي‌كند مي‌فرمايد شما بي‌ارزشيد چرا؟ براي اينكه شما ارزشتان در تصديق سخنان ماست ولي هر چه ما گفتيم شما تصديق نكرديد

﴿لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ﴾ اگر ذات اقدس الهي شما را نخواند بي‌ارزشيد اين‌چنين نيست كه اگر شما خدا را نخوانيد بي‌ارزشيد اگر او دستتان را نگيرد بي‌ارزشيد اگر او پيغمبر نفرستد هدايتتان نكند دين پيدا نكنيد مي‌شويد لا شيء نه اينكه اگر شما خدا را نخوانيد مي‌شويد لا شيء.

 

پس وزنتان به اين است كه اين امور را تصديق كنيد رابطه را حفظ بكنيد ولي متأسفانه ﴿فَقَدْ كَذَّبْتُمْ﴾ حالا كه ﴿كَذَّبْتُمْ﴾ پس بي‌وزنيد همين عذاب الهي و كيفر تلخ الهي براي شما مي‌شود لازم ﴿فَسَوْفَ يَكُونُ﴾ همين تكذيب كه به صورت عذاب در مي‌آيد از شما دست‌بردار نيست چون در حقيقت همين عمل است كه به اين صورت در مي‌آيد

چندتا روايتي كه در ذيل اين آيه آمده است[1] اين خطاب را به خصوص كفار نمي‌داند به انسانها مي‌داند اعم از كافر و مؤمن مي‌فرمايد أيّها الناس اگر شما به خدا توجه نكنيد و از خدا چيز نخواهيد او را عبادت نكنيد او را دعا نكنيد مورد اعتماد و اعتناي او نيستيد وزني نداريد به اصطلاح رقم و عددي نيستيد عَبء يعني يك شيء سنگين و وزين اگر شما خدا را نخوانيد بي‌ارزشيد نظير ﴿وَقَدِمْنَا إِلَي مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً﴾[2] يا ﴿فَلاَ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْناً﴾[3] پس ايّها الناس! اگر شما خدا را نپرستيد و خدا را نخوانيد و نخواهيد بي‌ارزشيد اختصاصي به كفار ندارد برابر چند روايتي كه در ذيل اين آيه است.

اما چون خطاب اين آيه با خيلي از آيات اين سور‌ه ناظر به مشركان مكه است مي‌فرمايد ذات اقدس الهي به شما احترام كرده براي شما دعوت‌نامه فرستاده اگر او شما را احترام نمي‌كرد كه دعوت نمي‌كرد ﴿مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ﴾[4] اگر او شما را دعوت نمي‌كرد معلوم مي‌شود مورد احترام او نبوديد. اينكه اضافه «دعاء» به «كُم» اضافه به مفعول است يا اضافه به فاعل بحث بود طبق آن روايات اضافه اين «دعاء» به «كُم» اضافه به فاعل است يعني اگر شما خدا را نخوانيد شما داعي نباشيد عابد نباشيد رقمي نيستيد لكن طبق آن برداشت ديگر اضافه «دعاء» به «كُم» اضافه مفعول است يعني «لولا دعاء الله إيّاكم» خدا شما را دعوت كرد اگر او شما را دعوت نمي‌كرد ارزشي نداشتيد

سرّ ترجيح اضافه به مفعول بر اضافه به فاعل كه آيا داعي خداست يا داعي بنده است اين فاء ﴿فَقَدْ كَذَّبْتُمْ﴾[5] است اگر واو بود «و قد كذّبتم» ممكن بود بگوييم اضافه «دعاء» به «كُم» اضافه به فاعل است اما فاء است يعني اگر خدا شما را دعوت نمي‌كرد شما بي‌ارزش بوديد ولي متأسفانه شما اين را تكذيب كرديد يعني ارزشتان را از بين برديد بنابراين اگر اين واو بود معنايش اين بود كه اگر بشر خدا را نخواند بي‌ارزش است

Commentators understand this verse to mean that a human being’s purpose is to worship God (R), in keeping with other verses such as 51:56 : I did not create jinn and mankind, save to worship Me . Here supplication ( du ʿāʾ ) is also understood to refer to one’s worship, prayer, and gratitude to God (R) or one’s faith (IK).