(55) إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في‌ شُغُلٍ فاكِهُونَ

(۵۵) بهشتيان امروز به نعمتهاي خدا مشغول و مسرورند (و از هر انديشه ناراحت كننده بركنار).

سپس به گوشه اى از پاداشهاى مؤ منان پرداخته، و قبل از هر چيز روى مساله آرامش خاطر انگشت ميگذارد و مى گويد: (بهشتيان در آن روز چنان به نعمتهاى خدا مشغولند كه از هر انديشه ناراحت كننده بر كنار ميباشند)(إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في‌ شُغُلٍ). (و در نهايت سرور و شادى به سر ميبرند)(فاكهون).

(شُغُل) (بر وزن شتر) و (شغل) (بر وزن قفل) هر دو به معنى حوادث و حالاتى است كه براى انسان روى ميدهد و او را به خود مشغول ميدارد خواه مسرتبخش باشد و يا غم انگيز.

اما از آنجا كه بلافاصله پشت سر آن، كلمه (فاكهون) آورده شده و اين واژه جمع (فاكه) به معنى مسرور و خوشحال و خندان است، ميتواند اشاره به امورى باشد كه از فرط شادى انسان را چنان به خود مشغول ميدارد كه از امور نگراني زا به كلى غافل ميسازد، به طورى غرق در سرور و نشاط خواهد شد كه غم و اندوهى بر او چيره نخواهد گشت، و حتى هول و وحشتى را كه به هنگام قيام قيامت و حضور در دادگاه عدل الهى به او دست داده به فراموشى مي سپارد، كه اگر به راستى فراموش نشود همواره سايه نگرانى و غم بر دل او سنگينى خواهد كرد، بنابراين يكى از آثار اين اشتغال ذهن فراموش كردن احوال محشر است.

https://rasekhoon.net/media/show/1610073/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C

بعضى از مفسرين گفته اند: معناى (فاكه) صاحب ميوه است … ولى اين معنى را يك نكته بعيد مى سازد، و آن اين است كه در اين آيات سخن از ميوه به ميان آمد، ديگر لازم نبود كه بار ديگر تكرار شود، به خلاف اينكه كلمه مذكور را به معناى گفت و شنود بگيريم كه ديگر تكرارى لازم نمى آيد.

و معناى آيه اين است كه: اصحاب بهشت در آن روز در كارى هستند كه توجهشان را از هر چيز ديگرى قطع مى كند و آن كار عبارت است از گفت و شنودهاى لذت بخش، و يا عبارت است از تنعم در بهشت.

حالا كه محاسبه شد و پرهيزكاران، اصحاب بهشت شدند، اينها سرگرم لذّت‌هايي هستند كه محصول كار آنهاست. «فاكِه»؛ يعني مشغول گفتگو و گفتمانِ لذّت‌بخش هستند. برخي‌ها خواستند بگويند «فاكِه»؛ يعني «ذو فاكهه» که صاحب‌ و داراي ميوه هستند و اين تام نيست براي اينكه بعد دارد ﴿لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ﴾ خودِ «فاكهه» به معناي ميوه را در آيه بعد دارد. اينها «تفكّه» دارند, گفتمان دارند و از ديدار يكديگر لذّت مي‌برند ﴿تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ درودشان در آنجا سلام است﴾،[21]البته اين براي اوساط از اهل ايمان است؛ اوحدي از اهل ايمان, بهشت را مقصد مي‌دانند نه مقصود (فرق بین مقصد و مقصود آن است که اگر من به بازار برای کتاب خریدن می روم بازار مقصد من است و کتاب مقصود.) و به اين فكر است كه وارد بهشت شود و از آن به بعد با مقصود خودش ملاقات كند. الان مثلاً شما مي‌بينيد اينهايي كه اعتاب مقدسه مي‌روند يا براي زيارت ثامن‌الحجج(عليه السلام) مي‌روند، اينها يك ره‌توشه تهيه مي‌كنند كه بروند حضرت را زيارت كنند و كارشان همين است، اما از حضرت چه چيزي بخواهند؟ چطور بخواهند؟ چه علمي بخواهند؟ چه معرفتي بخواهند؟ چه درجه‌اي بخواهند؟ كاري با حضرت ندارند، اينها تا مشهد مي‌روند كه مقصد اينهاست، همان دور ضريح گشتن و زيارتنامه خواندن كارِ اينهاست؛ در بهشت هم همين‌طور است، خيلي‌ها بهشت را براي ﴿شُغُلٍ فاكِهُونَ﴾ مي‌خواهند، اما حالا «لقاءالله» را طلب كنند و ﴿رَبِّ أَرِني﴾[22]بگويند, كلام الهي را بشنوند, خدا در قيامت با يك عدّه سخن مي‌گويند اينها بكوشند که مخاطب خدا باشند, با يك عدّه سخن نمي‌گويند ﴿لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ﴾[23] اما يك عدّه را نگاه مي‌كند و با يك عدّه حرف مي‌زند اينها مقصود اوحديّ اهل بهشت است؛ اما اكثريّ اهل بهشت مقصود ندارند، مقصد دارند که مي‌خواهند بروند در بهشت ﴿في‌ شُغُلٍ فاكِهُونَ﴾ باشند، همين!

لذا گاهي سؤال مي‌كنند ما آن‌جا خسته نمي‌شويم؟ در حالي كه عالَمي است كه خستگي ندارد، خواب ندارد، خواب براي برزخ است؛ اينها هميشه «يقظان»‌ هستند و هميشه لذّت مي‌برند و هميشه از نوشيدنِ كوثر بدون رنجِ عطش لذّت مي‌برند و هميشه از خوردن فواكه بهشت بدون رنج گرسنگي لذّت مي‌برند. در دنيا اين‌طور نيست؛ در دنيا تا كسي گرسنه نشود از غذا لذّت نمي‌برد تا تشنه نشود از آب خنك لذّت نمي‌برد، در آن‌جا لذّت، مسبوق به رنج نيست، در آن‌جا سيراب شدن و لذّت كوثر چشيدن، مسبوق به عطش نيست، اينها را بهشتي‌ها دارند ﴿في‌ شُغُلٍ فاكِهُونَ﴾، اما بگويند: ﴿رَبِّ أَرِني‌ أَنْظُرْ إِلَيْكَ﴾[24]يا «ربّ كَلّمني» و «ربّ و انظر إليّ» اينها در آن نيست؛