انفاق

سوره ۱۷: الإسراء

وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا ﴿۲۹﴾

هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش ‍ منما) و بيش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گيري و از كار فرو ماني. (۲۹)

https://www.mehrnews.com/news/2519082/%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%A7%D9%82-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%A7%D9%82

چیستی مفهوم و شاخصه های انفاق در اسلام و قرآن کریم با استفاده از اندیشه های قرآنی مفسر بزرگ قرآن کریم آیت الله جوادی آملی:

چیستی مفهوم انفاق

در آغاز باید اذعان نمود انسان مالک حقيقي چيزي نيست، بلکه نماينده مالک حقيقي است و بايد مطابق فرمان او در مال خود تصرف کند: (وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ) [۱]

سوره 57: الحديد

آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ ﴿۷﴾

به خدا و پیامبرش ایمان آورید، و از اموالی که خدا شما را در آن جانشین خود قرار داده، انفاق کنید؛ پس برای کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کرده اند، پاداش بزرگی خواهد بود.

و اگر کسي بگويد: من با کوشش خود مال فراهم کرده ام، گفتار او همان منطق باطل قاروني است که مي گفت: (إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي [قارون] گفت من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‏ ام).[۲]

شاخصه های انفاق مطلوب در اسلام

۱. اجتناب از افراط و تفریط در انفاق

از جمله (وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ و از آنچه روزيشان داده‏ ايم انفاق مى كنند [۶]) می توان به این نکته رهنون شد که اولا، پرهيزکاران بخشي از روزي خود را انفاق مي کنند، نه همه آن را، و اين تعديل و پرهيز از افراط و تفريط دستور قرآن کريم درباره مقدار انفاق است: (وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا ﴿۲۹﴾هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش ‍ منما) و بيش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گيري و از كار فرو ماني).[۷]

۲. انفاق؛ روزی خداوند

ثانيا، بايد آنچه را انفاق مي کنند روزي خدا بدانند، نه مال خود (رزقنا) و اين بينش توحيدي را قرآن کريم به انسانها مي دهد: (وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ آنچه از نعمتها داريد همه از ناحيه خداست [۸])، (وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ و از آن مالى كه خدا به شما داده است به ايشان بدهيد) [۹].

۳. انفاق از طیبات

انفاق بايد از مال حلال باشد؛ چون مال حرام رزق الله نيست، بلکه مبغوض خداست. از اين رو قرآن کريم مي فرمايد از طيبات انفاق کنيد: (أَنفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ از چيزهاى پاكيزه‏ اى كه به دست آورده‏ ايد، انفاق كنيد) [۱۰] گرچه اصل مال روزي خداست، ولي مال حلال هر کس روزي خاص اوست و خداوند دستور انفاق از رزق خاص‌ انفاق کننده داده است.

۴. اکرام فقیر؛ مهمترین شاخصه در انفاق

هدف از انفاق به فقیر اطعام نیست اکرام است؛ لذا به انفاق سری توصیه شده است، زمانی اکرام در انفاق محقق می‌شود که کسی نفهمد حتی کسی که انفاق را دریافت می‌کند؛ به همین علت است که در روایات آمده به نحوی انفاق کنید که اگر با دست راست انفاق کردید دست چپ با خبر نشود، مقصود از دست چپ و راست این است که نه تنها دیگران نفهمند خود گیرنده هم نفهمد.

۵. انفاق تشویقی و اعلان علنی

گاهی انفاق‌ها باید برای تشویق مردم آشکارا باشد. انسان گاهی برای کار خیری مانند ساختن مسجد، حسینیه و بیمارستان دعوت می‌شود در این کارهای خیر اگر علنی انفاق شود دو ثواب مستحق فرد است یک ثواب کار خیر و انفاقی است که انجام داده است و ثواب دیگر از آن جهت است که دیگران را برای انجام این کار خیر تشویق کرده است.

۶. انفاق مقوله ای عام و فراگیر

بدیهی است انفاق نبايد محدود به مال باشد، بلکه علم، عقل، قدرت، جاه و جان نيز مورد انفاق است؛ زيرا همه اينها از مصاديق رزق الهي است که به بنده خود عطا کرده است، و از اين رو خداوند در بخشی از آيه سوم از سورۀ بقره فرمود: (مما رزقناهم) و نفرمود: من اموالهم.

سوره ۲: البقرة

ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿۲﴾

اين كتاب با عظمتي است كه شك در آن راه ندارد، و مايه هدايت پرهيزكاران است. (۲)

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳﴾

(پرهيزكاران) آنها هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مي ‏آورند، و نماز را بر پا مي‏دارند و از تمام نعمتها و مواهبي كه به آنها روزي دادهايم انفاق مي‏كنند. (۳)

بنابراين، متقين نه تنها از مال، که از هر چه خداي رزاق روزيشان کرده انفاق مي کنند و چنين انفاقي است که زمينه بهره گيري از هدايت قرآني را فراهم مي سازد.

۷. استمرار و تداوم؛ شرط بنیادین انفاق مطلوب

بر مبنای آیه شریفه سوره ۲۵: الفرقان «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ﴿۶۷﴾آنها كساني هستند كه هر گاه انفاق كنند نه اسراف مي‏كنند و نه سختگيري، بلكه در ميان ايندو حد اعتدالي دارند. (۶۷)» [۱۱] باید گفت: معنی آیه شریفه این نیست که اگر بخواهند انفاق کنند چنین می کنند، بلکه به این معنی است که همیشه انفاق می کنند و صفات انفاقشان این گونه است که افراط و تفریط ندارد و منزه از اسراف و تقتیر است؛ یعنی در هسته مرکزی عدل (امری بین افراط و تفریط) زندگی می کنند. انفاق هم به عنوان نمونه ای از این زندگی مطرح می شود و همه زندگی عباد الرحمان بر اساس عدل که از بهترین فضائل اخلاقی و انسانی است بنا شده است

آثار بی بدیل انفاق

…..

۳. انفاق توأم با تکریم موجب ازدیاد نعمت و فضل

بی شک انفاق مال اگر با حسن فعلي و فاعلي همراه باشد، يعني هم مال حلال باشد و هم اعطاي آن از سر اخلاص و بر پايه احترام و تکريم انجام گيرد، نه ترحم و تحقير، با زوال و نابودي همراه نيست و نه تنها خداوند از فضل خود چيزي را جايگزين آن مي کند: (وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ [۱۴])

سوره ۳۴: سبأ

قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ﴿۳۹﴾

بگو: پروردگارم روزي را براي هر كس بخواهد توسعه ميدهد و براي هر كس بخواهد تنگ (و محدود) مي‏سازد، و هر چيزي را (در راه او) انفاق كنيد جاي آن را پر ميكند و او بهترين روزي دهندگان است. (۳۹)

، بلکه آن را مضاعف مي کند:

سوره ۲: البقرة

مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۶۱﴾

كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد، و خداوند آن را براي هر كس بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، دو يا چند برابر مي‏كند، و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست. (۲۶۱)

و بدين جهت، اهل تقوا انفاق را غنيمت و کافران آن را غرامت و خسارت مي شمارند: (مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًا چيزي را كه (در راه خدا) انفاق مي‏كنند غرامت (ضرر و زیان) محسوب مي‏دارند[۱۶]).

يك بيان نوراني امام(سلام الله عليه) دارد (حکمت 138 نهج البلاغه) فرمود: مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ، جَادَ بِالْعَطِيَّةِ.»(كسيكه به گرفتن عوض يقين و باور داشته باشد ببخشيدن سخىّ و جوانمرد است (چون باور دارد كه از جانب خداوند عوض مى گيرد در بخشيدن بخل نمى كند)

۴. انفاق، راه درمان بخل

مسئله انفاق را از آن جهت که به حسب ظاهر، کمبود و نقص است، قرآن کریم تحلیل می‌کند که این نقص صوری، ازدیاد معنوی را در بر دارد. گرچه انفاق به حسب ظاهر از دست ‌دادنِ مال است؛ اما این مالی که مورد انفاق شد، مانند همان آبی که از نهر گرفته بشود، فوراً آنجا را خدای سبحان پر می‌کند و انسان از آن جهت که طبعاً به دنیا علاقه‌مند است، مال را که وسیله معیشت می‌داند دوست دارد و طبعاً انسان، بخیل و ممسک است و اگر خزاین عالَم طبیعت را هم به انسان بدهند، این سعی می‌کند که این خزاین را به خود اختصاص بدهد.

قرآن کریم چون شفای بیماریهای درونی است، اوّل دردها را بازگو می‌کند، سپس راه شفا و درمان را هم تشریح می‌کند؛ به انسان می‌گوید «تو مریضی»، زیرا طبعاً مُمْسک و بخیلی و این بخل و امساک، مرض است. و این قرآن که شفای بیماریهاست (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا و رحمت برای اهل ایمان است)، راه درمان انسان را از این بیماریِ درونی هم بیان می‌کند، چون قرآن مدّعی است که تمام اوصاف نفسانی را درمان می‌کند و معتقد است انسان طبعاً بخیل است و این بخل هم مرض است، آن‌گاه راه درمان را هم بیان می‌کند تا انسان در اثر تقوای مالی بشود سالم از مرض.

امّا اینکه انسان طبعاً مُمْسِک است و مال‌دوست، در سوره «اسراء» آیه ۱۰۰ این‌چنین فرمود: ﴿قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لأَمْسَکْتُمْ﴾؛ اگر همه خزاین رحمت حق را شما می‌داشتید، در اثر آن بخل و امساکی که دارید، سعی می‌کردید به کسی ندهید-خواه رحمتهای معنوی، خواه رحمتهای مادّی- چرا؟، ﴿خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ﴾؛ می‌ترسیدید تمام بشود.

سوره ۱۷: الإسراء

قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا ﴿۱۰۰﴾

بگو که شما اگر دارای گنجهای رحمت (بی‌انتهای) خدای من شوید باز هم از ترس فقر و خوف درویشی، بخل از انفاق خواهید کرد، که انسان طبعا بسیار ممسک و بخیل است.(۱۰۰)

لذا خداوند در سوره «اسراء» فرمود: «انسان مریض است؛ انسانی که طبعش این‌چنین است، این مریض است» [و] برای اینکه این مرض را درمان کند می‌فرماید: آنچه در اختیار انسان است، خواه جان و خواه مال و خواه علم و سایر کمالات که قابل انفاق است، این از یک طرف مالِ خود او نبود [و] خدای سبحان به او داد (این در آغازِ کار)، در پایان کار هم برای انسان ابدی نیست، از انسان می‌گیرند -چه بخواهد، چه نخواهد- بین آن آغاز و این انجام هم انسان مالک نیست، بلکه نماینده مالک است؛ مستخلَف است.

https://www.youtube.com/watch?v=Cjw5KvNX83o&ab_channel=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87%D8%AA%DB%8C%D9%88%D8%A8%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C

Time: 20:53-29:54

—---------------

سوره ۳: آل عمران

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۳﴾

شتاب كنيد براي رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتي كه وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براي پرهيزگاران آماده شده است. (۱۳۳)

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳۴﴾

همانها كه در توانگري و تنگدستي انفاق مي‏كنند؛ و خشم خود را فرو مي‏برند؛ و از خطاي مردم مي‏گذرند، و خدا نيكوكاران را دوست دارد. (۱۳۴)

در واقع قرآن در آيه 133 سوره آل عمران، به پرهيزكاران وعده بهشت جاويدان داده، و در اين آيه، به معرفي پرهيزكاران مى‌‌ پردازد و چند صفت از اوصاف والاى انسانى آنها را بر می شمارد که عبارتند از:

آنها در همه حال انفاق مى‌‏ كنند چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پريشانى و محروميتند: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّآءِ وَ الضَّرَّآءِ» آنها با اين عمل ثابت مى‏ كنند كه روح كمك به ديگران و نيكوكارى در جان‏ آنها نفوذ كرده است و به همين دليل، تحت هر شرايطى اقدام به اين كار مى‌ ‏كنند. روشن است كه انفاق در حال وسعت به تنهايى نشانه نفوذ كامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نيست؛ امّا آنها كه در همه حال اقدام به كمك و بخشش مى‌‌ كنند نشان مى‌‌ دهند كه اين صفت در آنها ريشه‌‌ دار است.

(29) إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَنفَقُوا

(29) إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ

(۲۹) كساني كه كتاب الهي را تلاوت مي‏كنند و نماز را بر پا مي‏دارند و از آنچه به آنها روزي داده‏ ايم پنهان و آشكار انفاق مي‏كنند، تجارت (پر سودي) را اميد دارند كه نابودي و كساد در آن نيست.

(انفاق از رزق در سر و علانيه ) به معناى اين است كه: از مال خود به فقراء مى دهند، و چون در انفاق هاى مستحبى مى ترسند جنبه خودنمايى به خود بگيرد، و خلوص آن از بين برود؛ لذا آن را پنهانى مى دهند، و در انفاقهاى واجب براى اينكه اطاعت خدا در بين مردم شايع شود و ديگران هم تشويق شوند، علنى مى دهند.

بديهى است كه (تلاوت ) در اينجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفكر و انديشه نيست ، خواندنى است كه سرچشمه فكر باشد، فكرى كه سرچشمه عمل صالح گردد، عملى كه از يكسو انسان را به خدا پيوند دهد كه مظهر آن نماز است ، و از سوى ديگر به خلق خدا ارتباط دهد كه مظهر آن انفاق است ، انفاق از تمام آنچه خدا به انسان داده ، از علمش ، از مال و ثروتش… ، از فكر نيرومندش از اخلاق و تجربياتش ، و خلاصه از تمام مواهب خدا دادى .

اين انفاق گاهى مخفيانه صورت مى گيرد تا نشانه اخلاص كامل باشد (سرا).

و گاه آشكارا تا مشوق ديگران گردد و تعظيم شعائر شود (علانية ).

با توجه به آنچه در اين آيه و آيه پيشين آمده چنين نتيجه مى گيريم كه علماى راستين داراى اين صفاتند:

از نظر روحى قلبشان مملو از خشيت و ترس آميخته با عظمت خدا است .

از نظر گفتار زبانشان به تلاوت آيات خدا مشغول است .

از نظر عمل روحى و جسمى نماز مى خوانند و او را عبادت مى كنند.

از نظر عمل مالى از آنچه دارند در آشكار و پنهان انفاق مى نمايند.

و سرانجام از نظر هدف ، افق فكرشان آنچنان بالا است كه دل از دنياى مادى زودگذر بر كنده ، تنها به تجارت پر سود الهى مى نگرند كه دست فنا به دامانش دراز نمى شود.

اين نكته نيز قابل توجه است كه (تبور) از ماده (بوار[ بَ ]) به معنى شدت كسادى است ، و از آنجا كه شدت كسادى باعث فساد مى شود (بوار) به معنى هلاكت آمده ، به اين ترتيب (تجارت خالى از بوار) تجارتى است كه نه كساد دارد و نه فساد!

در حديث جالبى چنين آمده : مردى خدمت رسول خدا عرض كرد: چرا من مرگ را دوست ندارم ؟!

فرمود: آيا مال و ثروتى دارى ؟ عرض كرد آرى .

فرمود: آنرا پيش از خودت بفرست ، عرض كرد نمى توانم !

فرمود: ان قلب الرجل مع ماله ان قدمه احب ان يلحق به ، و ان اخره احب ان يتاخر معه : (قلب انسان همراه اموال او است ، اگر آن را پيش از خود بفرستد، دوست دارد به آن ملحق شود، و اگر آن را نگه دارد دوست دارد همراه آن بماند)!.

اين حديث در حقيقت روح آيه فوق را منعكس ساخته ، زيرا مى گويد آنها كه نماز را برپا مى دارند و انفاق در راه خدا مى كنند اميد و علاقه به سراى ديگر دارند، چرا كه نيكها را قبل از خود فرستاده اند و مايلند به آن ملحق شوند.

(محمدعلی انصاری): ما معمولا برای خواندن متن پیام افراد از واژگان قرائت استفاده میکنیم ولی برای خواندن قرآن از واژگان تلاوت استفاده میکنیم .

تلاوت همراه با احترام و قداست بوده و درباره کتاب هاى آسمانى به ویژه قرآن کریم به کار مى رود؛[۶] یعنی خواندن قرآن با ترتیل و آرامش همراه با طنین ویژه اى که ناشى از بزرگداشت و خشوع تلاوت کننده در برابر آن باشد.[۷] واژه «تلاوت» و مشتقات آن بیش از ۶۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.

اگر مسئله زكات در سوَر مكّي طرح مي‌شود منظور آن انفاق‌هاي غير زكات مصطلح است چون حكم زكات در مدينه نازل شده در مكه زكات به آن صورت نبود; لذا گاهي تعبير به زكات مي‌شود گاهي تعبير به انفاق.

(محمدعلی انصاری):در قرآن از واژه صدقه برای اشاره به زکات واجب استفاده شده است و در فقه، زکات را صدقه واجب می‌خوانند. و زکات های به کاررفته در قرآن زکات واجب نیست.

سوره ۹: التوبة

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۰۳﴾

از اموال آنان صدقه‏ اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‏ شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست (۱۰۳)

آنچه ما به آنها عطا كرديم انفاق مي‌كنند يعني در حقيقت، دادهٴ ما را مي‌دهند نه از خودشان چيزي داشته باشند ﴿وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ﴾.

اين انفاق هم گاهي سرّي است براي پرهيز از ريا و گاهي علانيه است براي تشويق مردم. در جريان سرّ ملاحظه فرموديد كه در روايات دارد كه طرزي انفاق كنيد كه اگر با دست راست انفاق مي‌كنيد دست چپ باخبر نشود[1] يعني كساني كه در طرف راست شما هستند اينها ممكن است ببينند ولي كساني كه در طرف چپ شما هستند باخبر نيستند. منظور از دست چپ و راست در اينجا اين است كه وقتي مي‌گويند انفاق سرّي مستحب است يعني نه تنها ديگران نفهمند, خودِ اين گيرنده هم نداند شما داريد صدقه مي‌دهيد وگرنه دست چپ و راست و امثال ذلك كه معيار نيست عمده آن است كه كسي نفهمد ولو گيرنده; چون با اكرام بايد جامعه را اداره كرد نه با اطعام, هدف اين نيست كه شكم فقير سير بشود هدف, اطعام نيست هدف, اكرام است بنابراين او هم نبايد بفهمد كه شما داريد به او صدقه مي‌دهيد. سرّاً حتي نسبت به گيرنده, علانيه باشد براي تشويق مردم.

كار خيري است كه دعوت كردند كه شما در اين كار خير شركت كنيد ساختن مسجد, ساختن حسينيه, ساختن بيمارستان, ساختن مدرسه علناً آدم اگر كاري انجام بدهد براي تشويق ديگران اين دو ثواب مي‌برد: يكي اينكه خودش در كار خير شركت كرده است, يكي اينكه ديگران را با اين كارِ علني خود ترغيب كرده است پس گاهي انسان مي‌تواند خيرِ علني داشته باشد با ثواب مضاعف.

اين گونه از افراد بايد بدانند دارند تجارت مي‌كنند, يك; و به اين تجارت اميدوار باشند, دو; اين تجارت هرگز خسران‌پذير نيست, سه.

﴿يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾ در برابر نقشه خائنانه ديگران كه در آيه ده همين سوره مباركه «فاطر» گذشت فرمود: ﴿وَمَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ﴾ هرگز اين مكر, داير نخواهد بود اين باير است زمين باير خب ثمر نمي‌دهد. در بخشي از آيات دارد كه خود ملت, يك ملت بايرند ﴿وَكُنتُمْ قَوْماً بُوراً ﴾[2] اين «بور», جمع «باير» است يعني يك جامعه, جامعه بايرند مُردند به هلاكت رسيدند تجارت هم همين‌طور است.

(39) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ

(39) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِن شَيْ‌ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

(۳۹) بگو: پروردگارم روزي را براي هر كس بخواهد توسعه ميدهد و براي هر كس بخواهد تنگ (و محدود) مي‏سازد، و هر چيزي را (در راه او) انفاق كنيد جاي آن را پر ميكند و او بهترين روزي دهندگان است.

آيه گذشته كه مفهومش همين مفهوم بود بيشتر ناظر به اموال و اولاد كفار بود در حالى كه تعبير به (عباد) (بندگان ) در آيه مورد بحث نشان ميدهد كه ناظر به مومنان است ، يعنى حتى در مورد مؤمنان گاه روزى را گسترده ميكند - آنجا كه صلاح مومن باشد (یا امتحان باشد) - و گاه روزى را تنگ و محدود ميسازد - آنجا كه مصلحتش ايجاب كند (یا امتحان باشد)، و به هر حال وسعت و تنگى معيشت دليل بر هيچ چيزى نميتواند باشد.

به علاوه آنچه در آغاز اين آيه آمده در حقيقت مقدمه اى است براى آنچه در پايان آيه است و آن تشويق به انفاق در راه خدا است .

مشابه این مطلب را در سوره روم داریم :

سوره ۳۰: الروم

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۳۷﴾

آيا نديدند كه خداوند روزي را براي هر كس بخواهد گسترده يا تنگ مي‏سازد در اين نشانه‏ هائي است براي جمعيتي كه ايمان مي ‏آورند. (۳۷)

فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۳۸﴾

چون چنين است حق نزديكان و مسكينان و ابن سبيل را ادا كن اين براي آنها كه رضاي خدا را مي‏طلبند بهتر است و چنين كساني رستگارانند. (۳۸)

جمله (فهو يخلفه ): (او جايش را پر ميكند) تعبير جالبى است كه نشان ميدهد آنچه در راه خدا انفاق گردد در حقيقت يك تجارت پر سود است ، چرا كه خداوند عوض آنرا بر عهده گرفته ، و ميدانيم هنگامى كه شخص كريمى عوض چيزى را بر عهده ميگيرد رعايت برابرى و مساوات نميكند بلكه چند برابر و گاه صد چندان ميكند.

البته اين وعده الهى منحصر به آخرت و سراى ديگر نيست ، آن كه در جاى خود مسلم است ، در دنيا نيز با انواع بركات جاى انفاقها را به نحو احسن پر ميكند.

جمله (هو خير الرازقين ) (او بهترين روزى دهندگان است ) معناى گسترده اى دارد و از ابعاد مختلف قابل دقت است .

او از همه روزى دهندگان بهتر است به خاطر اينكه ميداند چه چيز ببخشد و چه اندازه روزى دهد كه مايه فساد و تباهى نگردد، چرا كه به همه چيز عالم است .

او هر چه بخواهد ميتواند اعطاء كند چرا كه به هر چيز قادر است .

او در برابر آنچه ميبخشد پاداش و جزائى نمي خواهد چرا كه غنى بالذات است .

او حتى بدون درخواست ميدهد چرا كه از همه چيز با خبر است و حكيم است .

بلكه در حقيقت هيچكس جز او روزى دهنده نيست ، چرا كه هر كس هر چه دارد از او است و هر كس چيزى به ديگرى ميدهد واسطه انتقال روزى است ، نه روزى دهنده .

اين نكته نيز قابل دقت است كه او در برابر اموال فانى , نعمتهاى باقى ميدهد، و در مقابل قليل, كثير ميبخشد (يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ).

﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ﴾ از بت‌ها كاري ساخته نيست از شما هم كاري ساخته نيست سِعه و ضيق (ضَ) رزق به دست ديگري است ﴿وَمَا أَنفَقْتُم مِن شَيْ‌ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ﴾ اگر چيزي را در راه خدا انفاق كرديد خداي سبحان فوراً جايش را پر مي‌كند.

يك بيان نوراني امام(سلام الله عليه) دارد (حکمت 138 نهج البلاغه) از همين آيه گرفته شده فرمود: مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ، جَادَ بِالْعَطِيَّةِ.»(كسيكه به گرفتن عوض يقين و باور داشته باشد ببخشيدن سخىّ و جوانمرد است (چون باور دارد كه از جانب خداوند عوض مى گيرد در بخشيدن بخل نمى كند) [18]

اين نظير آن نيست كه سنگي كه در جايي مستقر است اين سنگ را اگر از اينجا بِكَني جايش خالي است مدت‌ها بايد صبر بشود باراني بيايد تا آنجا پر بشود. انسانِ سرمايه‌دار مثل كسي است كه يك نهر رواني دارد اين بايد بداند كه اگر مقداري از مالش را در راه خدا صرف بكند مانند این است که يك سطل آب از نهر روان بگيرد اين‌طور نيست كه مدت‌ها صبر بكند تا جايش پر بشود همان لحظه جايش پر مي‌شود مي‌فرمايد: «مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ، جَادَ بِالْعَطِيَّةِ» اگر كسي باور كرد كه صدقه دادن يا انجام وظيفه در راه خدا. كار خير انجام دادن همان لحظه خدا جايش را پر مي‌كند اين دستش در جود و بخشش باز است براي اينكه كم نمي‌آورد. ديگر جاي نگراني نيست منتها ممكن است انسان بعدها بفهمد.

اين تعبير لطيف قرآني كه فرمود: ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً﴾ نه «إنّ بعد العسر يسرا» كه قبلاً هم اشاره شد همين است

سوره ۹۴: الشرح

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۵﴾

پس [بدان كه] با دشوارى آسانى است (۵)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۶﴾

آرى با دشوارى آسانى است (۶)

[20] اين هم قبلاً گذشت كه اين ﴿الْعُسر﴾ با الف و لام است و تكرار شده «يُسر» بي الف و لام است و تكرار شده، اين «يُسر»ها نكره است دوّمي غير از اوّلي است آن «عُسر»ها معرفه است دومي عين اوّلي است يعني يك عُسر، دو يُسر در درونش است [21] منتها ما حالا يا باور نكرديم يا سختمان است اين را تحمل كنيم.

آنكه در سوره «طلاق» دارد كه ﴿سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى ‏كند [19] آن ناظر به مقام كشف است يعني بعدها روشن مي‌شود ولي در حقيقت در درون هر سختي، آساني نهفته است.

او ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ است براي اينكه مي‌داند به چه كسي چه چيزي بدهد چقدر بدهد، چه وقت بدهد، چطور بدهد و با چه حالتي بدهد همه كمالات را چون داراست مي‌شود خيرالرازقين. ديگري يا ندارد يا اگر دارد بخيل است يا اگر بخيل نباشد نمي‌داند چقدر بدهد، چه وقت بدهد، چگونه بدهد اما او ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ است بالقول المطلق، چون ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ است بالقول المطلق بايد او معبود باشد از ديگران كاري ساخته نيست.

در بحث‌هاي قبلي براي اثبات توحيد آنجا روشن شد كه برخي از كمالات را ذات اقدس الهي هم به خود اسناد مي‌دهد هم به ديگري مثل ﴿أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾، [29] ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾، ﴿خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾، [30] ﴿خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾، [31] ﴿أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴾ [32] و مانند آن، بعد براي اثبات توحيد همه اينها را يكجا به خدا اسناد مي‌دهد و از غير خدا نفي مي‌كند.

درباره عزّت اين‌طور است يك‌جا مي‌فرمايد: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾ [33] بعد مي‌فرمايد: ﴿فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ [34] اين براي آن است كه اگر عزّت را به پيامبر و مؤمنين اسناد دادند اين يا بالعرض است يا بالتّبع است يا بالمجاز.

پس هيچ كمالي در قرآن كريم به غير خدا اسناد داده نشد مگر اينكه در يك آيه ديگر آن كمال بالقول المطلق و بالانحصار به خدا اسناد داده شد.

اگر ديگران سهمي از رزق دارند, كسي كه رازق فرزند است، سيّدي كه رازق عبد است، مالكي كه به حسب ظاهر رازق كارگران و كارمندان است اينها مجاري رزق الهي‌اند وگرنه مطابق سوره مباركه «ذاريات» كه با الف و لام آوردن روي خبر و ضمير فصل آوردن، جمله را منحصراً بيان مي‌كند تنها رازق خداست كه ﴿إنَّ الله هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ همانا روزی بخشنده خلق تنها خداست که صاحب قوّت و قدرت است [39] اين ﴿هُوَ﴾ با الف و لام روي خبر، مفيد حصر است كه ﴿إنّ الله هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾ پس اگر ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ گفته شد، مطلب ديگر است.

(و ما انفقتم من شى ء)، هر چه انفاق كنيد، چه كم و چه زياد و آن مال هر چه باشد، (فهو يخلفه ) خدا جانشين كننده و جا پركن آن است، و عوض آن را به شما مى دهد، يا در دنيا، و يا در آخرت، (و هو خير الرازقين )، و او بهترين روزى رسان است، براى اينكه او اگر روزى مى دهد، بلا عوض و صرفا از در جود و سخا مى دهد، ولى ديگران اگر روزى مى دهند، به عنوان قرض و معامله مى دهند، آرى مى دهند تا روزى پس بگيرند (چه از آن شخص چه از خدا)، علاوه بر اينكه او رازق حقيقى است، و ديگران واسطه وصول رزق اويند.

https://tanzil.net/#search/quran/%D9%8A%D9%8E%D8%A8%D9%92%D8%B3%D9%8F%D8%B7%D9%8F%20%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%91%D9%90%D8%B2%D9%92%D9%82%D9%8E

نكته ها:

1 - انفاق مايه فزونى است نه كمبود تعبيرى كه در آيات فوق در مورد انفاق خوانديم كه فرمود هر چيزى را كه در راه خدا انفاق كنيد خداوند جاى آن را پر ميكند تعبيرى است بسيار پر معنى .

اولا: از اين نظر كه (شى ء) به معنى وسيع كلمه ، تمام انواع انفاقها را اعم از مادى و معنوى ، كوچك و بزرگ ، به هر انسان نيازمند اعم از صغير و كبير، همه را شامل ميشود، مهم اينست كه انسان از سرمايه هاى موجود خود در راه خدا ببخشد به هر كيفيت و به هر كميت باشد.

پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كل معروف صدقه ، و ما انفق الرجل على نفسه و اهله كتب له صدقة ، و ما وقى به الرجل عرضه فهو صدقة ، و ما انفق الرجل من نفقة فعلى الله خلفها، الا ما كان من نفقه فى بنيان او معصية :

(هر كار نيكى به هر صورت باشد صدقه و انفاق در راه خدا محسوب ميشود) (و منحصر به انفاقهاى مالى نيست ).

ثانيا: انفاق را از مفهوم فنا بيرون مى آورد، و رنگ بقا به آن ميدهد، چرا كه خداوند تضمين كرده با مواهب مادى و معنوى خود كه چندين برابر و گاه هزاران برابر - و حداقل ده برابر است - جاى آن را پر كند، و به اين ترتيب شخص انفاق كننده هنگامى كه با اين روحيه و اين عقيده به ميدان مى آيد دست و دلبازترى خواهد داشت ، او هرگز احساس كمبود و فكر فقر به مغز خود راه نمى دهد، بلكه خدا را شكر مى گويد كه او را موفق به چنين تجارت پرسودى كرده است .

همان تعبيرى كه قرآن مجيد در آيه 10 و 11 سوره صف فرموده است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۱۰﴾

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد آيا شما را بر تجارتى راهنمایی کنم كه شما را از عذابى دردناك مى ‏رهاند (۱۰)

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۱﴾

به خدا و رسول او ايمان بياوريد، و در راه خداوند با اموال و جانهايتان جهاد كنيد، اين براي شما از هر چيز بهتر است بدانيد. (۱۱)

در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام ميخوانيم :

مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ سَخَتْ نَفْسُهُ بِالنَّفَقَةِ !:

(كسى كه يقين به عوض و جانشين داشته باشد در انفاق كردن سخاوتمند خواهد بود).

همين معنى از امام باقر (عليهالسلام ) و امام صادق (عليهالسلام ) نيز نقل شده است .

اما مساله مهم اينست كه انفاق از اموال حلال و مشروع باشد كه خدا غير آن را قبول نميكند و بركت نمى دهد.

لذا در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) ميخوانيم : شخصى خدمتش عرض كرد آيه در قرآن است كه هر چه من به سراغ آن ميروم آن را نمى يابم (و به محتواى آن نميرسم ). امام فرمود كدام آيه است .

عرض كرد: اين آيه است كه ميفرمايد: و ما انفقتم من شى ء فهو يخلفه و هو خير الرازقين اما من در راه خدا انفاق ميكنم ولى چيزى كه جاى آن را پر كند عائد من نمى شود!

امام (عليه السلام ) فرمود: فكر ميكنى خداوند از وعده خود تخلف كرده ؟!

عرض كرد: نه .

فرمود: پس چرا چنين است ؟

عرض كرد نميدانم .

فرمود: لو ان احدكم اكتسب المال من حله ، و انفقه فى حله ، لم ينفق درهما الا اخلف عليه : اگر كسى از شما مال حلالى به دست آورد و در راه حلال انفاق كند هيچ درهمى را انفاق نميكند مگر اينكه خدا عوضش را به او ميدهد.

﴿۶۷﴾ وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا

﴿۶۷﴾ وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا 

 

و كسانى‏ اند كه چون انفاق كنند نه ولخرجى مى كنند و نه تنگ مى‏ گيرند و ميان اين دو [روش] حد وسط را برمى‏ گزينند 

(اسراف ) به معناى بيرون شدن از حد است، اما بيرون شدن از حد اعتدال به طرف زياده روى و در خصوص مسأله انفاق، زياده روى و تجاوز از حدى است كه رعايت آن حد سزاوار و پسنديده است،

 در مقابل قتر - به فتح قاف و سكون تاء - كه به معناى كمتر انفاق كردن است.

كلمه (قوام ) - به فتح قاف - به معناى حد وسط و معتدل، معنايش اين است كه : بندگان رحمان انفاق مى كنند و انفاقشان همواره در حد وسط و ميان اسراف و اقتار است.

فرمود: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا﴾ نه يعني اگر بخواهند انفاق كنند [بلكه] آنها مرتباً انفاق مي‌كنند هم مسائل مالي را انفاق مي‌كنند هم نعمتهاي ديگري را كه خدا به آ‌نها داد انفاق مي‌كنند چون ﴿مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[1]اند اين ﴿إِذَا أَنفَقُوا﴾ ناظر به اين نيست كه اينها انفاق نمي‌كنند ولي اگر خواستند انفاق بكنند هسته مركزي عدل را رعايت مي‌كنند ﴾.

انسان طبعاً قتور و مُمسك است اين قتور بودن و ممسك بودن به تفريط مي‌رساند فرمود اهل تفريط ن باشيد كه طبعاً ﴿وَكَانَ الْإِنسَانُ قَتُوراً﴾[17]

سوره ۱۷: الإسراء - جزء ۱۵ - ترجمه فولادوند

قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا ﴿۱۰۰

بگو اگر شما مالك گنجينه ‏هاى رحمت پروردگارم بوديد باز هم از بيم خرج كردن قطعا امساك مى ‏ورزيديد و انسان همواره بخيل است (۱۰۰)

اگر خزائن الهي را هم به او بدهند اين ذخيره مي‌كند خيال مي‌كند كه تمام مي‌شود

 نه اهل اسراف باشد چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» فرمود شما اين هسته مركزي را حفظ بكنيد آيه 29 سورهٴ مباركهٴ «اسراء» اين بود

سوره ۱۷: الإسراء - جزء ۱۵ - ترجمه مکارم شیرازی

وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا ﴿۲۹

هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش ‍ منما) و بيش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گيري و از كار فرو ماني. (۲۹)

 

 بين افراط و تفريط باشد.


 اسراف, تعدّي از حد است كه خود اين اسراف, تبذير است تبذير يعني بذرافشاني بيجا اگر كشاورزي بود خواست اين بذر را بيفشاند بايد زمين را شناسايي بكند شيار بكند آماده بكند بعد بذر را بيفشاند روي سنگلاخها روي شوره‌زارها آنجاها اگر بخواهد بذرافشاني كند اين مي‌شود تبذير, تبذير يعني بذل بذر در جاي غير مستعد اگر بذر را انسان بيجا بپاشد تبذير كرده است بذر را به‌جا بپاشد تبذير نكرده است اگر كسي هزينه را بيجا كرده است اين بذرافشاني بيجاست.

وجود مبارك امام حسن(سلام الله عليه) گاهي تمام اموال را گاهي نيم اموال را در راه خدا داد[18]

مورخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش های بی سابقه و انفاق های بسیار بزرگ و بی نظیری ثبت کرده اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند

 

اين دو اصل قبلاً گذشت كه

 اصلي است به عنوان «خير الامور اوسطها»[19]

يك اصل است به عنوان «خير الامور أكثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها بهترین چیزها بیشترین و فراوانترین و بالاترین

 

» شما مي‌بينيد وقتي در دعاي  كميل انسان با خداي خود گفتگو مي‌كند ديگر أوسطها را نمي‌خواهد مرتّب آن قلّه را طلب مي‌كند

«و أقربهم منزلة منك و أخصّهم زلفةً لديك»[20]

 و مرا از بهره مندترين بندگانت نزد خود، و نزديك ترين شان در منزلت به تو و مخصوص ترين شان در رتبه به پيشگاهت بگردان

ببر بالا, ببر بالا سرّش اين است كه انسان تا تشخيص بدهد كجا صراط مستقيم است

 «اليمين و الشمال مضلّة و الطريق الوسطيٰ هي الجادة»[21] كه بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج‌‌البلاغه است آن كار مشكلي است اما وقتي وارد صراط مستقيم شد كه خود معصوم صراط مستقيم است, كلّ مال را هم كه ببخشد اين صراط مستقيم است اينجا جايي است كه حضرت بايد كلّ مال را ببخشد مثل جايي است كه سيّدالشهداء(سلام الله عليه) كلّ دارايي را عطا كرده اين كار آساني نيست كه كسي تشخيص بدهد كه صراط مستقيم چيست براي ماها تشخيص دادنش مشكل است به همان اندازه كه تشخيص مي‌دهيم يمين و شمال مضلّه است «و الطريق الوسطي هي الجادّه» ما با «خير الامور أوسطها» داريم زندگي مي‌كنيم

ما موظفيم كه خيلي سريع نباشيم خيلي به اين سبك نباشيم كه سبقت بگيريم مگر در محدوده خاص اما اگر كسي خودش صراط مستقيم شد ديگر يمين و يسار ندارد تا مضلّه باشد  اينجا جاي «خير الامور أكثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها» اينجا جاي توقف نيست.

وقتي كه خود صراط مستقيم شد مي‌بينيد اينها چه در مسائل مالي چه در مسائل جهادي ديگر چيزي فروگذار نكردند خب انسان سهميه خودش سهميه واجب‌النفقه‌اش را به يك كافر مي‌دهد اين ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً﴾[24] اين اسير، كافر بود ديگر چون مسلمان كه در مدينه اسير نمي‌شد در جنگهايي كه با مشركان مكه داشتند اينها اسير مي‌دادند آنها هم اسير مي‌دادند خب اين مشركي كه به اسارت در آمده در مدينه اسير بود اين اسير را وجود مبارك حضرت امير و اهل بيت(عليهم السلام) با سهميه افطار خودشان تأمين كردند. اينها دومي ندارند در عالم براي اينكه اينها صراط مستقيم‌اند

بنابراين اگر كسي خودش صراط مستقيم بود به صراط مستقيم كه نمي‌گويند مستقيم باش كه در صراط مستقيم مي‌گويند