(41) وَ آيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ

(۴۱) اين نيز براي آنها نشانه‏ اي است (از عظمت پروردگار) كه ما فرزندانشان را در كشتيهائي كه مملو (از وسائل و بارها است) حمل كرديم.

در آيات پيشين سخن از نشانه هاى پروردگار در آفرينش آفتاب و ماه و شب و روز و همچنين زمين و بركات زمين بود، و در آيات مورد بحث سخن از درياها و بخشى از نعمتها و مواهب دريا يعنى حركت كشتيهاى تجارى و مسافربرى بر صحنه آنها ميباشد. به علاوه حركت اين كشتيها در دل اقيانوسها بي شباهت به حركت كواكب آسمان در اقيانوس فضا نيست.

لذا نخست مى فرمايد اين نيز براى آنها آيت و نشانه اى است از عظمت پروردگار كه ما فرزندانشان را در كشتيهائى كه مملو از وسائل زندگى است حمل كرديم (وَ آيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ).

ضمير (لهم) نه تنها به مشركان مكه بلكه به همه عباد و بندگان خدا باز مى گردد كه در آيات گذشته از آنها سخن در ميان بود.

تعبير به (مشحون) (پر) اشاره به اين است كه نه تنها خودشان بر كشتى سوار ميشوند بلكه مال التجاره و وسائل مورد نياز آنها نيز با آن حمل و نقل مى گردد.

و اينكه بعضى (فُلْك) را در آيه فوق به خصوص كشتى نوح تفسير كرده اند و (ذريه) را به معنى آباء و پدران (از ماده (ذراء) به معنى آفرينش) تفسير بعيدى به نظر ميرسد، مگر اينكه منظور بيان يك مصداق روشن بوده باشد.

به هر حال حركت كشتيها كه بزرگترين و مهمترين وسيله حمل و نقل بشر مى باشد، و كارى كه از آنها ساخته است هزاران برابر مركبهاى ديگر است، نتيجه خواص ويژه آب و وزن مخصوص اجسامى كه كشتى از آن ساخته شده، و خاصيت بادها (در كشتيهاى بادبانى) و نيروى بخار (در كشتيهاى موتورى) و … مى باشد.

و همه اينها قوا و نيروهائى است كه خدا مسخر انسان ساخته و هر يك از آنها و نيز مجموعه آنها آيتى از آيات الهى است.

راغب مى گويد: كلمه (ذريه ) در اصل به معناى فرزندان خردسال است، ولى در استعمالهاى متعارف در خردسالان و بزرگ سالان هر دو استعمال مى شود، هم در يك نفر به كار مى رود، و هم در چند نفر، ولى اصلش به معناى چند نفر است. و كلمه (فلك) به معناى كشتى است و كلمه (مشحون) به معناى مملو است.

آرى كسى ايشان را در دريا حمل نمى كند، و از خطر غرق حفظ نمى كند، مگر خداى تعالى، چون تمامى آثار و خواصى كه بشر در سوار شدن به كشتى از آنها استفاده مى كند، همه امورى است كه خدا مسخرش كرده، و همه به خلقت خدا منتهى مى گردد.

درباره مشركان ذات اقدس الهي مي‌فرمايد ما دو حجّت داريم که در حقيقت يك جامع مشترك بين اينهاست، ما دو معجزه و دو آيت داريم: يك آيت انساني و يك آيت آفاقي. انبيا آيت ما هستند; يعني خود پيغمبر معجزه است، در هر عصري كه پيغمبري ظهور مي‌كند معجزه است و ديگر احتياجي به معجزه جديد ندارد، زيرا اين‌طور تربيت كردن در هيچ مكتبي و از هيچ‌كسي ساخته نيست. كسي را انسان طوري تربيت كند كه با ماوراي طبيعت ارتباط تنگاتنگ داشته باشد با فرشته‌ها حرف بزند, فرشته‌ها با او حرف بزنند, حرف‌هاي خدا را بشنود؛ اين در هيچ مكتبي به بار نمي‌آيد مخصوصاً كه اينها درس‌نخوانده‌ هستند. هيچ حوزه‌اي, هيچ دانشگاهي هيچ آکادمی اين قدرت را ندارد كه پيغمبر و امام تربيت كند... پس پيدايش هر نبيّ‌اي, هر وليّ‌اي و هر امامي, خودِ اين شخص «في نفسه» معجزه است، البته آنچه اينها به همراه خود مي‌آورند آيات و معجزات ديگر است. اگر كسي خُبره باشد ديگر از پيغمبر معجزه نمي‌خواهد شما هيچ نشان نداريد كه مثلاً وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) ـ آن وقت كه به مقام امامت نرسيده بود ـ به وجود مبارك پيغمبر(عليهما الصلاة و عليهما السلام) بفرمايد تو كه ادّعا مي‌كني پيامبری معجزه‌ات كجاست؟! همين كه وجود مبارك پيغمبر ادّعا كرد وجود مبارك حضرت امير به او ايمان آورد، اگر كسي معجزه‌شناس باشد كه دليل نمي‌خواهد. (یک کارشناس زبان, فیزیک , همین که ما صحبت میکنیم میتواند تشخیص دهد که ما چه کار هستیم نیاز به مدرک دانشگاهی یا بین المللی ندارد) نفرمود معجزه‌ شما چيست؟ اين گفت بگو «لا اله الاّ الله» من پيغمبرم, گفت چشم! اگر كسي كارشناس باشد از خود پيغمبر معجزه نمي‌خواهد، چون از معجزه, معجزه خواستن درست نيست؛ ديگران كه كارشناس نيستند و معجزه بودن پيغمبر را درك نكردند از او معجزه مي‌خواهند.

در دل هر امتی کز حق مزه ست ** روی و آواز پیمبر معجزه ست‏

در اين سوره مباركه «يس» فرمود ما دو معجزه داريم: يكي خود انبيا هستند؛ هر وقت پيامبري آمد اينها استهزا كردند، هر وقت آن بخش ديگر را كه معجزاتي است كه به دست انبيا نازل كرديم يا انبيا معجزات و آيات ما را تقرير كردند اينها اعراض مي‌كنند اين ﴿يَا حَسْرَةً﴾هست، چه در بخش انبيا و چه در بخش اعراض آنها. در جريان انبيا، آيه سي همين سوره مباركه «يس» فرمود: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبري براي هدايت آنها نيامد مگر اينكه او را استهزاء مي‏كردند.﴾اينها معجزه هستند؛ منتها حالا شما نمي‌شناسيد حرف ديگر است... بخش ديگر در همين سوره مباركه «يس» را .. به معجزات خود ذات اقدس الهي كه تمام كارش معجزه است اختصاص داد.

درباره معجزات در آيه 33 فرمود: ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَ أَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً زمين مرده براي آنها آيتي است، ما آنرا زنده كرديم، و دانه‏ هائي از آن خارج ساختيم﴾اينها معجزه است، منتها معجزه پيغمبر نيست كه به دست او ظاهر شود، اينها معجزات ماست که برهان توحيد است. هيچ‌كس نمي‌تواند خاكِ مُرده را زنده كند، اين يك عمل. در آيه 37 فرمود: ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ شب براي آنها (نيز) نشانه‏ اي است (از عظمت خدا) ما روز را از آن بر مي‏گيريم﴾ كسي شب بياورد, كسي روز بياورد، شب و روز عدم و ملكه هستند؛ ما شب مي‌آوريم, ما روز مي‌آوريم, «شمس» و «قمر» را ايجاد كرديم, «شمس» و «قمر» را به حركت در مي‌آوريم, با نظم اينها را اداره مي‌كنيم، اينها آيات ماست. بعد از جريان «شمس» و «قمر» فرمود كشتي‌سازي يك صنعت است اين معجزه نيست، اما كشتيِ سنگين پربار پرمسافر را ما با باد از شهري به شهري و از ساحلي به ساحلي هدايت كنيم، اين كار ماست. باد را چه كسي مي‌تواند تسخير كند؟ در اختيار چه كسي است؟ اين رسالت ما را به عهده دارد ﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ و بادها را بارداركننده فرستاديم﴾[5] اينها رسالت ما را به عهده دارند، هم براي تلقيح كردن و هم براي جابه‌جا كردن مسافران دريايي كه فُلك ﴿مَوَاخِرَموج‏ شكاف[6] است و اين آب‌ها را مي‌شكافد… آن وقت كه موتور و اين چيزها كه نبود. فرمود ما اين بادها كه رسالت ما را به عهده دارند همان‌طوري كه براي تلقيح گياهان ابرها را مي‌فرستيم كه اين گياهان را به نكاح يكديگر در بياورند و بارپذير كنند ـ اينها كارشان تلقيح است ـ همين بادها رسالت ديگري دارند كه كشتي‌ها را جابه‌جا كنند. اگر اينها ﴿مَوَاخِرَ﴾ هستند و آب را مي‌شكافند، با كدام قدرت مي‌شكافند؟ با همين قدرت باد مي‌شكافند كه ما فرستاديم، اينها رسالت ما را به عهده دارند. پس خودِ كشتي كه يك صنعت است اين را نفرمود آيه است، بر خلاف جريان احياي زمين كه فرمود: ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا﴾ بر خلاف آوردن «ليل» و «نهار» و «شمس» و «قمر» كه در آن‌جا كار, كار خداست و معجزه است و آيت الهي است، فرمود: ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ﴾. اما در بخش سوم كه مربوط به كشتي است نفرمود كشتي آيتِ ماست، اين صنعت است که البته ما ياد داديم; لكن كشتيِ «مشحونِ» سنگينِ پربار و مسافر را ما به وسيله باد جابه‌جا مي‌كنيم ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ﴾؛اين كشتيِ، مشحونِ، سنگينِ، پربار و مسافر نه تنها خودشان هستند بچه‌هاي خودشان هم هستند كه مورد علاقه اينها هستند، ما اينها را جابه‌جا مي‌كنيم. اصلِ كشتي صنعت است، اما كشتيِ پربار و مسافر را در اثر رهبري و هدايت باد ما از شهري به شهري و از ساحلي به ساحلي مي‌بريم اين كار ماست.

و نه تنها اين, اين اسب‌ها را ما آفريديم که اينها اگر كمي بِرَمند كسي نمي‌تواند اينها را مهار کند؛ ما اينها را براي شما نرم و ذلول كرديم. گاهی می‌بينيد اين شترها بخواهند جموحي و چموشي كنند كسي نمي‌تواند اينها را رام كند، فرمود: ﴿وَ ذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ﴾ ما اينها را رام كرديم (۷۳-۷۱ سوره یس)؛

سوره ۳۶: يس

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ ﴿۷۱﴾

آيا آنها نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‏ ايم چهار پاياني براي آنها آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟ (۷۱)

وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ ﴿۷۲﴾

آنها را رام ايشان ساختيم، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذيه مي‏كنند. (۷۲)

وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ ﴿۷۳﴾

و براي آنان منافع ديگري در آن (حيوانات) است و نوشيدنيهاي گوارائي، آيا با اين حال شكرگزاري نمي‏كنند؟ (۷۳)

همچنين اين اسب‌ها, اين شترها, اين گاوها, اگر شاخ تيز آن گاو در اختيار گاوآفرين نباشد كه حياتي براي شما باقي نمي‌گذارد، ما اين را براي شما نرم و مسخَّر شما كرديم؛ يك كودك پنج شش ساله زِمام يك رمه شتر را مي‌كِشد مي‌برد، فرمود ما براي شما نرم كرديم.

آیه و معجزه:

در قرآن معجزات نیز به عنوان آیه معرفى شده، چنان که در مورد معجزه معروف حضرت موسى(علیه السلام) ید بیضاء مى خوانیم:

سوره ۲۰: طه

وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿۲۲﴾

و دست خود را در گريبانت فرو بر، تا سفيد و درخشنده بي عيب بيرون آيد، و اين معجزه ديگري است. (۲۲)

سوره ۱۷: الإسراء

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا ﴿۱۰۱﴾

ما به موسي نه معجزه روشن داديم، از بني اسرائيل سؤ ال كن آن زمان كه اين (معجزات نهگانه) به كمك آنها آمد (چگونه بودند) و فرعون به او گفت گمان مي‏كنم اي موسي تو ديوانه (يا ساحري)! (۱۰۱)

https://www.youtube.com/shorts/B5tQMOZQtJ4

«مشحون»

فرمود در سفر دريايي شما بچه‌هايتان (ذريّه) كه مورد علاقه شماست به كشتي سپرديد كه هيچ عاملي براي حفظ آن نيست و ما داريم جابه‌جا مي‌كنيم، اين «مشحون» است؛ شما مي‌بينيد «مشحون» را همه پُر معنا كردند که درست است. «مشحون»؛ يعني مملوّ، اما چه مملوّي؟ پُر از مسافر است؟ اين است؟ بله، پُر از مسافر است. اين كشتي‌هايي كه پُر از مسافر است را ما جابه‌جا مي‌كنيم، اما پُر از شَحنه است ـ به پليس و پاسبان به نگهبان مي‌گويند شَحنه ـ ما اين پُر از شَحنه را, پُر از نگهبان را, پُر از نگهدار را از ساحلي به ساحلي جابه‌جا مي‌كنيم؛ اين پُر از نگهباني ماست. شما مي‌بينيد پُر از سرنشين است، بله پُر از سرنشين است و ما هم مي‌توانستيم بگوييم مملوّ، اما مي‌گوييم «مشحون» است؛ «مشحون» هم مملوّ را مي‌رساند و هم شَحنه‌دار را مي‌رساند؛ يعني پاسدار را مي‌رساند, پاسبان را مي‌رساند, نگهبان را مي‌رساند. ما اين درياي موّاج را كه هيچ عاملي شما نداريد براي اينكه شما را جابه‌جا كند و مقدورتان نيست، به وسيله بادي كه در اختيار ماست شما را جابه‌جا مي‌كنيم که اين وسيله نقليه است و اين را ما آفريديم، آن دلبندهاي شما كه ذريّه هستند در همين كشتي‌ می‌باشند و ما هستيم كه داريم جابه‌جا مي‌كنيم ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ﴾.

جريان كشتي نوح نيست كه جناب زمخشري و امثال زمخشري گفتند اين مربوط به كشتي نوح است،[13] چون جريان كشتي نوح براي ما الآن آيه نيست.