(46) وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ
(46) وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ
(۴۶) و هيچ آيه اي از آيات پروردگارشان براي آنها نمي آيد مگر اينكه از آن روي گردان ميشوند.
… لجاجت و پافشارى اين كوردلان را در ناديده گرفتن آيات الهى و تعليمات پيامبران مشخص ساخته، مى فرمايد: هيچ آيه اى از آيات پروردگارشان براى آنها نمى آيد مگر اينكه از آن رويگردان مى شوند…. نه بيان آيات انفسى در آنها مؤثر است، و نه شرح آيات آفاقى، نه تهديد و انذار، و نه بشارت و نويد به رحمت الهى، نه منطق عقل و خرد را ميپذيرند و نه فرمان عواطف و فطرت را، آنها به كورانى ميمانند كه نزديكترين اشياء اطراف خود را مشاهده نميكنند و حتى نور آفتاب را از ظلمت و تاريكى شب فرق نمينهند!
«آیات آفاقى»، همچون آفرینش خورشید و ماه و ستارگان با نظام دقیقى که بر آنها حاکم است، و آفرینش انواع جانداران و گیاهان و کوه ها و دریاها با عجائب و شگفتى هاى بى شمارش، و موجودات گوناگون اسرارآمیزش، که هر زمان اسرار تازه اى از خلقت آنها کشف مى شود، و هر یک، آیه و نشانه اى است بر حقانیت ذات پاک او.
و «آیات انفسى»، همچون آفرینش دستگاه هاى مختلف جسم انسان، و نظامى که بر ساختمان حیرت انگیز مغز و حرکات منظم قلب و عروق، و بافت ها و استخوان ها، و انعقاد نطفه و پرورش جنین، در رحم مادران، و از آن بالاتر اسرار و شگفتى هاى روح انسان حاکم مى باشد، که هر گوشه اى از آن کتابى است از معرفت پروردگار و خالق جهان.
مراد از (آوردن آيات) نشان دادن آن، به مشاهده و يا به تلاوت و تذكر است، و نيز مراد اعم از آيات آفاقى و انفسى و آيت به معناى معجزه (مانند قرآن) است، كفار در برابر همه اينها روگردانى مى كنند.
درباره نبوّت عام در آيه سي فرمود: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبري براي هدايت آنها نيامد مگر اينكه او را استهزاء ميكردند﴾، اما اينجا ميفرمايد: ﴿وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ﴾؛ اين «آيه» فاعل «تأتي» است، نه اينكه تويِ پيغمبر ميآوري؛ اين تأتي مؤنث است و فاعل آن «آيه» است كه حالا با «مِن» مجرور شده است «﴿وَ مَا تَأْتِيهِم﴾ آيَةٌ» که حالا اينجا به صورت ﴿مِنْ آيَةٍ﴾آمد، براي تعميم. هيچ آيهاي نميآيد ﴿وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ﴾نه اينکه تو نميآوري, هيچ آيهاي نميآيد؛ ﴿وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ﴾،پس در مقام اول ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴾, در مقام ثاني ﴿وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ﴾.
… در بخشي از آيات, خداي سبحان به رسولش(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: ﴿فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّي عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا پس از هر كس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را خواستار نبوده است روى برتاب ٭ ذلِكَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ اين منتهاى دانش آنان است﴾[1]همين است؛ يعني كسي كه معرفتشناسي او همان حس و تجربه حسي است تا لبهٴ مرگ را ميبيند، چون راهي براي شناخت بعد از مرگ ندارد.
اگر چيزي غيب بود او معرفتشناسي تجريدي ميخواهد نه تجربي، آنها هم كه اين ابزار را ندارند و نميپذيرند. حرف آنها هم اين است كه ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللّهَ جَهْرَةً ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اينكه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم﴾[2] يا ﴿أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً خدا را آشكارا بما نشان بده﴾[3]كسي كه در محدوده حس و معرفتشناسي حسي و تجربه حسّي فكر كند هرگز راهي براي ايمان به غيب ندارد; لذا آيات الهي را بر تصادف و امثال ذلك حمل ميكند. پس درباره وحي و نبوّت ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴾ و درباره آيات و معجزات الهي، آيات حق ﴿وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ﴾.
https://youtube.com/shorts/Z9SgjFwc-eg?si=2matasMlFO7sv3qI
http://www.parsquran.com/data/search.php?page=1&user=far&page=1&user=far&quantity=%DA%A9%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%85&tran=100