(2) يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ
(2) آنچه را در زمين فرو ميرود، و آنچه از آن بر ميآيد، ميداند و (همچنين) آنچه از آسمان نازل ميشود و آنچه بر آن بالا ميرود، و او مهربان و آمرزنده است.
اينكه فرمود خدا علم دارد به آنچه در زمين فرو مى رود، و از زمين بيرون مى شود، و آنچه از آسمان فرو مى آيد، و به آسمان بالا مى رود، گويا كنايه است از علم خدا به حركت هر صاحب حركتى، و آنچه انجام مى دهد.
﴿يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ﴾ تمام آنچه در زمين فرو ميرود تمام بذرها كه بعد بايد بشود خوشه تمام هستهها كه بعد بايد بشود شاخه و درخت همه آنچه در زمين فرو ميرود او ميداند ﴿وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا﴾ تمام آنچه از زمين سر برميدارد تمام علفها تمام نباتات تمام گلها تمام خوشهها تمام شاخهها هر چه از زمين سر برميدارد او ميداند ﴿وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ آنچه از آسمان نازل ميشود﴾ چه رزق معنوي مثل ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ معارف الهي، حِكم الهي، علوم الهي چه باران و تگرگ و برف و نزولات آسماني همه را او ميداند ﴿وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا﴾ آنچه در آسمانها عروج ميكند را او ميداند.
آسمانها مسير و معبرند نه مقصد، عملِ صالح و نيّتهاي پاك، مقصدشان خداست كه ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ سخنان پاكيزه به سوي او صعود ميكند، و عمل صالح را بالا ميبرد﴾ [25] اما از آسمانها ميخواهد عبور بكند كه ﴿يَعْرُجُ فِيهَا﴾ نه «يعرج اليها» اعمال ما به طرف آسمانها نميرود از مسير آسمانها عبور ميكند تا به ذات اقدس الهي برسد.
مستحضريد آن آسمانهايي كه منشأ وحي است كه ﴿وَأَوْحَي فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا و در هر آسمانی امرش را وحی فرمود﴾ [26] آن آسمانهايي كه فرمود دعاي شما مستجاب است آن آسمانهايي كه فرمود درهاي آنها به روي كفار باز نميشود اين آسمان نجومي و سپهر رياضي نيست اين را كه اينها آنجا پاركينگ درست كردند ترمينال درست كردند كفار مرتب دارند رفت و آمد ميكنند اينكه فرمود: ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ [27] درهاي آسمان به روي اينها باز نميشود الآن تمام درها را گرفتند، همان بيان نوراني امام حسن مجتبي(سلام الله عليه) است كه در محضر حضرت امير(سلام الله عليهما) بودند آن شخصي كه از شام آمده از وجود مبارك حضرت امير(عليه السلام) سؤال كرده حضرت ارجاع داد به وجود مبارك امام مجتبي(سلام الله عليهما) كه سؤال كردند «كَم بين السماء و الأرض» حضرت فرمود: «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُوم» [28] سؤال كردند كه بين آسمان و زمين چقدر فاصله است فرمود: اگر منظورتان آسمان ظاهري است آنكه متراژپذير نيست تا چشم ميبيند آسمان است اگر آسمان غيب است آهِ مظلوم، آه مظلوم به آسمان ميرود اين روايت را سيدناالاستاد مرحوم علامه فرمود از لطايف است [29] يك دعا از قلب شكسته مظلوم برخيزد اين همه درهاي آسمان را ميشكافد اين آسماني كه درهايش به روي كفار باز نميشود «دَعْوَةُ الْمَظْلُوم» به آسمانها ميرود اين آسماني است كه ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ درهاي آسمان به روي اينها باز نميشود﴾ اين آسماني است كه ﴿وَفِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ﴾ اين آسماني است كه ﴿وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا﴾ اعمال انسان از همينجا عبور ميكند.
خدا البته در همه آن موارد رحيم و غفور است در جريان ﴿مَا يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ﴾ رحمت الهي و غفران الهي هم به همين است كه شما ملاحظه بفرماييد در بخشهايي از سورهٴ مباركهٴ «زمر» فرمود ما ترافيك را، ورود ممنوع را، يك طرفه را، همه اينها را در زير زمين رعايت كرديم اين آبها كه آمد كجا برود كجا نرود كجا چهارراه باشد كجا سهراه باشد كجا يك طرفه بشود كجا ذخيره بشود كه روزي به صورت چشمه در بيايد روزي به صورت چاه در بيايد آيه 21 سورهٴ مباركهٴ «زمر» اين است ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ آيا نديدي كه خداوند از آسمان آبي فرستاد، و آن را به صورت چشمه هائي در زمين وارد نمود﴾, خب باران را نازل ميكند همينطور اين را زير زمين رها ميكند يا نه، تمام راهها دو راه، سه راه، چهار راه كجا اين آبها برود كجا مستقر بشود كجا زمينه بشود براي چشمه شدن كجا قدري فاصله كمتر بشود كه با حفر چاه به دست آنها بيايد لذا در پايان آن سورهٴ مباركهٴ «ملك» فرمود: ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَعِينٍ بگو: به من خبر دهيد اگر آبهاي (سرزمين) شما در زمين فرو رود چه كسي ميتواند آب جاري در دسترس شما قرار دهد؟﴾ [30] اگر اين آبها هم مثل معدن نفت و گاز, چند هزار متري بود, كسي نميتوانست روي زمين زندگي كند. فرمود ما اين آبها را گفتيم دمِ دست شما باشد اگر قدري بيراهه رفتيد ما به اين آبها دستور ميدهيم قدري پايين برود مثل نفت و گاز بشود چه كسي ميتواند حالا براي شما آب بياورد؟! ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً﴾ غائر بشود فرو برود در زمين برود در دسترس شما نباشد ﴿فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾ آب مَعين آبي است كه «تراه العيون و تناله الدلاء» آبي كه در دسترس دلو است آبي كه عين و چشم آن را ميبيند آن را ميگويند ماء معين خب آب غائر تحت دهها كيلومتر كه ماء معين نيست فرمود اگر ما اين آبها را بگوييم قدري پايينتر بروند زندگي شما فلج است بنابراين ما ميدانيم چقدر باران نازل كنيم ميدانيم چقدر اينها را ببريم آنجا تصفيه بكنيم ميدانيم از بين صدها لجن، آب طيّب و طاهر تحويل شما بدهيم مگر آنجا لولهكشي است شما ببينيد يك مختصر باران ميآيد تمام آبها گِل ميشود اين آبها كه لولهكشي نيست از همين لجنها در ميآيد از لاي گل در ميآيد همان خدايي كه شير شفاف و صاف را از بين فرث و دم (از ميان غذاهاي هضم شده، و خون) در ميآورد همان خدا از لابهلاي لجن، آب شفاف چشمهها را در ميآورد. مگر اين شير تصفيه شده از كجا عبور كرده فرمود: ﴿مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ﴾ [31] درباره انسان هر دو نجس است و هر دو هم بدبوست.
سوره ۱۶: النحل
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ ﴿۶۶﴾
و در وجود چهار پايان براي شما (درسهاي) عبرتي است، از درون شكم آنها از ميان غذاهاي هضم شده، و خون، شير خالص و گوارا به شما مينوشانيم! (۶۶)
فرمود ما از بين اينها داريم شما را تأمين ميكنيم حواستان جمع باشد. آن آبي كه ميبينيد از بين خاكها و لجنها عبور كرده الآن چشمه زلال شده، شده آب معدني, آن شيري كه ميبينيد بين فرث و دم عبور كرده شده لبن خالص اين از آسمان كه نيامده پس ما ميتوانيم جدا بكنيم پس ميتوانيم ﴿لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ پاك را از پليد جدا كند﴾ جدا بشود همه ذرّات در اختيار ما هستند همه مسبّحاند همه حامدند همه تسليماند همه مسلماند همه منقادند همه ساجدند.
و در پايان مى افزايد: اوست رحيم و غفور، مهربان و آمرزنده (و هو الرحيم الغفور).
توصيف خداوند بر اين دو وصف در اينجا يا بخاطر آنست كه در ميان امورى كه به آسمان عروج مى كند اعمال بندگان و ارواح آنهاست ، اوست كه آنها را زير پوشش رحمت و مغفرتش قرار مى دهد.
يا بخاطر اينكه نزول بركات و مواهب آسمانى مولود رحمت اوست ، و اعمال صالحى كه از بندگان به مقتضاى و العمل الصالح يرفعه بالا مى رود مشمول غفران او مى باشد.
------------------
آنهايي كه بيشتر در خدمت قرآن كريماند ضمن تفسير آفاقي آيات قرآن از تفسير انفسي غفلت نميكنند ظاهر آيه اين است كه ﴿يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا﴾هر حبهاي كه در زمين ميرود خدا ميداند چه ميروياند چقدر ميروياند اينها را خدا ميداند اين ظاهر آيه است.
آن بزرگواران، اين آيه را بر ظاهر حمل ميكنند ميگويند معناي آيه هم همين است اما ميگويند ما يك تفسير انفسي هم داريم اگر شما بذر خوبي را در زمين كاشتيد اين ميوه خوب ميدهد يك بذر تلخي را كاشتيد اين ميوه تلخ ميدهد نميگويند آيه آن است كه ما ميگوييم ولي ميگويند ما اين را هم بايد مواظب باشيم آنچه در ذهن ما فرو ميرود آن غذايي كه ميخوريم آن حرفي كه ميشنويم آن نگاهي كه ميكنيم اين « يَلِجُ فِي الْأَرْضِ النفس» است. ميوه اين هم بالأخره يا تلخ است يا تند است يا كَز است و مانند آن، اين تفسير آيات انفسي معنايش اين نيست كه آيه ميخواهد اين را بگويد, آيه اين را نميخواهد بگويد ولي ميگويند ما بهرههاي انفسي هم بايد ببريم. همانطوري كه خداي سبحان ميداند اين حبهاي كه در زمين فرو ميرود بارش چيست ميداند اين حرفي كه ما شنيديم اين غذايي كه ما خورديم اين نگاهي كه ما كرديم اين هم بارش چيست.
پرسش: اگر باب تفسير انفسي باز بشود حد ومرزي هم ميشود برايش تعيين كرد؟
او (مفسر) حق ندارد بگويد چه اينكه هرگز نگفت و هرگز نميگويد آيه اين را ميخواهد بگويد, اما ميگويد خداي سبحان وقتي ميداند اين بذر, بذر خوبي است در اين دل زمين رفت و ميوه خوب ميدهد خب حرف خوب, موعظه خوب, مطالب خوب, نگاه خوب, توجه خوب كه وارد صحنه نفس بشود آن هم ميوه خوب ميدهد. نه اينكه بگويد آيه اين را ميخواهد بگويد يك دانهاش هم حق ندارد بگويد چه رسد به اينكه ما بگوييم مرزش تا كجاست همين كه بخواهد از حدود لفظ و معنا و مفهوم عبور بكند ديگر تفسير نيست اين يك دانهاش هم جايز نيست چه رسد به مرز و اينها.
بايد مواظب باشيم اين طيّباتي كه گفتند (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ) تنها سيب و گلابي نيست حرفهاي خوب هم طيّب است.
اينكه گفتند در دنيا رزق دارد در آخرت رزق دارد شعيب(سلام الله عليه) وقتي كه از نبوت خبر ميدهد ميگويد: ﴿رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ [10] معلوم ميشود نبوت, رزق است امامت, رزق است ولايت, رزق است معرفت, رزق است اينها رزقاند. نان و گوشت هم رزقاند منتها آيات بايد مشخص بكند كه كدام رزق را در اينجا بيان كرده.
سوره 11: هود
قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ﴿۸۷﴾
گفتند: اي شعيب آيا نمازت تو را دستور ميدهد كه ما آنچه را پدرانمان ميپرستيدند ترك گوئيم ؟ و آنچه را ميخواهيم در اموالمان انجام ندهيم ؟ تو مرد بردبار و رشيدي هستي ؟
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا …..﴿۸۸﴾
گفت: اي قوم من! هر گاه من دليل آشكاري از پروردگارم داشته باشم و رزق خوبي بمن داده باشد (آيا ميتوانم بر خلاف فرمان او رفتار كنم ؟) …
در قرآن كريم كلمه «غفور» بر «رحيم» مقدم است ﴿هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾ [12] براي اينكه اول لكّهگيري است بعد رحمت و بركت. اگر اتاقي را بخواهند رنگ كنند اول لكهگيري ميكنند بعد آن را رنگآميزي ميكنند. اگر كسي را خدا بخواهد مورد عنايت قرار بدهد اول مغفرت است لكّهگيري است ميآمرزد بعد او را وارد بهشت ميكند(رحیم، مورد رحمت قرار میدهد) و مانند آن ; اما در آيه دوم همين سوره مباركه «سبأ» كه «رحيم» بر «غفور» مقدم شد ظاهراً نكتهاش آن است كه اسماي حسنايي كه در ذيل هر آيه ذكر ميشوند اينها ضامنِ مضمون خود آن آيه هستند، دليل مدّعاي همان آيه هستند، اگر در يك آيه مدّعايي باشد، دليلش همان اسماي حسنايي است كه در ذيل آيه است. اگر سخن از انتقام و اجراي حدود الهي است در ذيل آيه دارد ﴿إنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ [13] اگر سخن از بخشش و لطف و عنايت الهي است در ذيل آيه دارد ﴿إنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ [14] و مانند آن.
اما در اين آيه دو مطلب ذكر شده كه اقتضاي نظم طبيعي آن دو مطلب آن است كه «رحيم» بر «غفور» مقدم باشد دو مطلبي كه ذكر شده اين است كه فرمود: ﴿يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا آنچه را در زمين فرو ميرود، و آنچه از آن بر مي آيد، ميداند و (همچنين) آنچه از آسمان نازل ميشود و آنچه بر آن بالا ميرود﴾ [15] آنچه از طرف خدا ميآيد خدا ميداند، آنچه به طرف خدا ميرود خدا ميداند، خب آنچه از طرف خدا ميآيد رحمت الهي است آنچه به طرف خدا ميرود كه ارواح انسانهاست آنها نيازمند به مغفرتاند آن دو مطلبي كه ذكر شد اوّلي با رحمت الهي همراه بود دومي منتظر مغفرت الهي است.
آن فيوضاتي كه از طرف خدا ميآيد رحمت الهي است, ارواحي كه ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾ [16] يا ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ﴾ [17] ما به طرف خدا ميرويم نيازمند به مغفرتيم، غفران را ذات اقدس الهي براي ارواح صاعده به سوي خود ذكر كرده است اين ميتواند تناسبي باشد كه «رحيم» را بر «غفور» مقدم بدارد.