﴿۷۰﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ 

هنگامي كه به پدرش و قومش گفت: چه چيز را پرستش ‍ مي‏كنيد؟

در سورهٴ مباركهٴ «انعام» مبسوطاً اين مرزها را جدا كرده احتجاج وجود مبارك ابراهيم با عموي خود آزر جداگانه مطرح شد احتجاج وجود مبارك ابراهيم (عليه السلام) با قوم خود كه ستاره‌پرست بودند يا بت‌پرست ديگر بودند جداگانه مطرح شد امّا هر دوي اينها را اين‌طور جمع‌بندي كرد جمع‌بندي كردند فرمودند كه ﴿إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ﴾ اين ﴿لِأَبِيهِ﴾ منظور آزر است و عموي آن حضرت است نه پدر او

در صدر اين سورهٴ مباركهٴ «شعراء» آيه سوم فرمود: ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾ از اينكه گروهي ايمان نياوردند و نمي‌آورند شما متأثّر نباش. در سوره‌هايي كه لسانش لسان تسلّي و دلداري پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است غالباً قصص انبيا را مطرح مي‌كند كه انبياي الهي قبل از شما بودند اين مشكلات را داشتند و تحمل كردند و پيروز شدند شما هم با اين مشكلات روبه‌رو هستيد تحمّل كنيد پيروز مي‌شويد جريان حضرت موسي و هاروني كه قبلاً ذكر فرمود از همين قبيل است جريان حضرت ابراهيمي كه الآن شروع كرديم كه فرمود: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ﴾ از همين قبيل است داستان برخي از انبياي ديگر(عليهم السلام) را كه ذكر مي‌فرمايند از همين قبيل است آيه 69 همين سورهٴ «شعراء» كه فرمود: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ﴾ از همين جريان است كه شما نگران نباشيد، بالأخره عدّه‌اي گرفتار حسّ‌اند و محسوس و مشهود براي آنها معيار است و اگر شما اينها را بخواهيد به عالم غيب دعوت بكنيد به دشواري مي‌فهمند و تحمل مي‌كنند.

 

جعفر سبحانی

آزر پدر ابراهيم نبود

در اينجا نكته اى باقى مى ماند و آن اينكه آيا «آزر» پدر ابراهيم بود يا يكى از بستگان وى به شمار مى رفت كه سرپرستى او را بر عهده داشت؟ مفسّران غالباً«اب» را در اين آيات، به معناى «پدر» گرفته واو را پدر واقعى ابراهيم انگاشته اند. كه به اين ترتيب دو مشكل پيش مى آيد:

1ـ نام پدر ابراهيم در تورات «تارح» است نه «آزر».

2ـ در عقيده شيعه، پدران و نياكان پيامبران ولااقل پدران بلاواسطه آنان همه موحّد بوده اند نه مشرك، در اين صورت چگونه آزر بت پرست، مى تواند پدر ابراهيم پيامبر باشد؟!

 

اين دو مشكل را مى توان از طريق ديگر، حلّ كرد وآن اينكه:كلمه «اب» با كلمه «والد» در لغت عرب فرق روشنى دارد. واژه نخست، در غير پدر حقيقى نيز به كار مى رود; درحالى كه كلمه والد فقط در پدر حقيقى به كار رفته است.مانند اينكه، يعقوب از فرزندان خود پرسيد كه پس از درگذشت من چه كسى را مى پرستيد؟ يعنى آيا از خطّ توحيد منحرف مى شويد يا نه؟ در پاسخ گفتند:(قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إبْراهيمَ وَ إسْماعِيلَ وَ إسْحقَ إلهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) (بقره/133): «فرزندان يعقوب گفتند:خداى تو وخداى پدرانت ابراهيم واسماعيل واسحاق را كه همان خداى يكتاست مى پرستيم وما همگى تسليم او مى باشيم».

دراينجا مى بينيم كه فرزندان يعقوب، اسماعيل را نيز جزو پدران خود خوانده اند; در حالى كه عموى آنان بوده است. ولى اين توسعه در لفظ «والد» نيست و اين لفظ در همان معناى پدر واقعى، به كار مى رود وتمام تعبيرهاى قرآن در مورد آزر، واژه «اب» است، نه «والد» بنابراين هيچ بعيد نيست كه مراد از «اب» در اين موارد، سرپرست او باشد، مانند عمو ودايى.

چيزى كه اين مطلب را قطعى مى سازد، استغفار ابراهيم براى او در هنگام جوانى وسكونت در بابل مى باشد.وقتى وضع او روشن شد، از همان روز پيش از مهاجرت به فلسطين، با او قطع رابطه كرد وطلب آمرزش ننمود.

در حالى كه در آيه ديگر مى بينيم، ابراهيم در دوران پيرى وفرتوتى در باره والد خود دعا وطلب آمرزش مى نمايد; چنانكه مى فرمايد:

(رَبَّنَا اغْفِرْ لى وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ)(ابراهيم/41): «پروردگارا !من وپدر ومادرم ومؤمنان را روز برپايى حساب بيامرز».

استدلال با اين آيه در صورتى روشن مى گردد كه دو مطلب را در نظر بگيريم:

1ـ او از خدا براى پدر خود وقتى درخواست آمرزش مى كند كه قبلاً اسماعيل

ومادرش را، در كنار خانه خدا جاى داده ودر باره آنان چنين دعا كرده بود: (رَبَّنا إنّى أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِى بِواد غَيْرِ ذِى زَرْع...)(ابراهيم/37) «پروردگارا من ذريه خود را در سرزمين بدون گياه، جاى دادم...».

2ـ خدا در دوران پيرى به او فرزندانى به نام اسماعيل واسحاق لطف كرد، چنانكه ميگويد:(اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذِى وَهَبَ لِى عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَ إسْحقَ...)(ابراهيم/39):«ستايش خدايى را كه در دوران پيرى، به من اسماعيل واسحاق را لطف كرد».

با توجّه به اينكه ابراهيم از «آزر» در همان «بابل» در دوران جوانى، قطع رابطه كرد وديگر در حقّ او استغفار ننمود واز طرف ديگر، در دوران پيرى پدر و مادر خود را دعا مى كند وطلب آمرزش مى نمايد، مى توان حدس زد كه آزر بت پرست مطرود در دوران جوانى، غير از پدر مورد علاقه او بود كه تا پايان عمر، در حقّ او طلب آمرزش مى كرد.

با توجه به اين دو اصل، هم مشكل اختلاف اسم پدر ابراهيم، در قرآن وتورات (هر چند تورات كنونى ارزش واعتبار ندارد) وهم مشكل بت پرست بودن پدر پيامبرى مانند ابراهيم حل مى شود.

-----------------

نظر برخی مفسران اهل سنت

  • ابن جریر طبری که از دانشمندان اهل سنت است در تفسیر خود «جامع البیان» از مفسر معروف «مجاهد» نقل می‌کند که او صریحاً می‌گوید: آزر پدر ابراهیم نبود.[۱۱]
  • آلوسی مفسر دیگر اهل تسنن در تفسیر روح المعانی در ذیل همین آیه می‌گوید: آنها که می‌گویند: اعتقاد به اینکه آزر پدر ابراهیم نبود مخصوص شیعه هست از کم اطلاعی آنها است زیرا بسیاری از دانشمندان معتقدند که آزر اسم عموی ابراهیم بود.[۱۲]
  • سیوطی دانشمند معروف سنی در کتاب مسالک الحنفاء از فخر رازی در کتاب «اسرار التنزیل» نقل می‌کند که پدر و مادر و اجداد پیامبر اسلام ص هیچ‌گاه مشرک نبودند و به حدیثی که در بالا از پیامبر ص نقل کردیم استدلال نموده‌است، سپس خود سیوطی اضافه می‌کند که ما می‌توانیم این حقیقت را با توجه به دو دسته از روایات اسلامی اثبات کنیم:
  • روایاتی که می‌گوید: پدران و اجداد پیامبر تا آدم هر کدام بهترین فرد زمان خود بوده‌اند (این احادیث را از «صحیح بخاری» و «دلائل النبوه» بیهقی و مانند آن نقل نموده‌است).
  • روایاتی که می‌گوید: در هر عصر و زمانی افراد موحد و خداپرست وجود داشته‌است.

با ضمیمه کردن این دو دسته روایات ثابت می‌شود اجداد پیامبر ص از جمله (پدر ابراهیم) حتماً موحد بوده‌اند.[۱۳]

فخر رازی در تفسیر کبیر، سخن کسانی را که گفته‌اند آزر پدر ابراهیم نبوده، رد کرده و گفته‌است سخن ایشان بر اخبار یهود مستند است. محمد بن جریر طبری در تفسیر تبیان، آزر را پدر ابراهیم دانسته و به گفتهمحمد بن اسحاق صاحب کتاب المغازی استناد کرده‌است.[۵]

علی شریعتی، روایات مربوط به تارح را بی‌اساس دانسته و آزر را پدر ابراهیم پنداشته‌است.

خاورميانه گرفتار الحاد يا وثنيّت بود و اصل خاورميانه را وجود مبارك ابراهيم خليل زنده كرد با ورودش در آتش بالأخره فكر توحيدي را حفظ كرد

منظور گِلهٴ جناب ابوريحان بيروني است كه اگر هند هم بزرگاني مثل يونان مي‌داشت آنجا هم مهد علوم عقلي و معارف توحيدي بود چون هند اين بزرگان را نداشت يا آنها كوشش نكردند وثنيّت و صنميّت همچنان در هند باقي است امروز با اينكه عصر، عصر علم است شما مي‌بينيد موش‌پرستي در هند رايج است.

 

اين فرمايش را مرحوم ميرداماد در قبسات دارد؛ مرحوم ميرداماد در قبسات مي‌گويد شاگردان ارسطو هر وقت مشكل علمي داشتند مي‌رفتند كنار قبر ارسطو بحث مي‌كردند مشكلشان حل مي‌شد ميرداماد اين حرف را از خودش نقل نكرده از فخررازي نقل كرده و گفته فخررازي در كتاب المطالب العاليه اين را گفته است[12] اين‌طور نيست كه قبر يك روحاني قبر يك عالم قبر يك استاد با قبور ديگر فرق نداشته باشد.