وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ (7)
وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ (7)
و آن را از هر شيطان خبيثي حفظ نموديم. (۷)
در آيه بعد به محفوظ بودن صحنه آسمان از نفوذ شياطين اشاره كرده مى گويد: ما آن را از هـر شـيـطـان خـبـيـث و عـارى از خـيـر و نـيـكـى حـفـظ كـرديـم (و حـفـظـا مـن كل شيطان مارد).
(مـارد) از مـاده مـرد (بـر وزن سـرد) در اصـل به معنى سرزمين بلندى است كه خالى از هـرگـونـه گـياه باشد، به درختى كه از برگ برهنه شود نيز امرد [ اَ رَ] گويند، و به همين مـنـاسـبـت بـر نـوجـوانـى كـه مو در صورتش نروئيده اين كلمه اطلاق مى شود، و در اينجا مـنـظـور از مـارد كسى است كه عارى از هرگونه خير و بركت و به تعبير خودمان بى همه چيز باشد.
مـراد از (شيطان) افراد شرير از جن است و مراد از (مارد) فرد خبيثى است كه عارى از خـيـر بـاشـد.
https://www.aparat.com/v/p63412b
فرمود اگر كسي بخواهد بيراهه برود ما دو كار ميكنيم: هم از نظر اخلاقي و فقهي جلوي او را ميگيريم و هم با نيروهاي بازدارنده نميگذاريم او بيراهه برود؛ اين به ما دستور ميدهد كه اگر خواستيد نظامتان و جامعهتان را اصلاح كنيد، هم بايد كارهاي فرهنگي كنيد و هم كارهاي اجرايي. در همين سوره مباركه «صافات» فرمود وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه آمده, كهانت (غیبگویی) را تحريم كرد؛ پيشگوييهايي كه كاهنان دارند و قيافهشناسان دارند اين جزء مكاسب محرّمه است كه بسياري از شماها آشنا هستيد. در مكاسب محرّمه يكي از كسبهاي حرام اين است که كسي از راه سِحر و جادو و شعبده و طلسم و كهانت بخواهد مال در بياورد اين كار, كار حرامي است. كهانت را؛ يعني پيشگوييهاي غير واقعي را كه برخي مبتلا هستند كه مخلوطي است از صدق و كذب, حق و باطل, خير و شر, حَسَن و قبيح, محمود و مذموم اين كار را دين تحريم كرده … فتوا به حرمتش داده گفته كار حرام است.
به همين بسنده كرده يا نيروهاي آسماني را هم وادار كرده جلوي اين كار را بگيرند؟
فرمود ما دو كار كرديم: يكي اينكه فتوا داديم اين كار حرام است و يكي اينكه اين نيروهاي آسماني را به عنوان تير شهاب نميگذاريم كه شيطان بالا برود، خبرهاي راست و دروغ را جعل كند، يك مقدار راست بشنود و با دروغ مخلوط كند و به كاهنان دهد تا بازارگرمي آنها شود، اين راه اصلاح جامعه است.
… در سوره «حجر» و چه در جاي ديگر فرمود ما به وسيله موجودات آسماني و به وسيله شهابسنگها نميگذاريم شيطان بالا بيايد و هر حرفي را بشنود.
سوره ۱۵: الحجر
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿۱۶﴾
ما در آسمان برجهایی قرار داديم، و آن را براي بينندگان تزيين كرديم. (۱۶)
وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿۱۷﴾
و آن را از هر شيطان مطرودي حفظ نموديم. (۱۷)
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ ﴿۱۸﴾
مگر آنها كه استراق سمع كنند كه شهاب مبين آنان را تعقيب ميكند (و ميراند) (۱۸)
ذات اقدس الهي به اين بسنده نكرد كه بفرمايد كهانت حرام است… فرمود ما تيري داريم, تيراندازي داريم, نيروي اجرايي داريم و اينطور نيست كه هر كسي بخواهد نظام را فاسد كند؛ در مسئله اصلاح اقتصادي اينطور است, روميزي و زيرميزي اينطور است, رشوهگيري اينطور است, فساد اقتصادي اينطور است.
همه ما در نظام اسلامي اين دو كار را بايد بكنيم: هركدام از ما که كار فرهنگي از عهده ما برميآيد، بايد بگوييم که چه چيزي حلال است و چه چيزي حرام, هركدام از ما امر معروف و نهي از منكر از دستمان برميآيد بايد جلوي بديها را بگيريم …
… به ما گفتند كار خدايي كنيد كار خدايي كه ـ معاذ الله ـ اين نيست كه ما خلقت كنيم و خالق شدن كه مقدور ما نيست، از بهشت و جهنم سخن گفتن كه مقدور ما نيست، از ازل و ابد حرف زدن كه مقدور ما نيست، اينكه به ما گفتند: «تَخلَّقُوا بأخلاق الله خویش را به اخلاق خداوند آراسته بسازید»؛[14] يعني در همين امور. فرمود من با دو كار جامعه را اصلاح ميكنم: يكي حكم فقهي است كه ميگويم كهانت حرام است, يكي اينكه به تيراندازانم ميگويم جلوي شيطونت شياطين را بگيريد که اين كار را ميكنم و شما هم همين كار را بكنيد…
مطلب ديگر اينكه در سوره «اعراف» خوانديم كه يك سلسله مراحلي است كه از آنها به عنوان آسمانهاي غيب ياد ميشود كه ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾[15] درهاي آسمان به روي كفار باز نميشود؛ همان آسمانهايي كه درهاي آنها به روي كفار باز نميشود، همان آسمانها درهايشان به روي شياطين هم باز نميشود و آن آسمانها آسماني است كه دعا آنجا ميرود مستجاب ميشود, مقرّ فرشتههاست و دعا مستجاب ميشود و اخبار غيبي آنجاست… آنها اگر بخواهند وارد آسمان اخبار غيبي بشوند اين شهابسنگها مانع است، چطور شهابسنگها مانع است؟ درست است كه اخبار غيبي يك امر علمي است, درست است كه آنجا سخن از ماده و مُدّه و زمان و زمين نيست, ولي برخي از زمان و زمين, زمينه دسترسي به فيض است. شما ميبينيد وحي يك امر مجرّد است، فرشتهها هم امر مجرّدند، اينها وارد قلب مطهّر پيغمبر ميشوند كه ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ ٭ عَلي قَلْبِكَ﴾[16] فرودگاه او قلب شماست که اينها امر مادي نيست؛ ولي سرزمين مكه خصوصيتي دارد كه كسي نميتواند آنجا برود، كافر حقّ ورود ندارد. اين خصيصهاي است كه زمان و زمين را به آن امر مجرّد مرتبط ميكند، اگر كسي خواست فيضي نصيب او شود بايد در زمين مكه يا زمان ماه مبارك رمضان مهمان خدا شود او «دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّة اى كه فضل و كرمت بر خلق دايم است»[17]است؛ ولي «ضيوفالرحمان» شدن يك زمان و زمين ميخواهد, يك زمينه ميخواهد, يك استعداد ميخواهد, يك ماده مناسب ميخواهد؛
https://www.aparat.com/v/JE26p
گفتند در زماني كه ماه مبارك رمضان است جزء «ضيوفالرحمان» هستي, در سرزمين وحي جزء «ضيوفالرحمان» هستي، پس نميشود گفت وحي كه مجرّد است و اخبار غيبي كه مجرّد هستند با شهابسنگها چه ارتباطي دارند. درست است كه آنها مجرّد هستند؛ ولي آن مجرّد اگر بخواهد به عالم ماده فيض برساند خصيصهاي لازم است, زماني لازم است, زميني لازم است. در مكه هر كسي حقّ رفت و آمد ندارد … در مكه در تمام مدت سال هر كس بخواهد وارد بشود بايد با احرام وارد شود، اين يك شهر عادي نيست تا همينطور عادی بخواهد برود؛ بايد با احرام وارد شود و عمره مفرده داشته باشد. در تمام ايام سال هر كس از هر منطقه عالَم بخواهد وارد سرزمين مكه شود، بخواهد برادر, فاميل و دوستش را ببيند ـ به قصد زيارت هم نرفته ـ ميخواهد يكي از بستگان را ببيند, ارحام را ببيند يا بيمار دارد براي عيادت او برود، الاّ ولابد بايد مُحرِم بشود به احرام مفرده، كارهاي احرام را كه انجام داد آن كار شخصي خود را انجام دهد، چون با احرام بايد وارد شود و از غير مسلمان، احرام متمشّي (قابل تحقق یا امکانپذیر نیست) نيست؛ لذا ورود غير مسلمان در محدوده مكه ممنوع است. اين راهها را ذات اقدس الهي براساس تناسبي كه بين معنا و ماده برقرار است, تنظيم ميكند.
بنابراين در آسمان مثل زمين مراتبي وجود دارد و اينچنين نيست كه ما بگوييم حالا وحي كه آسماني يا زميني نيست؛ درست است كه وحي آسماني يا زميني نيست، اما چطور سرزمين مكه اين خصوصيت را دارد يا «ليله» قدر اين خصوصيت را دارد؟ پس معلوم ميشود بعضي از زمانها و بعضي از زمينها اين خصوصيت را دارند. اين اگر بخواهد بالا برود برخي از اخبار را دريافت كند با شهابسنگها روبهروست و ديگر جلوي كهانت و پيشگوييها و اخبار غيبي آلوده به راست و دروغ را جلوي اينها را گرفته که از آن به بعد اينها حقّ رفتن ندارند.
برخي از مفسّران آنطوري كه فخررازي نقل ميكند گفتند كه اين شهابسنگها كه قبلاً هم بود اين اختصاصي به اسلام ندارد، اين را ذات اقدس الهي در قرآن كريم در سوره مباركه «جن» از زبان خود آن جنها گفت؛ بله قبلاً بود، اما اندك بود اما الآن پُر شده است.[18] در سوره مباركه «جن» وقتي حرف آنها را نقل ميكنند در سوره مباركه «جن» آيه دو به بعد ميفرمايد:
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا ﴿۸﴾
و اينكه ما آسمان را جستجو كرديم، و همه را پر از محافظان قوي و تيرهاي شهاب يافتيم! (۸)
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا ﴿۹﴾
و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مي نشستيم. اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهابي را در كمين خود مي يابد! (۹)
الآن پر از سربازان الهي است؛ قبلاً هم بود، اما اينطور نبود كه تمام گوشههاي آسمان سربازها آنجا پُست بدهند كه كسي بالا نرود.
در جريان صيانت از غيب در سوره مباركه «شعراء» اين بحث گذشت که فرمود اين حرفها, حرفهاي شياطين نيست، خبرهاي غيبي مخلوط به كذب نيست, كهانت نيست
سوره ۲۶: الشعراء
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ ﴿۲۱۰﴾
شياطين و جنيان اين آيات را نازل نكردند. (۲۱۰)
وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ ﴿۲۱۱﴾
و براي آنها سزاوار نيست، و قدرت ندارند. (۲۱۱)
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ﴿۲۱۲﴾
آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند. (۲۱۲)
چرا جنیان قدرت ندارند:
سوره ۱۷: الإسراء
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ﴿۸۸﴾
بگو اگر انسانها و جنیان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آنرا نخواهند آورد هر چند يكديگر را در اين كار كمك كنند. (۸۸)
اينها قدرت گوش دادن ندارند، در سور مباركه «شعراء» چنين بود. در سوره مباركه «حجر» هم فرمود ما جلوي اينها را كاملاً ميگيريم که آيه شانزده به بعد سوره «حجر» بود.
ديدگاه علامه طباطبايي(رضوان الله عليه) به تمثيل بودن رمي شيطان و معنوي بودن طَرد آن
سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) همانطوري كه در بخشهاي ديگر ملاحظه فرموديد مطلبي دارند که ميفرمايند خداي سبحان, بعضي از مطالب را براي ما شفاف روشن كرد و فرمود اينها «بيّن» است[5] ﴿ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ براي مردم بيان ساختيم﴾,[6] ﴿هُديً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ راهنماى مردم و روشنگرى﴾[7] و وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را مبيّن قرار داد فرمود: ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها تبيين كني﴾[8] که اينها تفسير دارد و يك سلسله مطالبي است كه خدا فرمود اينها را ما به عنوان تمثيل ذكر ميكنيم ﴿تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ اينها مثالهائي است كه ما براي مردم ميزنيم و جز عالمان آن را درك نميكنند﴾[9] که در سوره مباركه «عنكبوت» است, گاهي هم ﴿وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً﴾[10] دارد, گاهي ميفرمايد من درباره همه موضوعات مَثل زديم تا مردم روشن شوند، اين هم يك بخشي از آيات. يا ﴿لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ﴾[25]
آيا جريان رَمي كردن و تيراندازي شيطان به وسيله شهابسنگها از سنخ تمثيلات قرآن است يا از سنخ حقايقي است كه ديگر تمثيل نيست؟ ايشان ميفرمايند احتمالاً اين ممكن است نظير آن آيات تمثيلي باشد؛[11] يعني همانطوري كه تيرانداز ماهر كه در كمين است، جلوي بيگانه را ميگيرد و نميگذارد نفوذ كند، فرشتههاي آسمان هم جلوي نفوذ شياطين را ميگيرند وگرنه شهابسنگي در كار نيست، تيري در كار نيست،تيرزدني در كار نيست؛ همه اينها منع غيبي است. شهابسنگها سر جايش محفوظ است، اجرام سماوي سر جايش محفوظ است، اين شهابسنگ كجا نازل شد؟ كجا ميآيد؟ چه وقت هم ميآيد طبق اصول رياضي مشخص است، اما مربوط به شياطين نيست؛ اين يك احتمال, در برابر آن احتمالي كه ديگران به ظاهر حمل ميكنند.
پس تاكنون دو مطلب رأي هست: يكي اينكه اين شهابسنگها كه از اين كواكب نشأت ميگيرند، به منزله تيرهايي هستند كه جلوي شيطان را ميگيرند كه شيطان «مارد» بالا نرود و يك نظر اين است كه در آسمان اسرار غيبي هست, يك; فرشتههاي الهي حامل علوم غيبي هستند, دو; شياطين به آنها دسترسي ندارند, سه; اگر بخواهند به آنها دسترسي داشته باشند رجم ميشوند, چهار; همانطوري كه خداي سبحان فرمود رجم شديد (قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ بیرون رو که بی تردید تو رانده شده ای)، اما اينطور نيست كه تيري به شيطان زده باشد؛ همان طرد معنوي, همان طرد غيبي, همان طرد ملكوتي, رجم اوست. ما كه ميگوييم شيطان رجيم است، اينچنين نيست كه به حسب ظاهر سنگي به شيطان خورده يا تيري به شيطان خورده است. فرمود تو رجيمي که ﴿وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتي إِلي يَوْمِ الدِّينِ و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود.﴾[12] همان طرد معنوي است. ايشان نظرشان اين است كه آن معنا كه غيبي است ممثّل شد, تمثيل شد به زبان رجمِ ظاهري, تيراندازي ظاهري و طرد ظاهري.
امكان پذيرش يكي از دو ديدگاه رجم شيطان با تبيين اصناف فرشته ها
پس دو نظر هست؛ اگر براي ما واقعاً اصناف فرشتهها روشن شود كه چه چيزي هست، آن وقت اين «أحد الوجهين» را به آساني انسان قبول ميكند, اما جريان ملائكه خيلي روشن نيست؛
https://www.aparat.com/v/p80nl1y
درباره ماهیت فرشتگان اختلافنظر وجود دارد؛ متکلمان، آنها را اجسام لطیف و نورانی دانسته که میتوانند به صورتها و اشکال مختلف درآیند.[۳] علامه مجلسی این نظر را به همه مسلمانان به جز تعدادی از فلاسفه نسبت داده و اضافه کرده که انبیا و اوصیا آنها را میدیدهاند.[۴] البته گروهی از فلاسفه ملائکه را فراتر از جسم و جسمانیات دانسته و معتقدند آنها اوصافی دارند که در جسم نمیگنجد.[۵] به گفته علامه طباطبایی، آنچه در روایات درباره مشاهده ملائکه در شکلها و صورتهای جسمانی آمده تَمثُّل است.(یعنی چیزی برای کسی در صورتی خاص پدید بیاید.)[۶] همچنین به گفته او اینکه مشهور شده که فرشته و جن اجسام لطیفیاند که به صورتها و اشکال مختلف درمیآیند، دلیل معتبری ندارد.[۷] بر پایه روایتی از امام صادق(ع) ملائکه از نور آفریده شدهاند.[۸]
ما بعضي از ملائكه داريم که يقيناً مجرّد و معصوم هستند، آنها كه حاملان عرش هستند، آن ملائكه كه وارد قلب پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميشوند، جبرئيل(سلام الله عليه) كه وحي را ميآورد ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ ٭ عَلي قَلْبِكَ﴾;[13] اين معلوم است كه مجرّد است و گاهي هم متمثّل ميشود؛
سوره ۱۹: مريم
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿۱۷﴾
و حجابي ميان خود و آنها افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براي عبادت آماده باشد) در اين هنگام ما روح خود را به سوي او فرستاديم و او در شكل انساني بيعيب و نقص بر مريم ظاهر شد. (۱۷)
همانطور كه در بحثهاي قبل داشتيم «ملائكة الأرض» يا بعضي از «ملائكة السماء» و همچنين آنها كه وجود مبارك حضرت امير در خطبه اول نهجالبلاغه[14] دارد كه اينها اصلاً خواب ندارند، غذاي اينها تسبيح و ذكر خداست و دائماً در حال ذكر هستند, دائماً در حال عبادت هستند, هرگز غذا نميخورند, هرگز خواب ندارند, هرگز غفلت ندارند، اينها معلوم ميشود مجرّد می باشند؛ اما اگر ملائكهاي در آسمانها باشد، داراي ابدان لطيف و رقيق باشند و كار آنها هم در حدّ كارهاي انساني باشد؛ يعني علمي دارند, عبادتي دارند, زهدي دارند و مأموريتي دارند.
اگر وجود اينها محال باشد انسان ميتواند اين آيات را بر تمثيل حمل كند…. و ما اگر دليلي نداريم بر استحاله وجود چنين چيزي، شايد بتوان همين آيات را برابر ظاهرش معنا كرد؛ آنها «زاجرات» هستند, آنها به وسيله اين شهابسنگها اين شياطين را رجم ميكنند، براي اينكه آنجا اسرار غيب است. شيطان هم درست است كه جسم دارد، چون شيطان مجرّد به آن صورت نيست؛ جسم دارد, بدن دارد, جن است, مكلّف است و جهنم ميرود، اينكه فرمود: ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ﴾[15] برای همين است؛ شيطان اينچنين است, جن اينچنين است. اينها با رجم, با سنگ, با تير و مانند آن آسيب ميبينند و آنها هم با فرشتهها ساليان متمادي بودند. در جريان سجده بر حضرت آدم(سلام الله عليه) نشان ميدهد كه شيطان ساليان متمادي همراه ملائكه بود و عبادت ميكرد.
ما اگر دليلي بر استحاله چنين چيزهايي داشته باشيم حتماً اينها را يا توجيه ميكنيم يا بر تمثيل حمل ميكنيم، اما اگر احتمال دهيم كه اينها هم ميتوانند با ملائكه باشند, رفت و آمد داشته باشند, از آنها خبر بگيرند و به آنها خبر بدهند، چه اينكه شش هزار سال در جمع ملائكه بود و عبادت ميكرد اينكه ﴿وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾[16] اين تغليباً (از باب غالب بودن یک گروه، فقط اسم آن گروه گفته میشود، اما بقیه هم منظور هستند.) نام ملائكه را برد، شيطان هم به سجده مأمور بود و اگر به سجده مأمور نبود كه ذات اقدس الهي نميفرمود: ﴿ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ﴾،[17] پس معلوم ميشود موجودي به نام شيطان ميتواند در جمع فرشتهها باشد, با آنها رابطه داشته باشد, از آنها خبر بگيرد, اخبار آنها را بشنود و بعد اضافه و كم كند؛ اگر چنين چيزي ممكن باشد «كما يحتمل»، اين آيات را انسان اگر بر ظاهرش هم حمل كند اصلاً محذوري ندارد؛ اينها ميتوانند با ملائكهاي كه در آسمانها هستند رابطه داشته باشند، منتها بعد از رجم شدن, ارتباط مستقيم و گفتمان و اينها ندارند؛ ولي در حدّ استراق سمع و جاسوسي كردن و باخبر شدن غيبي ممكن است, اگر اين رجم نباشد ممكن است در جمع آنها بروند و از اخبار آنها باخبر شوند. كهانت كاهنان هم همينطور است.
شيطان «مارد» را گفتند شيطان خاصي است كه از همه اينها متمرّدتر است که يك شيطان ويژه است؛ هر كسي نميتواند اين كار را كند كه اخبار جاسوسي داشته باشد. در سوره مباركه «توبه» هم گذشت كه تمرّد كارِ انسان طغيانگر است كه ﴿وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ﴾؛[34]منافق مارد است، متمرّد است و تعبير قرآن كريم هم از منافقين همين متمرّدين است ﴿وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ﴾ يعني منافق, «مارد» و متمرّد است؛ اينها چنين هستند.