(8)أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

آيا كسي كه عمل بدش براي او تزيين شده، و آنرا خوب و زيبا مي بيند (همانند كسي است كه واقع را آنچنان كه هست مي يابد؟) خداوند هر كس ‍ را بخواهد گمراه سازد، و هر كس را بخواهد هدايت ميكند، بنابراين جان خود را به خاطر شدت تاسف بر آنها از دست مده كه خداوند به آنچه انجام ميدهند عالم است. (۸)

اين مساله كليد همه بدبختيهاى اقوام گمراه و لجوج است كه اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با شهوات و قلبهاى سياهشان در نظرشان زيباست.

بديهى است چنين كسى نه موعظه اى را پذيرا ميشود، نه آمادگى براى شنيدن انتقاد دارد، و نه هرگز حاضر است مسير خود را تغيير دهد.

نه پيرامون اعمال خويش به تجزيه و تحليل ميپردازد، و نه از عواقب آن بيمناك است .

و از آن بالاتر هنگامى كه سخن از زشتى و زيبائى به ميان آيد، مرجع ضمير را در زيبائيها, خودشان ميدانند, و در زشتيها, مومنان راستين!

اما چه كسى اعمال سوء بدكاران را در نظرشان جلوه ميدهد؟ خداوند؟ يا هواى نفس ؟ و يا شيطان ؟

http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=27&ayat=1&user=far&lang=far&tran=1

https://tanzil.net/#search/quran/%D8%B2%DB%8C%D9%86%20%D9%84%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%85

بدون شك عامل اصلى هواى نفس و شيطان است ، اما چون خدا اين اثر را در اعمال آنها آفريده ميتوان آن را به خدا نسبت داد، زيرا انسانها هنگامى كه گناهى را مرتكب ميشوند در آغاز كه فطرتشان پاك و وجدانشان بيدار و عقلشان واقع بين است از عمل خود ناراحت ميشوند، اما هر قدر آن را تكرار ميكنند از ناراحتى آنها كاسته مى شود.

تدريجا به مرحله بى تفاوتى ميرسند، و اگر باز هم تكرار كنند زشتيها در نظرشان زيبا ميشود، تا آنجا كه آن را از افتخارات و فضائل خويش ميپندارند در حالى كه در منجلاب بدبختى غوطه ور شده اند.

سپس قرآن به بيان علت تفاوت اين دو گروه پرداخته مى افزايد (خداوند هر كس را بخواهد گمراه ميكند و هر كس را بخواهد هدايت مى نمايد). (فان الله يضل من يشاء و يهدى من يشاء).

اگر گروه اول اعمال زشتشان در نظرشان تزيينى شده اين نتيجه اضلال الهى است، اوست كه اين خاصيت را در تكرار اعمال زشت قرار داده كه نفس انسان به آن خو ميگيرد و عادت ميكند و همرنگ و هماهنگ آن مى شود.

و اوست كه به مومنان پاكدل چشمانى نافذ و بينا، و گوشهائى شنوا براى درك حقايق, آنچنان كه هست مى بخشد.

روشن است اين مشيت الهى توام با حكمت اوست و به هر كس آنچه لايق هست آن ميدهد.

لذا در پايان آيه مي فرمايد مبادا بر اثر شدت تاسف و حسرت بر وضع آنها جان خود را از دست دهى (فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ).

اين تعبير همانند تعبیری است كه در آيه 3 سوره شعراء آمده است:

لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۳﴾

گوئي مي‏خواهي جان خود را از شدت اندوه از دست دهي بخاطر اينكه آنها ايمان نمي ‏آورند. (۳)

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ﴿۴﴾

اگر ما اراده كنيم از آسمان بر آنها آيه‏ اي نازل مي‏كنيم كه گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد! (۴)

تعبير به (حسرات)، اشاره به اين است كه نه تنها يك حسرت بر آنها مى خورى بلكه حسرتها بر آنها دارى .

حسرت از دست دادن نعمت هدايت ، حسرت ضايع كردن گوهر انسانيت ، حسرت از دست دادن حس تشخيص تا آنجا كه زشت را زيبا ميبينند، و بالاخره حسرت گرفتار شدن در آتش قهر و غضب پروردگار!

از لحن آيه دلسوزى فوق العاده پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نسبت به گمراهان و منحرفان كاملا هويداست و چنين است حال يك رهبر الهى راستين كه از عدم پذيرش مردم نسبت به حق و تسليم در برابر باطل و پشت پا زدن به تمام وسائل سعادت آنچنان رنج ميبرد كه گوئى ميخواهد قالب تهى كند.

اين گمراه كردن خدا، ابتدايى نيست (براى اينكه به حكم آيات بسيارى از قرآن، خداوند موجودات را عموما و انسان را بخصوص به سوى كمالش هدايت فرموده)، بلكه اين اضلال مجازاتى است، كه وقتى كسى در برابر حق خضوع نكند، و لجبازى و مقاومت نمايد، خدا او را گمراه تر مى سازد، و نسبت دادن چنين اضلالى به خدا هيچ مانعى ندارد.

سوره ۲۰: طه

قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿۵۰﴾

گفت پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است (۵۰)

حالا كه معلوم شد اين دو طايفه به خاطر اضلال و هدايتى كه از جانب خدا دارند، مختلفند، پس ديگر جا ندارد به خاطر اينكه به تو كافر شدند و تو را تكذيب كردند از شدت اندوه خود را هلاك كنى ؛ چون اين خدا است كه به كيفر كفرشان و اينكه بد را خوب ديدند، نمى گذارد ايمان بياورند، و خدا به آنچه كه مى كنند داناست، امر بر او مشتبه نمى شود، و با آنها جز به حق رفتار نمى كند، و جز به حق كيفرشان نمى دهد.

﴿فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ﴾ كه اين اضلال كيفري است نه اضلال ابتدايي ﴿وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾ كه ﴿يَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾ هم هدايت پاداشي است. آن هدايت ابتدايي كه ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾ است سخن از ﴿مَن يَشَاءُ﴾ نيست همه مردم را ذات اقدس الهي از راه عقل و نقل هدايت كرد.

سوره ۲: البقرة

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ …. ﴿۱۸۵﴾

ماه رمضان است كه قرآن براي راهنمائي مردم و نشانه‏ هاي هدايت و فرق ميان حق و باطل در آن نازل شده …. ﴿۱۸۵﴾

شما متأثّري متأسفي مثل اينكه داري قالب تهي مي‌كني مثل اينكه داري جان مي‌دهي اين كار را نكن ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾ اين بُخوع نفس در سورهٴ مباركهٴ �كهف� مبسوطاً بيان شده آيه شش سورهٴ مباركهٴ �كهف� اين بود ﴿فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَي آثَارِهِم إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً گويي مي خواهي بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کني اگر به اين گفتار ايمان نياورند!﴾ از بس متأسف و متأثري داري جان مي‌دهي.

پس وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم از نظر عاطفي نسبت به اينها مهربان است مثل پدر اينهاست اينكه فرمود: �أنا و عليّ أبوا هذه الامّة�[3] اين پدرانه عطوفانه مهربانانه اين مطالب را با آنها در ميان مي‌گذارد تنها تدريس نيست تعليم است و تزكيه لذا با عاطفه آميخته است. هم در سورهٴ �كهف� هم در سورهٴ �شعراء� و هم در سورهٴ �فاطر� اين مضمون با تعبيرات گوناگون آمده است.

سوره ۹: التوبة

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿۱۲۸﴾

قطعا براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است‏ شما در رنج بيفتيد به [هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است (۱۲۸)