(37) وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلاَ أَوْلاَدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَي إِلَّا مَنْ

(37) وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلاَ أَوْلاَدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَي إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُولئِك لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ

(۳۷) اموال و فرزندان شما هرگز شما را نزد ما مقرب نميسازد، جز كساني كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند كه براي آنها پاداش ‍ مضاعف در برابر اعمالي است كه انجام داده‏ اند، و آنها در غرفه‏ هاي (بهشتي) در (نهايت) امنيت خواهند بود.

سپس با صراحت بيشترى همين معنى را تعقيب كرده ، مى گويد: هرگز چنان نيست كه اموال و اولادتان شما را نزد ما مقرب سازد (وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلاَ أَوْلاَدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَي).

اين اشتباه بزرگى است كه دامنگير گروهى از عوام شده است كه تصور ميكنند آنها كه در اين جهان از نظر مادى گرفتار محروميتند مغضوب و مطرود درگاه خدا هستند و آنها كه در رفاه و نعمت غوطه ورند محبوب و مقبول او مى باشند.

چه بسيار افراد محرومى كه با اين وسيله آزمايش ميشوند و به برترين مقامات ميرسند، و چه بسيار افراد متنعمى كه اموال و ثروتشان بلاى جانشان و مقدمه مجازاتشان است .

مگر قرآن در آيه 15 سوره تغابن صريحا نمي گويد:

إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۵﴾

اموال و فرزندانتان وسيله آزمايش شما هستند، و اجر و پاداش ‍ عظيم نزد خدا است. (۱۵)

سوره ۶۴: التغابن

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۴﴾

اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد بعضي از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشيد، و اگر عفو كنيد و صرفنظر نمائيد و ببخشيد (خدا شما را مي‏بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است. (۱۴)

اين سخن بدان معنى نيست كه انسان دست از تلاش و كوشش لازم براى زندگى بر دارد، بلكه هدف اين است كه داشتن امكانات اقتصادى و نيروى انسانى فراوان هرگز معيار ارزش معنوى انسانها در پيشگاه خدا نميشود.

سپس به معيار اصلى ارزشهاى انسانها و آنچه مايه تقرب به درگاه خدا ميشود پرداخته (به صورت يك استثناى منفصل ) مى گويد: مگر كسانى كه ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه براى آنها در برابر اعمالشان پاداش مضاعف است، و در غرفه هاى بهشتى در نهايت امنيت به سر ميبرند (إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ).

بنابراين تمام معيارها به اين دو امر باز ميگردد ايمان و عمل صالح از هر كس و در هر زمان و در هر مكان ، و از هر قشر و هر گروه . و تفاوت انسانها در پيشگاه خدا به تفاوت درجات ايمان و مراتب عمل صالح آنها است ، و جز اين چيز ديگرى نيست .

حتى علم و دانش و انتساب به افراد بزرگ ، حتى به پيامبران ، اگر توام با اين دو معيار نباشد به تنهائى چيزى بر ارزش انسان نمى افزايد.

اينجا است كه قرآن قلم بطلان بر تمام پندارهاى انحرافى و خرافى در زمينه عوامل قرب به پروردگار، و ارزش وجودى انسان كشيده ، و معيار اصيل را در دو چيز خلاصه كرده كه همه انسانها قدرت بر تحصيل آن را دارند، و امكانات و محروميتهاى مادى در آن مؤ ثر نيست .

آرى اموال و اولاد نيز اگر در اين مسير قرار گيرند به همين صبغه الهى در مى آيند و رنگ ايمان و عمل صالح ميپذيرند، و مايه قرب خدا ميشوند، اما اموال و اولادى كه انسان را از خدا دور سازند و همچون بتى مورد پرستش قرار گيرند و مايه فساد و افساد گردند آتشگيره هاى جهنمند، و به گفته قرآن : دشمن جان انسان و دشمن سعادت او هستند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ : (اى كسانى كه ايمان آورده ايد بعضى از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند، از آنها بر حذر باشيد)! (تغابن - 14).

ضمنا چنانكه قبلا نيز اشاره كرده ايم ضِّعْفِ تنها به معنى دو چندان نيست ، بلكه به معنى چند برابر آمده است ، و در آيه مورد بحث به همين معنى است ، زيرا ميدانيم پاداش هر كار نيك در نزد خدا حداقل ده برابر است ، مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا(انعام - 160) و گاه به مراتب از اين هم فراتر ميرود.

(غُرُفَات) جمع (غرفه ) به معنى حجره هائى است در طبقه بالا قرار گرفته كه هم نور بيشتر دارد و هم هواى بهتر، و هم از آفات به دور است ، به همين دليل اين تعبير در مورد برترين منازل بهشت به كار رفته است .

تعبير به آمنون (كسانى كه در امنيت به سر ميبرند) در مورد بهشتيان تعبير بسيار جامعى است كه آرامش روح و جسم آنها را از هر نظر منعكس ميكند، چرا كه نه ترس فنا و زوال و مرگ دارند، و نه ترس هجوم دشمن ، و نه بيمارى و آفت و اندوه ، و نه حتى ترس از ترس ! و نعمتى برتر از اين نيست كه انسان از هر نظر در امنيت به سر برد، همان گونه كه بلائى بدتر از ناامنى در جنبه هاى مختلف زندگى وجود ندارد.

—--

دنيا پرستان مغرور ارزش را تنها منحصر در مال و قدرتهاى مادى و نفرات خود ميدانند، حتى معيار شخصيت در پيشگاه خدا را در اين چهار چوب تصور ميكنند، چنانكه در آيات فوق نمونه اى از آن را ديديم ، و نمونه هاى فراوان ديگرى از آن در قرآن مجيد به چشم ميخورد.

1 - فرعون به اطرافيانش مى گويد: من باور نميكنم موسى از طرف خدا باشد اگر راست مى گويد پس چرا دست بند طلا به او داده نشده است ؟! فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ (سوره زخرف آيه 53).

او حتى نداشتن چنين زر و زيورى را دليل بر پستى مقام موسى مى شمرد و مى گويد: (أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ مگر نه این است که من از این کسی که خوار و بی مقدار است و نمی تواند روشن و گویا سخن گوید، بهترم؟) (سوره زخرف آيه 52).

2 - مشركان عصر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از اينكه قرآن به مرد تهيدستى نازل شده تعجب ميكردند، و ميگفتند لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ: و گفتند چرا اين قرآن بر مرد بزرگي (مرد ثروتمندي) از اين دو شهر (مكه و طائف) نازل نشده است؟! (زخرف آيه 31).

3 - بنى اسرائيل به (اشموئيل) پيغمبر زمانشان در مورد انتخاب (طالوت ) به فرماندهى لشكر ايراد كردند، و گفتند: (نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ ما به پادشاهی شایسته‌تر از اوییم (چرا كه از دودمان معروفيم) و او را مال فراوان نیست.) (سوره بقره 247).

4 - مشركان ثروتمند قوم نوح به او ايراد كردند، چرا اين افراد اراذل و پست، اطراف تو را گرفته اند؟! و منظورشان از پستى ، نداشتن مال و ثروت بود!

(قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ): آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه اراذل به تو ايمان آورده اند؟! (سوره شعراء آيه 111).

5 - همين ايراد را ثروتمندان مكه به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) كردند كه از چه رو اطراف تو را پا برهنه ها گرفته اند؟ ما حتى از بوى بدن اينها ناراحت ميشويم ، اگر آنها را از خود برانى ما در كنار توئيم ، قرآن در سوره كهف سخت به آنها مى تازد، با شديدترين لحنى آنها را تهديد ميكند، و به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دستور ميدهد:

سوره ۱۸: الكهف

وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿۲۸﴾

با كساني باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مي‏خوانند، و تنها ذات او را مي طلبند، هرگز چشمهاي خود را، بخاطر زينتهاي دنيا، از آنها برمگير، و از كساني كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن، همانها كه پيروي هواي نفس كردند، و كارهايشان افراطي است. (۲۸)

تو بايد با مردانى همنشين باشى كه هر چند تهيدستند اما قلبشان مملو از عشق خدا است و صبح و شام رو به درگاه خدا مى آورند، و جز او كسى را نمى خواهند، اى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با اينها باش و هرگز روى از اينها مگردان.

روى اين جهات، نخستين و مهمترين گام اصلاحى انبياء در هم شكستن اين چارچوبه هاى ارزشى دروغين بود، آنها با تعليماتشان اين معيارهاى غلط را در هم ريختند، و ارزشهاى اصيل الهى را جانشين آن ساختند و با يك (انقلاب فرهنگى ) محور شخصيت را از اموال و اولاد و ثروت و جاه و شهرت قبيله و فاميل به تقوا و ايمان و عمل صالح مبدل ساختند.

نمونه آن را در آيات مورد بحث خوانديم كه بعد از كشيدن خط بطلان بر (اموال ) و (اولاد) به عنوان يك وسيله تقرب در پيشگاه الهى و گفتن وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى بلافاصله ارزش اصيل را با جمله إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا جانشين آن ميكند.

آيه شريفه : (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ گراميترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست (سوره حجرات - 13) كه به صورت يك شعار اسلامى درآمده ، بعد از نفى ارزشهاى وابسته به قبيله و عشيره بيانگر همين انقلاب فكرى و ارزشى است .

طبق آيه 13 سوره حجرات هيچ چيز جز تقوا، ايمان توام با احساس مسئوليت و پاكى عمل ، معيار ارزيابى شخصيت انسانها و قربشان در درگاه خدا نيست ، و هر كس از اين معيار اصيل سهم بيشترى دارد مقربتر و گراميتر است .

﴿وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلاَ أَوْلاَدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَي﴾ مال، آن صفتي نيست كه انسان را به خدا نزديك كند، فرزند آن صفت و خصلتي نيست كه انسان را به خدا نزديك كند. تنها عاملي كه انسان را به خدا نزديك مي‌كند دو عنصر محوري است: يكي حُسن فاعلي يعني عقيده خوب داشتن يعني مؤمن باشد، يكي هم حُسن فعلي يعني عمل صالح داشتن يعني كار خوب بكند.

كسي كه عقيده خوب ندارد (یعنی مؤمن نيست)، يا مؤمن است ولي عمل صالحي ندارد به خدا نزديك نخواهد شد. معمولاً ملاحظه فرموديد براي ورود در جهنم يك شيء كافي است و آن گناه است چه شخص مسلمان باشد چه نباشد ولي براي ورود در بهشت دو چيز لازم است يكي معتقد و موحد و مسلمان و مؤمن بودن، دوم عمل صالح داشتن; لذا براي ورود به بهشت، اعتقاد سالم از يك نظر، عمل صالح از نظر ديگر لازم است ﴿إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُولئِك لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ﴾.

فرمود: ﴿وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلاَ أَوْلاَدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَي إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ كه درباره همين گروهي كه از مال و فرزند برخوردارند اينها اگر مؤمن باشند و عمل صالح داشته باشند ﴿جَزَاءُ الضِّعْفِ﴾ دارند.

﴿جَزَاءُ الضِّعْفِ﴾: اينها چون مؤمن‌اند در راه حلال تلاش و كوشش مي‌كنند اين يك حسنه، در راه حلال صرف مي‌كنند، حَسنهٴ ديگر; چون دو حسنه دارند جزايشان هم مضاعف است ﴿فَأُولئِك لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا﴾.

جزای مضاعف همانطور که قبلا بحث شد منظور دو برابر نیست چون در برابر هر نیکی ده برابر پاداش است مشابه آن را در مورد همسران پیامبر داشتیم که گناه و عمل صالح آنها دو برابر جزا و پاداش دارد به خاطر اینکه یک شخصیت حقیقی دارند و یک شخصیت حقوقی.

سوره ۳۳: الأحزاب

يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ﴿۳۰﴾

اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براي خدا آسان است. (۳۰)

وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا ﴿۳۱﴾

و هر كس از شما براي خدا و پيامبرش خضوع كند، و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزي پر ارزشي براي او فراهم ساخته‏ ايم. (۳۱)

در بعضي از روايات اهل بيت(عليهم السلام) است كه كسي خواست طعني بزند به افراد متمكّن، امام(سلام الله عليه) مي‌فرمايد نه اين كار را نكنيد اگر كسي زحمت كشيد از راه حلال مال فراهم كرد و در راه حلال هم آن را صرف كرد اين دو حسنه دارد جزاي او هم مضاعف است [17] ﴿فَأُولئِك لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا﴾.

(الا من امن و عمل صالحا) - مگر آن كس كه ايمان آورد، و با مال و فرزندان خود عمل صالح كند، مال خود را در راه خدا انفاق نموده، و با آن ايمان و عمل صالح را ترويج و تبليغ كرده، در سايرين نيز منتشر سازد، و اولاد خود را با تربيت دينى، بار آورد، چنين افرادى پاداش دو چندان خواهند داشت.

(35) وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

(35) وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

(۳۵) و گفتند: اموال و اولاد ما (از همه) بيشتر است (و اين نشانه علاقه خدا به ماست) و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!

خاصيت اتراف، و غوطه ور شدن در نعمت هاى مادى همين است، كه قلب آدمى بدان ها متعلق شود، و آنها را عظيم بشمارد، و سعادت خود را در داشتن آنها بداند، در نتيجه همواره به ياد حيات ظاهرى دنيا بوده، ماوراى آن را فراموش مى كند.

و لذا خداى سبحان از چنين افرادى حكايت مى كند كه گفتند: (نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً - ما اموال و اولاد بيشترى داريم)، يعنى سعادتى نيست جز در همين، همچنان كه شقاوتى هم نيست جز در نداشتن آن، (وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ) و ما در آخرت معذب نيستيم. وقتى سعادت و فلاح تنها در داشتن مال و اولاد بيشترى بود، و بس، معلوم است كه عذابى هم نيست، مگر در نداشتن آن، و با داشتن آن عذابى نخواهد بود.

در اينجا وجه ديگرى نيز هست، و آن اين است كه مشركين از آن جا كه برخوردار از مال و اولاد بودند، مغرور شدند، و پنداشتند كه در درگاه خدا احترامى دارند، و اين كرامت و حرمت را هميشه خواهند داشت، و معناى كلامشان اين است كه : ما در درگاه خدا داراى كرامتيم، شاهدش هم اين است كه اين همه مال و اولادمان داده، و ما هميشه اين كرامت را خواهيم داشت، پس اگر هم عذابى باشد، ما معذب نخواهيم بود. بنابراين وجه آيه شريفه در معناى آيه شريفه زیر خواهد بود.

سوره ۴۱: فصلت

وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنَى …..﴿۵۰﴾

و هر گاه او را رحمتي از سوي خود بعد از ناراحتي بچشانيم مي‏گويد: اين به خاطر شايستگي و استحقاق من بوده، و گمان نمي‏كنم قيامت برپا شود (و به فرض كه قيامتي باشد) هر گاه به سوي پروردگارم بازگردم براي من نزد او پاداشهاي نيك است!

این آيه به منطق پوشالى آنها كه در هر زمانى براى اثبات برترى خود متوسل ميشدند و به اغفال عوام ميپرداختند اشاره كرده ، مى گويد: و آنها گفتند ما از همه ثروتمندتر و پراولادتريم (وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادً).

خداوند به ما محبت دارد هم اموال فراوان در اختيار ما نهاده ، و هم نيروى انسانى بسيار، و اين دليل بر لطف او در حق ما و نشانه مقام و موقعيت ما در نزد او است و ما (نور چشميها) هرگز مجازات نخواهيم شد! (وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ).

مگر خداوند عزيز كرده هاى خود را هم مجازات ميكند؟! اگر ما مطرود درگاه او بوديم اين همه نعمت چرا به ما ميداد؟! خلاصه آبادى دنياى ما دليل روشنى بر آبادى آخرت ماست!

بعضى از مفسران احتمال داده اند كه جمله (وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ) دليل بر آن است كه آنها بطور كلى منكر قيامت و عذاب بودند. ولى آيات بعد نشان ميدهد كه اين جمله ناظر به اين معنا نيست ، بلكه منظورشان اين بوده كه آنها به دليل ثروتشان مقرب درگاه خدايند.

فرمود وقتي كه معارف به اينها القا مي‌شود اينها نظام ارزشي را همان مسائل مادي و رفاه و امثال ذلك مي‌دانند.

قرآن پاسخشان را به اين صورت مي‌دهد مي‌فرمايد:

سوره 19: مريم

وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿۷۴﴾

اقوام بسياري را پيش از آنها نابود كرديم كه هم مال و ثروتشان از اينها بهتر بود و هم ظاهرى فريباتر!

خيلي‌ها را ما خاك كرديم كه از نظر اثاث بهتر بودند. اثاث همان لوازم بيت است. ﴿أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْياً﴾ يعني چشم‌نواز و چشم‌گير, محفل عده‌اي كه مزيّن باشد مي‌گويند «أحسن رءيا» يعني در رؤيت و چشم‌گيري و چشم‌نوازي و منظر, زيباتر از محفل ديگر است. هم لوازم بيتشان احسن است هم چشم‌نوازي و به چشم افتادن.

سوره ۲۳: المؤمنون

أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ ﴿۵۵﴾

آنها گمان مي‏كنند اموال و فرزنداني كه به آنان داده‏ ايم … (۵۵)

نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۶﴾

براي اين است كه درهاي خيرات را به روي آنها بگشائيم؟! (چنين نيست) بلكه آنها نميفهمند! (۵۶)

ترجمه خطبه 191 نهج البلاغه (خطبه قاصعه):

از آنچه به امتهاى مستکبر پيشين از عذاب الهى و کيفرها و مجازاتهاى او رسيد عبرت بگيريد و از قبرهاى آنها و خوابگاهشان در زير خاک پند آموزيد و به خدا از آثار شوم کبر پناه بريد، آن گونه که از بلاها و مشکلات روزگار به او پناه مى بريد. اگر خدا به کسى از بندگانش اجازه تکبّر ورزيدن مى داد، نخست اجازه آن را به پيامبران و اولياى خاصّش داده بود; ولى خداوند سبحان تکبّر را براى آنها منفور شمرد و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد. به همين دليل آنها گونه هاى خود را (در پيشگاه او) بر زمين مى نهادند و صورتها را به خاک مى ساييدند; پر و بال خويش را براى مؤمنان فرو مى نهادند و همچون مستضعفان، ساده مى زيستند.

خداوند آنها را با گرسنگى آزمايش کرد و به مشقّت و رنج مبتلا ساخت; با امور خوفناک امتحان نمود و با حوادث ناخوشايند خالص گردانيد.

ثروت و اولاد (بود و نبود يا کم و زياد آن) را دليل بر خشنودى يا خشم خدا نگيريد که اين ناشى از جهل و بى خبرى نسبت به آزمايشهاى الهى در مواضع غنا و فقر است. (همان گونه که) خداوند سبحان فرموده است: «آيا گمان مى کنند مال و فرزندانى که به آنها مى بخشيم دليل بر اين است که نيکيها را به سرعت براى آنان فراهم مى سازيم (چنين نيست)، بلکه آنها درک نمى کنند». زيرا خداوند متكبران از بندگانش را كه در نظر خود بزرگ مى نمايند با اوليائش كه در ديده آنان ضعيف به شمار مى آيند آزمايش مى كند.

موسى بن عمران با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند در حالى که پيراهنهاى بلند پشمين به تن داشتند و در دست هر کدام عصايى (همچون عصاى چوپانها) بود (او را دعوت به سوى خداوند يگانه کردند و) با او شرط کردند که اگر تسليم فرمان خدا شود عزّت و قدرتش پايدار و حکومتش بر قرار خواهد بود; ولى فرعون گفت: آيا از اين دو نفر تعجّب نمى کنيد که بقاى ملک و دوام عزّتم را تضمين مى کنند در حالى که فقر و ذلّت از سر و وضعشان مى بارد؟! (اگر راست مى گويند) چرا دستبندهايى از طلا (از سوى خدا) به آنها داده نشده است؟

زيرا فرعون زر و زراندوزى را بزرگ مى داشت و جامه پشمين پوشيدن را حقير مى شمرد، در حالى که اگر خداوند سبحان مى خواست به هنگام مبعوث ساختن پيامبرانش درهاى گنجهاى طلا و معادن زر ناب و باغهاى خرّم و سرسبز را به روى آنها بگشايد; مى گشود و اگر اراده مى کرد پرندگان آسمان و وحوش زمين را همراه آنها گسيل دارد; مى داشت; ولى اگر اين کار را مى کرد ارزش آزمايش از ميان مى رفت، پاداش و جزاى نيکوکاران بى اثر مى شد و وعده هاى الهى بى فايده مى گشت، مطيعان، مستحقّ اجر و پاداش امتحان دهندگان نمى شدند و مؤمنان استحقاق ثواب نيکوکاران را نمى يافتند و نامها (نام مسلم، مؤمن، مخلص و...) با معانى خود همراه نمى گشت. اما خداوند سبحان پيامبران خود را از نظر عزم و اراده، قوى و از نظر ظاهر، فقير و تهيدست در چشم مردم قرار داد; ولى فقرى توأم با قناعتى که قلبها و چشمها را پر از غنا مى کرد، همراه ضعف ظاهرى که چشمها و گوشها (ى دنياپرستان) را آزار مى داد (در جهات معنوى، قوى و نيرومند و در جهات مادّى، ساده و بى آلايش بودند).

اگر پيامبران داراى قدرتى بودند که کسى را ياراى مخالفت با آنان نبود، و توانايى و عزتى داشتند که هيچ گاه مغلوب نمى شدند، و سلطنت و شوکتى که گردنها به سوى آن کشيده مى شد و از راههاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند ـ اگر چنين بودند ـ پذيرش دعوت آنان براى مردم آسانتر و سرکشى در برابر آنان مشکل تر بود. و مردم به جهت ترسى که بر آنها مستولى مى شد، يا علاقه و انتظارى که آنان را متمايل به پيامبران مى ساخت به آنها ايمان مى آوردند. در اين حال نيّات و انگيزه ها خالص نبود (و غير خدا در آن شرکت داشت) به همين دليل حسنات و پاداش آنان تقسيم مى شد (و اجر کمى داشتند).

ولى خداوند سبحان اراده کرده است که پيروى از رسولانش و تصديق کتابهايش و خضوع در برابر ذات پاکش و تواضع در برابر فرمانش و تسليم در مقابل اطاعتش امورى باشد که فقط به جهت او انجام گيرد و چيز ديگرى آن را مشوب و ناخالص نکند، (و به يقين) هر قدر امتحان و آزمايش عظيم تر (و مشکل تر) باشد ثواب و پاداشش فزونتر خواهد بود.