(18) وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَي حِمْلِهَا (قسمت ۲)
(18) وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَي حِمْلِهَا لاَ يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَي إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَمَن تَزَكَّي فَإِنَّمَا يَتَزَكَّي لِنَفْسِهِ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ
(۱۸) هيچ گنهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نميكشد، و اگر شخص سنگين باري ديگري را براي حمل گناه خود بخواند چيزي از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزديكان او باشد، تو فقط كساني را انذار ميكني كه از پروردگار خود در پنهاني ميترسند، و نماز را بر پا ميدارند، و هر كس پاكي (و تقوي) پيشه كند نتيجه آن به خودش باز ميگردد و بازگشت (همگان) به سوي خدا است.
(إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ) يعنى آنان كه از پروردگار خود به غيب يعنى به صرف انذار تو خشيت دارند، و نماز به پا مى دارند، نه اينكه قبل از انذار تو از پروردگارشان خشيت دارند، و نماز به پا مى دارند، و سپس تو ايشان را انذار مى كنى، تا گفته شود اين تحصيل حاصل است. پس آيه شريفه نظير آيه (إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا من خواب می بینم که [برای] شراب، [انگور] می فشارم) است.
جمله (ارينى ) بطوريكه ديگران هم گفته اند حكايت حال گذشته است.
تعبير به انى ارانى (من مى بينم ) - يا اينكه قاعدتا بايد بگويد من در خواب ديدم - به عنوان حكايت حال است ، يعنى خود را در آن لحظه اى كه خواب مى بيند فرض مى كند و اين سخن را براى ترسيم آن حال بيان مى دارد.
انسان اگر با مرگ نابود بشود كه راحت است چون معدوم, معذّب نيست فرمود اينچنين نيست كه شما نابود بشويد شما منتقل ميشويد از داري به دار ديگر با بارتان هم منتقل ميشويد.
حالا كه شما را ميبرد, با بار سنگينتان ميبرد. وقتي با بار سنگين رفتيد نه خودتان ميتوانيد آن بار را حمل كنيد براي اينكه سنگين است نه ما بار شما را به ديگري ميدهيم… ﴿لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي هيچ گنهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد﴾ نه خواهش و تمنّي و استدعاي شما نسبت به ارحامتان اثرگذار است ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَي حِمْلِهَا لاَ يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَي و اگر شخص سنگين باري, ديگري را براي حمل گناه خود, بخواند چيزي از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزديكان او باشد﴾ پس تمام راههاي كمك بسته است نه خودتان ميتوانيد اين بار را حمل كنيد, نه ما بار شما را به ديگران ميدهيم, نه خواهش و تمنّي شما اثر ميكند و از ارحامتان بخواهيد كمك بگيريد مشكل شما را حل كنند. چون:
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿۳۴﴾
در آن روز كه انسان از برادر خود فرار ميكند، (۳۴)
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﴿۳۵﴾
و از مادر و پدرش، (۳۵)
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ ﴿۳۶﴾
و زن و فرزندانش، (۳۶)
حِمل و حَمل:
﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَي حِمْلِهَا﴾ آنچه در پشت است حِمل است آنچه در شكم است حَمل است.
حِمل:
﴿وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر مژدگانی اوست﴾[16] كه در سوره «يوسف» گذشت همين است.
حَمل
سوره ۴۶: الأحقاف
وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا …
و انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی سفارش کردیم. مادرش او را با تحمل رنج و زحمت باردار شد و با رنج و زحمت او را زایید. و دوران بارداری و باز گرفتنش از شیر سی ماه است …
در بخشهايي از قرآن فرمود اصلاً وَزري نيست وَزر مستحضريد در دامنه كوه يك سلسله غارها و پناهگاههايي است كه حالا مسافر, راهگمكرده يا حيوانات، آنجا پناهنده ميشوند فرمود در قيامت وَزري نيست ﴿كَلَّا لاَ وَزَرَ﴾ اين كوهها و اين تپّهها و اين ارتفاعات كلاً تسطيح ميشود.
سوره ۲۰: طه
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿۱۰۵﴾
و از تو درباره کوه ها می پرسند، بگو: پروردگارم آنان را ریشه کن می کند و از هم می پاشد.
فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿۱۰۶﴾
پس آنها را به صورت دشتی هموار و صاف وامی گذارد
لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿۱۰۷﴾
به گونه اي كه در آن هيچ پستي و بلندي نميبيني! (۱۰۷)
سؤال ميكنند كه كوهها چه ميشود ميفرمايد تمام اين كوهها در درّهها ريخته ميشود كلّ زمين تسطيح ميشود. هيچ تپّه و پَستي و بلندي ندارد در سوره «ق» هم فرمود: ﴿فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[18] چشم انسان هم در آن روز حدّت دارد تيز است ديگر كار ميكروسكوپ و تلسكوپ را ميكند دورترين نقطه را ميبيند اگر كسي بخواهد جايي پناهنده شود پناهگاهی نيست, پشت درختي نيست, پشت ديواري نيست, پشت تپّهاي نيست و اگر كسي خواست او را ببيند هر جا باشد در اثر تيزبيني آن چشم او را ميبيند لذا هيچ انسان شرمندهاي قدرت حفظ و استتار ندارد.
انبيا گذشته از اينكه معلّم كتاب و حكمتاند براي اجراي آن احكام و حِكم, تبشير و انذاري هم دارند تشويق و تنبيه هم دارند. تبشير انبيا در گروهي اثر ميگذارد, انذار انبيا در گروهي اثر ميگذارد ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ تو فقط كساني را انذار ميكني كه از پروردگار خود در پنهاني ميترسند، و نماز را بر پا مي دارند﴾ در سوره مباركه «فرقان» ملاحظه فرموديد كه انبيا(عليهم السلام) آمدند ﴿لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً﴾[19]همه را انذار كنند. حتی دشمنان سر سخت را ﴿تُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾
سوره ۱۹: مريم
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا ﴿۹۷﴾
ما قرآن را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزكاران را بوسيله آن بشارت دهي و دشمنان سرسخت را انذار كني. (۹۷)
منتها بهرهبران از انذار, مؤمناناند فرمود:
سوره 36: يس
لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۷۰﴾
هدف اين است كه افرادي را كه زنده اند انذار كند و بر كافران اتمام حجت شود و فرمان عذاب بر آنها مسلم گردد. (۷۰)
سوره 79: النازعات:
إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشَاهَا ﴿۴۵﴾
كار تو فقط انذار كردن كساني است كه از آن ميترسند. (۴۵)
اينجا هم كه فرمود فقط انذار ميكني يعني فقط مؤمنين از انذار شما طرْفي ميبندند وگرنه انذار, انذار جهاني است ﴿لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً﴾ است. همه كفار و مشركين را انبيا انذار كردند اما بهرهوري براي مؤمنان است.
مثل ﴿هُديً لِلْمُتَّقِينَ﴾[26]با اينكه قرآن ﴿هُديً لِلنَّاس﴾[27] است اما ﴿هُديً لِلْمُتَّقِينَ﴾ براي اينكه متّقيان بهره ميبرند.
﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ﴾خشيت هم حالا در همين سوره مباركه «فاطر» خواهد آمد كه فرمود: ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾اين ناظر به علماي فقه و اصول و امثال ذلك نيست در اثر عموم يا اطلاقي كه اين آيه دارد عالمان فقه و اصول را هم شامل ميشود ولي اصلِ سياق آيه درباره عالماني است كه يا مهندسي كشاورزي دارند يا ستارهشناساند يا ساير رشتههاي تجربي را بلدند.
﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ﴾ آنها كه به غيب ايمان دارند يعني از تجربه به ماوراي تجربه, از فيزيك به متافيزيك ايمان دارند تنها به محسوس و شهادت ايمان ندارند ايمان به غيب دارند و ستون دين را كه نماز است[28] اقامه ميكنند اينها از انذار شما بهره ميبرند.
وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ
تنها ايمان نباشد عمل صالح هم داشته باشد كه اقامه صلات, الگو براي ساير اعمال صالح است براي اينكه «فإن قُبِلت قُبِلَ ما سواه»
و اگر كسي طاهر شد اينچنين نيست كه حالا از فقر خود بكاهد يا ـ معاذ الله ـ از فقر الي الله بكاهد, نه, فقرش همچنان محفوظ است فقرش هم الي الله است اين هم همچنان محفوظ است ولي طهارتش به سود خودش است (وَمَنْ تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ).
در اين كتابهاي عقلي ميگويند علم چهار قسم است يك علم رايج حوزه و دانشگاه است كه علم رسمي است اين مشكلي را حل نميكند علم اسمي و رسمي هيچ مشكلي را حل نميكند علمي كه به عمل بنشيند انسان باور كند اهل خشيت باشد, اهل اقامه صلات باشد, اهل تزكيه باشد اين ميشود علماليقين اين زمينه را براي عيناليقين فراهم ميكند آن عيناليقين زمينه را براي حقّاليقين فراهم ميكند.
بنابراين ممكن است كسي عالم باشد, محقّق باشد, پژوهشگر باشد ولي در راه بماند ابنالسبيل باشد. كساني به مقصد ميرسند كه دست عقل عمليشان, سرانگشتان ظريف داشته باشد آنچه را فهميد به جان خود گره بزند عقيده پيدا كند مؤمن بشود حُسن فعلي و فاعلي پيدا كند تا راه بيفتد. فرمود: ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ﴾ تنها ايمان به شهادت نباشد كه فقط به حس و تجربه بسنده كند بگويد: ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللّهَ جَهْرَةً اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد﴾[11] يا ﴿أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً گفتند خدا را آشكارا بما نشان بده﴾.[12].
﴿وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾ هم سير شما به طرف الله است هم صيرورت شما به طرف الله است.
«سیر» یعنی حرکتی (ظاهری) که در همه اجرام زمینی و آسمانی وجود دارد; اما «صیرورت [ ص َ رَ ]» یعنی تحول و شدن و از نوعی به نوعی دیگر و از منزلتی به منزلت دیگر تکامل یافتن . یک خودرو که شتابان در بزرگراه پیش می رود و میوه ای که مرحله های گوناگون را پشت سر می گذارد، هر دو حرکت دارند; اما اولی به نحو «سیر» و دومی به نحو «صیرورت » ; یعنی میوه از خاک حرکت کرده و به مرحله شکوفه رسیده و پس از آن به میوه خام و پخته تبدیل شده است . این «شدن » را که حرکتی درونی است، «صیرورت » می خوانند . انسان ها نیز بدون استثنا، در تحول درونی و صیرورتی به سر می برند که نهایت آن «لقای حق » تبارک و تعالی است.
بعد فرمود در قيامت، افراد چند قسماند برخيها اصلاً باري ندارند اينهايي كه باري ندارند معصوماني هستند كه وازِر نيستند غيرمعصوم، نفوس آنها وازر است پس نفس يا وازر است يا غير وازر, غير وازر معصوماناند يعني وزر و باري ندارند, غير معصوم وازر است بار روي دوشش است ولي هر كسي بار خودش را حمل ميكند
(وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) هيچ نفس باربري، بار ديگري را حمل نميكند پس يا نفوس باربرند باري روي دوش اينهاست آن بار را حمل ميكنند ميشود نفسِ وازره يا باربر نيستند باري ندارند كه معصوماند. لذا نفرمود «ولا تزروا نفس» براي اينكه معصومين اصلاً باري ندارند نه بار خودشان نه بار ديگري.
﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي هيچ گنهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد﴾ اين نه براي آن است كه در قيامت رحمي نيست. در قيامت رحم هست خداي غنيّ, رحيم هست, انبيا و اوليا(عليهم السلام) شفاعت ميكنند آن دار, دار رحمت است تنها جايي كه جاي رحمت نيست جهنم است. اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) كه در نهجالبلاغه فرمود جهنم «دارٌ ليس فيها رحمة» [2]همين است آنجا هيچ جا براي رحمت نيست عذاب محض است ولي در صحنه قيامت جا براي رحمت هست لكن اين شخصي كه زير بار گناه خم شده اين استحقاق رحمت ندارد; لذا فرمود در قيامت رحمت هست اينچنين نيست كه رحمت نباشد اين تعليق حكم بر وصف مشعر [ م ُ ع ِ ] به عليّت است (یعنی علیت از او استشمام میشود).
يك وقت است ميگوييم زيد اگر ناله بزند كسي ناله او را جواب نميدهد خب, اين جاي سؤال است كه چرا؟, آن وقت انسان ميگويد زيد سيّئات فراواني دارد اما اگر بگوييم كسي كه زير بار گناهِ خودش, خم شده است اين هر چه داد بزند كسي به سراغش نميآيد خب اين وصف را گفتيم, علّتش را گفتيم ديگر جا براي سؤال نيست در اينجا نفرمود اگر كسي ناله كند كسي به نالهاش جواب نميدهد فرمود اگر كسي در اثر گناهان زياد، زير بار گناهش خم شده باشد كسي به حرف او گوش نميدهد ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ﴾ پس يك وقت است كه تعليق حكم بر وصف نيست اين سؤال و جوابي ميطلبد.مثل اينكه بگويند فلان شخص را نبايد احترام كرد چرا؟ براي اينكه او تبهكار است اما ميگوييم اين تبهكار را نبايد احترام كرد ديگر جا براي سؤال نيست.
پس در قيامت رحمت هست و خيليها هم نسبت به يكديگر رحيماند يا شفاعت ميكنند و مانند آن. اصلِ رحمت وجود دارد. اينجا چون اين شخص به هيچ وجه لياقت ندارد اگر يكي از ارحام خود را هم بخواند باز از او كمك نصيب اين نميشود.
﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي﴾يعني هيچ باربري, بار ديگري را حمل نميكند. در آيه دوازده و سيزده سوره مباركه «عنكبوت» كه بحثش قبلاً گذشت سخنان عدهاي آمده كه ما بار شما را ميبريم ميگويند اگر خلافي بود به عهده ما, اگر مسئوليتي بود به عهده ما, اين حرف فريبكارانه برخيهاست خب اگر هيچ باربري بار ديگري را نميبرد پس اينها چه ميگويند. در همان آيه دوازده سوره مباركه «عنكبوت» خداي سبحان پاسخ اينها را داد فرمود: ﴿وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِن شَيْءٍ﴾اين نكره در سياق نفي است ﴿إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾دروغ ميگويند هيچ باري از بارهاي ديگران را اينها نميبرند, اين يك مطلب.
سوره ۲۹: العنكبوت
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿۱۲﴾
كافران به مؤ منان گفتند: شما از ما پيروي كنيد (اگر گناهي داشته باشد) ما گناهانتان را بر عهده خواهيم گرفت! آنها هرگز چيزي از گناهان اينها را بر دوش نخواهند گرفت، آنها دروغ ميگويند! (۱۲)
وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۱۳﴾
آنها بار سنگين گناهان خويش را بر دوش ميكشند، و بارهاي سنگين ديگري را اضافه بر بارهاي سنگين خود (بر دوش ميكشند)، و روز قيامت مسلما از دروغهائي كه مي بستند سئوال خواهند شد. (۱۳)
مطلب ديگر اينكه در همان سوره آيه سيزده دارد اينگونه افراد دو بار دارند ﴿وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾ آيا بار ديگران را ميبرند در حالي كه صريح ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي﴾ اين است كه كسي بار ديگري را نميبرد يا نه, بار جديدي است خب هر كسي بيش از يك بار كه ندارد ميفرمايد نه, اينها كه رهبران كفر و اضلالاند دو بار دارند: يكي بار ضلالت, يكي بار اضلال; يكي اينكه خودشان تبهكارند, يكي اينكه ديگران را گمراه كردند. دو بار هر دو براي خود اينهاست نه براي ديگري.