اختلاف لسان
سوره ۳۰: الروم
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ ﴿۲۲﴾
و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست، در اين نشانه هائي است براي عالمان. (۲۲)
ظاهرا مراد از اختلاف لسانها، اختلاف واژه ها باشد، كه يكى عربى، و يكى فارسى، و يكى اردو، و يكى چيز ديگر است، و نيز مراد از اختلاف الوان اختلاف نژادهاى مختلف از نظر رنگ باشد كه يكى سفيد پوست، ديگرى سياه، يكى زرد پوست، و ديگرى سرخ پوست است.
البته ممكن است اختلاف لسان شامل اختلاف در لهجه ها، و اختلاف آهنگ صداها نيز بشود، چون مى بينيم كه در يك زبان بين اين شهر و آن شهر، و حتى اين ده و ده مجاورش اختلاف در لهجه هست، همچنان كه اگر دقت شود خواهيم ديد كه تن صداى دو نفر مثل هم نيست، و همچنين ممكن است اختلاف الوان شامل افراد از يك نژاد نيز بشود، چون اگر دقت شود دو نفر از يك نژاد رنگشان عين هم نيست، و اين معنا از نظر علماى اين فن مسلم است.
سـپـس به يكى از آيات بزرگ انفسى سخن را منتقل ساخته مى گويد: (اختلاف زبانها و رنگهاى شما نيز از آيات عظمت او است )! (وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ).
بـى شـك زندگى اجتماعى بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممكن نيست كه اگر يك روز هـمـه انـسـانـها يك شكل و يك قيافه و داراى يك قد و قواره باشند در همان يك روز شيرازه زنـدگـى آنها بهم ميريزد، نه پدر و فرزند و همسر از بيگانه شناخته مى شوند، و نه مجرم از بيگناه ، بدهكار از طلبكار، فرمانده از فرمانبر و رئيس از مرئوس ، …، دوسـت از دشـمـن شـنـاخـتـه نـمـى شـود و چـه جنجال عجيبى بر پا خواهد شد! …. لذا براى سازمان يافتن اجتماع بشر خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است.
بـه گـفـتـه فخر رازى (درگذشت۶۰۶ قمری) در ذيل آيه مورد بحث ، شناسائى انسان نسبت به انسان يا بـايـد از طـريـق چـشـم حاصل شود يا به وسيله (گوش )، خداوند براى تشخيص چشم رنـگـهـا و صـورتـهـا و شكلها را مختلف آفريده ، و براى تشخيص گوش اختلاف آوازها و آهـنـگـهاى صدا را ايجاد كرده است ، بطورى كه در تمام جهان نمى توان دو انسان را پيدا كـرد كـه از نـظـر چـهـره و آهنگ صدا از تمام جهات يكسان باشند يعنى صورت انسان كه عضو كوچكى است و آهنگ صداى انسان كه موضوع ساده اى است به قدرت پروردگار به ميلياردها شكل مختلف در مى آيد و اين از آيات عظمت او است .
البـتـه اين احتمال نيز وجود دارد - و بعضى از مفسران بزرگ به آن اشاره كرده اند - كه اخـتـلاف السـنـه بـه مـعـنـى اخـتلاف زبانها از قبيل عربى و فارسى و مانند آن باشد، و اختلاف رنگها اشاره به اختلاف نژادها كه هر نژادى رنگى دارد.
ولى مـى تـوان مـعـنـى وسـيـعـى از كـلمـه (اخـتـلاف ) اسـتـفـاده كـرد كـه شـامـل اين تفسير و تفسير ما قبل آن هر دو شود، و به هر معنى اين تنوع خلقت شاهد عظمت و قدرت او است .
قـرآن در پـايـان آيـه فـوق مـى گـويـد: (در ايـن امور نشانه هائى است براى عالمان و انديشمندان ) (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ).چرا كه آنها بيش از هر كس از اين اسرار آگاه مى شوند.
﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِكُمْ﴾ اين چه معجزهاي است. الآن هفت ميليارد بشر هستند, قبلاً هم همينطور بودند, دو نفر آهنگشان شبيه هم نيست. نه زنها صداي آنها شبيه هم است نه مردها, كه انسان از راه صدا اشتباه كند. صداي هر كسي مشخص است, چهره هر كسي مشخص است. اين يك شناسنامه طبيعي است كه به همراه هر كسي هست. تنها خطوط سرانگشت نيست لهجه (منظور ایشان تن صدا) اينطور است چهره اينطور است هيچ چهرهاي شبيه چهره ديگر نيست هيچ لهجهاي شبيه لهجه ديگر نيست اينها شناسنامه طبيعي است در آن سورهٴ مباركهاي كه فرمود ما شما را خلق كرديم ﴿مِن ذَكَرٍ وَأُنثَي وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ﴾ فرمود اين ﴿لِتَعَارَفُوا﴾ [30] اينها هيچ كدام عامل امتياز و رجحان نيست براي اينكه يكديگر را بشناسيد يك شناسنامه طبيعي است كه همراه هر كسي هست كه كسي او را اشتباه نگيرد او هم كسي را اشتباه نگيرد ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾.
اين ﴿الْسِنَتِكُمْ﴾ بحث در آيات تكويني است نه قراردادي اين لغات متعدّدي كه تازي و فارسي و عِبري و عربي و اينها كه فرق ميكنند اينها قرارداد است اينها هم خوب است اينها هم ريشهاش را خداي سبحان به اينها عطا كرده كه لغت وضع كنند ولي چون بحث در نظام تكوين است و در برابر الوان قرار گرفته, [مراد] همان اختلاف لهجه (منظور ایشان تن صدا), باشد اُولاست.
﴿وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾ اگر عالِم شدند اين (علم) را نردبان قرار ميدهند تا عاقل بشوند كه ﴿وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾. پس علم نردبان و ریسمان خوبی است برای عاقل شدن. ولی باید توجه داشت که با نردبان و ریسمان هم میتوان ته چاه رفت و هم میتوان به آسمان رفت.
تفاوت نغمه ها
يكى ديگر از آيات الهى كه در آيه 22 سوره روم به آن اشاره شده، اختلاف ميان انسانها از جهت موسيقى صدا يا آواى حنجره آنهاست كه شبيه بحث مربوط به تفاوت چهره هاى آدميان، وجود تنوع در عين تشابه در موسيقى صداى انسانها از شگفتى هاى خلقت محسوب مى شود.
از جهت لغوى، معناى اصلى و اوليه واژه لسان، ابزار سخنگويى در انسان يا همان عضو عضلانى داخل دهان آدمى است. بيشتر لغت نويسان عربى، نخستين معناى اين واژه را همين معنا بيان كرده اند.35 معناى ديگرى كه براى اين واژه گفته اند لغت و كلام است.37
درباره كاربردهاى قرآنى واژه لسان ـ به صورت مفرد يا جمع ـ…. چند معناى متفاوت بيان كرده ا ند. اسماعيل بن احمد حيرى نيسابورى (م 431) پنج وجه معنايى براى آن بيان كرده است:
1. عضو مخصوص گفتار: مانند آيات «وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ در ميان آنها ( يهود) كساني هستند كه به هنگام تلاوت كتاب (خدا)، زبان خود را چنان ميگردانند كه گمان كنيد (آنچه را ميخوانند،) از كتاب (خدا) است» (آل عمران: 78)؛…. «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَانا وَشَفَتَيْنِ آيا دو چشمش نداده ايم و زبانى و دو لب» (بلد) و «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ آنها به زبان خود چيزي ميگويند كه در دل ندارند» (فتح: 11).
2. دعاء: مانند:
سوره ۵: المائدة
لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿۷۸﴾
آنها كه از بني اسرائيل كافر شدند بر زبان داود و عيسي بن مريم لعن (و نفرين) شدند، اين بخاطر آن بود كه گناه ميكردند و تجاوز مينمودند. (۷۸)
3. لغت: مانند:
سوره ۱۴: إبراهيم
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۴﴾
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر به زبان قومش تا (حقايق را) براي آنها آشكار سازد، سپس خدا هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت ميكند، و او توانا و حكيم است. (۴)
سوره ۱۶: النحل
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ ﴿۱۰۳﴾
ما ميدانيم آنها ميگويند اين آيات را بشري به او تعليم ميدهد، در حالي كه زبان كسي كه اينها را به او نسبت ميدهند عجمي است ولي اين (قرآن) زبان عربي آشكار است. (۱۰۳)
4. ثناء: مانند «وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ و براى من در [ميان] آيندگان آوازه نيكو گذار» (شعراء: 84)، «لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّا و براي آنها نام نيك و مقام مقبول و برجسته (در ميان همه امتها) قرار داديم.» (مريم: 50).
5. كلام:مانند«هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانا و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است» (قصص: 34).38
به هر حال مسلما اين واژه، در اشاره به عضو ويژه سخنگويى در قرآن كريم به كار رفته است. اما در آيه مورد بحث، جمله واژه «واخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ» به كدام يك از معانى پيشگفته اشاره دارد؟
در نگاه اوليه، ممكن است به نظر رسد مقصود از آن، اختلاف لغات ميان انسانها باشد، ولى با توجه به سه نكته، شايد بتوان همان معناى اولى (عضو ويژه) را از اين واژه، برداشت كرد:
1. معناى اصلى و اوليه واژه لسان، همان عضو عضلانى است …
2. واژه لسان، داراى دو صيغه جمع السن و السنه است؛ با اين تفاوت كه در فرض مذكر بودن آن، به ألسنه جمع بسته مى شود و در فرض مؤنث بودن، جمع آن السن است.42 برخى از اهل لغت، در ادامه اين نكته، تصريح كرده اند كه اگر مقصود از لسان، لغت باشد، كاربرد مؤنث، محسوب مى شود و در نتيجه جمع آن ألسن، خواهد بود نه ألسنه.43 پس با فرض پذيرش اين سخن، اگر مقصود از اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ در آيه، اختلاف لغات ميان انسانها بود، مى بايست از واژه جمع السن استفاده مى كرد.
3. در صورتى كه آيه مزبور را به تفاوت لغات انسانها تفسير كنيم، شبهه اى بدين بيان پديد مى آيد كه اختلاف لغات و گويشهاى زبانى بر اثر وضع و قرارداد انسانهاست و به خداوند استناد مستقيم ندارد. از اين رو برخى از مفسّران براى حلّ اين شبهه، استناد موضوع مزبور به خداوند متعال را از باب اسناد مجازى توجيه كرده اند. جالب اينكه علاقه و ارتباط در اين مجازگويى را انتساب خلقت ابزارهاى گويش مانند زبان، حنجره، تارهاى صوتى و... به خداوند دانسته اند.44
با لحاظ مجموعه سخنان پيش گفته در صورتى كه مقصود از زبان در آيه را عضو عضلانى مخصوص بدانيم، اختلاف زبان آدميان، قابل تطبيق بر همان اختلافات آوايى و نغمه اى ميان آنهاست؛ زيرا در چنين فرضى روشن است منظور از اختلاف ميان عضو مخصوص در انسانها، تنوع در اندازه، شكل يا رنگ زبان آنها نيست، بلكه مقصود، تفاوت دستگاه گفتارى اعم از زبان، حنجره و تارهاى صوتى آنان است؛ چنانكه مفسّران متعددى، آيه مورد بحث را شامل تفاوتهاى نغمه اى آدميان دانسته اند. شيخ طوسى (۳۸۵–۴۶۰ق)، اختلاف السنه انسانها را به اختلاف در شكل و هيئت نغمه ها و تفاوت مخارج و به تعبيرى به گوناگونى در تارهاى صوتى آنها تفسير كرده است.45
مرحوم طبرسى (۵۴۸–۴۶۸ قمری) در توضيحاتى مفصلتر نگاشته است: اختلاف زبان در آيه، به معناى تفاوتى است كه خداوند در شكل و هيئت و تركيب زبان انسانها قرار داده و به حدى نغمه ها و صداهاى آدميان متفاوت است كه آهنگ سخن دو نفر حتى دو برادر، كاملاً شبيه به يكديگر نيست. ايشان در ادامه، به ديدگاه تفسير اختلاف السنه به تفاوت گويشها و لغات مانند زبان عربى، عجمى و... نيز اشاره كرده است.46 در تأييد اين ديدگاه، برخى تفاسير روايى به روايتى از امام صادق عليه السلام طبق نقل كتاب شريف كافى اشاره كرده اند كه آن حضرت، شناخت امام از افراد مختلف را بدين بيان تحليل فرموده اند: هنگامى كه امام به مردى نظر افكند، وى را و چهره اش را مىشناسد و اگر صداى او را از پشت ديوار بشنود باز او را تشخيص مىدهد. اين روايت، ناظر به علم گسترده امام است ولى در ادامه روايت، امام صادق عليه السلام، به آيه مورد بحث يعنى آيه 22 سوره روم استناد مى فرمايند كه بيانگر اختلاف چهره و نغمه آدميان است.47
اما علّامه طباطبائى در توضيح آيه فرموده اند: ظاهرا مقصود از اختلاف السنه، اختلاف زبانها مانند عربى، فارسى، اردو و... است، ولى ممكن است بتوان اختلاف موسيقى صداها و كيفيت تكلّم و نطق آدميان را از آيه استفاده كرد.48
مفسّران اهل سنّت نيز به فهمى مشابه شيخ طوسى از آيه دست يافته اند. زمخشرى [ زَ م َ ش َ ] (به سال 467 هَ . ق) در تفسير اختلاف السنه گفته است: مقصود، تفاوت لغات يا انواع و اقسام صداها و نغمه هاست. وى در ادامه به تفاوتهايى كه خداوند ميان اصوات انسانها از جهت آهستگى و بلندى، تيزى و نرمى، گويايى و نارسايى و... قرار داده است اشاره كرده و گفته است هيچگاه دو انسان كاملاً مشابه در جهات مزبور نمى توان يافت.49 فخر رازى نيز در توضيحاتى نسبتا مفصل، اين اختلاف را به تفاوت تكلم انسانها تفسير كرده و نوشته است: دو برادر عرب زبان وقتى با زبانى واحد با هم سخن مىگويند مى توان آن دو را از يكديگر بازشناخت، به گونه اى كه اگر كسى آن دو را نبيند، مى تواند فرد صاحب صدا را تشخيص دهد. اين موضوع، حكمتى رسا به همراه دارد؛ زيرا هركسى نيازمند تشخيص انسانها از يكديگر است تا صاحب حق را از غير او و دشمن را از دوست بازشناسد. البته اين تشخيص، گاهى با ديدن و گاهى با شنيدن صداى آنها، حاصل مى شود، اما ساير حواس، مانند قواى لامسه و بويايى و چشايى در اين شناخت، كمكى نمى كند. فخر رازى در ادامه، به ديدگاهى اشاره كرده كه تفاوت السنه در آيه را به معناى اختلاف لغات عربى، فارسى، رومى و... دانسته است، ولى به نظر وى، ديدگاه اول صحيحتر است.50