إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿۱۰﴾
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿۱۰﴾
مگر آنها كه در لحظه اي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب ميكند! (۱۰)
در … آيـه مـورد بـحـث به گروهى از شياطين سركش و جسور اشاره مى كند كه قصد صعود به عرصه بلند آسمان مى كنند، مى فرمايد: مگر آنها كه در لحظات كوتاهى به عـرصـه آسـمان براى استراق سمع نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب مى كند و مى سوزاند!
خطفة يعنى چيزى را به سرعت ربودن .
شـهـاب در اصـل بـه معنى شعله اى است كه از آتش افروخته زبانه مى كشد، و به شعله هاى آتشينى كه در آسمان به صورت خط ممتد ديده مى شود نيز مى گويند.
….﴿فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ﴾…. شهاب قبسي كه وجود مبارك موساي كليم گفت اين است[36] ـ شهاب قبس ميآيد و به حيات اينها خاتمه ميدهد.
سوره ۲۷: النمل
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿۷﴾
(به خاطر بياور) هنگامي را که موسي به خانواده خود گفت: من آتشي از دور ديدم؛ (همين جا توقف کنيد؛) بزودي خبري از آن براي شما مي آورم، يا شعله آتشي تا گرم شويد. (۷)
مى دانيم اينها ستاره نيستند، بلكه شبيه ستارگانند، قطعات سنگهاى كوچكى هستند كه در فـضـا پـراكـنـده انـد، و هـنگامى كه در حوزه جاذبه زمين قرار گيرند به سوى زمين جذب شـونـد، و بـر اثـر سـرعـت و شـدت بـرخـورد آنـهـا بـا هـواى اطـراف زمـيـن مشتعل و برافروخته مى شوند.
ثـاقـب بـه مـعـنـى نـافذ و سوراخ كننده است، گوئى بر اثر نور شديد صفحه چشم را سوراخ كرده و به درون چشم انسان نفوذ مى كند، و در اينجا اشاره به اين است كه به هر موجودى اصابت كند آنرا سوراخ كرده و آتش مى زند.
به اين ترتيب دو گونه مانع در برابر نفوذ شياطين به صحنه آسمانها وجود دارد:
مانع اول قذف و طرد از هر جانب است كه ظاهرا آن نيز بوسيله شهب صورت مى گيرد.
مـانـع دوم عـبـارت از نـوع خاصى از شهاب است كه شهاب ثاقب نام دارد، و در انتظار آنها است كه گاه و بى گاه خود را به ملاء اعلى براى استراق سمع نزديك مى كنند، و مورد اصابت آن قرار مى گيرند.
نـظـيـر هـمـيـن مـعـنـى در آيـه 17 و 18 سوره حجر آمده است آنجا كه مى گويد:
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿۱۶﴾
ما در آسمان برجهایی قرار داديم، و آن را براي بينندگان تزيين كرديم. (۱۶)
وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿۱۷﴾
و آن را از هر شيطان مطرودي حفظ نموديم. (۱۷)
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ ﴿۱۸﴾
مگر آنها كه استراق سمع كنند كه شهاب مبين آنان را تعقيب ميكند (و ميراند) (۱۸)
نظير همين تعبير در سوره ملك آيه 5 نيز آمده است:
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ ﴿۵﴾
ما آسمان پايين را با چراغهاي پرفروغي زينت بخشيديم، و آنها (شهب) را تيرهائي براي شياطين قرار داديم و براي آنان عذاب دوزخ فراهم ساختيم. (۵)
توضيح و تكميل
در اين كه آيا بايد ظواهر اين الفاظ را حفظ كرد يا قرائنى در كار است كه بايد آنها را بـر خـلاف ظـاهـر تـفـسير كنيم ، و از قبيل تمثيل و تشبيه و كنايه بدانيم ؟ در ميان مفسران نظرهاى مختلفى وجود دارد.
بعضى ظاهر اين آيات را بر همان معانى كه در بدو امر به نظر مى رسد حفظ كرده اند و گفته اند: در آسمانهاى نزديك و دور دست گروههایی از فرشتگان ساكنند و اخبار حوادث اين جهان پيش از آنكه در زمين صورت گيرد در آنجا منعكس است .
گروهى از شياطين مى خواهند به آسمانها صعود كنند و با استراق سمع چيزى از آن اخبار را بـدانـنـد، و بـه كـاهـنـان يـعـنـى عـوامـل مـربـوط خـود در مـيـان انـسـانـهـا منتقل سازند، اينجا است كه شهابها كه همانند ستاره هاى متحرك و كشيده اى هستند به سوى آنها پرتاب مى شود، و آنها را به عقب مى راند، يا نابود مى كند.
آنـهـا مـى گـويـنـد: مـمـكن است ما دقيقا مفاهيم اين تعبيرات را امروز درك نكنيم اما موظف هستيم ظواهر آنها را حفظ كرده و اطلاع بيشتر را به آينده واگذاريم.
ايـن تـفـسـيـر را مـرحوم طبرسى در مجمع البيان و آلوسى در روح المعانى و سيد قطب در فى ظلال و بعضى ديگر انتخاب كرده اند.
در حـالى كـه بـعـضـى ديگر عقيده دارند آيات فوق شبيه آياتى است كه از لوح و قلم و عرش و كرسى سخن مى گويد، و از قبيل تمثيل و كنايه است.
آنـهـا مـعـتـقـدنـد ايـن آيـات از قـبيل تشبيه معقول به محسوس است، و مصداق آيه 43 سوره عنكبوت مى باشد كه مى فرمايد:
وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ ﴿۴۳﴾
اينها مثالهائي است كه ما براي مردم ميزنيم و جز عالمان آن را درك نميكنند. (۴۳)
آنها سپس افزوده اند: منظور از آسمان هايي كه فرشتگان ساكن آن هستند عوالم ملكوت است كـه افـقـش بـرتـر از ايـن عـالم حـسـى است، و منظور از نزديك شدن شياطين به آسمان و اسـتـراق سـمـع و طـرد شدن آنها به وسيله شهب اين است كه اين شياطين هرگاه به خواهند بـه عـالم فـرشـتـگان نزديك شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آينده با خبر گردند به وسيله نـور مـلكـوت كـه طـاقـت تـحـمـل آن را نـدارد طـرد مـى شـونـد، و بـه واسـطه حق، اباطيل آنها نفى مى گردد، ذكر اين ماجرا به دنبال بحث از گروههاى فرشتگان را در آغاز اين سوره مؤيد اين معنى مى شمرند.
ايـن احتمال نيز وجود دارد كه سماء در اينجا كنايه از آسمان ايمان و معنويت است كه همواره شـيـاطـيـن تـلاش مـى كـنـنـد بـه ايـن مـحـدود راه بـيـابـنـد، و از طـريـق وسـوسـه در دل مـؤمـنـان راسـتـين نفوذ كنند اما پيامبران الهى و امامان معصوم (عليهم السلام ) و پيروان خـط فـكـرى و عـمـلى آنها با شهاب ثاقب علم و تقوى بر آنها هجوم مى برند و آنها را از نزديك شدن به اين آسمان منع مى كنند… اين سه تفسير متفاوت در معنى اين آيات قرآن مجيد و آيات مشابه آن بود.
https://www.aparat.com/v/Z7OJX
https://tanzil.net/#search/root/%D8%B4%D9%87%D8%A8
https://www.aparat.com/v/9L5bD
كلمه (خَطْفَة) به معناى قاپيدن و چيزى را دزدكى ربودن است. و كلمه (شهاب) به مـعـنـاى سـتـارگـانى است كه در فضا به سرعت حركت مى كنند و نابود مى شوند و كلمه (ثاقب) از (ثقوب) است كه به معناى فرو رفتن و نفوذ چيزى در چيز ديگراست. و (شـهـاب) را از ايـن بابت (ثاقب) ناميده اند كه از هدف خطا نمى رود و همواره به هدف مى خورد.
و مـراد از (خـطـفه) اين است كه: شيطانى دزدكى خود را به صدارس ملائكه برساند تـا حـرفـهـاى آنـان را گـوش دهـد. و در جـاى ديـگـر از ايـن عـمـل بـه (اسـتـراق سـمـع) تعبير كرده، و فرموده: (إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ مگر آنها كه استراق سمع كنند كه شهاب مبين آنان را تعقيب ميكند )….
http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=15&ayat=16&user=far&lang=far&tran=1
و مـعـناى آيات پنجگانه مورد بحث اين است كه: ما آسمان دنيا يعنى نزديك ترين آسمانها بـه شـمـا - و يا پايين ترين آسمانها - را با زينتى بياراستيم، و آن همان ستارگان بـود كـه در آسـمـان قـرار داديـم، و آن آسـمـان را از هر شيطانى خبيث و عارى از خير حفظ كـرديـم، و حـتـى از ايـنكه سخنان ساكنين آسمان را بشنوند منعشان نموديم، تا از اخبار غـيـبـى كـه ساكنان ملا اعلى بين خود گفتگو مى كنند اطلاع نيابند، و به همين منظور از هر طـرف تـيـربـاران مـى شـونـد در حـالى كـه مـطرود و رانده هستند و عذابى واجب دارند كه هرگز از ايشان جدا شدنى نيست.
پـس كـسـى از جـن نـمـى تـوانـد بـه اخـبـار غـيـبـى كـه در آسـمـان دنـيـا بـيـن ملائكه رد و بـدل مـى شـود، اطـلاع يابد مگر آنكه از راه اختلاس و قاچاق چيزى از آن اخبار را به دست بـيـاورد كه در اين صورت مورد تعقيب (شهاب ثاقب) واقع مى شود، تير شهابى كه هرگز از هدف خطا نمى رود.
گـفـتـارى در مـعـنـاى شـهـاب (در ذيـل آيـه: (الا مـن خـطـف الخطفة فاتبعه شهاب ثاقب ))
مفسرين براى اينكه مسأله (استراق سمع ) شيطانها در آسمان را تصوير كنند، و نيز تصوير كنند كه چگونه در اين هنگام به سوى شيطانها با شهاب ها تيراندازى مى شود بر اساس ظواهر آيات و روايات كه به ذهن مى رسد توجيهاتى ذكر كرده اند كه همه بر ايـن اسـاس استوار است كه آسمان عبارت است از: افلاكى كه محيط به زمين هستند، و جماعت هـايـى از مـلائكه در آن افلاك منزل دارند، و آن افلاك در و ديوارى دارند كه هيچ چيز نمى تواند وارد آن شود، مگر چيرهايى كه از خود آسمان باشد و اينكه در آسمان اول، جماعتى از فرشتگان هستند كه شهابها به دست گرفته و در كمين شـيطانها نشسته اند كه هر وقت نزديك بيايند تا اخبار غيبى آسمان را استراق سمع كنند، بـا آن شهابها به سوى آنها تيراندازى كنند و دورشان سازند، و اين معانى همه از ظاهر آيات و اخبار ابتداء به ذهن مى رسد.
و ليـكـن امـروز بـطـلان ايـن حـرفـهـا بـه خوبى روشن شده، و عيان گشته، و در نتيجه بطلان همه آن وجوهى هم كه در تفسير (شهب) ذكر كرده اند، - كه وجوه بسيار زيادى هـم هستند - و در تفاسير مفصل و طولانى از قبيل تفسير كبير فخر رازى، و روح المعانى آلوسى و غير آن دو نقل شده، باطل مى شود.
نـاگـزيـر بـايد توجيه ديگرى كرد كه مخالف با علوم امروزى و مشاهداتى كه بشر از وضـع آسـمـانـهـا دارد نـبـوده بـاشـد. و آن تـوجـيـه بـه احتمال ما - و خدا داناتر است - اين است كه: اين بياناتى كه در كلام خداى تعالى ديده مـى شـود، از بـاب مثالهايى است كه به منظور تصوير حقايق خارج از حس زده شده، تا آنـچـه خـارج از حـس اسـت بـه صـورت مـحـسـوسات در افهام بگنجد، همچنان كه خود خداى تعالى در كلام مجيدش فرموده: (و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون) و ايـنـگـونـه مـثـلهـا در كـلام خـداى تـعـالى بـسـيـار اسـت، از قـبـيـل عـرش، كرسى، لوح و كتاب، كه هم در گذشته به آنها اشاره شد، و هم در آينده به بعضى از آنها اشاره خواهد رفت.
بـنـا بـر ايـن اسـاس، مـراد از آسـمـانـى كـه مـلائكـه در آن مـنـزل دارند، عـالمـى مـلكـوتى خواهد بود كه افقى عالى تر از افق عالم ملك و محسوس (سطح یا مرتبهای بالاتر از دنیای مادی و محسوس) دارد، هـمان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامى كه در آن هست عالى تر و بلندتر از زمين ماست.
و مـراد از نـزديك شدن شيطانها به آسمان، و استراق سمع، و به دنبالش هدف شهابها قـرار گـرفـتن، اين است كه: شيطانها مى خواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند، و از اسـرار خـلقـت و حـوادث آيـنـده سـر درآورنـد. و ملائكه هم ايشان را با نورى از ملكوت كه شيطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور مى سازند.
و يـا مـراد ايـن اسـت كـه: شيطانها خود را به حق نزديك مى كنند، تا آن را با تلبيس ها و نـيـرنـگـهـاى خـود بـه صـورت بـاطـل جـلوه دهـنـد، و يـا بـاطـل را بـا تلبيس و نيرنگ به صورت حق درآورند، و ملائكه رشته هاى ايشان را پنبه مـى كـنـنـد، و حق صريح را هويدا مى سازند، تا همه به تلبيس آنها پى برده، حق را حق ببينند، و باطل را باطل.
و ايـن كـه خـداى سـبـحـان داسـتـان استراق سمع شياطين و هدف شهاب قرار گرفتنشان را دنـبـال سـوگـند به ملائكه وحى و حافظان آن از مداخله شيطانها ذكر كرده، تا اندازه اى گفتار ما را تأييد مى كند - و خدا داناتر است.