(89) مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُم مِن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ
(89) مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُم مِن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ
(۸۹) كساني كه كار نيكي انجام دهند پاداشي بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت آن روز در امانند.
اين آيه بررسي اعمال افراد در قيامت را طرح ميكند ميفرمايند: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ حَسنه يعني چيزي كه عقل بپذيرد نقل بپذيرد يعني شريعت امضا كند يا دستور بدهد اين ميشود حَسنه, مصاديق فراواني دارد مصداق كاملش هم همان ولايت اهل بيت است كه در سورهٴ مباركهٴ «شوريٰ» آيه 23 اين است:
سوره ۴۲: الشورى
ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ ﴿۲۳﴾
اين همان چيزي است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند به آن نويد ميدهد، بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نميكنم جز دوست داشتن نزديكانم و هر كس عمل نيكي انجام دهد بر نيكي اش ميافزائيم، چرا كه خداوند آمرزنده و شكرگزار است. (۲۳)
خب مصداق كامل حسنه در اينجا طبق قرينهاي كه او را همراهي ميكند مودّت اهل بيت است فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي﴾ آنگاه ﴿وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً﴾ اين ديگر در آيه بعد نيست جمله بعد همين آيه است خب معلوم ميشود مصداق كامل حَسنه همين ولايت است مصاديق ديگري هم دارد بعضي از مصاديق را قرآن كريم به صورت شفاف روشن كرده بعضي از مصاديق را به صورت عموم بيان كرده.
تفسیر نمونه :
در روايات متعددى كه از طرق اهلبيت (عليهم السلام ) رسيده بر اين معنا تاكيد شده است ، از جمله : در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه يكى از ياران على (عليه السـلام ) بـنـام ابو عبدالله جدلى خدمتش آمد امام فرمود آيا از معنى اين سخن خداوند من جاء بـالحـسـنـة فـله خير منها ... (تا پايان آيه بعد) به تو خبر دهم ؟ عرض كرد آرى فدايت شـوم اى امـيـر مـؤ مـنـان ! فـرمـود: الحـسـنـه مـعـرفـة الولايـة و حـبـنـا اهل البيت و السيئة انكار الولاية و بغضنا اهل البيت : حسنه شناخت ولايت و دوستى ما
اهلبيت است ، و سيئه انكار ولايت و دشمنى ما اهلبيت مى باشد.
البـتـه هـمانگونه كه بارها گفته ايم معنى آيات وسيع و گسترده است حسنه و سيئه نيز در اينجا مفهوم وسيعى دارند كه همه اعمال نيك را در بر مى گيرد، از جمله ايمان به خدا و پيامبر اسلام و ولايت ائمه (عليهم السلام ) كه در راس هر كار نيك قرار دارد و مانع از آن نيست كه اعمال صالح ديگر نيز در آيه جمع باشد.
پس ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ منظور از حَسنه ولايت علي(عليه السلام) است ولايت يعني در خطّ علي بودن خطّ علي آن است كه انسان «خوفاً من النار» عبادت نكند «شوقاً الي الجنّة» عبادت نكند. ما براي اينكه نسوزيم [عبادت كنيم] در حقيقت خودمان را ميخواهيم آنكه در دعاي «كميل» ميگويد: «إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ وَ هَبْنِي صَبرْتُ علي حرّ نارك فكيف أصبر عَن النّظر إلي كرامتك اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض كه بر عذابت شكيبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر كنم و گيرم. اى خداى من بر سوزندگى آتشت صبر كنم، اما چگونه چشم پوشى از كرمت را تاب آورم » اين علي است اين ميشود وليّ الله. قبوليِ اعمال خيليها به عنايت الهي است اينها تاجرند اينها خدا را بهانه قرار دادند از خدا, خدا را نميخواهند از خدا ميخواهند كه نسوزند معبودشان نجات از نار است نه الله كم نبودند عالماني كه ميگفتند عبادت اين گروه باطل است اما انسان نه جرأت گفتن را دارد نه عملي است. براي اينكه اكثري همين است. كتاب اربعين شيخ بهايي را ببينيد ميبينيد ايشان از بسياري از بزرگان نقل ميكنند كه قائل هستند به بطلان عمل خيليها; به اينها ميگويند چرا نماز ميخواني؟ براي اينكه او ما را نسوزاند در حقيقت نسوختن, هدف است نه الله چرا عبادت ميكني؟ براي اينكه ما را به بهشت ببرد خدا را واسطه قرار ميدهند به جاي اينكه دليلشان باشد ميشود دلاّل, ابن طاووس آدم كوچكي نيست [شيخ بهايي ميگويد او] قائل به بطلان عبادت اينهاست[18] حالا عنايت الهي, لطف اهل بيت بركت اينها ما را نجات ميدهد وگرنه ما از خدا غير او را ميخواهيم.
بهشت و جهنم در قرآن برای استارت است نه اینکه هدف باشد. برای شخص نابالغ است نه برای شخص بالغ و قرار نیست که ما نابالغ از این دنیا برویم. دوچرخه و تنبیه پدر و مادر برای بچه نابالغ است تا زمانی که به بلوغ برسد و خود بفهمد که این هدف نیست این وسیله است. نه برای مرد چهل ساله.
عمده در آيه محلّ بحث اين است كه ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ﴾ نفرمود كسي كار خوب بكند كار خوب كردن مهم نيست آن قدر بايد اين كار خوب را حفظ بكند كه در قيامت در دستش باشد نه «مَن فعل الحسنة» ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ اينكه امام(رضوان الله عليه) فرمود معيار, حال فعلي است در قيامت هم ميگويند معيار, حال فعلي است چه چيزي آوردي نه چه كار كردي خيليها هستند كار خوب كردند بعد «بدّلوها كذا و كذا» اما وقتي در قيامت سخن از عرض اعمال شد ميگويند چه چيزي آوردي نه چه كردي «مَن فعل الحسنة» را در قيامت به حساب نميآورند. در دستش باشد اين معيار است. اين كار, كار آساني نيست همه اعمال را انسان بايد لله انجام دهد و مواظب باشد كه چيزي كم نياورد.
شیطان بر سر راه مستقیم است با کسی که عمل خالص می آورد کار دارد نه کسی که عمل ناخالص دارد.اون نیازی به مساعدت شیطان ندارد. معمولا ما با نیت خالص جلو میاییم ولی بعد نیتمان عوض میشود
سوره 7: الأعراف
قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿۱۶﴾
گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختي من بر سر راه مستقيم تو براي آنها كمين ميكنم
﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ آنگاه ﴿فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ آن خير چيست ذات اقدس الهي ميداند. گاهي ميفرمايد: ﴿فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ گاهي ميفرمايد: ﴿فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[10] گاهي ميفرمايد: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كلّ سُنْبُلَةٍ مِائة حَبَّةٍ﴾ يكي هفتصد برابر ﴿وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ﴾ يكي هزار و چهارصد برابر ﴿وَاللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ﴾[11]
سوره ۲: البقرة
مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۶۱﴾
مَثَل (صدقات) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند دانه اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مى كند، و خداوند گشايشگر داناست. (۲۶۱)
بنابراين خير، مطلق است حالا ده برابر پاداش ميدهد صد برابر پاداش ميدهد هزار و چهارصد برابر پاداش ميدهد, ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ ديگر به حساب در نميآيد.
اگر كسي كار خير كرد و نگه داشت آن قدر اين كار خير قوي و غني بود كه با طامّه موت از بين نرفت در برزخ از بين نرفت در ساهره قيامت از بين نرفت ماندني بود فرمود: ﴿فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ گذشته از اين ازعقبات كئود كه عدّهاي در قيامت در رنج هستند اين از آن فزع در امان است اينكه فرمود: ﴿وَهُم مِن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ﴾ اين ناظر به فزع قيامت است كه در سورهٴ مباركهٴ «انبياء» فرمود فزع اكبر است يك عدّه از فزع اكبر مصون هستند آيات سورهٴ مباركهٴ «انبياء» اين است:
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴿۱۰۱﴾
(اما) كساني كه وعده نيك از قبل به آنها دادهايم (يعني مؤ منان صالح) از آن دور نگاهداشته ميشوند. (۱۰۱)
لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿۱۰۲﴾
آنها صداي آتش دوزخ را نميشنوند و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه متنعم هستند. (۱۰۲)
لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۱۰۳﴾
وحشت بزرگ آنها را اندوهگين نميكند، و فرشتگان به استقبالشان ميروند (و ميگويند) اين همان روزي است كه به شما وعده داده ميشد. (۱۰۳)
و از ظاهر سياق برمى آيد كه مقصود از فزع در جمله و هم من فزع... فزع بعد از نفخه دوم صور است، نه نفخه اول، در نتيجه آيه شريفه همان معنا را مى دهد كه آيه (لا يحزنهم الفزع الاكبر و تتلقيهم الملائكة هذا يومكم الذى كنتم توعدون ) در مقام آن است.
خب پس اين هم از فزع، مصون است هم از ملاقات فرشتهها لذت ميبرد هم آن پاداشي كه ذات اقدس الهي عطا ميكند بهتر از حسنهاي است كه او آورده است.
A good deed refers to testifying, “There is no god but God” and believing in Him (Q);
al-Qur ṭ ub ī quotes a ḥadīth that states, “ Lā il ā ha illa’Ll ā h is the best of good things.” An evil deed refers to idolatry (Q, Ṭ ).
برخيها خيال كردند كه خب اگر شخصي موحد بود «لا إله الاّ الله» گفت بالاتر از «لا إله الاّ الله» چيست تا خدا بفرمايد ﴿فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾[13] لكن بحث در اين نيست كه خدا بالاتر از «لا إله الاّ الله» به او ميدهد بحث در اين است كه بالاتر از ايمان به «لا إله الاّ الله» را به او ميدهد نه بالاتر از «لا إله الاّ الله» را. ايمان به «لا إله الاّ الله» هم درجاتي دارد.
Which is better can mean many things, among them:
- knowledge of God in this world,
- the vision of God in the Hereafter (R),
- the Contentment of God (Q).
سوره ۹: التوبة
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۷۲﴾
خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير آن نهرها جارى است در آن جاودانه خواهند بود و سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان و خشنودى خدا بزرگتر است اين است همان كاميابى بزرگ (۷۲)
- It can also refer to the multiplication of good deeds as mentioned in 6:160 : Whosoever brings a good deed shall have ten times the like thereof (Q). .
- Some say that what is better refers to being secure from terror on that day ( Ṭ ).
مطلب ديگر اينكه در جريان ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ برخي از قدماي اهل تفسير احتمال دادند كه اين ﴿خَيْرٌ﴾ افعل تفضيل نباشد اين «مِن» هم «مِن» افضلي نباشد بلكه «مِن» نشويه باشد يعني براي اين شخص خيري از ناحيه آن حَسنه ميرسد يعني «يَصل له خيرٌ مِن تلك الحسنة»[6] اين بد نيست ولي مطابق سورهٴ مباركهٴ «انعام» كه قبلاً گذشت فرمود: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ اينها نشان ميدهد كه آن پاداشي كه در قيامت ميدهند افضل از عمل است؛ اين نشان ميدهد كه ﴿فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ اين «مِن» براي افضليّت است يعني بهتر از حسنهاي كه آورد پاداش دريافت ميكند ولي اينچنين نيست كه آن معنا باطل باشد ممكن است كه ﴿فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ يعني براي اين شخص خيري از ناحيه آن حسنه ميرسد حالا آن خير، معادل اين است يا بيشتر از آن است اين به كَرم مُعطي برميگردد.
فرمود عمل هر كسي با اوست اينكه فرمود: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ﴾ كذا, ﴿مَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَهُ ﴾ كذا معلوم ميشود كه اعمال هر كسي با اوست در درون او اين كتاب اعمال هست صفحه اعمال هست خب اگر ﴿نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً و روز قيامت كتابي براي او بيرون ميآوريم كه آنرا در برابر خود گشوده ميبيند.﴾ از درون خود انسان در ميآورند. اين طور نيست كه پرونده دست ديگري باشد تا انسان بگويد شما كم كرديد يا زياد كرديد اگر پرونده اعمال هر كسي در درون انسان هست ديگر جا براي دستكاري نيست لذا به هيچ وجه انسان احتمال خلاف نميدهد كه بگويد شما كم كرديد زياد كرديد براي اينكه پرونده در جيب انسان نيست در كيف انسان نيست در لباس انسان نيست به بدن انسان چسبيده نيست در درون هويّت اوست .