(51) وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَي رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ

(51) وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَي رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ

(۵۱) (بار ديگر) در صور دميده ميشود ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوي (دادگاه) پروردگارشان ميروند.

سپس به مرحله ديگر كه مرحله حيات بعد از مرگ است اشاره كرده، مى گويد: (بار ديگر در صور دميده ميشود، ناگهان همه آنها از قبرها بيرون آمده، شتابان به سوى دادگاه پروردگارشان رهسپار ميشوند).

خاكها و استخوانهاى پوسيده به فرمان پروردگار لباس حيات در تن ميپوشند، و از قبر سر بر مى آورند، و براى محاكمه و حساب در آن دادگاه عجيب حاضر ميگردند، همانگونه كه با يك صيحه همگى مردند با يك (نفخه)(دميدن در صور) جان ميگيرند و زنده ميشوند، نه مرگ آنها براى خدا مشكلى دارد، و نه احياى آنها، درست همانند شيپورى كه براى جمع شدن و آماده باش لشكر زده ميشود، و در يك لحظه، همه از خواب برميخيزند، و از خيمه ها بيرون ميدوند، و در صف حاضر ميشوند، زنده كردن مردگان نيز براى خدا همين گونه ساده و سريع است!

(اجداث) جمع (جدث) (بر وزن قفس) به معنى قبر است، اين تعبير به خوبى نشان ميدهد كه معاد علاوه بر جنبه روحانى جنبه جسمانى نيز دارد، و از همان مواد قبلى جسم جديد ساخته و پرداخته ميشود.

https://www.aparat.com/v/r05mu6f

https://www.aparat.com/v/Cq5zA/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D8%A2%DA%A9%D9%84_%D9%88_%D9%85%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84

تعبير به (نُفِخَ) (دميده شد) به صورت فعل ماضى به خاطر آنست كه عرب معمولا مسائل مسلم آينده را به صورت فعل ماضى بيان ميكند، اشاره به اينكه هيچگونه شك و ترديدى در آن راه ندارد گوئى قبلا رخ داده است.

(ينسلون) از ماده (نسل) (بر وزن فصل) به معنى راه رفتن سريع است راغب در مفردات مى گويد اين كلمه در اصل به معنى جدا شدن از چيزى است، و اينكه به فرزندان انسان نسل گفته ميشود به خاطر آنست كه از پدر و مادر جدا شده اند، (بنابراين هنگامى كه انسان با سرعت دور ميشود و جدا ميگردد اين تعبير در آن به كار ميرود).

تعبير به (رَبِّهِمْ) (پروردگارشان) گويا اشاره به اين است كه ربوبيت و مالكيت و تربيت خداوند ايجاب ميكند كه حساب و كتاب و معادى در كار باشد.

قيامت از شؤون ربوبيت است، چگونه ممكن است خداوند مالك و مربى انسانها باشد و آنها را در مسير تكامل پيش ببرد اما نيمه كاره رها كند و با مرگ همه چيز پايان گيرد، و زندگى او بى هدف و آفرينش وى هيچ و پوچ شود؟!

به هر حال از آيات قرآن به خوبى استفاده ميشود كه پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر هر دو با يك جنبش انقلابى و ناگهانى صورت ميگيرد، و از هر كدام از آنها به (نفخه صور) (دميدن در شيپور) تعبير شده است.

اين نفخه صور، نفخه دومى است كه به وسيله آن همه مردگان زنده مى شوند، و قيامت برپا مى گردد. و كلمه (اجداث ) جمع (جدث [ ج َ دَ]) است كه: به معناى قبر است. و كلمه (ينسلون) از ماده (نسل) است كه: به معناى راه رفتن به سرعت است. و در تعبير از قيامت به (الى ربهم به سوى پروردگارشان) هشدار و توبيخى است براى كفار كه منكر ربوبيت خداى تعالى هستند.

﴿إِلَي رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ﴾. «اِنسلال» كه در سوره مباركه «انبياء» هم گذشت كه در قصه يأجوج و مأجوج و امثال ذلك آمد؛ آيه 96 سوره مباركه «انبياء» اين بود: ﴿حَتَّي إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُم مِن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است)﴾ «نَسَلَ، يَنسِلُ»؛ يعني با شتاب حركت مي‌كنند اينها هم با شتاب حركت مي‌كنند؛ يعني اينها را مي‌برند, چه كسي مي‌برد؟ روشن نيست، به نام چه كسي ببرند در جاي خودش مشخص است كه ﴿يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[31] هر كسي را كه دنبال كسي راه افتاده بود به نام همان او را صدا مي‌زنند.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%A3%D8%AC%D9%88%D8%AC_%D9%88_%D9%85%D8%A3%D8%AC%D9%88%D8%AC#cite_note-2

https://www.aparat.com/v/x16509g

https://www.youtube.com/watch?v=_ISBTF1XaT4&ab_channel=SirRuadhri

حوادث قیامت و نفخه صور

سوره ۲۲: الحج

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ﴿۱﴾

اي مردم از پروردگارتان بترسيد كه زلزله رستاخيز امر عظيمي است. (۱)

يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ ﴿۲﴾

روزي كه آن را مي‏بينيد (آنچنان وحشت سر تا پاي همه را فرا مي ‏گيرد كه) مادران شيرده، كودكان شيرخوارشان را فراموش مي‏كنند، و هر بارداري جنين خود را بر زمين مي ‏نهد و مردم را مست مي‏بيني، در حالي كه مست نيستند، ولي عذاب خدا شديد است! (۲)

… ظاهر آيه اين است كه اين زلزله قبل از نفخه اولى صور كه خدا از آن در آيه (وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ و در صور دميده مي‏شود، و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند مي ‏ميرند مگر كساني كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده مي‏شود، ناگهان همگي بپا مي ‏خيزند، و در انتظار (حساب و جزا) هستند. (۶۸) (سوره ۳۹: الزمر)) خبر داده، واقع مى شود، چون آيه مورد بحث مردم را در حال عادى فرض كرده كه ناگهانى و بى مقدمه زلزله ساعت رخ مى دهد، و حال ايشان از مشاهده آن دگرگون گشته، به آن صورت كه آيه شريفه شرح داده، در مى آيند. و اين قبل از نفخه اولى است، كه مردم با آن مى ميرند، نه نفخه دوم، چون قبل از نفخه دوم، مردم زنده اى در روى زمين وجود ندارد.

بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شدت عذاب را تمثيل كرده، نه اينكه واقعا همانطور كه فرموده تحقق يابد، و معنايش اين است كه : اگر در اين ميان بيننده اى باشد كه صحنه را ببيند، به چنين حالى در خواهد آمد. و ليكن اين حرف صحيح نيست، براى اينكه با سياق آيه كه سياق انذار به عذاب ناگهانى و بى سابقه است نمى سازد...

… با ذكر جمله (إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ) حقيقتى را كه در بسيارى از آيات قرآن آمـده اسـت بـه طـور سـربـسـتـه بـازگـو مـى كـنـد، و آن ايـنـكه رستاخيز با يك انقلاب و تـحـول شـديد در سازمان عالم هستى بر پا مى گردد: كوهها از جا كنده مى شوند، درياها بـه هـم مـى ريـزند، زمين و آسمان در هم كوبيده مى شوند، و جهانى نو با زندگانى نو آغـاز مـى گـردد، مـردم در آسـتـانـه قيامت در وحشت عظيمى فرو مى روند، و سر از پا نمى شناسند.

آيـه بـعـد نـمـونـه هـائى از بازتاب اين وحشت عظيم را در چند جمله بيان كرده مى گويد: روزى كـه زلزله رسـتـاخيز را مشاهده كنيد آنچنان وحشت سر تا پاى همه را فرا مى گيرد كـه مـادران شـيـرده از كـودك شـيـرخـوارشـان غـافـل مـى شـونـد .و هـر بـاردارى (در آن صـحـنـه بـاشـد) جـنـيـن خـود را سـقـط مـى كـنـد. سـومين بازتاب اينكه مردم را به صورت مستان مى بينى، در حالى كه مست نيستند! ولى عـذاب خـدا شـديـد اسـت كه اين چنين هول و وحشت به دلها افكنده و انسانها را از خود بى خود ساخته است (وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيد).

- اين آيات ممكن است اشاره به پايان جهان كه مقدمه رستاخيز است باشد در اين صورت زنـان بـاردار، يـا كـودكـان شـيـر خـوار مـفـهـوم اصـلى خـود را خـواهـد داشـت ، ولى ايـن احـتـمـال نـيـز وجـود دارد كه اشاره به زلزله روز قيامت باشد (به قرينه جمله وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيد) در ايـن صـورت ذكـر جـمـله هـاى فـوق جـنـبـه مـثـال پـيـدا مى كند، يعنى آنقدر، صحنه وحشتناك است كه اگر زنان باردارى وجود داشته بـاشند همگى سقط جنين مى كنند، و اگر كودكان شيرخوارى باشند مادرها آنها را به كلى فراموش خواهند كرد.

سوره تكوير

وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ

و در آن هنگام كه درياها بر افروخته شوند.

سوره ۵۲: الطور

وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ

و درياي مملو و برافروخته

تسجير و افروختن درياها، به دو معنا تفسير شده، يكى افروختن دريايى از آتش و دوم پر شدن درياها از آتش….

… مى دانيم آب از دو ماده (اكسيژن ) و (هيدروژن ) تركيب يافته كه هر دو سخت قـابـل اشتعال است، بعيد نيست كه در آستانه قيامت آب درياها چنان تحت فشار قرار گيرد كه تجزيه شوند و تبديل به يكپارچه آتش گردند.

بـعـضـى ايـن واژه را به معنى (پر شدن) تفسير كرده اند، همان گونه كه به تنور پـر از آتـش (مـسجر) گفته مى شود، ممكن است زلزله هاى آستانه قيامت و متلاشى شدن كـوهها سبب پر شدن درياها گردد، و يا سنگهاى آسمانى در آنها فرو ريزد و پر شود و آبهاى متلاطم آن بر صفحه خشكيها جارى گردد و همه چيز را غرق كند

شاید بیان این تضاد ها برای این است که شدت عذاب را نشان بدهد.مثل ماجرای عذاب زمان حضرت نوح که بیان میکند آب از تنور خارج میشود. تنوری که جای آتش است میشود محل آب و این تضاد ها همه نشان دهنده شدت و وحشت آن روز است که خورشید که نماد فروغ و روشنایی است بی فروغ میشود, کوه که نماد استواری و پابرجایی است به حرکت در می آید و مثل پنبه زده شده میشود,.... اینجا هم صحبت از آتش گرفتن دریا میکند.

سوره ۲۳: المؤمنون

فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ﴿۲۷﴾

ما به نوح وحي كرديم كه كشتي را در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز و هنگامي كه فرمان ما (براي غرق آنان) فرا رسد و آب از تنور بجوشد (كه اين نشانه فرا رسيدن طوفان است) از هر يك از انواع حيوانات يك جفت در كشتي سوار كن، و همچنين خانواده‏ ات را، مگر آنها كه قبلا وعده هلاكشان داده شده است (اشاره به همسر نوح و فرزند ناخلف اوست) و ديگر درباره اين ستمگران با من سخن مگوي كه آنها همگي هلاك خواهند شد! (۲۷)

زمان وقوع زلزله قیامت

https://wikiporsesh.ir/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%88%D9%82%D9%88%D8%B9_%D8%B2%D9%84%D8%B2%D9%84%D9%87_%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AA#foot1

صعقه

https://hawzah.net/fa/Question/View/65049/%D9%86%D9%81%D8%AE-%D8%B5%D9%88%D8%B1

منبع: الانسان و العقیده علامه طباطبایی

صور در لغت به معنای شاخ است و دمیدن در شاخ، بدین صورت بوده که انتهای آن را سوراخ می کردند و در آن می دمیدند. و معمولا در میدان های جنگ رایج بوده است. مثلا یک بار نفخ صور برای آماده شدن برای حرکت دمیده می شود و بار دیگر برای حرکت. اما نفخ صوری که در قرآن بدان اشاره شده است فارغ از این که به چه نحوه ای اتفاق می افتد و کیفیت آن به چه صورت است؛ چنین خاصیتی دارد یعنی بر اساس آن چه که آیات قران بدان اشاره دارند در دو مرحله اتفاق می افتد نفخه اول برای اماته و و میراندن است و نفخه دوم برای احیا.

در قرآن در برخی آیات، از این حادثه به نفخ تعبیر شده است از جمله در سوره نمل و سوره زمر. اما در جاهای دیگر از نفخ صور به صیحه و زَجْرَة که آن هم به معنای صیحه است ، تعبیر شده است:

سوره ۳۶: يس

إِنْ‌ كانَتْ‌ إِلاّ صَيْحَةً‌ واحِدَةً‌ فَإِذا هُمْ‌ جَمِيعٌ‌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ.(۵۳)

صيحه واحدي بيش نيست (فريادي از اين برميخيزد) ناگهان همگي نزد ما حاضر ميشوند. (۵۳)

سوره ۷۹: النازعات

فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳﴾

و[لى] در حقيقت آن [بازگشت بسته به] يك فرياد است [و بس]

(۱۳) فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ ﴿۱۴﴾

و بناگاه آنان در زمين هموار خواهند بود (۱۴)

همچنین در جای دیگر از نفخ صور به الصَّاخَّة که به معنای صیحه شدید است تعبیر شده است:

سوره ۸۰: عبس

فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ ﴿۳۳﴾

پس چون فرياد گوش‏خراش دررسد (۳۳)

يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿۳۴﴾

روزى كه آدمى از برادرش (۳۴)

وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﴿۳۵﴾

و از مادرش و پدرش (۳۵)

وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ ﴿۳۶﴾

و از همسرش و پسرانش مى‏ گريزد (۳۶)

و در جای دیگر از آن به نقر تعبیر شده است.

سوره ۷۴: المدثر

فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ ﴿۸﴾

پس چون در صور دميده شود (۸)

فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ ﴿۹﴾

آن روز [چه] روز ناگوارى است (۹)

عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ ﴿۱۰﴾

بر كافران آسان نيست (۱۰)

از نفخه دوم نیز در برخی آیات ، به ندا تعبیر شده است

سوره ۵۰: ق

وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ ﴿۴۱﴾

و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى‏ دهد به گوش باش (۴۱)

و در چندین مورد دیگر در قرآن از آن به صیحه تعبیر شده است. و در جایی از آن به الصیحه بالحق یاد کرده است:

سوره ۵۰: ق

يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲﴾

روزي كه همگان صيحه رستاخيز را به حق مي‏شنوند، آن روز روز خروج است. (۴۲)

در هر صورت، نفخ صور از مراحل قیامت و مرحله اول آن است و آن چه که در نتیجه نفخه اول رخ می دهد اماته(میراندن) است که در اثر آن همه آن چه در آسمان ها و زمین است می میرند (به استثنای کسانی که در ادامه اشاره خواهد شد)

سوره ۳۹: الزمر

وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ﴿۶۸﴾

و در صور دميده مي‏شود، و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند مي ‏ميرند مگر كساني كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده مي‏شود، ناگهان همگي بپا مي‏خيزند، و در انتظار (حساب و جزا) هستند. (۶۸)

البته خداوند در این جا از این حادثه به موت تعبیر نمی کند بلکه به صعقه [ ص َ ق َ ] تعبیر می شود شاید علت این تعبیر این باشد که موت به خروج روح از بدن اطلاق می شود که بیشتر شامل انسان ها و حیوانات می شود ولی در این جا این صیحه شامل همه موجودات اعم از حیوان و انسان و ملائکه و ارواح می شود و چون همه موجودات، مانند انسان و حیوان متشکل از روح و بدن نیستند که در نتیجه موت، روح از بدنشان خارج شود برای همین در این جا از موت، به صعقه، تعبیر شده است.

همچنین با توجه به آیه بَرْزَخٌ‌ إِلى‌ يَوْمِ‌ يُبْعَثُونَ:

سوره ۲۳: المؤمنون

حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿۹۹﴾

تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد مى‏ گويد پروردگارا مرا بازگردانيد (۹۹)

لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۱۰۰﴾

شايد من در آنچه وانهاده‏ ام كار نيكى انجام دهم نه چنين است اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد (۱۰۰)

که نشان می دهد برزخ شامل همگان است، معلوم می شود که مراد از «من فی الارض» در آیه فَصَعِقَ‏ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ صرفا کسانی نیستند که بر روی زمین زندگی می کنند بلکه نفخ صور و صعقه و فزع که در نتیجه آن اتفاق می افتد شامل اهل برزخ هم می شود.

چون طبق آیات، اهل برزخ هم اهل الارض حساب می شوند چرا که خداوند متعال در مورد مبعوث شدگان در قیامت می فرماید:

سوره ۲۳: المؤمنون

قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ ﴿۱۱۲﴾

(خداوند) مي‏گويد چند سال در روي زمين توقف كرده‏ ايد. (۱۱۲)

قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّينَ ﴿۱۱۳﴾

در پاسخ مي‏گويند: تنها به اندازه يك روز يا قسمتي از يك روز! از آنها كه مي‏توانند بشمارند سؤ ال فرما. (۱۱۳)

قَالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۱۴﴾

مي گويد (آري) شما مقدار كمي توقف كرديد اگر مي‏دانستيد! (۱۱۴)

…همچنین مراد از « من فی السموات» از قبیل ملائکه ... هستند.

إِلاّ مَنْ‌ شاءَ اَلله:

… اما این فزع و صعقه ای که در نتیجه نفخ صور اول اتفاق می افتد شامل همگان نیست چرا که خداوند برخی را از فزع و صعقه استثنا می کند : وَ يَوْمَ‌ يُنْفَخُ‌ فِي اَلصُّورِ فَفَزِعَ‌ مَنْ‌ فِي اَلسَّماواتِ‌ وَ مَنْ‌ فِي اَلْأَرْضِ‌ إِلاّ مَنْ‌ شاءَ اَلله (سوره ۲۷: النمل ﴿۸۷﴾)» حال باید دید این مستثنا شدگان چه کسانی هستند؟ ویژگی مستثنی شدگان را خداوند در این آیه بیان می کند که :

سوره ۲۷: النمل

مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ﴿۸۹﴾

آنان که کارهای خیر و نیک [به آخرت] بیاورند، پاداشی بهتر از آن دارند، و آنان در آن روز از هول و هراسی بزرگ ایمن اند

وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۹۰﴾

و آنان که کارهای بد و زشت بیاورند به رو در آتش افکنده می شوند؛ [و به آنان گویند:] آیا جز آنچه انجام دادید پاداشتان داده اند؟

با توجه به این که گفته شده کسانی که کار نیک بیاورند از فزع روز قیامت در امان هستند معلوم می شود که مراد کسانی هستند که تمام اعمال آن ها حسنه است نه کسانی که اعمال و رفتارشان مخلوطی از حسنات و سیئات باشد پس کسی از فزع در امان است که ذاتش طیب و پاک باشد و در نتیجه طهارت ذات، عملش نیز از سیئات پاک باشد اما مراد از سیئات عمل چیست؟ … مراد از سیئات عمل، اعمالی هستند که آمیخته با شرک و کفر هستند. چه اعمالی که خودشان معصیت حساب می شوند و چه اعمالی که به خودی خود معصیت نیستند ولی نیت آن عمل نیت شرک آلودی هست.

پس کسی, ذاتش از شرک و کفر, طیب و پاک است که ایمانش خالص برای خدا باشد و جز بر او اعتماد و اطمینان و تکیه نکند و برای خدا شریکی در وجود و اوصاف و افعالش نبیند … که کسانی که به این مقام رسیده اند خداوند در باره شان می فرماید:

سوره ۱۶: النحل

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۳۲﴾

همانها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را مي‏گيرند در حالي كه پاك و پاكيزه‏ اند به آنها مي‏گويند سلام بر شما باد، وارد بهشت شويد بخاطر اعمالي كه انجام مي‏داديد. (۳۲)

که مراد از سلام همان در امان بودن است…

اما در نتیجه صیحه دوم، کسانی که در نتیجه صیحه اول دچار صعقه شده بودند مبعوث شده و در پیشگاه خداوند حاضر می شوند: وَ نُفِخَ‌ فِي اَلصُّورِ فَصَعِقَ‌ مَنْ‌ فِي اَلسَّماواتِ‌ وَ مَنْ‌ فِي اَلْأَرْضِ‌ إِلاّ مَنْ‌ شاءَ اَللّهُ‌ ثُمَّ‌ نُفِخَ‌ فِيهِ‌ أُخْرى‌ فَإِذا هُمْ‌ قِيامٌ‌ يَنْظُرُونَ‌.

چرا که ظاهر آیه این است که کسانی که درنتیجه نفخه دچار صعقه شده بودند همان هایی هستند که در روز قیامت در پیشگاه خداوند حاضر خواهند بود إِنْ‌ كانَتْ‌ إِلاّ صَيْحَةً‌ واحِدَةً‌ فَإِذا هُمْ‌ جَمِيعٌ‌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ‌.

در این جا هم عده ای از حاضر شدن در پیشگاه خداوند استثنا شده اند:

سوره ۳۷: الصافات

فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿۱۲۷﴾

اما آنها او را تكذيب كردند ولي مسلما همگي در دادگاه عدل الهي احضار مي‏شوند. (۱۲۷)

إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿۱۲۸﴾

مگر بندگان مخلص خدا. (۱۲۸)

که طبق این آیه بندگان مخلص خداوند جزو محضرون نیستند اما مخلصین چه کسانی هستند؟ به قرینه آیه ای که در ذیل داستان آدم و ابلیس است روشن می شود که مخلصین کسانی هستند که اغوای ابلیس شامل حال آن ها نمی شود. به این دلیل که آن ها به خاطر خالص بودن،اصلا دچار اغوا نمی شوند

قالَ‌ فَبِعِزَّتِكَ‌ لَأُغْوِيَنَّهُمْ‌أَجْمَعِينَ‌ * إِلاّ عِبادَكَ‌ مِنْهُمُ‌ اَلْمُخْلَصِينَ‌ پس معلوم می شود که مخلصین کسانی هستند که شیطان در آن ها راه نفوذی ندارد. چون ذاتا از شرک مخلص بوده اند و برای غیر خداوند وجودی نمی بینند و برای غیر خدا اسم و رسمی حس نمی کنند و برای خودشان نفع و ضرری نمی بینند و موتی هم نمی بینند و حیات و نشوری نمی بینند برای همین اغوای ابلیس در آن ها اثری ندارد ... برخلاف غیر مخلصین که به سبب خالص نبودن از شرک، همچنان در معرض اغوا قرار دارند….

با این توضیح می توان نتیجه گرفت که علت این که نفخه دوم شامل حال مخلصین نمی شود این است که نفخه اول هم شامل حالشان نشده است و مخلصین همان کسانی هستند که به سبب طیب الذات بودن از فزع و صعقه در امان مانده اند و نفخه دوم تنها کسانی رادر پیشگاه خداوند حاضر می کند که دچار فزع و صعقه شده اند. پس چه نفخه اول و چه نفخه دوم، شامل حال مخلصین نمی شود.

نکته دیگر این که طبق آیه كُلُّ‌ شَيْ‌ءٍ هالِكٌ‌ إِلاّ وَجْهَهُ‌ (هر چیزی مگر ذات او هلاک شدنی است) می توان نتیجه گرفت که مخلصین، وجه الهی محسوب می شوند

مشابه آن در این آیه قرآن است که

سوره ۵۵: الرحمن

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿۲۶﴾

هر چه بر [زمين] است فاني ‏شونده است (۲۶)

وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿۲۷﴾

و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند (۲۷)

بدین معنا که از کنار هم گذاشتن دو آیه ای که به فزع و صعقه همه موجودات اشاره می کند و آیه ای که به هالک بودن همه موجودات اشاره می کند و اشتثنای وجه الله و مخلصین از آن ها می توان نتیجه گرفت که ارتباطی بین وجه الله و مخلصین هست. پس مخلصین ، وجه الله هستند. ( در دعاها هست که «أَيْنَ وَجْهُ‌ اللَّهِ‌ الَّذِي‌ إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ كجاست آن وجه اللاهى كه دوستان خدا به جانب او روى مى آورند)

از طرفی چون خداوند می فرماید فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ‌ وَجْهُ‌ اَللّهِ‌ (به هر سو رو كنيد، خدا آنجا است) این آیه نشان می دهد که وجه الله بر همه عالم احاطه دارد و چون مخلصین وجه الله هستند پس مخلصین بر همه عالم احاطه دارند در عین حالی که مقام و منزلگاه آنان نه در آسمان ها و نه در زمین است چون گفته شد که آسمان ها و زمین و هر چه در آن هاست همه مشمول صعقه می شوند.

(49) مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ

(49) مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ

(۴۹) (اما) جز اين انتظار نمي‏كشند كه يك صيحه عظيم (آسماني) آنها را فرو گيرد در حالي كه مشغول جدال (در امور دنيا) هستند!

كلمه (نظر) به معناى انتظار است. و مراد از (صيحه) به شهادت سياق همان نفخه صور اولى است كه وقتى دميده مى شود همه مى ميرند، و اگر صيحه را به (وحدت) وصف كرده، براى اشاره به اين نكته است كه: امر كفار براى خدا (جلت عظمته) بسيار آسان است، و براى او بيش از يك صيحه كارى ندارد.

در آیه ۲۳ هم صحبت از یک صیحه آسمانی بود:

إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿۲۹﴾

فقط يك صيحه آسماني بود! ناگهان همگي خاموش شدند!! (۲۹)

و كلمه (يخصمون ) در اصل (يختصمون) بوده كه مصدر آن اختصام، به معناى مجادله و مخاصمه است.

و اين آيه شريفه جوابى است از اينكه كفار به عنوان استهزا گفتند: (پس اين وعده كى است، اگر راست مى گوييد) خداى تعالى هم در اين جمله كفار مسخره كننده را سخريه و استهزا كرده، و به امر آنان بى اعتنايى نموده.

و معناى آن اين است كه: اينها كه مى گويند (پس اين وعده كى است)؟ در اين گفتارشان جز يك صيحه را منتظر نيستند، و اين يك صيحه فرستادنش براى ما آسان است، نه هزينه اى دارد و نه زحمتى، صيحه اى كه وقتى ايشان را بگيرد ديگر راه گريز و نجاتى برايشان نمى گذارد، بلكه ايشان را در حالى مى گيرد كه كاملا از آن غافلند، و در بين خود مشغول مخاصمه مى باشند.

آيه بعد به اين سؤال توأم با سخريه يك پاسخ محكم و جدى داده مى گويد: قيام قيامت و پايان اين جهان براى خدا مساله پيچيده و كار مشكلى نيست : آنها جز اين انتظار نمى كشند كه يك صيحه عظيم آسمانى فرا رسد و آنان را ناگهانى فرو گيرد در حالى كه مشغول جنگ و جدال در مورد دنياى خويش هستند! (مَا يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ).

همين يك فرياد عظيم آسمانى كافى است كه همه را در يك لحظه كوتاه، هر كدام در همان مكان و همان حالتى كه هستند قبض ‍روح كند، و زندگى پر غوغاى مادى آنها كه معركه دعواها و ميدان جنگ دائمى آنان است جاى خود را به دنيائى خاموش و خالى از هر سر و صدا بدهد (فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ناگهان همگي خاموش شدند).

در روايات اسلامى از پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است كه اين صيحه آسمانى آنچنان غافلگيرانه است كه دو نفر در حالى كه پارچه اى را گشوده اند و مشغول معامله اند پيش از آنكه آن را برچينند و بپيچند جهان پايان مييابد! و كسانى هستند كه در آن لحظه لقمه غذا از ظرف برداشته اما پيش از آنكه به دهان آنها برسد صيحه آسمانى فرا ميرسد و جهان پايان مى يابد، كسانى هستند كه مشغول تعمير و گل مالى حوضند تا چهار پايان را سيراب كنند پيش از آنكه چهار پايان سيراب شوند قيامت بر پا ميشود! (تقوم الساعة و الرجلان قد نشرا ثوبهما يتبايعانه فما يطويانه حتى تقوم !، و الرجل يرفع اكلته الى فيه فما تصل الى فيه حتى تقوم !، و الرجل يليط حوضه ليسقى ماشيته فما يسقيها حتى تقوم !).

(يَخِصِّمُونَ) از ماده خصومت به معنى نزاع و جنگ است. اما در چه چيز آنها جدال ميكنند؟ در آيه ذكر نشده است، ولى پيداست كه منظور جدال در امر دنيا، و امور زندگى مادى است، ولى بعضى آن را به معنى جدال در امر (معاد) گرفته اند، در حالى كه معنى اول مناسبتر به نظر ميرسد، هر چند اراده معنى جامعى كه شامل هر دو شود و هر گونه جدال و مخاصمه را در بر گيرد نيز بعيد نيست.

قابل توجه اينكه ضميرهاى متعدد موجود در آيه همه، به مشركان مكه بر ميگردد كه در امر معاد ترديد داشتند، و از روى استهزا مى گفتند: قيامت كى بر پا خواهد شد؟

ولى مسلم است منظور شخص آنها نيست، بلكه نوع آنهاست (نوع انسانهاى غافل و بي خبر از امر معاد) زيرا آنها مردند و اين صيحه آسمانى را هرگز نديدند.

به هر حال قرآن با اين تعبير كوتاه و قاطع به آنها هشدار ميدهد كه اولا قيامت به طور ناگهانى و غافلگيرانه بر پا ميشود، و ثانيا موضوع پيچيده اى نيست كه آنها در امكانش به بحث و مخاصمه برخيزند، با يك صيحه، همه چيز پايان ميگيرد و دنيا به آخر ميرسد.

آن‌گاه خود ذات اقدس الهي به وسيله پيغمبر و مانند آن درباره اينها اظهارنظر مي‌كند، مي‌فرمايد: ﴿مَا يَنظُرُونَ﴾ اين تهديد است؛ يعني «ما ينتظرون»، اينها منتظر هيچ چيزي نيستند ﴿إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً﴾ … ما با يك تشر عالَم را به هم مي‌زنيم ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‌ءٌ عَظِيمٌ اى مردم از پروردگار خود پروا كنيد چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است﴾[19] همين‌طور است، جهان‌لرزه غير از زمين‌لرزه است؛ تنها زمين نمي‌لرزد، كلّ آسمان و زمين, شمس و قمر و همه ستاره‌ها دفعتاً فرو مي‌ريزند. ﴿مَا يَنظُرُونَ﴾؛ يعني «ما ينتظرون» ﴿إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً﴾ كه ﴿تَأْخُذُهُمْ﴾.

ظهور دشمني مشركان با يكديگر در قيامت و علّت آن

…﴿وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ﴾ … وقتي گفتند اختلاف دارند؛ يعني مخالف يكديگرند, «اختلف» فعلي نيست كه انسان با خودش اختلاف داشته باشد ... «اختلف»؛ يعني با ديگري اختلاف دارد... آنها كه به حسب ظاهر در دنيا دوست‌ هستند، چون دوستيِ اينها باطل است، دشمنيِ اينها حق است؛ دوستيِ اينها كِذب است، دشمنيِ اينها صدق است. روز قيامت كه روز صدق .. و روز… حق است دشمني ظاهر مي‌شود; لذا فرمود: ﴿الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ دوستان در آن روز دشمن يكديگرند مگر پرهيزگاران﴾،[21] چرا اينها دشمن يكديگرند؟ اينهايي كه در كنار يك ميز دارند قمار مي‌كنند, در كنار يك ميز دارند نقشه بد مي‌كِشند، چرا دشمن يكديگرند؟ چون راه, راه باطل است؛ دوستيِ در راه باطل هم باطل است … قيامت، روز حق است و هر چه حق است ظاهر مي‌شود… اگر دوستيِ اينها باطل بود، دشمنيِ اينها حق است ... اگر كسي عزيزِ بي‌جهت بود ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ خود بزرگ‏بينى او را به گنهكارى كشاند[22] اين ذليل باجهت است ﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ و چون به او گفته شد از خداوند پروا كن، خود بزرگ‏بينى او را به گنهكارى كشاند﴾ به كسي امر به معروف و نهي از منكر كني به اين عزّت كاذب او برمي‌خورد ﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ اين عزيزِ بي‌جهت به او برمي‌خورد كه كسي امر به معروف ونهي از منكر كرده است، پس اين عزيزِ بي‌جهت است، وقتي عزّت او بي‌جهت بود ذلّتش باجهت است. قيامت, ظرف ظهور حق است، چون ظرف ظهور حق است اين شخص عزيزِ بي‌جهت بود و ذليل‌ باجهت, ذلّتِ آن روز ظهور مي‌كند؛ لذا عذاب «هُون»[23] و عذاب «مُهِين»( خوار کننده)[24] دامنگير او مي‌شود، غير از آن عذابي كه ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا هر چه پوست تن آنها بسوزد آنان را پوست دیگری جایگزین کنیم تا (سختی) عذاب را بچشند﴾؛[25] آن خواري و رسوايي و فضيحت دامنگير او مي‌شود... پس اگر كساني كه كنار ميز قمار و ميز نقشه‌كشي هستند و دوستيِ اينها بي‌جا بود، دشمنيِ اينها به‌جاست؛ دوستي اينها باطل بود، دشمني اينها حق است. قيامت هم ظرف ظهور حقيقت است لذا ﴿الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ دوستان در آن روز دشمن يكديگرند﴾ و متّقيان كه دوستيِ اينها حق بود قيامت همين حق ظهور مي‌كند; لذا متّقيان را استثنا فرمود.[26]

------

درباره اين صيحه يك بيان نوراني از امام سجاد(سلام الله عليه) مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) نقل كرد كه سه نفخه در عالَم هست: نفخه اول و دوم و سوم.[6]

https://www.aparat.com/v/7iGqL

https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/417052/%d8%aa%d8%b9%d8%af%d8%a7%d8%af-%c2%ab%d9%86%d9%81%d8%ae-%d8%b5%d9%88%d8%b1%c2%bb-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b8%d8%b1-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86-%d9%88-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%8a%d8%a7%d8%aa

اثبات نفخه اول (نفخه وحشت و فزع) طبق آيات آسان نيست، اما نفخه دوم و سوم چرا؛ شايد آن مقدمات نفخه اُوليٰ را وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) نفخه ديگر دانست، بالأخره آنكه در بحار مرحوم مجلسي از وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) نقل شده است سه نفخه است؛ ولي قرآن كريم معمولاً دو نفخه را نقل مي‌كند.

سوره ۳۹: الزمر

وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ﴿۶۸﴾

و در صور دميده مي‏شود، و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند مي‏ميرند مگر كساني كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده مي‏شود، ناگهان همگي بپا مي‏خيزند، و در انتظار (حساب و جزا) هستند. (۶۸)

سوره ۲۷: النمل

وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ ﴿۸۷﴾

به خاطر بياوريد روزي را كه در صور دميده مي‏شود و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو مي‏روند جز كساني كه خدا به خواهد و همگي با خضوع در پيشگاه او حاضر مي‏شوند. (۸۷)

گروهي از اوحديّ از اولياي الهي اينها هم از آن فزع اكبر و هم از آن «صعقه» عمومي مستثنا هستند…

…. در صحنه قيامت كه از آن به فزع اكبر[9] ياد كرده‌اند، عدّه‌اي … مستثنا هستند که ﴿لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في‌ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ آنها صداي آتش دوزخ را نمي‏شنوند و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه متنعم هستند.﴾.[10]

سوره ۲۱: الأنبياء

إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴿۱۰۱﴾

(اما) كساني كه وعده نيك از قبل به آنها داده ايم (يعني مؤ منان صالح) از آن دور نگاهداشته مي‏شوند. (۱۰۱)

لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿۱۰۲﴾

آنها صداي آتش دوزخ را نمي‏شنوند و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه متنعم هستند. (۱۰۲)

لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۱۰۳﴾

وحشت بزرگ آنها را اندوهگين نمي‏كند، و فرشتگان به استقبالشان ميروند (و مي‏گويند) اين همان روزي است كه به شما وعده داده ميشد. (۱۰۳)

—--—---

… بين سوره «نمل» و سوره «زمر» … يك هماهنگي هست,…. چون آنها كه مدهوش نبودند ديگر بيهوش نشدند كه در نفخه صور دوم به هوش بيايند (که در سوره نمل آمده است)، اينها همواره هستند. آن‌كه سعدی مي‌گويد: «ما زنده به ذكر دوست باشيم٭٭٭ ديگر حيوان به نفخه صور»؛[11] يعني ساير زنده‌ها با نفخ صور زنده مي‌شوند، ناظر به اين گروه است که اينها در هر دو نفخه حاضر هستند، براي اينكه اگر فزع اكبر است اينها مستثنا هستند, اگر نفخه صور و «صعقه» و مدهوشي است اينها مستثنا هستند, چون مستثنا هستند جامع بين «نفختين» هستند؛ هم نفخ اول را و هم نفخ دوم را درك مي‌كنند…. ديگر از آن به بعد نه خواب است، نه غفلت هست و مرگي هم نيست.

به هر حال بين نفخ اول و نفخ دوم … قرآن كريم يك عده را استثنا كرده است…او مي‌تواند اشاره كند به اهل بيت(عليهم السلام) كه ما به نام دوست زنده‌ايم؛ در نفخه اول هستيم, در نفخه دوم هستيم, بين نفختين هستيم و از بين نمي‌رويم. كساني كه «وجه الله» باشند در دعاها هست که «أَيْنَ وَجْهُ‌ اللَّهِ‌ الَّذِي‌ إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ كجاست آن وجه اللاهى كه دوستان خدا به جانب او روى مى آورند»[43]«وجه الله» نمي‌خوابد, «وجه الله» نابود نمي‌شود, «وجه الله» محكوم نفخ اول نيست, «وجه الله» محكوم هيچ نفخه‌اي نخواهد بود…

در نفخه دوم ﴿فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ناگهان همگي نزد ما حاضر ميشوند.﴿۵۳﴾﴾ما اينها را مي‌آوريم، خودشان كه نمي‌آيند ما اينها را احضار مي‌كنيم؛ آن وقت در سوره مباركه «صافات» و «ص» و امثال ذلك «مخلَصين» را استثنا كرده فرمود همه را ما احضار مي‌كنيم مگر «مخلَصين», «مخلَصين» حضور دارند اما آنها را جلب نمي‌كنيم و اينها هميشه هستند. در صحنه قيامت كه سخن از احضار است مخلَصين را استثنا فرمود. ﴿جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ﴾با آن آيه‌اي كه «مخلَصين» را استثنا مي‌كند منافات ندارد.

سوره ۳۷: الصافات

فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿۱۲۷﴾

پس او را دروغگو شمردند و قطعا آنها احضار خواهند شد (۱۲۷)

إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿۱۲۸﴾

مگر بندگان پاكدين خدا (۱۲۸)

… الآن با اينكه اينها مُردند، با توجه به آن همه اعمال را مي‌بينند. اين … آيه سوره مباركه «توبه» كه ناظر به همين بخش است، فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤ منان اعمال شما را مي‏بينند﴾؛[12] «اليوم» ائمه مي‌بينند كه ما داريم چه كار مي‌كنيم, «اليوم» وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) دارد مي‌بيند ما چه کار مي‌كنيم …