(70) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً

(70) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً

(۷۰) اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد از خدا بپرهيزيد و سخن حق و درست بگوئيد.

قول سديد، عبارت است از كلامى كه هم مطابق با واقع باشد، و هم لغو نباشد، و چون سخن چينى و امثال آن، غير مشروع نباشد. پس ‍ بر مومن لازم است كه به راستى آنچه مى گويد مطمئن باشد، و نيز گفتار خود را بيازمايد، كه لغو و يا مايه افساد نباشد.

سوره ۲۳: المؤمنون

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱﴾

به راستى كه مؤمنان رستگار شدند (۱)

الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲﴾

همانان كه در نمازشان فروتنند (۲)

وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿۳﴾

و آنان كه از بيهوده رويگردانند (۳)

قول (سديد) از ماده (سد) به معنى (محكم و استوار) و خلل ناپذير و موافق حق و واقع است ، سخنى است كه همچون يك سد محكم جلو امواج فساد و باطل را مى گيرد.

 

 فرمود ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً﴾

(يك) از گناه پرهيز كنيد و (دو) حرفِ مُتقن و محكم بزنيد.

اين قول در مقابل فعل نيست (قول را  به علت مهم بودن به صورت شاخص دارد بیان میکند) اينكه در سورهٴ «ق» دارد ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ  هيچ سخني را انسان تلفظ نمي‏كند مگر اينكه نزد آن فرشته‏ اي مراقب و آماده براي انجام ماموريت است.﴾ [21] اين قول در مقابل فعل نيست بلكه «ما يلفظ من قولٍ, ما يكتب من كتابٍ, ما يَفعل مِن فعلٍ الاّ لديه رقيب عتيد» انسان «لا يقوم و لا يقعد الاّ لديه رقيب عتيد». منتها حالا قول را به عنوان شاخص ذكر كردند. فرمود قولِ سديد داشته باشيد يعني فعل سديد داشته باشيد.

قول اگر صدق و حق باشد سديد است اگر كذب و باطل باشد خفيف و تهي‌مغز است.

در قيامت اعمال برخي‌ها, ترازوي بعضي‌ها سبك است ﴿خَفَّتْ مَوَازِينُهُ﴾ [22] براي اينكه افعال و حرف‌هاي سنگين ندارند قول سديد آن است كه مطابق با حق باشد مستحضريد كه حق, براي خير بودن و صلاح و فلاح بودن تمام‌الموضوع است اما صدق, تمام‌الموضوع نيست, براي اينكه گاهي صدق است اما خير نيست آن كسي كه غيبت مي‌كند كارش صدق است آن كسي كه نمّامي (سخن چینی) مي‌كند كارش صدق است لكن حق نيست صدق بايد حق باشد عمل بايد عدل باشد اگر عدل بود خير است اگر حق بود خير است و مانند آن.(پس فقط راستگو بودن کفایت نمیکند)

 وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) همين كه روي منبر مي‌نشستند بعد از «بسم الله» مي‌گفتند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً﴾ [8] اين سفارش به تقوا سفارش دائمي اين ذوات مقدس بود.

 

سرّ ملال‌آور نبودن تكرار توصيه به تقوا

 سرّش اين است كه آن وسوسه امر دائمي است اين تعليم نيست كه آدم يك مطلب علمي را كه يك بار گفته بار دوم اگر تكرار بشود خسته‌كننده است. موعظه هر لحظه‌اش شيرين است براي اينكه اينها كه بادبزن در دستشان است براي چه مرتب باد مي‌زنند براي اينكه هر لحظه پشه مي‌آيد هر لحظه مگس مي‌آيد هر لحظه حرارت مي‌آيد اين ناچار است باد بزند اين استعاذه (پناه بردن به خداوند از هر نوع شر، بدی و وسوسه‌های شیطانی) اين دستور تقوا بادبزني است كه جلوي اين وسوسهٴ هر لحظه‌اي را مي‌گيرد مگر ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ  همواره در سینه های مردم وسوسه می کند [9] آدم را رها مي‌كند در خواب و بيداري هست در نماز و غير نماز هست اگر آن ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾ در همه حالات هست پس سفارش به تقوا هم بايد مكرّر باشد لذا اين دو روايت نوراني از اين دو ذات مقدس(سلام الله عليهما) نقل شده است كه هر وقت وجود مبارك پيامبر هر وقت وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليهما) روي منبر مستقر مي‌شدند بعد از توحيد مي‌فرمودند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِيداً﴾ مثل اينكه حضرت امير هر شب بعد از نماز عشاء وقتي جمعيت مي‌خواستند متفرّق بشوند مي‌فرمود: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ» [10] آقايان بارهايتان را ببنديد, اين سفارشِ هر شب وجود مبارك حضرت امير بود بعد از نماز عشاء كه «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ» جهازتان را ببنديد چون مرگ كه خبر نمي‌كند.

خطبه 204 نهج البلاغه

تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ [الْعَرْجَةَ] عَلَى الدُّنْيَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ، فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِيَّةِ نَحْوَكُمْ [دَائِبَةٌ] دَانِيَةٌ وَ كَأَنَّكُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِيكُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْكُمْ فِيهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ [مُضْلِعَاتُ] مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ؛ فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْيَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى.

خداوند شما را رحمت کند، آماده کوچ (از اين جهان) شويد، چرا که نداى رحيل در ميان شما داده شده است، علاقه و تکيه خود را بر دنيا کم کنيد و با تهيّه زاد و توشه از اعمال صالحى که در قدرت داريد (به سوى آخرت) باز گرديد، زيرا گردنه اى سخت و منزلگاههاى مخوف و هولناکى در پيش داريد که بايد در آنها وارد شويد و نزد هر يک توقّف کنيد (و پاسخگوى اعمال خود باشيد).

بدانيد فاصله نگاههاى مرگ به شما کوتاه و نزديک است. گويى در چنگال مرگ گرفتاريد، در حالى که پنجه هايش را در جان شما فرو برده، و حوادث هولناک و مشکلات شديد شما را غافلگير ساخته، حال که چنين است وابستگيهاى دنيا را به خود قطع کنيد (از دنياپرستان فاصله بگيريد) و بر توشه تقوا تکيه کنيد.

تقوا:

 

- در قرآن کریم واژه «تقوا» ۱۷ بار و مشتقات آن بیش از ۲۰۰ بار آمده است.

 تکرار پُرشمار این واژه در قرآن و روایات از جایگاه بالای آن حکایت می‌کند.

تقوا درجات مختلفی دارد و ملاک برتری انسانها نزد خدا نیز همین درجات است

از مهم‌ترین مفاهیم خویشاوند و هم‌ردیف با تقوا در قرآن، ایمان است. هم‌نشینی این دو واژه در بسیاری از آیات،[۱۴] از استلزام میان این دو مفهوم حکایت می‌کند.

https://tanzil.net/#search/quran/%20%D8%A2%D9%85%D9%8E%D9%86%D9%8F%D9%88%D8%A7%20%D9%88%D9%8E%D8%A7%D8%AA%D9%91%D9%8E%D9%82%D9%8E%D9%88%D9%92%D8%A7

 

  • قرآن تقوا را:
    • ملاک ارزش انسانها نزد خدا «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقاکُم  ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست »
    •  شرط نجات از آتش جهنم , فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ  پس هر كس به پرهيزگارى و صلاح گرايد نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين مى شوند
    • موجب نزول برکات بر شخص و رهایی او از گرفتاری‌ها در دنیا وَمَن یتَّقِ اللَّـهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَ‌جًا وَیرْ‌زُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ، «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مِن اَمرِهِ یُسرا» [۱۸۴]

https://rasekhoon.net/media/show/1543920/%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C

 

رزقي كه او به مؤمنان مي‌دهد لطيفانه است يعني طوري است كه راهش مشخص نيست درباره مؤمنان فرمود درست است خدا مؤمن را روزي مي‌دهد اما ﴿مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ از جايى كه حسابش را نمى ‏كند﴾ روزي مي‌دهد تا توجّهش از شهادت به غيب بيشتر بشود ﴿مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ [4] اين رزق ﴿مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ هم نياز مادّي او را برطرف مي‌كند هم راه معنوي را بازتر مي‌كند كه او به غيب بيشتر از شهادت, مطمئن باشد. كاري كه ما انجام مي‌دهيم يك وظيفه است. اما آيا رزق ما از همين كسب و كار ماست كه ما گمان داريم يا از راه ديگري است كه گمان نداريم آيه سورهٴ «طلاق» مي‌فرمايد از راهي كه گمان نداريد به شما فيض مي‌رساند ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ در برخي از روايات هم ائمه(عليهم السلام) فرمودند: «كنْ لِما لم تَرْجُ أرجيٰ منك لما ترجو فإن أخي موسى ابن عمران ذهب ليقتبس نارا فكلمه ربه عز وجل» از راهي كه اميد نداريد اميدوارتر باشيد نسبت به راه‌هايي كه اميدواريد. بعد به چند نمونه ما را توجه دادند فرمودند موساي كليم به اميد قَبسي رفته به اميد نار رفته ولي نور نصيبش شد.

 

 از راهي كه اميد نداريد اميدوارتر باشيد براي اينكه كار به دست كسي است كه از راه غيب روزي مي‌رساند همان آيه سورهٴ «طلاق» گواه خوبي است فرمود: ﴿ويَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾ نه اينكه از همان مغازه و كشاورزي و دامداري كه او فكر مي‌كند از همان راه او را تأمين بكند بلكه از راهي كه او فكر نمي‌كرد تأمين مي‌كند تا آن بينش توحيدي همچنان محفوظ باشد.

 

    •  شرط قبولی اعمال  «اِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین»
    •  بهترین توشه «تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یا أولِی الاَلباب»
    • هدایت یابی هُدًى لِلْمُتَّقِينَ،  وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ، «اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا»

 متقین مشمول دو گونه هدایت‌اند: هدایت قبل از تقوا که محصول فطرت سلیم است و بر اثر آن انسان به تقوا روی می‌آورد و هدایت بعد از تقوا که هدایتی است به واسطه تبعیت از قرآن و وعده خداوند و پاداشی از جانب او.

برخی از محققین تقوا را در اصطلاح شرع, به معنای خوف و ترس استعمال کرده اند که به نظر صحیح نمی رسد؛ زیرا با توجه به مجموع آیات و روایات وارده، تقوا به این معنا صحیح نیست. در قرآن می خوانیم: «کُتِبَ عَلَیکمُ الصّیامُ کما کُتِبَ علی الذّینَ من قبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون»؛15 بر شما هم روزه داشتن فرض گردید، چنان که اُمَم گذشته را فرض شد و این دستور برای آن است که پرهیزکار شوید.

آیت اللّه فاضل لنکرانی می نویسد: «اگر تقوا به معنای خوف و ترس باشد، مگر روزه داری در انسان خوف ایجاد می کند؟ و چه تناسبی بین خوف و روزه می باشد. در حالی که اگر تقوا به معنای خود نگه داری و تحفظ باشد (که هست)، بین تحفظ و روزه داری ارتباط مستقیم وجود دارد؛ زیرا روزه کلاس تمرین برای تحفظ و خود نگه داری است.

شهید مطهری می گوید: تقوای دینی و الهی یعنی این که انسان خود را از آنچه ... دین در زندگی معین کرده و خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آن ها نشود.12

«تقوا» در اصل از ماده «وقایه» به معنى نگهدارى یا خویشتن دارى است(1) و به تعبیر دیگر یک نیروى کنترل درونى است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ مى کند، و در واقع نقش ترمز نیرومندى را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاه ها حفظ و از تندروى هاى خطرناک، باز مى دارد.

به همین دلیل امیر مؤمنان على(علیه السلام) «تقوا» را به عنوان یک دژ نیرومند در برابر خطرات گناه شمرده است، آنجا که مى فرماید: اعْلَمُوا عِبادَ اللّهِ أَنَّ التَّقْوى دارُ حِصْن عَزِیز: «اى بندگان خدا بدانید تقوا دژى است مستحکم و غیر قابل نفوذ».(2)

(53) وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

(53) وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

(۵۳) و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند رهانيديم

اما در اين ميان خشك و تر با هم نسوختند و بى گناه به آتش گنه كار نسوخت ما كسانى را كه ايمان آورده ، و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم و آنها هرگز به سرنوشت شوم بدكاران گرفتار نشدند

 

Some commentators say that those who were saved with Ṣā li ḥ settled in Ramallah in Palestine ( Ṭ ) , while others say that the saved, numbering some four thousand, went to Ḥaḍramawt , where Ṣā li ḥ died. It is said that the place is called Ḥaḍramawt because it is where he died, since the word can mean “death has come” (Q), but this is one of several legendary etymologies for this place-name.

 

در اين آيه مؤمنين را بشارت به نجات مى دهد و اگر در رديف آن فرمود (و كانوا يتقون ) براى اين است كه تقوا مانند سپر است براى ايمان و نمى گذارد ايمان لطمه بخورد.

تقوا

  • این کلمه معادل دقیقی در فارسی ندارد و کلمه‌های معادل هر کدام جنبه‌ای از معنای آن را منتقل می‌کنند ولی بیشتر آن را معادل واژه «پرهیزکاری» دانسته‌اند.
  • در قرآن کریم واژه «تقوا» ۱۷ بار و مشتقات آن بیش از ۲۰۰ بار آمده است.
  •  تکرار پُرشمار این واژه در قرآن و روایات از جایگاه بالای آن حکایت می‌کند.
  • تقوا درجات مختلفی دارد و ملاک برتری انسانها نزد خدا نیز همین درجات است
  • از مهم‌ترین مفاهیم خویشاوند و هم‌ردیف با تقوا در قرآن، ایمان است. هم‌نشینی این دو واژه در بسیاری از آیات،[۱۴] از استلزام میان این دو مفهوم حکایت می‌کند و نشان می‌دهد که تقوا از لوازم ایمان است.

 

  • قرآن تقوا را:
    • ملاک ارزش انسانها نزد خدا «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقاکُم » یعنی این نظام ارزشی حاکم بر ما دو روز دیگر فرو می ریزد سفید و سیاه, پولدار و بی پول, دانشمند و بی سواد ,.....
    •  شرط نجات از آتش جهنم , فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
    • موجب نزول برکات بر شخص و رهایی او از گرفتاری‌ها در دنیا وَمَن یتَّقِ اللَّـهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَ‌جًا وَیرْ‌زُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ، «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مِن اَمرِهِ یُسرا» [۱۸۴]
    •  شرط قبولی اعمال  «اِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین»
    •  بهترین توشه «تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یا أولِی الاَلباب»
    • هدایت یابی هُدًى لِلْمُتَّقِينَ،  وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ، «اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا»

 متقین مشمول دو گونه هدایت‌اند: هدایت قبل از تقوا که محصول فطرت سلیم است و بر اثر آن انسان به تقوا روی می‌آورد و هدایت بعد از تقوا که هدایتی است به واسطه تبعیت از قرآن و وعده خداوند و پاداشی از جانب او.

---------

در حدیثی از امام صادق(ع) مراتب سه‌گانه تقوا اینگونه بیان شده است:

  • تقوای عام یعنی ترک محرمات که ناشی از خوف عذاب جهنم است؛
  • تقوای خاص یا «تَقْوی مِنَ اللّه» که عبارت است از اینکه شخص نه تنها محرّمات بلکه شُبَهات(کاری که احتمال حرام بودن دارد) را نیز ترک کند؛
  • تقوای خاص الخاص یا «تَقْوی بِاللّهِ فی اللّه»، مرتبه‌ای است که شخص نه تنها شبهات بلکه (بعضی از) امور حلال را نیز ترک می‌کند.[۳۸]

علاوه بر احادیث فراوانی که به این موضوع پرداخته‌اند، خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه مشهور به خطبه همام به اوصاف متقین اختصاص دارد.

در این خطبه یکی از یاران حضرت، به نام هَمّام، از ایشان خواست که متقین را چنان برایش وصف کند که گویی آنها را می‌بیند. امام ابتدا در دادن پاسخ درنگ کرد و همّام را به تقوا و احسان سفارش فرمود، اما نهایتاً با اصرار او به بیان احوال و اوصاف متقین پرداخت: متقین در دنیا اهل فضیلت‌اند، سخن به صواب می‌گویند، شیوه‌شان اعتدال و مشی آنان تواضع است، دیده بر حرام می‌بندند و گوش به علم سودمند می‌سپارند، در سختی و بلا چنان‌اند که در آسایش و راحتی، خدا چنان در نظرشان بزرگ است که غیر او را کوچک می‌بینند، تَنِشان نحیف و نیازهایشان اندک و نفْسشان عَفیف است، بیننده آنان را بیمار و دیوانه می‌پندارد و حال آنکه بیمار یا دیوانه نیستند بلکه امر عظیمی با جانشان آمیخته و عقل و هوش از ایشان ربوده است، از اعمال اندک خویش خرسند نیستند و عمل بسیار خود را بسیار نمی‌پندارند، نفس را متهم می‌دارند و به رغم نیکوکاری شان نگران اعمال خویشند، اگر در ستایش ایشان چیزی گفته شود از آن سخن می‌ترسند و با خود می‌گویند «من به خویش از دیگری آگاه ترم و خداوند به من از من آگاه تر است»، به آنچه باقی و زوال‌ناپذیر است امیدوارند و از آنچه فانی است دل بریده‌اند، آرزوهایشان کوتاه و خطاهایشان اندک و نفسشان قانع و خوراکشان مختصر و خشمشان خاموش و شهوتشان مرده است، بی‌تکلف و آسان گیرند. به سبب دشمنی با کسی ستم و به سبب دوستی با دیگری گناه نمی‌کنند، از دست خویش در رنج و مردم از ایشان آسوده‌اند، اگر از کسی دوری کنند از سر کبر نیست و اگر به کسی رو کنند از روی مکر و خدعه نیست.

https://www.youtube.com/watch?v=p3D3VYvpZBo&list=PL5QIQXFnlAE-Eza-5-VzPLDtGC4rKb3g7&index=5&ab_channel=MizanInstitute

مراتب تقوا در عرفان

مراتب تقوا در نظر ابن عربی، تقوای عام، پرهیز از محرمات و مکروهات است و تقوای خاص، پرهیز از اینکه سالِک اعمالش را به خویش نسبت دهد و تقوای اخص، آن است که در کنار وجود حق از وجود غیر سخن نگوید.

برای تقوا انواعی نیز ذکر شده است:

  • تقوای زبان که پرداختن به ذکر پروردگار و رها کردن مدح غیر اوست؛
  • تقوای ارکان که انتخاب اطاعت خداوند بر خدمت هرچه فناپذیر است؛
  • تقوای جَنان ( قلب) که اختیار محبت خداست و دل نبستن به هر آنچه و هر آنکه زوال یابنده است.

 

روزه داری سبب تقویت اراده، مقاومت در برابر شهوات و فروکش کردن هواهای نفسانی و در نهایت، رسیدن به تقواست: [۱۴۴]

 «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون» [۱۴۵]

 

https://www.youtube.com/watch?v=UxPCYvRPeuY&ab_channel=%D9%85%D9%86%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C

 

https://ana.press/fa/news/60/503649/%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%82%D9%88%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85