(28) وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ (قسمت دوم)
(28) وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ
(۲۸) و از انسانها و جنبندگان و چهار پايان انواعي با الوان مختلف، (آري) حقيقت چنين است، از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او ميترسند، خداوند عزيز و غفور است.
خب در بين اين امور چه كسي از اينها پي به مبدأ ميبرد؟ عالِم عاقل, هر عالمي عاقل نيست… لذا عصاره اين كه خشيت است كه محصول علمِ بالغشدهٴ به عقلرسيدهٴ به ثمرنشسته است اينجا ذكر شده است. هر علمي به ثمر نميرسد.
علم رسمي و اسميِ حوزه و دانشگاه اين اصلاً در تقسيم نيست اين را ميگويند علم رسمي و اسمي, آن علمي كه به عمل بنشيند اين در تقسيم است اوّلش علماليقين است بعد عيناليقين است بعد حقّاليقين، اين علمِ رسمي و اسميِ براي مدرك اين اصلاً به حساب نميآيد.
آنكه به حساب ميآيد فرمود: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾[6] آن به حساب ميآيد پس علماليقين مرزش جداست; يعني علمِ به ثمرنشسته, علمي كه به عقل عملي آمد و «مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ» [7]
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ .
شخصى از امام صادق عليه السّلام پرسيد:عقل چيست؟فرمود:چيزى است كه به وسيله آن خدا را بپرستند و بهشت را به دست آورند.راوى گويد:گفتم: آنچه معاويه داشت چه بود؟فرمود:نيرنگ و شيطنت بود،آن مانند عقل است ولى عقل نيست.
عقل
https://www.aparat.com/v/BqtIC
عقل عملی و عقل نظری
https://www.aparat.com/v/VBGNd
علمي كه به عقل عملي آمد و آن را آبياري كرده اين ميشود علماليقين، اين زمينه است براي اينكه انسان بتواند به عيناليقين برسد از آن به بعد به حقّاليقين بار يابد پس «فالعلم علي أربعة أقسام» قسم اوّلش اصلاً بيرون دروازه است آن سه قسم داخل است. آن قسمي كه بيرون دروازه است از آن كاري ساخته نيست. آن علمي كه درون دروازه است اين با عقل همراه است وقتي پخته شد به خشيت ميرسد وقتي به خشيت رسيد به مقام رضوان بار مييابد.
وقتي عاقل شد, «عُبد به الرحمن» ميشود, وقتي «عُبد به الرحمن» شد اهل خشيت ميشود, ناله ميشود, گريه ميشود, «و سلاحه البكاء» ميشود آن وقت هم از خدا راضي است هم خدا از او راضي است.
عالِم عاقلِ اهل خشيت, مصداق ﴿رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾
اين اهل خشيت خصيصهاي دارند كه در آيه هشت سوره مباركه «بيّنه» مشخص شد فرمود:
جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ﴿۸﴾
پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاي بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جاري است، هميشه در آن مي مانند، هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود، و اين (مقام والا) براي كسي است كه از پروردگارش بترسد. (۸)
اگر در بخش پاياني سوره مباركه «فجر» دارد
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾
تو اي روح آرام يافته! (۲۷)
ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾
به سوي پروردگارت بازگرد در حالي هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است. (۲۸)
اين ﴿رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾براي اهل خشيت است تازه اينها در راه هستند به مقصد نرسيدند… براي اينكه كسي كه به مقام رضوان بار يافت راضي عن الحق شد, اعمال و عقايدش مرضيّ حق شد اگر به مقصد رسيده باشد كه ديگر به مقصد رسيده نميگويند بيا بالا اين معلوم ميشود در راه است اين نفس مطمئنّه, نفس راضيه, نفس مرضيه اين سه ركن را دارد تا به او بگويند بيا بالا ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ﴾در حالي كه اين اوصاف را داري اگر مطمئنّه هستي, اگر راضيه هستي, اگر مرضيه هستي ميگوييم بيا بالا معلوم ميشود نرسيد ديگر, رسيدن حساب ديگري دارد. نفس مطمئنّه, نفس راضيه, نفس مرضيه در راه است كه از اين به بعد به آن ميگويند: ﴿ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ﴾بعد ﴿فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ٭ وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[12]به جنّتالله برسد نه ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِيْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾.[13]
اينها زمينهاش علم توحيدي است (چون داستان از آیه سوره فاطر شروع شد که عالم خشیت دارد) علم توحيدي نردبان خوبي است كه انسان را عاقل ميكند علامت عقل هم خشيت است وقتي خشيت شد به رضوان بار مييابد راضيه ميشود, مرضيه ميشود, مطمئنه ميشود بعد شايسته خطاب است كه بيا بالا، اين خشيت را هم بايد موحّدانه اهل خشيت باشد. در سوره مباركه «احزاب» گذشت ما در همه امور موظّفيم موحّد باشيم حتي در هراس و اميد, اگر ميترسيم فقط از خدا بترسيم و اگر اميدواريم فقط به خدا اميدوار باشيم ديگر خدا و خلق خدا, از خدا و از خلق خدا اين ديگر با توحيد سازگار نيست.
سوره ۳۳: الأحزاب
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا ﴿۳۹﴾
(پيامبران پيشين) كساني بودند كه تبليغ رسالتهاي الهي ميكردند و (تنها) از او ميترسيدند و از هيچكس جز خدا واهمه نداشتند، و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آنها) است. (۳۹)
—------
در اصول مستحضريد كه بحث درباره فعل امام ديني است بحث درباره قول امام ديني است خب بحث درباره فعل امام ديني است بحث درباره فعل خدا ديني نيست؟! اگر گفتيم امام صادق چنين كرد ميشود ديني, اگر گفتيم خدا چنين كرد ديني نيست؟!
ممكن است عالِم كافر باشد باور نداشته باشد. سخن, در علم ديني است. ابنابيالعوجاء ملعون كه آمد خدمت امام صادق(سلام الله عليه) آن بيان نوراني امام صادق(سلام الله عليه) را شنيد بعد گفت امام صادق اينچنين فرمود, آن منقولِ او ديني است ولو ناقل كافر باشد ولو قبول نداشته باشد قبول و نكول عالِم هيچ سهمي در ديني بودن آن علم ندارد.
ما كاملاً ميتوانيم بگوييم علم غير ديني در عالم محال است چون در عالم غير از خدا و احكام و آثار و اوصاف و افعال خدا چيز ديگري نيست شما داريد فعل خدا را ميشناسيد.
ما علم غير ديني نداريم براي اينكه معلوم غير ديني نداريم. در جهان خدا هست و افعال و آثار و احكام و حِكم و اقوال الهي است. ما كه در قم بحث ميكنيم ميگوييم خدا چنين گفت ميشود ديني, آن استاد دانشگاه كه ميگويد خدا چنين كرد ديني نيست؟!