إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ ﴿۴﴾
إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ ﴿۴﴾
كه معبود شما مسلما يكتاست. (۴)
اكنون ببينيم اين سوگندها …. براى چه منظورى بوده است؟
آيه بعد اين مطلب را روشن ساخته مى گويد: معبود شما مسلما يكتا است (ان الهكم لواحد).
سـوگـنـد بـه آن مـقـدسـاتـى كه گفته شد كه بتها همه بر بادند، و هيچگونه شريك و شبيه و نظيرى براى پروردگار نيست .
… سوگند به صافات، زاجرات و تاليات، مـتـضـمـن استدلال براى (ان الهكم لواحد) است
… بـه دليل اينكه ملاك در الوهيت (اله) و معبود به حق بودن او اين است كه: او رب و مدبر امر عالم باشد كه خود شما هم به اين مطلب اعتراف داريد و خدا هم رب و مدبر آسمانها و زمين و مـوجودات بين آن دو است، كه در همه آنها دخل و تصرف مى كند. پس معبود به حق در همه عالم اوست. و چگونه نباشد؟ با اينكه او براى اينكه وحى خود را به پيامبرش برساند، در آسمانها تصرف مى كند، و در ساكنان آسمان حكم مى راند و ملائكه (صافات) در بين آسمان و زمين كه محل رخنه شيطانهاست، صف مى بندند و آنها را از مداخله در كار وحى منع مى كنند، و اين خود تصرف اوست در بين آسمان و زمين و هم در شيطانها.
و آن فـرشـتـگـان، وحـى را بـر پـيـغـمـبـر وى تـلاوت مـى كـنـنـد، و ايـن تـلاوت، خـود تـكـمـيـل مـردم و تـربـيـت آنـان اسـت حـالا چه تصديق بكنند و چه تكذيب. پس در وحى به تـنـهـايـى هم تصرف در عالم آسمانها است، و هم تصرف در زمين و موجودات بين آن دو، و چـون چـنـيـن اسـت، پـس خـدا به تنهايى رب تمامى عالم و مدبر امور آن است، و در نتيجه معبود واحد هم اوست.
http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=29&ayat=61&user=far&lang=far&tran=1
توحيد، محور آيات در سوره صافات
محور اصلي مطالب اين سوره «توحيد» است، اصل وجود ذات اقدس الهي براي آنها «مفروقعنه» بود؛ لذا بعد از اين سه سوگند ميفرمايد: ﴿إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ﴾ شما بيش از يک «اله» نداريد و اين اصنام و اوثان آلهه نيستند، اينها هم مثل شما مخلوق هستند و هيچ آثار و سودی از اينها به شما نميرسد، تنها «اله» شما همان کسي است که شما را آفريد﴿إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ﴾.
… همه اين قِسمها ميتوانند هرکدام حدّ وسط باشند هم براي ثابت کردن وجود ذات اقدس الهي و هم براي ثابت کردن وحدت الهي؛ وحدت الهي هم همان نظم و ترتيب است. اگر دو خدا در عالم متصدّي نظم عالم باشند يقيناً دو خدا، چون دوتا ذات هستند و صفات هرکدام عين ذات است دو علم، دو مديريت و دو تدبير دارند و يقيناً هماهنگي بين دو ذات متباين (جدای از یکدیگر) حاصل نخواهد شد ﴿لَفَسَدَتَا﴾.[10]
https://qurannotes.blogfa.com/category/274
… به اين سه عنوان ,,, قسم ياد ميکند که ﴿إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ﴾؛ يعني اگر ما درباره خود «صافات» بحث کنيم به وحدت الهي ميرسيم، در «زاجرات» بحث کنيم به وحدت الهي ميرسيم، در «تاليات» بحث کنيم به وحدت الهي ميرسيم، در مجموع اين سه صنف بحث کنيم به وحدت الهي ميرسيم، هر موجودي را که بحث کنيم هم به «کان» تامّه آن دليل بر خالقيت آن است، هم به «کان» ناقصه آن؛ يعني نظم و تدبيري که دارد دليل بر وحدت ربوبي آن است.
در زبان عربی، «کان» دو نوع دارد: تامّه و ناقصه.
«کان» تامّه: در این حالت، «کان» به معنای «وجود داشتن» به کار میرود و به فعل مستقل تبدیل میشود. یعنی اگر بگوییم «کان زیدٌ»، به این معناست که «زید وجود دارد». در متن فوق، «کان تامّه» به این معناست که هر موجودی با اصل وجود خودش دلالت بر خالقیت خداوند دارد؛ یعنی همین که موجودی هست، نشاندهنده این است که خدایی آن را خلق کرده است.
«کان» ناقصه: در این حالت، «کان» بهعنوان یک فعل ربطی (ناقص) عمل میکند و به همراه یک خبر میآید. برای مثال، در جمله «کان زیدٌ قائماً» (زید ایستاده بود)، فعل «کان» فقط نقش ربطدهنده دارد و نشان میدهد که «ایستاده بودن» در مورد «زید» صدق میکند. در متن فوق، «کان ناقصه» به این معناست که نظم و تدبیر موجودات دلیل بر وحدت ربوبیت الهی است؛ یعنی اینکه موجودات فقط وجود ندارند، بلکه نظم خاصی هم دارند که نشاندهنده مدیریت و ربوبیت واحد خداوند است.
بنابراین، در متن فوق, اگر به اصل وجود هر موجودی نگاه کنیم، به خالقیت خدا پی میبریم (کان تامّه)، و اگر به نظم و تدبیر آن موجودات دقت کنیم، به وحدت ربوبیت خدا میرسیم (کان ناقصه).
طرح ميانی مباحث توحيد در آيه و ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ... ﴾ درجه عالی آن
به هر تقدير آيات قرآن كريم بخشي از اينها درجات مياني است و بخشي هم كه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ٭ اللَّهُ الصَّمَدُ ٭ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ﴾[34] همين است؛ در ذيل همين, آن روايتي آمده كه از وجود مبارك امام سجاد رسيده است، اگر كسي بخواهد بالاتر از ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ برود «فَقَدْ هَلَكَ»[35] به تعبير شيخناالاستاد مرحوم علامه شعراني اين در صدد مذمّت است، چون بالاتر از اين فرض ندارد؛ شما از غير متناهي ميخواهيد بگذريد، چطور ميخواهيد بگذريد؟ اينكه احديّت آورده, صمديّت آورده, اگر چيزي جاي خالي داشته باشد آن را پُر نكرده باشد كه «صمد» نيست، اگر چيزي «صمد» است جا براي غير نميگذارد.
https://www.aparat.com/v/p67e4s4
اين صمديّت خداي سبحان است كه خطبه اول حضرت امير را تأمين كرد فرمود: «مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَهُ آن کس که او را (با صفات مخلوقات) وصف کند، محدودش ساخته و کسى که براى او حدى قائل شود، او را به شمارش درآورده و آن کس که او را به شمارش درآورد ازليّتش را انکار کرده ». اگر او ازلي و ابدي است بايد نامتناهي باشد و اگر نامنتاهي است جا براي دومي نيست و دومي اگر بخواهد موجود باشد، كجا موجود است؟! يك حقيقت نامتناهي داريم به نام خدا و اگر حقيقت نامتناهي به نام خداست، غير خدا هر چه هست مخلوق اوست. آن برهان با اين برهان نظم؛ نظير آنچه در سوره مباركه «انبياء» يا اينگونه از سوَر آمده خيلي فرق دارد؛ آن برهان, برهان توحيد است، برهان صمديّت است و كاري به عالم ندارد؛ بايد از خود حقيقت حقتعالي به وحدانيّت او پي برده شود، نه اينکه از عالَم به توحيد او پي ببريم؛ ولي اين برهان هم برهان درستي است که … بينظمي در عالم نميبينيد، معلوم ميشود يك خداست و با يك نظم دارد جهان را اداره ميكند.
… اگر هر موجودي ذاتاً آيت خداست، سوگند به آيت نشان دهنده سوگند به «ذيالآية» هم خواهد بود. پس از دو منظر ذات اقدس الهي به اين آياتش سوگند ياد ميكند: يكي نظم خاصّي است كه انسان را به ناظم واحد هدايت ميكند كه در بحث قبل گذشت و يكي اينكه اين مظهر اوست, صورت «مرآتيه» اوست و او را نشان ميدهد.