(22) وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ

(۲۲) و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند، خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد ميرساند و تو نميتواني سخن خود را به گوش آنها كه در قبرها خفته‏ اند برساني!

و منظور از جمله: (إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ خدا مى شنواند هر كه را بخواهد) مؤمن است، كه قبلا مرده بود، و خداى تعالى زنده اش كرد، و هدايت را به گوشش شنوانيد… لذا درباره مؤمن فرموده:

سوره ۶: الأنعام

أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۲۲﴾

آيا كسي كه مرده بود سپس او را زنده كرديم و نوري بر او قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود همانند كسي است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد، اينچنين براي كافران اعمال (زشتي) كه انجام مي‏دادند تزيين شده است (و زيبا جلوه كرده). (۱۲۲)

و مراد از جمله (و ما انت بمسمع من فى القبور) اموات است يعنى كفارى هستند كه خاصيت پذيرفتن هدايت را ندارند؛ چون دلهايشان مهر خورده.

و در الدر المنثور است كه: ابو سهل سرى بن سهل جنديشاپورى، پنجمين حديث خود را از طريق عبدالقدوس، از ابى صالح، از ابن عباس، روايت كرده كه در ذيل جمله (انك لا تسمع الموتى و ما انت بمسمع من فى القبور) گفته رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در جنگ بدر، بر كنار كشته شدگان بدر مى ايستاد، و مى فرمود: اى فلان بن فلان، آيا آنچه را كه پروردگارت وعده مى داد حق يافتى ؟ آيا تو نبودى كه به پروردگارت كفر ورزيدى ؟ تو نبودى كه فرستاده پروردگارت را تكذيب مى كردى ؟ آيا تو نبودى كه قطع رحم خود كردى؟

اصحاب مى گفتند: يا رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) آيا آنها مى شنوند آنچه را كه تو به ايشان مى گويى؟ فرمود: شما كه زنده هستيد بهتر از اينها سخنان مرا نمى شنويد. در اينجا بود كه خداى سبحان اين آيه را نازل كرد (انك لا تسمع الموتى و ما انت بمسمع من فى القبور تو نمي‏تواني سخنت را به گوش مردگان برساني و نميتواني سخن خود را به گوش آنها كه در قبرها خفته‏ اند برساني!)، و اين مثالى است كه خدا در حق كفار زده كه مانند مردگان دعوت او را نمى شنوند.

مؤلف: در اين روايت نشانه هايى از جعل هست، كه بر كسى پوشيده نيست، براى اينكه ساحت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) اجل از آن است كه قبل از آنكه پروردگارش دستورى دهد، از پيش خود چيزى بگويد، آنگاه خداى سبحان آيه اى بفرستد و در آن آيه او را تكذيب كند، او ادعا كند و خبر دهد از اينكه مردگان در شنيدن سخنانش كمتر از زندگان نيستند، بعد آيه مورد بحث نازل شود، و بفرمايد خير مردگان چيزى نمى شنوند.

علاوه بر اين آيه اى كه راوى نقل كرده، اصلا با آيات قرآن مطابق نيست، براى اينكه صدر آن از آيه 80 سوره نمل گرفته شده، و ذيلش از آيه 22 سوره فاطر.

از اين هم كه بگذريم، سياق آيه شهادت مى دهد كه آيه مزبور مانند آيات قبل و بعدش در مكه نازل شده، و روايت مى گويد در مدينه در جنگ بدر نازل شده.

فرياد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشين ، و بيانت هر مقدار گويا باشد، مردگان از آن چيزى درك نمى كنند، و كسانى كه بر اثر اصرار در گناه و غوطه ور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست داده اند مسلما آمادگى براى پذيرش دعوت تو ندارند.

بنابراين از عدم ايمان آنها نگران نباش ، و بيتابى مكن ، وظيفه تو ابلاغ و انذار است تو تنها بيم دهنده اى (ان انت الا نذير).

قرآن براى مرزهاى جغرافيائى و نژادى و طبقاتى و مانند آن كه انسانها را از يكديگر جدا ميكند اهميتى قائل نيست ، تنها مرز را مرز ايمان و كفر شمرده است ، و به اين ترتيب تمام جامعه انسانى را به دو گروه (مؤ من ) و (كافر) تقسيم مى كند.

قرآن در معرفى ايمان در موارد متعددى آن را تشبيه به (نور) كرده است ، و (كفر) را به ظلمت و تاريكى و اين تشبيه زنده ترين معرف براى برداشتى است كه قرآن از كفر و ايمان دارد.

(نور) در جهان ماده مبداء هرگونه حيات و حركت و نمو و رشد در انسان و حيوان و گياه است ، و به عكس ظلمت و تاريكى عامل خاموشى و خواب ، و در صورت ادامه موجب مرگ و نابودى حيات است.

بنابراين جاى تعجب نيست كه در آيات فوق يكجا (ايمان ) و (كفر) به (نور) و (ظلمت ) و جاى ديگر به (حيات ) و (مرگ ) يكجا به سايه آرام بخش و باد سموم و جاى ديگر (مؤ من ) و (كافر) به (بينا) و (نابينا) تشبيه گرديده است .

آيا مردگان حقيقتى را درك نمى كنند؟

با توجه به آنچه در آيات فوق آمده دو سؤ ال مطرح مى شود:

نخست اينكه : چگونه قرآن مى گويد: تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى ؟ با اينكه در حديث معروفى آمده است كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در روز جنگ بدر دستور داد اجساد كفار را بعد از پايان جنگ در چاهى بيفكنند، سپس آنها را صدا زد و فرمود: هل وَجَدتُم ما وَعَدَ الله و رسوله حقا؟ فانى وجدت ما وعدنى الله حقا!: آيا شما آنچه را كه خدا و رسولش وعده داده بود به حق يافتيد؟ من كه آنچه را خداوند به من وعده داده بود به حق يافتم .

در اينجا عمر اعتراض كرد و گفت اى رسول خدا! چگونه با اجسادى سخن ميگوئى كه روح در آن نيست ؟!

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ما انتم باسمع لما اقول منهم ، غير انهم لا يستطيعون ان يردوا شيئا!: شما سخنان مرا از آنها بهتر نمى شنويد، چيزى كه هست آنها توانائى پاسخگوئى را ندارند.

و يا اينكه يكى از آداب ميت اينست كه عقائد حق به او تلقين داده شود، اين با آيات مورد بحث چگونه سازگار است ؟

https://fa.wikishia.net/view/%D8%AA%D9%84%D9%82%DB%8C%D9%86_%D9%85%DB%8C%D8%AA

پاسخ اين سوال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اينكه آيات مورد بحث سخن از عدم درك مردگان به طور عادى و طبيعى مى گويد، اما روايت جنگ بدر يا تلقين ميت مربوط به شرائط فوق العاده است كه خداوند سخنان پيامبرش را به طور فوق العاده به گوش آن مردگان مى رساند.

به تعبير ديگر ارتباط انسان در جهان برزخ با عالم دنيا قطع ميشود جز در مواردى كه خداوند فرمان ميدهد اين ارتباط برقرار گردد، به همين دليل در شرايط عادى ما نمى توانيم ارتباط با مردگان پيدا كنيم .

سوال ديگر اينكه : اگر صداى ما به گوش مردگان نميرسد سلام بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امامان (عليهم السلام ) و توسل به آنها و زيارت قبورشان و تقاضاى شفاعت از آنان در پيشگاه خدا چه مفهومى دارد؟

جمعى از وهابيها … با تكيه بر همين پندار از ظواهر ابتدائى بى آنكه آيات ديگر قرآن را بررسى كنند، و براى احاديث بسيارى كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده وقعى بنهند، مساله توسل را نفى كرده ، و به گمان خود خط بطلان بر آن كشيده اند.

پاسخ اين سوال نيز از آنچه در پاسخ سوال اول گفتيم روشن ميشود، زيرا حساب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مردان خدا از ديگران جدا است ، آنها همانند شهداء (بلكه در صف مقدم بر آنان ) قرار دارند و زندگان جاويدند، و به مصداق أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ از روزيهاى پروردگار بهره ميگيرند و به فرمان خداوند ارتباط خود را با اين جهان حفظ مى كنند، همانگونه كه در اين جهان مى توانند با مردگان - همچون كشتگان بدر - ارتباط برقرار سازند.

سوره ۳: آل عمران

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند (۱۶۹)

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾

به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏ شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‏ اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى ‏شوند (۱۷۰)

روى همين جهت در روايات فراوانى كه در كتب اهل سنت و شيعه آمده است مى خوانيم : پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امامان (عليهمالسلام ) سخن كسانى را كه از دور و نزديك بر آنها سلام مى فرستند، مى شنوند، و به آنها پاسخ مى گويد، و حتى اعمال امت را بر آنها عرضه مى دارند.

قابل توجه اينكه ما ماموریم كه در تشهد نماز سلام بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بفرستيم و اين اعتقاد همه مسلمين اعم از شيعه و اهل سنت است ، چگونه ممكن است او را مخاطب سازيم به چيزى كه هرگز آن را نمى شنود؟!

در روايات متعددى در صحيح مسلم از ابو سعيد خدرى و ابو هريره از شخص پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده كه فرمود: لقنوا موتاكم لا اله الا الله : مردگان خود را تلقين لا اله الا الله كنيد.

در (نهج البلاغه ) نيز به مساله بر قرار ساختن ارتباط با ارواح مردگان اشاره شده است كه على (عليه السلام ) با ارواح مومنانى كه در قبرستان پشت كوفه بودند سخن گفت (3).

و آن حضرت وقتى از صفّین بازگشت به گورستان بیرون کوفه نظر کرد و فـرمـود: وَ قالَ عَلَیْهِ السّلامُ، وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّینَ، فَاَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظاهِرِ الْکُوفَةِ:

اى صاحبان سراهاى وحشت زا، یا اَهْلَ الدِّیارِ الْمُوحِشَةِ

و مکانهاى بى آب و گیاه، و قبرهاى تاریک وَالْمَحالِّ الْمُقْفِرَةِ، وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ

اى خاکیان، اى غریبان ، اى بى کسان، اى وحشت زدگان یا اَهْلَ التُّرْبَةِ، یا اَهْلَ الْغُرْبَةِ، یا اَهْلَ الْوَحْدَةِ، یا اَهْلَ الْوَحْشَةِ

شما ما را پیشروید که بر ما پیشى جستید، و ما شما را پیرویم که به دنبال شما مى رسیم. اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ سابِقٌ وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبَعٌ لاحِقٌ.

اما خانه ها: غیر شما در آن ساکن شدند اَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُکِنَتْ

امّا همسران: دیگران با آنان ازدواج کردند وَاَمَّا الاَْزْواجُ فَقَدْ نُکِحَتْ

اما اموال: همه آنها تقسیم شد. وَ اَمَّا الاَْمْوالُ فَقَدْ قُسِمَتْ.

این است خبرى که نزد ماست، خبر آنچه نزد شماست چیست؟ هذا خَبَرُ ما عِنْدَنا، فَما خَبَرُ ما عِـنْـدَکُـمْ ؟

پس رو به جانب یاران کرد و فرمود: ثُمَّ الْتَفَتَ اِلى اَصْحابِهِ فَقالَ:

اگر به آنان اجازه سخن مى دادند اَما لَوْ اُذِنَ لَهُمْ فِى الْکَلامِ

به شما مى گفتند که بهترین توشه تقواست. لاََخْبَرُوکُمْ اَنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوى.

آیت الله جوادی آملی می‌فرمایند: «مردگان توان شنیدن و فهمیدن را دارند، گرچه گوش و مغز مادی آنان از کار افتاده باشد، از این رو آنان را تلقین می‌کنند. در جنگ بدر، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر سر چاهی که مشرکان کشته در آن ریخته شده بود قرار گرفت و چنین فرمود: خداوند به آنچه به من وعده داده بود وفا کرد و من آن را یافتم، آیا شما وعیدهای الهی را یافتید؟ عمر گفت: یا رسول الله با مردگان سخن می‌گویی؟! فرمود: «مه یابن الخطاب. فو الله ما انت باسمع منهم»؛ ای پسر خطاب ساکت شو که تو از آنان شنواتر نیستی.»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از فرو نشستن گرد و غبار پیکار جمل فرمان داد «کعب بن سوره» قاضی بصره (در زمان حکومت عمر و عثمان) را در میان کشتگان یافته او را نشاندند. آن‌گاه به كعب فرمود: «يَا كَعْبَ بْنَ سُورَه قَدْ وَجَدْتُ مَا وَعَدَنِي رَبِّي حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتَ مَا وَعَدَكَ رَبُّكَ حَقّاً؟». سپس همين كار را با «طلحه» تكرار كرد. مردی از یاران گفت: این دو کشته چیزی نمی‌شنوند. آن حضرت فرمود: «یا رجل فوالله لقد سمعا کلامی کما سمع اهل القلیب کلام رسول الله؛ به خدا سوگند این دو نفر سخنم را شنیدند، آن گونه که اهل چاه حفر شده در بدر کلام رسول الله را شنیدند.» (معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ج4، صص 229 و 230)

—--------

در اين زمينه روايات فراوانى نيز وجود دارد که تنها به ذکر چند نمونه اکتفا مى کنيم:

۱. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با کشتگان جنگ بدر سخن مى گويد.

۲. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در بقيع با ارواح مردگان سخن مى گويد. در روايات (شيعه و سنّى) آمده است که پيامبر اکرم در آخرين روزهاى زندگى شان، نيمه شب همراه برخى از صحابه خود رهسپار قبرستان بقيع شد و پس از ورود به بقيع با آرميدگان در بقيع چنين سخن گفت: سلام بر شما که در جايگاه افراد با ايمان قرار گرفته ايد، شما بر ما سبقت جسته ايد و ما هم به همين زودى به شما مى پيونديم [۱۵۹]. و اين حکايت بيانگر آن است که مردگان سخن او را مى شنيدند.

۳. مرده، حتى صداى پاى مشايعت کنندگان خود را مى شنود. در روايات اهل سنّت آمده است: «العبد اذا وضع فى قبره و تولّى و ذهب اصحابه حتّى انّه ليسمع قرع نعالهم اتاه ملکان…» [۱۶۰]؛ «بنده خدا وقتى در قبرش نهاده و ترک شد و دوستانش رفتند هنوز آن مرده صداى کوبيده شدن کفش آنها را مى شنود که دو فرشته خدا براى سؤال از او مى آيند…».

۴. مرده صداى سلام را مى شنود و پاسخ مى دهد. «عن النبى صلى الله عليه و آله: اذا مرّ الرجل بقبر اخيه يعرفه، فسلم عليه ردّ عليه السلام و عرفه؛ و اذا مرّ بقبر لايعرفه فسلم عليه ردّ عليه السلام»[۱۶۱]؛ «وقتى کسى از کنار قبر برادر دينى خود که مى شناسد بگذرد و بر او سلام کند، مرده سلام او را پاسخ مى دهد و او را مى شناسد و اگر از کنار قبرى بگذرد و صاحب آن را نشناسد و سلام کند، مرده سلام او را پاسخ مى دهد».

همانطور که گفته شد، مرده ها صداى ما را مى شنوند، ولى اينکه ما هم صداى آنها را بشنويم؛ بستگى به امورى دارد که آنها را بايد تحصيل کرد، بعضى از افراد مانند اولياءاللّه چنين ارتباطى را، با بعضى از مرده ها برقرار مى کنند.

https://wikiporsesh.ir/%D8%B4%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA

بر اساس آیات و روایات، ارتباط خاصی میان قبر برزخی و قبر خاکی، یعنی بین روح انسان در برزخ و بدن مادی او در قبر خاکی وجود دارد. این ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادی که در طول زندگی دنیوی با یکدیگر یک نوع اتحاد داشته‌اند، سرچشمه می‌گیرد که با قطع تعلق روح از بدن پس از مرگ به کلی از میان نمی‌رود، بلکه یک نوع ارتباط در حد پایین‌تری میان روح برزخی و بدن مادی و خاکی وجود دارد، از همین رو، قبر خاکی با قبر و عالم برزخی روح ارتباطی دارد که نقاط دیگر این ارتباط را ندارند، به همین جهت است که به رغم حضور روح در عالمی فوق ماده، زمان و مکان (برزخ) توجه خاصی به بدن مادی و نقطه‌ای که بدن خاکی در آن است، دارد.

بر اساس ارتباط میان قبر خاکی و قبر برزخی است که دستور و احکام خاصی در باب قبر، تشییع جنازه، کفن، دفن، حرمت قبر، استحباب زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظایر آن ها در شریعت اسلامی وجود دارد.

ارتباط روح با قبر خاکی موجب می‌شود که بتوان از این طریق بهتر با روح رابطه برقرار و به او توجه کرده و نیز توجه او را جلب کرد. بدین جهت در روایات تأکید فراوانی بر زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت و تلاوت قرآن کریم بر سر قبرها شده ، هر چند این آداب در هر جایی برای مردگان خوب است، ولی به دلیل ارتباط قبر برزخی با قبر خاکی بر انجام این آداب بر سر قبرها تأکید بیش تری شده و از استحباب بیش تری برخوردار است. امام رضا(ع) فرمود: هر کس قبر مؤمنی را زیارت کند و سوره انّا انزلناه را هفت بار، بر قبر او بخواند، خداوند او و صاحب قبر را می آمرزد. [۱]

از طرفی ارواح نیز بر اساس این ارتباط با بدن مادی و قبر خود از حضور مومنان مسرور و شادمان می‌شوند.

حضرت علی(ع) می‌فرماید: اموات خود را زیارت کنید ،چون آن‌ها به خاطر زیارت شما خوشحال می‌شوند. شخص کنار قبر پدر و مادرش بعد از این که برای آن‌ها دعا کرد، می‌تواند حاجات خود را طلب نماید. [۲] در روایات متعددی وارد شده: وقتی مؤمنان به زیارت اهل قبور می‌روند، آن‌ها علم به حضورشان پیدا می‌کنند . از حضور مؤمنان بر سر قبور خود خوشحال می‌شوند . با آن‌ها اُنس می‌گیرند. وقتی که مؤمنان از روی قبر آن‌ها دور می‌شوند، دچار وحشت می‌شوند. [۳]

خواندن دعا و قرآن و طلب آمرزش برای اموات و زیارت قبور آنان موجب آرامش اهل قبور و بالا رفتن درجه آن‌ها می‌شود. از امام صادق(ع) سؤال شد: زمانی که شخص بر قبر پدرش و قبر افراد دیگر اعم از این که نزدیک قبر پدرش باشند یا قبوری که دورتر هستند، حضور پیدا کند، آیا نفعی برای اهل قبور دارد؟ امام(ع) فرمود: بله، حضور برای اهل قبور نفع دارد. همان طوری که برای شما هدیه‌ای آورند، شاد و خوشحال می‌شوید، آن‌ها هم از حضور شما خوشحال می‌شوند. [۴]

ازاین روایات استفاده می شود كه اموات حضور افراد و همین طور صدای آن ها را متوجه می شوند.

https://www.aparat.com/v/RtNOi

https://www.aparat.com/v/GTIwW

فرمود تو سخنراني مي‌كني و اصرار داري كه اينها ايمان بياورند و اگر ايمان نياوردند براي تو سخت است ﴿عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ رنجهاي شما بر او سخت است، و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤ منان رئوف و مهربان است.[13]اما من مي‌دانم چه كسي زنده است چه كسي زنده نيست ﴿إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ﴾ اين واقعاً در قبرِ تَن است.