(28) وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ (قسمت دوم)

(28) وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ

(۲۸) و از انسانها و جنبندگان و چهار پايان انواعي با الوان مختلف، (آري) حقيقت چنين است، از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مي‏ترسند، خداوند عزيز و غفور است.

خب در بين اين امور چه كسي از اينها پي به مبدأ مي‌برد؟ عالِم عاقل, هر عالمي عاقل نيست… لذا عصاره اين كه خشيت است كه محصول علمِ بالغ‌شدهٴ به عقل‌رسيدهٴ به ثمرنشسته است اينجا ذكر شده است. هر علمي به ثمر نمي‌رسد.

علم رسمي و اسميِ حوزه و دانشگاه اين اصلاً در تقسيم نيست اين را مي‌گويند علم رسمي و اسمي, آن علمي كه به عمل بنشيند اين در تقسيم است اوّلش علم‌اليقين است بعد عين‌اليقين است بعد حقّ‌اليقين، اين علمِ رسمي و اسميِ براي مدرك اين اصلاً به حساب نمي‌آيد.

آنكه به حساب مي‌آيد فرمود: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾[6] آن به حساب مي‌آيد پس علم‌اليقين مرزش جداست; يعني علمِ به ثمرنشسته, علمي كه به عقل عملي آمد و «مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ» [7]

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ .

شخصى از امام صادق عليه السّلام پرسيد:عقل چيست‌؟فرمود:چيزى است كه به وسيله آن خدا را بپرستند و بهشت را به دست آورند.راوى گويد:گفتم: آنچه معاويه داشت چه بود؟فرمود:نيرنگ و شيطنت بود،آن مانند عقل است ولى عقل نيست.

عقل

https://www.aparat.com/v/BqtIC

عقل عملی و عقل نظری

https://www.aparat.com/v/VBGNd

علمي كه به عقل عملي آمد و آن را آبياري كرده اين مي‌شود علم‌اليقين، اين زمينه است براي اينكه انسان بتواند به عين‌اليقين برسد از آن به بعد به حقّ‌اليقين بار يابد پس «فالعلم علي أربعة أقسام» قسم اوّلش اصلاً بيرون دروازه است آن سه قسم داخل است. آن قسمي كه بيرون دروازه است از آن كاري ساخته نيست. آن علمي كه درون دروازه است اين با عقل همراه است وقتي پخته شد به خشيت مي‌رسد وقتي به خشيت رسيد به مقام رضوان بار مي‌يابد.

وقتي عاقل شد, «عُبد به الرحمن» مي‌شود, وقتي «عُبد به الرحمن» شد اهل خشيت مي‌شود, ناله مي‌شود, گريه مي‌شود, «و سلاحه البكاء» مي‌شود آن وقت هم از خدا راضي است هم خدا از او راضي است.

عالِم عاقلِ اهل خشيت, مصداق ﴿رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾

اين اهل خشيت خصيصه‌اي دارند كه در آيه هشت سوره مباركه «بيّنه» مشخص شد فرمود:

جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ﴿۸﴾

پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاي بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جاري است، هميشه در آن مي ‏مانند، هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود، و اين (مقام والا) براي كسي است كه از پروردگارش بترسد. (۸)

اگر در بخش پاياني سوره مباركه «فجر» دارد

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾

تو اي روح آرام يافته! (۲۷)

ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾

به سوي پروردگارت بازگرد در حالي هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است. (۲۸)

اين ﴿رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾براي اهل خشيت است تازه اينها در راه هستند به مقصد نرسيدند… براي اينكه كسي كه به مقام رضوان بار يافت راضي عن الحق شد, اعمال و عقايدش مرضيّ حق شد اگر به مقصد رسيده باشد كه ديگر به مقصد رسيده نمي‌گويند بيا بالا اين معلوم مي‌شود در راه است اين نفس مطمئنّه, نفس راضيه, نفس مرضيه اين سه ركن را دارد تا به او بگويند بيا بالا ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ﴾در حالي كه اين اوصاف را داري اگر مطمئنّه هستي, اگر راضيه هستي, اگر مرضيه هستي مي‌گوييم بيا بالا معلوم مي‌شود نرسيد ديگر, رسيدن حساب ديگري دارد. نفس مطمئنّه, نفس راضيه, نفس مرضيه در راه است كه از اين به بعد به آن مي‌گويند: ﴿ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ﴾بعد ﴿فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ٭ وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[12]به جنّت‌الله برسد نه ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِيْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾.[13]

اينها زمينه‌اش علم توحيدي است (چون داستان از آیه سوره فاطر شروع شد که عالم خشیت دارد) علم توحيدي نردبان خوبي است كه انسان را عاقل مي‌كند علامت عقل هم خشيت است وقتي خشيت شد به رضوان بار مي‌يابد راضيه مي‌شود, مرضيه مي‌شود, مطمئنه مي‌شود بعد شايسته خطاب است كه بيا بالا، اين خشيت را هم بايد موحّدانه اهل خشيت باشد. در سوره مباركه «احزاب» گذشت ما در همه امور موظّفيم موحّد باشيم حتي در هراس و اميد, اگر مي‌ترسيم فقط از خدا بترسيم و اگر اميدواريم فقط به خدا اميدوار باشيم ديگر خدا و خلق خدا, از خدا و از خلق خدا اين ديگر با توحيد سازگار نيست.

سوره ۳۳: الأحزاب

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا ﴿۳۹﴾

(پيامبران پيشين) كساني بودند كه تبليغ رسالتهاي الهي مي‏كردند و (تنها) از او مي‏ترسيدند و از هيچكس جز خدا واهمه نداشتند، و همين بس ‍ كه خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آنها) است. (۳۹)

—------

در اصول مستحضريد كه بحث درباره فعل امام ديني است بحث درباره قول امام ديني است خب بحث درباره فعل امام ديني است بحث درباره فعل خدا ديني نيست؟! اگر گفتيم امام صادق چنين كرد مي‌شود ديني, اگر گفتيم خدا چنين كرد ديني نيست؟!

ممكن است عالِم كافر باشد باور نداشته باشد. سخن, در علم ديني است. ابن‌ابي‌العوجاء ملعون كه آمد خدمت امام صادق(سلام الله عليه) آن بيان نوراني امام صادق(سلام الله عليه) را شنيد بعد گفت امام صادق اين‌چنين فرمود, آن منقولِ او ديني است ولو ناقل كافر باشد ولو قبول نداشته باشد قبول و نكول عالِم هيچ سهمي در ديني بودن آن علم ندارد.

ما كاملاً مي‌توانيم بگوييم علم غير ديني در عالم محال است چون در عالم غير از خدا و احكام و آثار و اوصاف و افعال خدا چيز ديگري نيست شما داريد فعل خدا را مي‌شناسيد.

ما علم غير ديني نداريم براي اينكه معلوم غير ديني نداريم. در جهان خدا هست و افعال و آثار و احكام و حِكم و اقوال الهي است. ما كه در قم بحث مي‌كنيم مي‌گوييم خدا چنين گفت مي‌شود ديني, آن استاد دانشگاه كه مي‌گويد خدا چنين كرد ديني نيست؟!

(28) وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ (قسمت اول)

(28) وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ

(۲۸) و از انسانها و جنبندگان و چهار پايان انواعي با الوان مختلف، (آري) حقيقت چنين است، از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مي‏ترسند، خداوند عزيز و غفور است.

در آيه بعد مساله تنوع الوان را در انسانها و جانداران ديگر مطرح كرده مى گويد از انسانها و جنبندگان و چهار پايان نيز افرادى آفريده شده كه رنگهاى متفاوتى دارند.

آرى انسانها با اينكه همه از يك پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى كاملا متفاوتند، بعضى سفيد همچون برف ، بعضى سياه همچون مركب ، حتى در يك نژاد نيز تفاوت در ميان رنگها بسيار است ، بلكه فرزندان دوقلو هم كه تمام مراحل جنينى را با يكديگر طى كرده ، و از آغاز در آغوش هم بوده اند با دقت كه نگاه كنيم از نظر رنگ كاملا يكسان نيستند، با اينكه از يك پدر و يك مادر و در يك زمان نطفه آنها منعقد شده و از يكنوع غذا تغذيه كرده اند.

https://www.nbcnews.com/id/wbna28471626

گذشته از چهره ظاهرى ، رنگهاى باطنى آنها، و خلق و خوهاى آنها، و صفات و ويژگيهاى آنان و استعداد و ذوقهايشان ، كاملا متنوع و مختلف است ، تا مجموعا يك واحد منسجم با تمام نيازمنديها را به وجود آورد. در جهان جنبندگان هزاران هزار نوع حشره ، پرنده ، خزنده ، حيوانات دريائى ، و حيوانات وحشى بيابانى وجود دارد كه هر كدام با ويژگيها و عجائب خلقتشان نشانه اى از قدرت و عظمت و علم آفريدگارند.

پس از بيان اين نشانه هاى توحيدى در پايان به صورت يك جمع بندى مى گويد: (آرى مطلب چنين است ) (كذلك).

و از آنجا كه بهره گيرى از اين آيات بزرگ آفرينش بيش از همه براى بندگان خردمند و دانشمند است در دنباله آيه مى فرمايد: (تنها بندگان عالم و دانشمندند كه از خدا مى ترسند) (إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ).

آرى از ميان تمام بندگان ، دانشمندانند كه به مقام عالى خشيت يعنى (ترس از مسؤليت توام با درك عظمت مقام پروردگار) نائل مى گردند، اين حالت (خشيت ) مولود سير در آيات آفاقى و انفسى و آگاهى از علم و قدرت پروردگار، و هدف آفرينش است .

(راغب ) در (مفردات ) مى گويد: (خشيت به معنى ترسى است آميخته با تعظيم ، و غالبا در مواردى به كار ميرود كه از علم و آگاهى به چيزى سرچشمه مى گيرد و لذا در قرآن مجيد اين مقام مخصوص عالمان شمرده شده است).

كرارا گفته ايم ترس از خدا به معنى ترس از مسئوليتهائى است كه انسان در برابر او دارد، ترس از اينكه در اداى رسالت و وظيفه خويش كوتاهى كند، و از اين گذشته اصولا درك عظمت آن هم عظمتى كه نامحدود و بى پايان است براى موجود محدودى همچون انسان خوف آفرين است.

از اين جمله ضمنا اين نتيجه به خوبى گرفته مى شود كه عالمان واقعى آنها هستند كه در برابر وظائف خود احساس مسئوليت شديد دارند و به تعبير ديگر اهل عملند نه سخن چرا كه علم بى عمل دليل بر عدم خشيت است ، و صاحبان آن در آيه فوق در زمره علماء محسوب نيستند.

همين حقيقت در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين (عليه السلام ) آمده است كه فرمود:

و ما العلم بالله و العمل الا الفان مؤ تلفان فمن عرف الله خافه ، و حثه الخوف على العمل بطاعة الله ، و ان ارباب العلم و اتباعهم (هم ) الذين عرفوا الله فعملوا له ، و رغبوا اليه ، و قد قال الله : انما يخشى الله من عباده العلماء:

(علم و عمل دو دوست صميمى اند، كسى كه خدا را بشناسد از او مى ترسد، و همين ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا مى كند، صاحبان علم و پيروان آنها كسانى هستند كه خدا را به خوبى شناخته اند و براى او عمل مى كنند، و به او عشق مى ورزند، چنانكه خداوند فرموده : إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ).

و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير همين آيه مى خوانيم : يعنى بالعلماء من صدق قوله فعله و من لم يصدق قوله فعله فليس بعالم : (منظور از علما كسانى هستند كه اعمال آنها هماهنگ با سخنان آنها باشد كسى كه گفتار و كردارش هماهنگ نباشد عالم نيست ) (2).

و در حديث ديگرى آمده : اعلمكم بالله اخوفكم لله : (از همه شما عالمتر كسى است كه ترسش از خدا از همه بيشتر باشد).

كوتاه سخن اينكه (عالمان ) در منطق قرآن كسانى نيستند كه مغزشان صندوقچه آراء و افكار اين و آن ، و انباشته از قوانين و فرمولهاى علمى جهان و زبانشان گوياى اين مسائل ، و محل زندگيشان مدارس و دانشگاهها و كتابخانه هاست ، بلكه علما آن گروه از صاحبنظران و دانشمندانند كه نور علم و دانش, تمام وجودشان را به نور خدا و ايمان و تقوا روشن ساخته ، و نسبت به وظائفشان سخت احساس مسئوليت مى كنند و از همه پاى بندترند.

در سوره قصص نيز خوانديم كه وقتى كه قارون مغرور و از خود راضى كه مدعى مقام علم نيز بود، ثروت خود را به نمايش ‍ گذاشت جمعيت دنيا پرستان كه سخت تحت تاثير آن زرق و برق قرار گرفته بودند آرزو كردند كه اي كاش آنها نيز داراى چنين بهره اى از اموال دنيا بودند، ولى (عالمان ) بنى اسرائيل بر آنها فرياد زدند واى بر شما پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند بهتر است ، و اين مقام تنها در اختيار شكيبايان و افراد پر استقامت قرارمى گيرد:

http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=28&ayat=76&user=far&lang=far&tran=2

و در پايان آيه به عنوان يك دليل كوتاه بر آنچه گذشت مى فرمايد (خداوند عزيز و غفور است ) (ان الله عزيز غفور).

(عزت) و قدرت بى پايانش سرچشمه خوف و خشيت انديشمندان است ، و (غفوريتش ) كه نشانه رحمت بى انتهاى او است سبب رجاء و اميد آنان است ، و به اين ترتيب اين دو نام مقدس ، بندگان خدا را در ميان خوف و رجاء نگه ميدارد، و مى دانيم حركت مداوم به سوى تكامل بدون اتصاف به اين دو وصف ممكن نيست .

گرچه قرآن كريم كتاب هدايت است اما آن راز و رمزش را هم دارد خيلي‌ها هستند كه با همين ظواهر آيات برخورد مي‌كنند و اصلاً آن كليدها را توجه نمي‌كنند كه قرآن چه مي‌خواهد بگويد الآن مثلاً همين آيه 28 سوره مباركه «فاطر» را شما مي‌خواهيد بخوانيد مي‌بينيد كه همه به طور عادي از آن رد مي‌شوند به آن راز و رمزي كه در اين آيه هست توجه نمي‌كنند اما در حالي كه وقتي نگاه مستأنف [ مُ تَ ءْ نِ پژوهش خواهنده] بشود معلوم مي‌شود خدا مي‌خواهد بفرمايد بعضي‌ها در رديف موجودات ديگر هستند(جنبنده و چهارپا) منتها رنگشان فرق مي‌كند سرشماري بكنند بايد در آن رديف باشند در اينها فقط علما هستند كه از خدا هراس دارند مي‌بينيد ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ﴾ از مردم, از دابّه‌ها, از چهارپاها رنگ‌هايشان فرق مي‌كند ديگر نمي‌فرمايد «و العلماء» علما را از ناس و دوابّ و انعام جدا مي‌كند. مي‌فرمايد آن‌كه خداترس است, عالِم است و آن‌كه خداترس نيست در رديف همان‌هاست فقط رنگ‌هايشان فرق مي‌كند.

اين بيان نوراني كليدواژه را, وجود مبارك امام سجاد ياد ديگران داد. فرمود شما از اين تعبيرات قرآن كريم مي‌بينيد كه خدا نام علما را كجا ذكر مي‌كند. وقتي نام علما را مي‌خواهد ذكر كند كنار ملائكه ذكر مي‌كند. نام ملائكه را, كنار خودش ذكر مي‌كند, در اوايل سوره مباركه «آل‌عمران» اين است:

سوره ۳: آل عمران

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸﴾

خدا در حالی که برپا دارنده عدل است [با نظام مُتقن آفرینش و با زبان همه موجودات] گواهی می دهد که هیچ معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهی می دهند که هیچ معبودی جز او نیست؛ معبودی که توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

اين ﴿أُولُوا الْعِلْمِ﴾ را كنار ملائكه ذكر مي‌كند[13].

اين در روايت نيست اما از بحث‌هاي ديگر برمي‌آيد كه آنجا كه سخن از شهادت و وحدانيت و توحيد و معرفت نيست سخن از خوردن است, سخن از خوردن ميوه است, سخن از خوردن محصولات كشاورزي و زراعي است مي‌فرمايد ما باران و مانند آن فرستاديم, قدري ميوه در باغ‌ها پيدا مي‌شود ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ بخورید و دام هایتان را بچرانید﴾,[14] يك; ﴿مَتَاعاً لَّكُمْ وَلْأَنْعَامِكُمْ همه اينها براي بهره گيري شما و چهارپايان شما است.﴾,[15] دو; قدري خودتان بخوريد قدري به دام‌هايتان بدهيد خب آنجا كه سخن از خوردن است انسان و دام را يكجا ذكر مي‌كند آنجا كه سخن از فهميدن است انسان را با فرشته‌ها ذكر مي‌كند اين كنار هم ذكر كردن يك پيام خاص دارد.

سوره ۷۹: النازعات

وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا ﴿۳۰﴾

و زمين را بعد از آن گسترش داد. (۳۰)

أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا ﴿۳۱﴾

و از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد. (۳۱)

وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا ﴿۳۲﴾

و كوهها را ثابت و محكم نمود. (۳۲)

مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿۳۳﴾

همه اينها براي بهره گيري شما و چهارپايان شما است. (۳۳)

سوره ۲۰: طه

الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى ﴿۵۳﴾

همان خداوندي كه زمين را براي شما محل آسايش قرار داد، و راههائي در آن ايجاد كرد و از آسمان آبي فرستاد كه به وسيله آن انواع گوناگون گياهان مختلف را (از خاك تيره) برآورديم. (۵۳)

كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى ﴿۵۴﴾

هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد كه در اين نشانه‏ هاي روشني است براي صاحبان عقل. (۵۴)

اينجا هم فرمود برخي از مردم و دوابّ و انعام, رنگ‌هايشان فرق مي‌كند, فقط آن‌كه خداترس است, عالم دين‌ است. و معيارش علم مصطلح حوزه و دانشگاه نيست معيارش خشيت الهي است.

هر كس اهل هراس از خداي سبحان بود كه از خدا ترسيد مطيع خدا بود, مرضيّ خداست خدا از او راضي است كه در پايان سوره «بيّنه» دارد ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ، هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود، و اين (مقام والا) براي كسي است كه از پروردگارش بترسد﴾[16]چه درس‌خوانده حوزوي و دانشگاهي باشد چه نباشد.اگر اهل خشيت بود واقعاً مي‌شود عالِم كه ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾.

—-----

آيه 27 و 28 اين است ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ ٭ وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ كساني كه جامعه‌شناس‌اند, كساني كه معدن‌شناس‌اند, كساني كه زمين‌شناس‌اند, كساني كه مهندسين كشاورزي‌اند, كساني كه ستاره‌شناس‌اند, كساني كه هواشناس‌اند يعني همين علوم تجربي.

اگر در ذيل آيه نَفْر آمده بود ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾انسان خيال مي‌كرد كه اين آيه مخصوص فقها و مفسّران و اصوليين و اينهاست.

سوره ۹: التوبة

وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ ﴿۱۲۲﴾

شايسته نيست، مؤ منان همگي (به سوي ميدان جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهي، طايفه‏ اي از آنان كوچ نمي‏كند (و طايفه‏ اي بماند) تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهي پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود آنها را انذار نمايند تا (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداري كنند. (۱۲۲)

اما اين آيه درباره مهندسان و منجّمان و ستاره‌شناسان و اينها آمده به اطلاقي كه دارد فقها و اصوليين را هم شامل مي‌شود اين نظم دقيق … كه از دورترين نقطه غرب اين نسيم حركت مي‌كند بعد به صورت باد در مي‌آيد درجه‌اش زياد مي‌شود ابر توليد مي‌شود ابر زن داريم, ابر مرد داريم اينها نكاح مي‌كنند, باردار مي‌شوند, هنگام بارداري خدا براي اينها رَحِم قرار مي‌دهند كه ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾[22] اينها شلنگي نبارند قطره قطره ببارند اگر كسي اينها را خوب درك كند شب و روز، ساجد در پيشگاه حق است … آ‌ن‌قدر اين حساب دقيق و … متقن است كه ﴿مَا تَرَي فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ در آفرینش [خدای] رحمان، خلل و نابسامانی و ناهمگونی نمی بینی[23] غرض اين است كه ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ در كنار علوم مهندسي و كشاورزي و اينهاست.

اگر كسي علم ديني را به عنوان علم ديني نشناسد كه خشيتي ندارد همين علم ديني در فقه و اصول هست, همين علم ديني در كشاورزي و نجوم هم هست اينها اقوال خداست آنها افعال خداست آن افعال خدا را مي‌فهمد به خدا ايمان مي‌آورد بندگي او را مي‌پذيرد و خشيت دارد اينها اقوال الهي را مي‌فهمند ايمان مي‌آورند بندگي او را مي‌پذيرند و خشيت دارند.

پرسش: علومي كه بر پايه حس و تجربه باشد چطور خشيت ايجاد مي‌كند؟

پاسخ: براي اينكه از نظم پي به ناظم مي‌برد وقتي از نظم پي به ناظم برد در برابر ناظم، خشوع دارد.

ذكر محبوب‌هاي چهارگانه انسان در آيه ﴿ وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَ...﴾

در سوره مباركه «آل‌عمران» فرمود محبوب بشر همين چهار قسم است:

سوره 3: آل عمران

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾

محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند، ولي) اينها (در صورتي كه هدف نهايي آدمي را تشكيل دهند،) سرمايه زندگي پست (مادي) است، و سرانجام نيك (و زندگي والا و جاويدان)، نزد خداست. (۱۴)

محبوب انسان از اين چهار قسم كه بيرون نيست, يا جماد است به نام قَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَه, ذهب و فضّه و امثال ذلك, يا گياه است باغداري و امثال ذلك است مي‌شود حرث, يا دامداري است مي‌شود انعام, يا علاقه به زيد و عمرو است و اين مذكر و آن مؤنث است. شهوات هم همين چهارتاست اينجا هم اين اقسام چهارگانه ذكر شده آن كشاورزي‌ها ذكر شده, اين معادن ذكر شده, حيوان هم ذكر شده, انسان هم ذكر شده.

مستحضريد كه اين اختلاف الوان در خصوص انسان, اختلاف حنجره و نحوه تكلّم ﴿وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ﴾[5]جزء آيات الهي است. هيچ انساني نيست كه حرف زدنش شبيه انسان ديگر باشد, هيچ انساني نيست كه رنگش و همه خصوصيّتش شبيه انسان ديگر باشد با اينكه مادر يكي است, پدر يكي است, غذا يكي است, همه شرايط يكي است اما مع‌ذلك اختلاف السنه و الوان هست براي اينكه كسي با كسي اشتباه نشود ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ﴾.

سوره ۳۰: الروم

وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ ﴿۲۲﴾

و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست، در اين نشانه‏ هائي است براي عالمان. (۲۲)