﴿۱﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(۱) ستايش مخصوص خداوندي است كه آفريننده آسمانها و زمين است، خداوندي كه فرشتگان را رسولاني قرار داد كه صاحب بالهاي دو گانه و سه گانه و چهار گانه اند او هر چه بخواهد در آفرينش ميافزايد، او بر هر چيزي قادر است.
7 - از روايات اسلامى استفاده ميشود كه تعداد آنها بقدرى زياد است كه بهيچوجه قابل مقايسه با انسان نيست ، چنانكه در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) ميخوانيم : هنگامى كه از آن حضرت پرسيدند آيا عدد فرشتگان بيشترند يا انسانها؟ فرمود: سوگند به خدائى كه جانم به دست او است فرشتگان خدا در آسمانها بيشترند از عدد ذرات خاكهاى زمين ، و در آسمان جاى پائى نيست مگر اينكه در آنجا فرشته اى تسبيح و تقديس خدا ميكند.
8 - آنها نه غذا ميخورند و نه آب مينوشند، و نه ازدواج دارند، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) ميخوانيم : ان الملائكة لا ياكلون و لا يشربون و لا ينكحون و انما يعيشون بنسيم العرش : فرشتگان غذا نميخورند و آب نمينوشند و ازدواج نميكنند بلكه با نسيم عرش الهى زنده اند!.
9 - آنها نه خواب دارند نه سستى و غفلت چنانكه على (عليه السلام ) در حديثى چنين مى گويد:
ليس فيهم فترة ، و لا عندهم غفلة ، و لا فيهم معصية ... لا يغشاهم نوم العيون و لا سهوا العقول ، و لا فترة الابدان ، لم يسكنوا الاصلاب و لم تضمهم الارحام :
در آنها نه سستى است ، و نه غفلت ، و نه عصيان ... خواب بر آنها چيره نميگردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسيان نمى شود، بدن آنها به سستى نمى گرايد، و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گيرند.
10 - آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند، بعضى هميشه در ركوعند و بعضى هميشه در سجودند.
سوره ۳۷: الصافات
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿۱۶۴﴾
هر يك از ما مقام معلومي داريم. (۱۶۴)
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿۱۶۵﴾
و ما همگي (براي اطاعت فرمان خداوند) به صف ايستاده ايم. (۱۶۵)
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿۱۶۶﴾
و ما همگي تسبيح او ميگوييم. (۱۶۶)
امام صادق مى گويد: و ان لله ملائكة ركعا الى يوم القيامه و ان لله ملائكة سجد الى يوم القيامه : خداوند فرشتگانى دارد كه تا روز قيامت در ركوعند، و فرشتگانى دارد كه تا قيامت در سجودند!.
براى آگاهى بیشتر از اوصاف ملائکه و اصناف آنها به کتاب «السماء و العالم» «بحار الانوار»، ابواب ملائکه، جلد 59، صفحات 144 تا 326 مراجعه فرمائید. (همچنین «نهج البلاغه»، خطبه هاى اول و 91 ـ خطبه اشباح ـ و 109 و 171).
در بسيارى از عبارات تورات از فرشتگان تعبير به خدايان ميكند كه تعبيرى است شرك آلود، و از نشانه هاى تحريف تورات كنونى است ، ولى قرآن مجيد از اين گونه تعبيرات، پاك و منزه است ، چرا كه براى آنها مقامى جز بندگى و عبادت و اجراى فرمانهاى الهى قائل نشده است و حتى چنانكه گفتيم از آيات مختلف قرآن بر مى آيد كه مقام انسان كامل از فرشتگان والاتر و بالاتر است .
كلمه (فاطر) از ماده (فطر[ ف َ ]) است، كه - به طورى كه راغب گفته - به معناى شكافتن از طرف طول است. و اگر كلمه فاطر بر خداى تعالى اطلاق شده، به عنايت استعاره اى بوده است، گويا خداى تعالى عدم را پاره كرده، و از درون آن آسمانها و زمين را بيرون آورده، بنابراين، حاصل معناى آيه اين مى شود: (حمد خدا را كه پديد آورنده آسمانها و زمين است، به ايجادى ابتدايى، و بدون الگو) و بنابراين كلمه فاطر همان معنايى را مى دهد كه كلمه بديع و مبدع دارند، با اين تفاوت كه در كلمه ابداع، عنايت بر نبودن الگوى قبلى است، و در كلمه فاطر عنايت بر طرد عدم و بر ايجاد چيزى است از اصل، نه مانند كلمه صانع كه به معناى آن كسى است كه مواد مختلفى را با هم تركيب مى كند، و از آن صورتى جديد (از قبيل خانه، ماشين، و امثال آن ) كه وجود نداشت، درست مى كند.
و به هر حال كلمه (فاطر السموات و الارض ) از اسامى خداى تعالى است، كه به عنوان صفت آورده شده، و مراد از صفت، صفت استمرارى است، نه تنها صفت گذشته، براى اينكه ايجاد مستمر، و فيض وجود، دايمى و انقطاع ناپذير است، چون اگر فيض منقطع مى شد، همه چيز نابود مى گشت.
و اگر صفت ديگر, (جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ) را دنبال آن صفت ذكر كرده براى اشاره به اين حقيقت است كه سبب انحصار حمد در خداى تعالى يكى دو تا نيست، گويا فرموده: (حمد تنها براى خدا است، كه آسمانها و زمين را ايجاد كرد، و باز حمد براى اوست كه ملائكه را فرستادگان خود قرار داد، فرستادگانى بالدار...) پس خداى تعالى در آنچه مى كند محمود است.
كلمه (أَجْنِحَة) جمع جناح است، كه … پرندگان به وسيله آن پرواز مى كنند، و به فضا مى روند و برمى گردند، و از جايى به جاى ديگر نقل مكان مى كنند. وجود فرشتگان نيز مجهز به چيزى است كه مى توانند با آن كارى را بكنند كه پرندگان آن كار را با بال خود انجام مى دهند، يعنى ملائكه هم مجهز به چيزى هستند كه با آن از آسمان به زمين و از زمين به آسمان مى روند، و از جايى به جاى ديگر كه مأمور باشند مى روند، قرآن نام آن چيز را (جناح ) (بال ) گذاشته، و اين نامگذارى مستلزم آن نيست كه بگوييم ملائكه دو بال نظير بال پرندگان دارند، كه پوشيده از پر است، چون صرف اطلاق لفظ مستلزم آن جناح، نيست، همچنان كه الفاظ ديگرى نظير جناح نيز مستلزم معانى معهود (معمول) نمى باشد مثلا، وقتى كلمه عرش و كرسى و لوح و قلم و امثال آن را درباره خداى تعالى اطلاق مى كنيم، نمى گوييم عرش آنها و كرسى و لوح و قلمش نظير كرسى و لوح و قلم ماست، بله اين مقدار را از لفظ جناح مى فهميم كه: نتيجه اى را كه پرندگان از بالهاى خود مى گيرند، ملائكه هم آن نتيجه را مى گيرند، و اما اينكه چطور آن نتيجه را مى گيرند از لفظ جناح نمى توان به دست آورد.
در كتاب بحار از كتاب اختصاص نقل كرده كه وى به سند خود از معلى بن محمّد، و او با اسقاط نام راويان از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: خداى عزّوجلّ ملائكه را از نور آفريده....
اميرالمؤمين (عليه السلام) درباره خلقت ملائكه فرموده:
خدايا ملائكه را بيافريدى، و در آسمانت جاى دادى، ملائكه اى كه نه در آنان سستى هست و نه غفلت ، و نه در ايشان معصيتى مفهوم دارد.آرى آنها داناترين خلق تو, به تو هستند و ترسنده ترين خلق تو از تواند، و مقرب ترين خلق تو به تواند و عامل ترين خلق تو به فرمان تواند، نه خواب بر ديدگان ايشان مسلط مى شود، و نه سهو عقول، و نه خستگى بدنها، ايشان نه در پشت پدران جاى مى گيرند، و نه در رحم مادران، و نه خلقتشان از ماء مهين (آبی پست و بی مقدار) است، بلكه تو اى خدا ايشان را به نوعى ديگر ايجاد كرده اى، و در آسمانهايت منزل دادى، و با جاى دادنت در جوار خود اكرامشان كرده اى، و بر وحى خود امين ساختى، و آفات را از ايشان دور كردى، و از بلاها محافظتشان فرمودى، و از گناهان پاكشان ساختى، اگر قوت تو نبود خود قوى نمى شدند، و اگر تثبيت تو نبود خودشان ثابت قدم نمى گشتند، و اگر رحمت تو نبود اطاعت تو نمى كردند، و اگر تو نبودى آنها هم نبودند.
ليكن اگر آنها كه اين همه نزد تو مقام دارند، و تو را اطاعت مى كنند و نزدت داراى منزلتند، و غفلتشان از امر تو اندك است، آنچه را كه از تو بر ايشان پوشيده مانده مشاهده مى كردند، و آن عظمت را كه تاكنون از تو پى نبرده اند پى مى بردند، قطعا عبادت و عمل خود را كوچك مى شمردند، و نفس خود را به ملامت مى گرفتند، و مى دانستند كه تو را آن طور كه بايد عبادت نكردند. منزهى تو كه خالقى و معبودى….
و در بحار از الدر المنثور از ابى العلاء بن سعد روايت آورده، كه گفت روزى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) به همنشينان خود فرمود: (آسمان به تنگ آمد، و حق دارد كه چنين باشد، براى اينكه جاى يك قدم در آن نيست، مگر آنكه همانجا را فرشته اى اشغال كرده، كه يا در ركوع است، و يا در سجده، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: (وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ) - به درستى ماييم كه همواره در صفيم، و ماييم كه همواره در تسبيح هستيم ). و از خصال روايت شده كه وى به سند خود از محمّد بن طلحه حديث كرده، و او بدون ذكر بقيه سند از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) روايت كرده، كه فرموده: ملائكه بر سه دسته اند، دسته اى داراى دو بال و دسته اى داراى سه بال و دسته ديگر داراى چهار بالند.
مؤلف: نظير اين حديث را كافى هم به سند خود از عبداللّه بن طلحه روايت كرده. و شايد مراد از آن، توصيف اغلب ملائكه باشد، نه همه آنها، و گرنه با سياق آيه كه مى فرمود: (در خلقت هر چه بخواهد اضافه مى كند) و با روايات ديگر كه مى فرمود: (جبرئيل ششصد بال داشت) معارض خواهد بود.
و ازكتاب توحيد حكايت شده، كه وى به سند خود از ابى حيان تيمى، از پدرش از اميرالمؤ مين (عليه السلام) روايت كرده، كه فرمود: احدى از مردم نيست مگر آنكه با او چند فرشته است، كه وى را از اينكه در چاهى سقوط كند، و يا ديوارى به رويش فرو ريزد، و يا ناملايمى به او برسد، حفظ مى كنند، و اين مراقبت را در طول عمر او ادامه مى دهند تا اجلش فرا رسد، آن گاه او را تنها مى گذارند، تا هر بلايى كه مقدر است، بر سرش بيايد.....
و از صحيفه سجاديه حكايت شده كه امام سجاد (عليه السلام) در يكى از دعاهايش - كه درباره حاملان عرش خدا، و هر فرشته مقرب اوست - چنين گفته:
دعای 3 ( دعا برای فرشتگان و حاملان عرش )
(1) بار خدايا، درود بفرست بر حاملان عرش خود، فرشتگانى كه در تسبيح تو سستى نپذيرند و از تقديس تو ملال نگيرند و از پرستش تو درنمانند و فرمانبردارى تو را آنگونه به جد درايستند كه چشم بر هم زدنى كوتاهى نورزند و از عشق و شيفتگى تو ذرهاى غفلت نكنند.
(2) بار خدايا، درود بفرست بر اسرافيل، آن فرشته صاحب صور كه چشم گشوده منتظر فرمان توست، تا در صور خود بدمد و خفتگان گور را برانگيزاند.
(3) بار خدايا، درود بفرست بر ميكائيل، آن فرشتهاى كه در نزد تواش مقامى ارجمند است و در فرمانبردارى تواش مكانتى رفيع.
(4) بار خدايا، درود بفرست بر جبرئيل، آن فرشتهاى كه امين وحى توست و ساكنان آسمانهايت را مطاع (اطاعت و فرمانبرداری کرده شده) است و در آستان تواش مرتبتى عظيم است و خود مقرب درگاه توست.
(5) و درود بفرست بر روح، آن فرشتهاى كه فرمانرواى فرشتگان مامور بر حجابهاست،
(6) و بر روح كه از عالم امر توست. بر آنها درود بفرست و بر فرشتگانى كه فروتر از آنهايند: آنان كه ساكنان آسمانهاى تواند و امينان رسالتهاى تو.
(7) هر چه كوشش كنند، خستگى بر خود نبينند و هر چه تحمل رنج كنند، درماندگى و سستى نپذيرند. خواهشهاى دل از تسبيح تو بازشان ندارد و سهوها و غفلتها از تعظيم تو رويگردانشان نسازد.
(8) از خشوع, ديده بر هم نهادهاند و ياراى نگريستن در تو را ندارند. سر فروداشتهاند و رغبتشان به چيزهايى كه در نزد توست بسيار است. همه آزمنديشان ياد نعيم توست و در برابر عظمت تو و جلال كبرياى تو به تواضع سر به زير افكندهاند.
(9) و چون به لهيب (شراره) دوزخ تو بنگرند و نهيبش را بر گنهكاران بشنوند، گويند كه پروردگارا منزهى تو، تو را آنچنان كه سزاوار پرستش توست نپرستيدهايم.
(10) خداوندا، بر ايشان درود بفرست و بر ملائكه رحمت خويش، و آنان كه مقرب درگاه تواند، و آنها كه حاملان غيب به پيامبران تواند، و آنان كه امينان وحى تواند،
(11) و بر فرشتگانى كه خاص خود گردانيدهاى و به تقديس خود از خوردن و آشاميدنشان بىنياز ساختهاى و در درون طبقات آسمانهايت جاى دادهاى.
(12) و درود بفرست بر آن گروه از فرشتگان كه در اطراف آسمانها ايستادهاند، آن هنگام كه فرمان اتمام وعده خداوندى فرارسد.
(13) درود بفرست بر خازنان باران و روانكنندگان ابرها
(14) كه چون بر ابرها بانگ زنند، آواز تندرها به گوش رسد و چون ابرها از آن نهيب به راه افتند، آذرخشها از درونشان بدرخشد.
(15) و بر آن فرشتگان كه دانههاى برف و تگرگ را از پى مىآيند و با هر قطره باران كه فرومىشود، فرود مىآيند. و بر آن فرشتگان كه نگهبانان خزاين بادهايند و آنان كه موكلان بر كوههايند تا فرونريزند
(16) و آن فرشتگان كه ميزان و مقدار آبها و پيمانه بارانها را به ايشان آموختهاى.
(17) درود بفرست بر آن فرشتگان كه رسولان تو به ساكنان زمينند: يا بلايى ناخوش فرومىآورند يا آسايشى خوش.
(18) و آن سفيران گرانقدر نيكوكار و آن بزرگواران كه نويسنده و نگهدارنده اعمال ما هستند. و درود بفرست بر فرشته مرگ و يارانش و نكير و منكر و رومان (فرشتهاى است كه قبل از نكير و منكر به قبر ميت وارد مىشود و اعمال دنيايى انسان را به او يادآورى مىكنند) كه آزماينده ساكنان گورهاست. و آن فرشتگان كه بر گرد بيتالمعمور طواف مىكنند. و بر مالك و خازنان دوزخ و بر رضوان و خادمان بهشت.
(19) و بر فرشتگانى كه از فرمان خداى سر بر نمىتابند و هر چه فرمان يابند همان كنند. وَ الَّذِينَ ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ ، وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾
(20) درود فرست بر آن فرشتگان كه به ما مىگويند: سلام بر شما به خاطر آن همه شكيبايى كه ورزيدهايد. سراى آخرت چه سرايى نيكوست. وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ﴾
(21) و درود فرست بر فرشتگان زبانى (به معنى انداختن و دفع كردن و فرقهى از ملائكه را گويند چنانكه در آيهى شريفه دارد كه: سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ چونكه ايشان اهل جهنم را به سوى جهنم اندازند.) كه چون فرمانشان رسد كه بگيريدش و در زنجيرش كشيد و به دوزخش درافكنيد، بىدرنگ و بىآنكه مهلتش دهند، او را فروگيرند. وَ الزَّبَانِيَةِ الَّذِينَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ﴾ ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً ، وَ لَمْ يُنْظِرُوهُ .
(22) و درود فرست بر فرشتگانى كه نام آنها در وهم ما نگنجيد و مقام و مرتبت آنها را در نزد تو ندانستيم و ندانستيم به چه كارى مامورند.
(23) و درود بفرست بر فرشتگان ساكن هوا و زمين و آب و آنها كه بر آفريدگان گماشتهاند.
(24) بار خدايا، بر آنان درود بفرست در روزى كه هر كس آيد با او فرشتهاى است كه مىراندش و فرشتهاى است كه بر اعمال او گواهى مىدهد.
(25) بار خدايا، بر آنان درود بفرست، آنسان درودى كه بر كرامت و پاكيشان، كرامت و پاكى ديگر افزايد.
(26) بار خدايا، در آن هنگام كه بر فرشتگان و رسولانت درود مىفرستى و درود ما نيز به آنان مىرسانى، به آنكه زبان ما به ثناى ايشان گشادهاى بر ما نيز رحمت فرست. اِنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ.
و در صافى از توحيد نقل كرده، كه به سند خود از اميرالمؤ مين (عليه السلام) روايت كرده كه در حديثى فرمود: منظور از آيه (مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى سوره ۵۳: النجم) - چشم منحرف نشد، و عوضى هم نديد، او از آيات بزرگ پروردگارش را ديد, اين است كه, آن جناب جبرئيل را دو بار به صورت واقعى اش ديد. از اين جهت جبرئيل را از آيات بزرگ خدا خواند، كه جبرئيل خلقتى عظيم دارد، و او از روحانيين است، كه خلقت و صفتشان را غير از خدا كسى درك نمى كند.
و از خصال حكايت شده كه به سند خود از محمّد بن روان، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: وقتى جبرئيل نزد من آمد، گفت من و هيچ يك از ملائكه به خانه اى كه در آن سگ و يا مجسمه و …. داخل نمى شويم.
گفتارى درباره ملائكه
(اوصاف چهارگانه ملائكه در قرآن و حديث)
در قرآن كريم مكرر كلمه ملائكه ذكر شده ولى نام هيچ يك از آنان را نبرده مگر جبرئيل و ميكائيل را و بقيه ملائكه را با ذكر اوصافشان ياد كرده، مانند: مَلَكُ الْمَوْتِ و كِرَامًا كَاتِبِينَ و سَفَرَةٍ كِرَامٍ بَرَرَةٍ (فرشتگانى ارجمند و نيكوكار) و رَقِيبٌ عَتِيدٌ (مراقبى آماده) و غير اينها.
و از صفات و اعمال ملائكه كه در كلام خدا و در احاديث سابق ذكر شده اند، يكى اين است كه ملائكه موجوداتى هستند شريف و مكرم، كه واسطه هايى بين خداى تعالى و اين عالم محسوس هستند، به طورى كه هيچ حادثه اى از حوادث و هيچ واقعه اى مهم و يا غير مهم نيست، مگر آنكه ملائكه در آن دخالتى دارند، و يك يا چند فرشته، موكل و مأمور آنند، اگر آن حادثه فقط يك جنبه داشته باشد يك فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملك موكل بر آنند.
و دخالتى كه دارند تنها و تنها اين است كه امر الهى را در مجرايش به جريان اندازند، و آن را در مسيرش قرار دهند، همچنان كه قرآن در اين باره فرموده: (لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ که هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان او کنند).
صفت دومى كه از ملائكه در قرآن و حديث آمده اين است كه: در بين ملائكه نافرمانى و عصيان نيست، معلوم مى شود ملائكه نفسى مستقل ندارند، و داراى اراده اى مستقل نيستند، كه بتوانند غير از آنچه كه خدا اراده كرده اراده كنند، پس ملائكه در هيچ كارى استقلال ندارند، و هيچ دستورى را كه خدا به ايشان تحميل كند تحريف نمى كنند، و كم و زيادش نمى سازند، همچنان كه فرمود: (لا يَعْصُونَ اللهَ ما أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ).
صفت سوم اينكه: ملائكه با همه كثرتى كه دارند، داراى مراتب مختلفى از نظر بلندى و پايينى هستند بعضى مافوق بعضى ديگر، و جمعى نسبت به مادون خود آمرند، و آن ديگران مأمور و مطيع آنان، و آنكه آمر است به امر خدا امر مى كند، و حامل امر خدا به سوى مأمورين است، و مأمورين هم به دستور خدا مطيع آمرند، در نتيجه ملائكه به هيچ وجه از ناحيه خود اختيارى ندارند، همچنان كه قرآن كريم فرموده: (وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ) و نيز فرموده: (مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ در آنجا فرمانش برند و امينش شمرند) و...
صفت چهارم اينكه: ملائكه از آن جا كه هر چه مى كنند به امر خدا مى كنند، هرگز شكست نمى خورند، به شهادت اينكه فرموده: (وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ هیچ چیز در آسمان ها و زمین نیست که بتواند خدا را عاجز کند) و از سوى ديگر فرموده: (وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ و خدا بر کار خود چیره و غالب است) و نيز فرموده: (إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ خداوند فرمان خود را به انجام مي رساند)
اينكه در روايات، سخن از صورت و شكل و هياءتهاى جسمانى ملائكه رفته، از باب تمثل (تصور شدن چیزی برای کسی) است، و خواسته اند بفرمايند: فلان فرشته طورى است كه اگر اوصافش با طرحى نشان داده شود، به اين شكل درمى آيد، و به همين جهت انبيا و امامان، فرشتگان را به آن صورت كه براى آنان مجسم شدند، توصيف كرده اند و گرنه ملائكه به صورت و شكل درنمى آيند.
آرى فرق است بين تمثل و شكل گيرى، تمثل ملك به صورت انسان، معنايش اين است كه ملك در ظرف ادراك آن كسى كه وى را مى بيند، به صورت انسان درآيد، در حالى كه بيرون از ظرف ادراك او، واقعيت و خارجيت ديگرى دارد، و آن عبارت است از صورتى ملكى…..
و اما اينكه بر سر زبانها افتاده كه مى گويند: ملك جسمى است لطيف، كه به هر شكل در مى آيد جز به شكل سگ و خوك، و جن نيز جسمى است لطيف، جز اينكه جن به هر شكلى درمى آيد حتى شكل سگ و خوك مطلبى است كه هيچ دليلى بر آن نيست، نه از عقل و نه از نقل - نه نقل از كتاب و نه نقل از سنت معتبر، و اينكه بعضى ادعا كرده اند بر اينكه مسلمين بر اين مطلب اجماع دارند، علاوه بر اينكه چنين اجماعى در كار نيست، هيچ دليلى بر حجيت چنين اجماعى در مسائل اعتقادى نيست.
سوره مباركه «فاطر» مثل سوره مباركه «سبأ» در مكه نازل شد و همانطوري كه مستحضريد مطالب محوري سوَر مكّي, اصول دين يعني توحيد, نبوّت و معاد و همچنين خطوط كلي اخلاق و حقوق و فقه است.
در پنج سوره از سوَر قرآن كريم بعد از ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحمن الرَّحِيم﴾ سخن از حمد خداست
«فاتحةالكتاب»
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۲﴾
ستايش خدايى را كه پروردگار جهانيان (۲)
«انعام»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ﴿۱﴾
ستايش براي خداوندي است كه آسمانها و زمين را آفريد و ظلمتها و نور را ايجاد كرد، اما كافران براي پروردگار خود شريك و شبيه قرار ميدهند. (۱)
«كهف»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ﴿۱﴾
حمد مخصوص خدائي است كه اين كتاب (آسماني) را بر بنده (برگزيده اش) نازل كرد و هيچگونه كژي در آن قرار ندارد. (۱)
«سبأ»
(1) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ
(۱) حمد (و ستايش) مخصوص خداوندي است كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن او است، و حمد (و سپاس) براي او است در سراي آخرت و او دانا و آگاه است.
«فاطر»
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾
ستايش مخصوص خداوندي است كه آفريننده آسمانها و زمين است، خداوندي كه فرشتگان را رسولاني قرار داد كه صاحب بالهاي دو گانه و سه گانه و چهار گانه اند او هر چه بخواهد در آفرينش مي افزايد، او بر هر چيزي قادر است. (۱)
سوره مباركه «انعام» و «كهف» و سوره مباركه «سبأ» و «فاطر» اين چهار سوره با حمد شروع شدند هر كدام حمد در برابر نعمت خاص است ولي سوره مباركه «فاتحةالكتاب» كه امّالكتاب است سبع مثاني است حمدش با ربوبيّت خداوند براي عالَمين آغاز شده است ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ﴾[1]بر خلاف سوره مباركه «سبأ» يا سوره «فاطر»… مشابه اين حمدها در اول سوره مباركه «كهف» هم هست اما آن ربوبيت مطلقه براي امّالكتاب است براي سبعالمثاني است … در هر كدام از اين حمدهاي پنجگانه كيفيتي از كيفيتهاي آفرينش الهي, ربوبيت الهي, اِنعام الهي مطرح شد.
تدبير عالَم به وسيله فرشتههاست سوره مباركه «فاطر» همانطوري كه به نام فاطر معروف است به نام سوره «ملائكه» هم معروف است.
وجوه ارائه شده در معناي فاطر و ديدگاه ابن عباس در آن
مطلب بعدي آن است كه در جريان فاطر، وجوهي گفته شد برخيها خواستند فاطر را به معناي خالق معنا كنند[2] برخيها خواستند فاطر به معناي بديع و نوآور معنا بشود[3] لكن با هيچ كدام از آن معاني ظاهراً سازگار نيست «فَطْر» يعني شكافتن. زمخشري [ زَ م َ ش َ ] در كشاف و همچنين بعضي ديگر از مفسّران از مجاهد كه جزء شاگردان ابنعباس است نقل ميكنند كه ابنعباس گفت من معناي فاطر را متوجه نميشدم مگر اينكه دو نفر عرب درباره تملّك چاهي اختلاف داشتند اينها كه نزد ما آمدند درباره مالكيّت آن چاه, يكي گفت: «أنا فطرتها» يعني من قبل از او اين چاه را شروع كردم به حفاري كردن, ابنعباس ميگويد من معناي فاطر را از اين جريان مخاصمه دو عرب ساده كه يكي گفت «أنا فطرتها» فهميدم كه فاطر يعني حفّار يعني كسي كه ميشكافد[4] (نه نوآور) آن كسي كه نوآور است و كارش بيسابقه است به او ميگويند مبدع و بديع اما كسي كه ميشكافد به او ميگويند فاطر كه فاطر يعني شكافنده; لذا برخي از بزرگان به استناد همين شواهد يادشده گفتند اين ناظر به سوره مباركه «انبياء» است در سوره «انبياء» آيه سي به اين صورت آمده است:
سوره 21: الأنبياء
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ﴿۳۰﴾
آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بسته بود ما آنها را بشکافتیم و از آب هر چیز زندهای را آفریدیم؟ پس چرا باز به خدا ایمان نمیآورند؟
رَتْق يعني بسته, فَتْق يعني بازشده و شكافتهشده. خداي سبحان، اول آسمان و زمين را كه خلق كرد اينها يك مجموعه به هم پيوسته بودند الآن كه سخن از تولد ستارههاست جدا شدن ستارهاي از يك مجموعه هست از همين فَتق بعد از رتق است در آيه سي سوره «انبياء» آمده است كه خداي سبحان آسمان و زمين را اول كه خلق كرد به صورت يك مجموعه بسته خلق كرد بعد كم كم آسمان را از زمين, زمين را از آسمان و اين كُرات را از هم جدا كرد و نظم خاصّي به اينها داد.
آن وقت خداي سبحان .. براي تدبير, فرشتهها را كه مدبّرات امرند آفريد فرشتهها داراي قوا و شئون گوناگونياند براي فرشته، قرآن كريم اسماي زياد و اوصاف و افعال زياد ذكر كرده است مهمترين وصفي كه براي فرشتهها ذكر كرد همان طهارت از گناه است كه در سوره مباركه «انبياء» آمده است كه اينها ﴿لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[5] هرگز قبل از دستور خداي سبحان حركت نميكنند, بدون فرمان الهي حركت نميكنند كه اين نشانه عصمت آنهاست همين تعبير بلند در بيانات نوراني امام هادي(سلام الله عليه) در زيارت «جامعه» مربوط به اهل بيت(عليهم السلام) آمده است كه اهل بيت «لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون»[6] همان وصفي كه براي فرشتههاي مكرّم هست براي اهل بيت كرام هم هست.
خداي سبحان اينها را به عنوان حافظان امور, مدبّران امور, حاملان عرش, مسئول اماته و احيا و كِيل و امثال ذلك ذكر ميكند و درباره فرشتههايي كه مخصوص دوزخ هستند فرمود: ﴿لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[7]
سوره ۶۶: التحريم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ﴿۶﴾
اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگها است نگاهداريد، آتشي كه فرشتگاني بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نميكنند و دستورات او را دقيقا اجرا مينمايند! (۶)
فرشتههايي كه موكّل و مأمور امور دوزخياناند اينها معصوماند خب وقتي درباره فرشتههاي مأمور امور دوزخ تصريح به عصمت شد فرشتههايي كه بالاتر از فرشتههاي مسئول دوزخاند فرشتههاي مسئول بهشت و فرشتههاي عالَم اعلا اينها يقيناً معصوماند.
اما فرشتههاي ديگر مثل ملائكةالأرض, فرشتهاي كه مسئول آوردن قطرات باران و برف و تگرگ است كه در بعضي از نصوص آمده[8] آنها به هر معنايي كه تفسير شده دليلي بر عصمت آنها نيست اينها ملائكةالأرض هستند آنچه ملائكةالسماء است و امور وحي و امثال ذلك را به عهده دارد يقيناً معصوماند اما حالا اين ملائكةالأرض كه رقمشان و عددشان و كارهايشان مشخص نيست اينها هم معصوماند يا معصوم نيستند دليلي بر عصمت اينها نيست اما فرشتگاني كه مربوط به امور وحياند, قبض ارواحاند, مسئول بهشتاند, مسئول دوزخاند, مسئول كِيلاند اينها خب يقيناً معصوم هستند.
در آن زيارت سوم شعبان سيدالشهداء(سلام الله عليه) نام فُطرس آمده كه يك اسم يوناني است اما از مَلك بودن او سخن به ميان نيامده، دارد «عاذ فطرس بِمَهده»[12] حالا اين اصلِ عود و پناهندگي دليل بر اين است كه قبلاً گناه كرده يا نه اين روشن نيست بر فرض گناه كرده باشد از سنخ ملائكةالأرض است و فرشتهاي كه مسئول وحي باشد, مسئول تدبير امور باشد جزء مدبرات امر باشد اينكه نبود, بنابراين اگر چنين چيزي ثابت بشود كه فرشتهاي لغزيد منافات ندارد با عصمت فرشتهها.