(4) عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
(۴) بر طريقي مستقيم
اگر (صراط) را نكره و بدون الف و لام آورد، - به طورى كه مى گويند - براى اين بود كه بر عظمت آن راه دلالت كند.
و توصيف (صراط) به استقامت، به منظور توضيح (تاکید) بوده، و گرنه در معناى خود كلمه صراط استقامت خوابيده، چون صراط به معناى راه روشن و مستقيم است، و مراد از (صراط مستقيم ) آن طريقى است كه: عابر خود را به سوى خدا مى رساند، يعنى به سعادت انسانى اش كه مساوى است با قرب به خدا و كمال عبوديت.
﴿إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾ خبر اول است اما ﴿عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ يا خبر بعد از خبر است يعني تو از مرسلين هستي, يك; و بر صراط مستقيم هستي, دو; كه اين صراط مستقيم ناظر به اين است كه شريعتي كه آوردي, ديني كه آوردي صراط مستقيم است اما اگر خبر بعد از خبر نباشد مفعولواسطه باشد براي «مرسلين» ﴿إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾ هستي كه مرسلين همهشان ﴿عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ هستند در هيچ كدامشان اعوجاج نيست همهشان در يك مسيرند لذا ميبينيد انبيا(عليهم السلام) كه آمدند هر كدام نسبت به ديگري جريان ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ﴾[15] را دارند; منتها ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً براى هر يك از شما [امتها] شريعت و راه روشنى قرار داده ايم﴾
چه خبر بعد از خبر باشد چه متعلّق به ﴿الْمُرسَلِين﴾ باشد وجود مبارك پيغمبر ﴿عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ است چه اينكه همه انبيا اينچنيناند و اين ﴿عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ بودن ناظر به آن است كه دين شما و روش شما, منطق شما, صحيفه الهي كه آورديد ﴿عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ است. صراط مستقيم آن است كه نه اختلافي در آن باشد نه تخلّفي.
بين مبدأ و معاد راهي است ما از راه دور آمديم به راه دور ميرويم بالأخره اين وسطها گمراهيم, منقطع هستيم, ابنالسبيل هستيم يا راه هست؟ اگر ﴿إِنَّا لِلّهِ﴾ است كه مبدأ را نشان ميدهد و ﴿وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ﴾ [16] است كه معاد را نشان ميدهد بين مبدأ و معاد راه هست يا نه؟ اگر راه هست راه معوج يا كج است يا مستقيم؟ دو سؤال است كه قرآن پاسخ ميدهد ميفرمايد راه هست بين مبدأ و معاد و اين راه مستقيم هم هست و «أقرب الطُّرُق» هم هست و همه هم همين راه را آوردند; لذا اگر كسي وارد اين راه شد قافلهاي با او همراهاند و اين هم همراه قافله ديگر است ﴿وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً و كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كساني خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنها تمام كرده؛ از پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان، و آنها رفيقهاي خوبي هستند! (۶۹) سوره النساء ﴾[17] اين اعضاي قافله را در سوره مباركه «نساء» مشخص كرده فرمود اگر كسي در اين راه باشد تنها نيست راهيان اين راه انبيا هستند, ائمه هستند, اوليا هستند, صلحا هستند, صدّيقيناند, شهدا هستند اين قافله در حركت است.
اختلاف و تخلّف هيچ كدام در صراط مستقيم نيست اختلاف آن است كه گاهي اينچنين باشد گاهي آنچنان اين نه, يكدست است. تخلّف معنايش اين است که بعضي جاهايش بريده است اصلاً نيست, اگر مترِ اول باشد, متر دوم نباشد, متر سوم باشد, اين را ميگويند تخلّف…. صراط مستقيم آن است كه نه اختلاف در آن باشد نه تخلّف در آن باشد و همراهان خوبي هم دارد همه همراهان هم همين انبيا و اوليا و اهل بيت هستند.
سه نگرش عمده درباره تنوع ادیان وجود دارد:
۱.۱ - انحصارگرایی
نگرشی است که بر اساس آن رستگاری و نجات فقط از طریق یک دین خاص به دست میآید. پیروان سایر ادیان، حتی اگر دیندارانی اصیل و به لحاظ اخلاقی، درستکار باشند، نمیتوانند از طریق دین خود رستگار شوند.[۱]
این دیدگاهی طبیعی برای پیروان ادیان است که تنها دین خود را حق و تنها راه نجات بدانند.
انحصارگرایی دو بخش دارد: نظری یا عقیدتی و نجات شناسانه. بنابر انحصارگرایی عقیدتی، تعالیم و آموزههای یک دین معین نزد آن دین، کاملا صادق است و تعالیم سایر ادیان، مادام که با آن دین معین در تعارض باشد، کاذب است. بنابر انحصارگرایی نجات شناسانه راه مؤثر رستگاری یا رهایی فقط در یک دین معین است. این دو نوع انحصارگرایی، معمولا با هم پذیرفته میشوند.[۲]
مسیحیان بر این سخنان که در انجیل یوحنا (باب۱۴، آیه۶) آمده، تاکید میورزند: «هیچ کس به پدر راه نمییابد مگر از طریق من».[۳]
از اوایل قرن سوم میلادی نیز، این عقیده جزمی مطرح شد که «در بیرون از کلیسا، رستگاری نیست».[۴]
شاید بتوان از کارل بارت (Karl Barth) (۱۹۶۸-۱۸۸۶)، برونر (Brunner) (۱۸۸۹–۱۹۶۶) به عنوان نمایندگان افراطی انحصارگرایی مسیحی نام برد.[۵][۶]
یهودیان نیز به هویت انحصاری قومی خود به عنوان امت برگزیده خداوند معتقدند
در اسلام نیز آیاتی از قرآن بیان میکنند که تنها دین حق اسلام است. بنابراین انحصارگرایی یک پدیده صرفا مسیحی نیست.از آیات و روایات فراوانی استفاده میگردد که تنها یک صراط مستقیم وجود دارد که ضامن سعادت و رستگاری بشر است. و آیات فراوانی بر بطلان و ضلالت راههای مقابل این صراط دلالت دارند.، بنابراین در زمان حاضر اسلام محمدی است که تنها دین الهی محسوب میشود[۲۳]
۱.۲ - شمول گرایی
الهیات کاتولیک رومی، از دومین شورای واتیکان (۱۹۶۲-۱۹۶۵ م) به بعد، تا حد زیادی از انحصارانگاری پیشین خود، عدول کرد و ادعا نمود که در سایر ادیان، «مسیح پنهان» و یا «کلیسای پنهان» وجود دارد و کسانی که صادقانه خداجو هستند و اهل ادیان دیگرند، به تعبیر کارل رینر (Karl Rahner) (۱۸۹۴ - ۱۹۰۴) «مسیحیان گمنام» نامید. خدا نیز در سایر سنتها وجود دارد….
…شمول گرایی از انحصارگرایی فراتر میرود؛ زیرا به رغم پذیرفتن این مدعای انحصارگرایانه که یک دین خاص، حق مطلق است، میپذیرد که پیروان سایر ادیان نیز میتوانند رستگار شوند.[۲۹]
۱.۳ - کثرت گرایی
کثرت گرایان معتقدند ادیان مختلف راههایی برای رسیدن انسان به رستگاری هستند و به رغم این واقعیت که، دعاوی متناقضی نسبت به حق، نجات، درست و نادرست، بایدها و نبایدها و... دارند، همه این اقوال میتواند نسبت به جهان بینیهایی که خاستگان آن اقوال است، صحیح باشند.[۳۰][۳۱]برجستهترین مبلغ کثرت گرایی دینی فیلسوف و متکلم مسیحی معاصر،جان هیک (John Hick) (-۱۹۲۲) است.
تکثرگرایی دینی (پلورالیسم دینی)
تکثرگرایی دینی از مباحث فلسفه دین و به معنی اعتقاد به حقانیت یا نجاتبخشی همه یا مجموعهای از ادیان در عصر واحد می باشد. قرآن حقانیت طولى شرایع انبیاى الهى را مىپذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معنای واقعی کلمه مى داند؛ اما حقانیت عرضى ادیان را نمى پذیرد. آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفى پلورالیسم و تکثّرگرایى دینى، به صراحت با بعضى از اصول و مبانى پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال مى کند.
بنابرین نقطه مقابل تکثرگرایی انحصار گرایی است. به قول آقای جعفر سبحانی شاید بهتر باشد که کلمه انحصار گرایی در برابر تکثر گرایی به کار برده نشود چون بار منفی دارد و به معنی کسی است که همه چیز را برای خود میخواهد و بهتر است به جای ان وحدت گرایی گفته شود.
عامل پیدایش پلورالیسم دینی:
این عامل عمدهترین مساله کلامی موثر در پیدایش پلورالیسم دینی است. بر اساس این آموزه در کلام مسیحی، فقط کسانی رستگار میشوند و از قهر و دوزخ الهی نجات مییابند که به ربوبیت و مرگ فدیهوار حضرت عیسی ایمان آورند. کسانی که به این آموزه اعتقاد ندارند یا غسل تعمید انجام ندادهاند نمیتوانند به بهشت راه یابند. در مقابل این دیدگاه تنگنظرانه «کارل ری نر» کاتولیک (۱۹۰۴-۱۹۸۴) دیدگاه شمولگرایی را مطرح کرد که معتقد بود؛ پیروان درستکار و صالح ادیان دیگر هم رستگار میشوند چرا که آنها نیز در واقع مسیحی هستند. با این حال شمولگرایی نیز مانند انحصارگرایی تنها راه نجات را مسیحیت میدانست.
جان هیک از نظریه تکثرگرایی دینی خود با وصف «انقلاب کپرنیکی در الهیات مسیحی» یاد میکرد.[۱۲] و بر این باور بود که همان گونه که کپرنیک (Copernicus) ستاره شناس و ریاضی دان لهستانی بنای کهن نجوم و هیئت بطلیموس را ویران و «خورشیدْ محوری» را جایگزین «زمینْ محوری» کرد، در انقلاب کپرنیکی دین نیز باید ایمان به خدا و نسبت انسان با پروردگار را در مرکز اعتقادات قرار داد و عقاید خاص ادیان را به منزله کراتی دانست که حول محور آن میگردند.[۱۳][۱۴]
او تکثرگرایی دینی را در قالب تمثیلهایی نیز ترسیم کرد؛ مانند تشبیه تنوع تاریخی فرهنگ های گوناگون به عینکهایی که حقیقت متعالی (واقعیت الهی واحد) از درون آنها متنوع ادراک میشود،[۱۵] تمثیل قدیمی «فیل و مردان کور»[۱۶] و چراغ های متفاوتی که نور واحد دارند.[۱۷][۱۸]
جان هیک متکلم پروتستان به شمولگرایی راضی نشد و آن را نیز تنگنظرانه میدانست، لذا قائل شد که هرکس با هر عقیدهای میتواند به بهشت راه یابد، به این شرط که از راه یکی از ادیان به حق توجه کند و از توجه به خود منصرف شود. این دیدگاه پلورالیسم دینی نام گرفت که برای گشودن درب بهشت بر روی پیروان دیگر ادیان، مرز میان حق و باطل، ثنویت و تثلیث، توحید و شرک را برمیدارد.[۱۹]
هیک و پیروان او … معتقداند که آموزههای همه ادیان توحیدی و غیر توحیدی و اعتقاداتشان درست و حق و مطابق با واقع است و نمیتوان ادعا کرد که دینی در میان ادیان منحرف و باطل است.[۲۰]
ابطالگرائی,شمولگرائی, انحصارگرائی وتکثرگرایی
ابطالگرائی تمام ادیان را باطل میداند و همه آنها را مخلوق ذهن بشر معرفی میکند و هدایت و سعادت را امری موهوم و خیالی میداند. شمولگرائی هم به حقانیت مطلق یک دین و حقانیت نسبی سائر ادیان حکم میکند. انحصارگرائی هم به حقانیت یک دین و بطلان دیگر ادیان قائل است. اما پلورالیسم دینی همه ادیان را صراطهایی مستقیم بسوی یک مقصد معرفی میکند.[۲۱]
دیدگاه پلورالیسم دینی هم در بحث حقانیت و هم دربحث نجات دچار اشکالات متعددی است، که به برخی از آنها اشاره میشود: [۲۳]
۵.۱ - استلزام تناقض
ادیان موجود دارای برخی آموزههایی هستند که با آموزههای موجود در ادیان دیگر در تضاد و تناقض هستند و اعتقاد به حقانیت همه ادیان موجود مستلزم اعتقاد به اجتماع نقیضین یا ضدین خواهد بود که امری محال است. مثلا دین اسلام بر یکتایی خداوند تاکید میکند، در حالی که مسیحیت موجود معتقد به وجود خدای پدر و خدای پسر و خدای روح القدس است و آیین زرتشت هم به دوگانهپرستی گرایش دارد. حال اگر هر سه دین بر حق باشد باید گفت خدا هم یکی است و هم دو تا و هم سه تا و این غیر ممکن است.
۵.۲ - خودستیزی
هر دینی, یا آموزههای مخالف در دین دیگر را نفی میکند و یا کلا دین دیگر را باطل میداند. بنابراین از حقانیت هر دین, بطلان ادیان دیگر لازم میآید، لذا گفته میشود که پلورالیسم دینی خود برانداز است و علیه خود حکم میکند.
۵.۳ - استلزام شکاکیت دینی
پلورالیسم از یک سو به حقانیت همه ادیان حکم میکند و از سوی دیگر ادیان موجود یکدیگر را نفی میکنند. نتیجه این تعارض چیزی جز شکاکیت و سرگردانی در مورد دین حق نیست.
اسلام در بحث حقانیت ادیان معتقد به انحصارگرائی (وحدت گرایی) است و فقط یک دین را حق میداند. از نظر اسلام در هر دوره از تاریخ بشر یک دین و شریعت الهی بعنوان دین حق موجود بوده است، ولی با آمدن دین جدید از سوی خدا آن دینِ قبلی نسخ میشد. از نظر اسلام آن دین حق در عصر کنونی، دین اسلام است. اما اسلام در مساله رستگاری و نجات انحصارگرا نیست و معتقد است که شرط رستگاری انسانها در هر دورهای ایمان به خدا و نبوت و عمل خالصانه بر اساس شریعتِِ حقِ زمان خودشان بوده است و الان که آن دین حق، اسلام است، لذا شرط رستگاری انسانها در عصر حاضر، تصدیق انبیاء گذشته و ایمان به دین اسلام و عمل بر طبق دستورات آن میباشد.
البته کسانی که پیام اسلام به آنها نرسیده باشد و در این مورد تقصیر و کوتاهی از طرف این اشخاص صورت نگرفته باشد و یا اینکه از نظر توان عقلی، رشد کافی برای درک پیام اسلام نداشته باشند، اگر متدین به دین الهی خاصی هستند و طبق دستورات همان دین عمل میکنند، این افراد نیز به رستگاری و نجات دست مییابند. و اگر پیام هیچ دین الهی به آنها نرسیده باشد، در این صورت حساب و تاب اعمال آنها بر اساس احکام عقل آنها خواهد بود، و باید طبق دستورات عقل خود عمل کنند.
یکی دیگر از ایراداتی که شاید به توان به جریان تکثر گرایی گرفت این است که اگر به فرض محدود کنند به ادیان ابراهیمی مگر خود ادیان ابراهیمی فقط یک فرقه هستند, ما در مسیحیت و اسلام ده ها فرقه داریم. مثلا در اسلام احمدیه اسماعیلیه زیدیه بهاییت .... آیا همه اینها هم درستند. کجا میخواهید محدود کنید یا اصلا هیچ محدودیتی نیست و همه درست میگند.
يکي از آياتي که پلوراليستها به آن استناد ميکنند آية 62 سوره بقره است. خداي متعال در اين آيه مي فرمايد:
سوره ۲: البقرة
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾
كساني كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده اند، و يهود و نصاري و صابئان (پيروان يحيي يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آورده اند و عمل صالح انجام داده اند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است، و هيچگونه ترس و غمي براي آنها نيست. (۶۲)
اين آيه تقريبا با همين عبارت در سوره مائده آيه 69 آمده… است .
سوره ۵: المائدة
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۹﴾
كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودى و صابئى و مسيحى اند هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند پس نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين خواهند شد (۶۹)
مطالعه آياتى كه … در سوره مائده آمده است نشان مى دهد كه يهود و نصارى به خود مى باليدند كه دينشان از اديان ديگر بهتر است و بهشت را دربست منحصر به خود مى دانستند.
شايد همين تفاخر ميان جمعى از مسلمانان نيز بود، آيه مورد بحث مى گويد: ايمان ظاهرى مخصوصا بدون انجام عمل صالح چه از مسلمانان باشد و چه از يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر بى ارزش است ، تنها ايمان واقعى و خالص به خدا و دادگاه بزرگ قيامت كه با كار نيك و عمل صالح توام باشد در پيشگاه خدا ارزش دارد، تنها اين برنامه موجب پاداش و جلب آرامش و امنيت مى گردد.
يك سؤ ال مهم
بعضى از بهانه جويان آيه فوق را دستاويزى براى افكار نادرستى از قبيل … اينكه پيروان هر مذهبى بايد به مذهب خود عمل كنند قرار داده اند، آنها مى گويند بنابر اين آيه لازم نيست يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر اسلام را پذيرا شوند، همين قدر كه به خدا و آخرت ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند كافى است .
پاسخ : به خوبى مى دانيم كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، قرآن در آيه 85 سوره آل عمران مى گويد:
وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
و هر كس جز اسلام آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران است. (۸۵)
بعلاوه آيات قرآن پر است از دعوت يهود و نصارى و پيروان ساير اديان به سوى اين آئين جديد. اگر تفسير فوق صحيح باشد با بخش عظيمى از آيات قرآن تضاد صريح دارد، بنابراين بايد به دنبال معنى واقعى آيه رفت .
در اينجا دو تفسير از همه روشنتر و مناسبتر به نظر مى رسد.
1- اگر يهود و نصارى و مانند آنها به محتواى كتب خود عمل كنند مسلما به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ايمان مى آورند چرا كه بشارت ظهور او با ذكر صفات و علائم مختلف در اين كتب آسمانى آمده است.
مثلا قرآن در آيه 68 سوره مائده مى گويد:
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ….
(اى اهل كتاب شما ارزشى نخواهيد داشت مگر آن زمانى كه تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده برپا داريد)
2 - اين آيه ناظر به سؤ الى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده ، آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است ، پس تكليف نياكان و پدران ما چه مى شود؟ آيا آنها به خاطر عدم درك زمان پيامبر اسلام و ايمان نياوردن به او مجازات خواهند شد؟
در اينجا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است ، و جاى هيچگونه نگرانى نيست .
بنابراين يهوديان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسيح ، اهل نجاتند، همانگونه مسيحيان مؤ من قبل از ظهور پيامبر اسلام .
در نقد برداشتي که از اين آيه دارند توجه به نکات زير راهگشاست:
الف: در اين آيه سه ملاک براي بهشتي شدن لازم دانسته شده است که عبارتند از ايمان به خدا، ايمان به آخرت و عمل صالح. بنابراين آن دسته از اديان و آئينهایي که فاقد يکي از مؤلفهها هستند، اهل نجات و رستگاري نيستند. از اين رو استدلال به اين آيه براي بهشتي خواندن همه اديان و فرقهها با هر اعتقاد و عملکردي صحيح نمیباشد.
ب: طبق آيه 62 سوره بقره، ايمان به خدا يکي از ملاکهای نجات و رستگاري است. اما بايد توجه داشت که اين ايمان، لوازم و شرائطي دارد.
به عنوان نمونه، خداي متعال در آيات قرآن، ايمان به کتابهاي آسماني و پيامبران و رسولانش را در راستاي ايمان به خودش ذکر کرده و کساني که از اطاعت و پذيرش پيامبران و کتابهاي آسماني امتناع بورزند را کافر و اهل ضلالت ميداند. آيات زير به خوبي اين معنا را نشان ميدهد:
1. خداي متعال در آيه 47 سوره نور کساني که از ايمان به پيامبر و اطاعت از او سرباز زنند را اصلاً مؤمن نمیداند:
وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿۴۷﴾
«آنها ميگويند: به خدا و پيامبر ايمان آوردهايم و اطاعت کردهايم. ولي بعد از اين (ادعا)، گروهي از آنان رويگردان ميشوند؟ آنها (در حقيقت) مؤمن نيستند.».
2. آيه 62 سوره نور فقط کساني را مؤمن ميداند که همراه خدا به رسول او نيز ايمان داشته باشند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ…
«مؤمنان (واقعي) تنها کساني هستند که به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند….»
3. در آيه 136 سوره نساء کساني که به کتابهاي آسماني و پيامبران الهي ايمان نياورند، گمراه و ضلالتپيشه معرفي شدهاند:
سوره ۴: النساء
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا ﴿۱۳۶﴾
اي كساني كه ايمان آورده ايد، ايمان به خدا و پيامبرش و كتابي كه بر او نازل كرده، و كتب (آسماني) كه قبلا فرستاده است بياوريد. و كسي كه خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش، و روز بازپسين را انكار كند در گمراهي دور و درازي افتاده است. (۱۳۶)
4. در آيه 285 سوره بقره مؤمنان کساني معرفي شدهاند که به کتاب آسماني و پيامبران الهي ايمان داشته و فرقي بين پيامبران نمیگذارند:
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿۲۸۵﴾
پيامبر، به آنچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. و همه مؤ منان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ايمان آورده اند، (و ميگويند:) ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نميگذاريم (و به همه ايمان داريم). و (مؤ منان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داريم)، و بازگشت (ما) به سوي توست.» (۲۸۵)
5. خداي متعال در آيه 137 سوره بقره اعلام ميکند که اگر يهود و نصاري همانگونه که مسلمانان ايمان آوردهاند (ايمان به همه پيامبران و کتب آسماني)، ايمان بياورند هدايت يافتهاند و الا از حق جدا گشتهاند:
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۳۷﴾
اگر آنها نيز به آنچه شما ايمان آورده ايد، ايمان بياورند هدايت يافته اند، و اگر سرپيچي كنند از حق جدا شده اند، و خداوند دفع شر آنها را از شما ميكند و او شنونده و دانا است. (۱۳۷)
آنچه از توجه به اين آيات به دست ميآيد اين است که نظر پلوراليستها که ميگويند ميتوان مسلمان نبود و اعتقادي به پيامبر اسلام و قرآن نداشت، اما بهشتي شد، صحيح نيست؛ زيرا کسي که عليرغم اتمام حجت و آگاهي، دعوت پيامبر اسلام و قرآن را نپذيرد، به تصريح آيات ذکر شده ايمان به خدا که يکي از ملاکهاي ذکر شده در آيه 62 سوره بقره بود ندارد و از اين رو رستگار نيست.
بنابراين معلوم ميشود که آيه 62 سوره بقره در صدد بيان مطلب ديگري است (همانطور که در بالا آمد)
با توضيحات ذکر شده روشن ميشود که آيات ديگري که براي اثبات پلوراليزم به آنها استناد شد، نيز دلالتي بر آن ندارد….
غير مسلمانان معذور
اينکه رستگاري و نجات در گرو مسلمان بودن و پيروي از پيامبر اسلام و تعاليم قرآن است، مربوط به کساني است که نداي اسلام به آنها رسيده و حقانيت آن بر ايشان معلوم گشته باشد. اما افرادي که به هر دليل، حقانيت اسلام بر ايشان روشن نشده و در اين مورد مقصر نباشند و به اصطلاح حجت بر آنها تمام نشده باشد، معذور بوده و عذاب نخواهند شد.
در همين زمينه قرآن کريم بي آنکه همه گمراهان را معذور و رستگار بداند، گروهي از آنان را «مستضعفين»(14) مينامد و بدين وسيله، حساب معاندان حق ستيز را از کساني که حق به آنها نرسيده و حجت بر آنها تمام نشده است، جدا ميکند.(15)
بنابراين نجات و رستگاري انسان، تابع حجتهايي است که خداوند بر انسان تمام کرده و پاسخ انسان به آنهاست. هر کس در حد حجتهاي دروني (عقل، فطرت و...) و بيروني (تعاليم پيامبران و ائمه) که به آنها دسترسي داشته يا ميتوانسته دست يازد، مسئول است و بيشتر از آن مسئوليتي ندارد.(16)
درجمعبندي این مطالب باید گفت:
1. آيات مختلفي در قرآن پلوراليسم ديني را نفي ميکند.
2. ايمان به خدا لوازمي دارد که پذيرش و اطاعت از پيامبران الهي و به تبع پيامبر اسلام، از جمله آنهاست.
3. با توجه به آيات مختلف قرآن و شواهدي که وجود دارد، آيات 62 …و ديگر آيات مشابه، دلالتي بر پلوراليزم ديني نداشته و در صدد بيان مطلب ديگرياند.
4. رستگاري تابع اتمام حجت است، و اگر براي کسي حجت تمام نشد، معذور است.
—------
مقصود آيه اين نيست كه انتخاب هر دينى آزاد و در نتيجه هر كس هر دينى را پذيرفت در قيامت اهل نجات است ؛ زيرا در سراسر قرآن كريم، خداى سبحان صاحبان اديان ديگر را به اسلام دعوت مى كند، و اهل كتابى را كه به حق اهل كتاب نيستند (و گرنه طبق بشارت هاى تورات و انجيل نسبت به رسول گرامى ايمان مى آوردند)، اهل جهنّم مى داند:
سوره ۳: آل عمران
وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است (۸۵)
سوره ۹۸: البينة
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ ﴿۶﴾
كافران از اهل كتاب و مشركان در دوزخند، جاودانه در آن ميمانند، آنها بدترين مخلوقاتند. (۶)
سوره ۹: التوبة
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾
با كساني از اهل كتاب كه ايمان به خدا، و نه به روز جزا دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام ميشمرند، و نه آئين حق را ميپذيرند، پيكار كنيد، تا زماني كه جزيه را به دست خود با خضوع و تسليم بپردازند. (۲۹)
همين آيه با تفاوت اندك در آيه 69 سوره مائده ياد شده و قبل از آن آيه اى قرار دارد كه گذشته از اقامه تورات و انجيل، اقامه چيزى كه از طرف خداوند به سوى اهل كتاب نازل شده را لازم مى داند و معلوم شد كه آن چيز غير از قرآن و احكام اسلامى نيست. پس با اين قرينه و سياق حتماً آيه سوره مائده ناظر به ايمان امع و كامل است، نه ايمان به خصوص كتاب آسمانى خود؛ يعنى بر گروه يهود لازم است گذشته از ايمان به تورات، به انجيل و قرآن مؤ من شوند؛ چنان كه آيه 68 سوره مائده اقامه ما اءنزل إ ليكم من ربكم را بعد از اقامه تورات و انجيل ذكر كرده است ؛ از اين رو مى توان آيه 69 سوره مائده را كه هماهنگ با آيه مورد بحث است، سند خوبى براى ابطال پلوراليزم دينى ياد كرد؛ يعنى آيه مزبور دليل نفى كثرت گرايى دينى است، نه اثبات آن.
سوره ۵: المائدة
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۶۸﴾
اي اهل كتاب! شما هيچ موقعيتي نداريد مگر اينكه تورات و انجيل و آنچه بر شما از طرف پروردگارتان نازل شده است بر پا داريد ولي آنچه بر تو از سوي پروردگارت نازل شده (نه تنها مايه بيداري آنها نميگردد بلكه) بر طغيان و كفر بسياري از آنها ميافزايد بنابر اين از اين قوم كافر (و مخالفت آنها) غمگين مباش. (۶۸)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۹﴾
آنها كه ايمان آورده اند و يهوديان و صابئان و مسيحيان هر گاه ايمان به خداوند يگانه و روز جزا بياورند و عمل صالح انجام دهند نه ترسي بر آنها است و نه غمگين خواهند شد. (۶۹)
سرّ اين كه در آيه، از نبوّت كه جزو اصول دين است سخنى به ميان نيامده، اين است كه عملى صالح است كه مطابق با وحى غيرمنسوخ و هماهنگ با شريعت پيامبر عصر باشد.
—------------------------------------
صراط هاى مستقیم یا کثرت گرایى دینى و یا پلورالیزم دینى، هر سه به یک معنا به کار مى رود.
https://www.youtube.com/watch?v=R_6lVC7zpQ8&ab_channel=AramNobarinia
Time: 2:45
بیتردید مولانا اسلام و شریعت محمدی را آخرین و کاملترین خوان تشریعی الهی میداند که برای همه انسانها پهن شده و تمام آنها را سیراب میکند و مشتمل بر کمالات تمام ادیان پیشین است:
از درمها نام شاهان برکنند
نام احمد تا ابد بر میزنند
نام احمد نام جملهٔ انبیاست
چونک صد آمد نود هم پیش ماست
در پرانتز لازم به ذکر است یکی از ایرادات اصلی به دکتر سروش که در گفتار و نوشتارهای ایشان به وضوح مشاهده میشود این است که در هنگام بیان عقایدشان ایشان بیشتر به ابیات مولوی تمسک می ورزند تا به آیات قرآن.
طبق بیان قرآن پیامبران تصدیق کننده همدیگر بودند. اگر نظر گاه های پیامبران یا به عبارت دیگر زاویه های دید آنها متفات باشد آنگاه چگونه آنها همدیگر را تصدیق میکردند. مثلا در مثال معروف تکثر گراها در مورد فیل قصه مولانا, هر کدام از آنها از فیل برداشتی داشتند حالا چگونه افراد با برداشتهای متفاوت از فیل می توانند همدیگر را تصدیق کنند.
https://tanzil.net/#search/quran/%D9%85%D9%8F%D8%B5%D9%8E%D8%AF%D9%91%D9%90%D9%82%D9%8B%D8%A7%20%D9%84%D9%90%D9%85%D9%8E%D8%A7%20%D8%A8%D9%8E%D9%8A%D9%92%D9%86%D9%8E%20%D9%8A%D9%8E%D8%AF%D9%8E%D9%8A%D9%92%D9%87%D9%90
https://tanzil.net/#search/quran/%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%B1
***********************
جريان كثرت گرایی ديني به اصطلاح پلوراليزم ديني اين بحثش هم در سوره مباركه «انعام» گذشت هم سوره «اعراف» كه ما بيش از يك صراط نداريم البته راههاي فرعي كه از آنها به عنوان شريعت و منهاج ياد ميشود داريم ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً ما براي هر كدام از شما آئين و طريقه روشني قرار داديم﴾[1] هر ديني فروعات خاصّ خودش را دارد نمازش مخصوص, قبلهاش مخصوص, روزهاش مخصوص، اينها فروعات خاصّ هر دين است ولي مجموعاً هر ديني, صراط مستقيم است و صراط مستقيم هم يكي است اينطور نيست كه صراطهاي مستقيم ما داشته باشيم.
برهان مسئله هم اين بود كه در سوره «هود» بيان قرآن اين است كه خدا بر صراط مستقيم است ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[2] تمام كارهاي خدا سبحان بر صراط مستقيم است وقتي كار خدا بر صراط مستقيم بود كار انبيا و ائمه(عليهم السلام) هم بر صراط مستقيم است اينچنين نيست كه ما چندتا صراط مستقيم داشته باشيم يكي صراط مستقيمي باشد كه راه خدا بر آن است يكي هم راههاي مستقيم داشته باشيم كه راه انبيا بر آن است اينكه نيست پس ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾كه شد همه انبيا هم راهيان راه الله هستند, اين يك مطلب. در سوره مباركه «آلعمران» هم گذشت كه تنها دين مرضيّ نزد خدا و مقبول نزد خدا اسلام است ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾[3]لذا دين نه تثنيه دارد نه جمع, صراط هم نه تثنيه دارد نه جمع; صراط يكي است, دين يكي است, اسلام يكي است…..
اين صراط مستقيمي كه ذات اقدس الهي به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود همان ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾است كه واحد است و كثير نيست همان ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ است كه واحد است و كثير نيست….
آنكه در سوره مباركه «نساء» بود اين بود كه ﴿مَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، همنشين كساني خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنها تمام كرده؛ ﴾ اينها چه كسانياند ﴿مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً از پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان، و آنها رفيقهاي خوبي هستند!﴾[6] همه اينها همسفران همين راهاند اينطور نيست كه انبيا داراي صراطهاي گوناگون باشند اگر اينچنين باشد كه كسي همسفر انسان نيست اگر همه انبيا همسفرند, اگر همه اوليا همسفرند, اگر همه شهدا و صدّيقين همسفرند معلوم ميشود راه يكي است. خب اگر صراطها متعدّد باشد هر پيامبري صراط خاصّ خودش را داشته باشد او ديگر همسفر انسان نيست. اينها وجوهي بود كه قبلاً گذشت و جريان پلوراليزم ديني يعني كثرت ديني ابطال شد…
پرسش: سُبُل با صراط چه فرق دارد؟
پاسخ: سُبل چون به غير حق هم اسناد داده شده است ﴿سَبِيلَ الْغَيِّ طريق گمراهي﴾[4] هم داريم سبيل گاهي حق است گاهي باطل ولي صراط فقط حق است سبيل شيطان داريم.
در قرآن واژه صراط هميشه به صورت مفرد و آن هم 45 بار به كار رفته است. كه از اين تعداد 36 مورد با واژه مستقيم، صراط مستقيم (راه راست) به كار رفته است.
نيز در قرآن تمامي موارد (به جز يك يا دو مورد) در جهت مثبت و راه درست بيان شده است. تنها در يك مورد در راه منفي (صراط الحجيم)(1)
سوره ۳۷: الصافات
هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ ﴿۲۱﴾
(آري) اين همان روز جدائي است كه شما آن را تكذيب ميكرديد (جدائي حق از باطل). (۲۱)
احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿۲۲﴾
ستمکاران و هم ردیفان آنان و معبودهایی را که همواره به جای خدا می پرستیدند، گرد آورید. (۲۲)
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِيمِ ﴿۲۳﴾
پس همه را به سوی راه دوزخ راهنمایی کنید. (۲۳)
و در يك مورد به صورت كلّي و راه معمولي اعم از مثبت و منفي (وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ و بر سر هر راه ننشينيد كه (مردم با ايمان را) تهديد كنيد)(2) استعمال شده است.
سبيل: اين واژه در قرآن به صورت مفرد و جمع هر دو آمده و 173 بار به كار رفته كه كاربردش هم راه راست است و هم راه غير راست.