﴿۱۱﴾إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ(بخش دوم)
﴿۱۱﴾ إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ
(۱۱) تو تنها كسي را انذار ميكني كه از اين يادآوري الهي پيروي كند، و از خداوند رحمان در پنهان بترسد، چنين كسي را به آمرزش و پاداش پر ارزش بشارت ده!
و معناى آيه اين است كه: تو تنها كسى را انذار مى كنى، يعنى انذارت تنها در كسى نافع و مؤ ثر است كه تابع قرآن باشد، و چون آيات قرآن تلاوت مى شود، دلش متمايل بدان مى شود، و از رحمان خشيتى دارد آميخته با رجاء، پس تو او را به آمرزشى عظيم، و اجرى كريم بشارت ده كه با هيچ مقياسى اندازه گيرى نمى شود.
در اين آيه شريفه (خشيت) متعلق شده است بر اسم رحمان كه خود دلالت بر صفت رحمت خدا مى كند، و اميد اميدواران را تحريك و جلب مى نمايد، (با اينكه مقام خشيت اقتضا داشت يكى از صفات قهريه خدا را بكار ببرد)،. و اين به خاطر آن است كه اشاره كند به اينكه خشيت مؤمنين ترسى است آميخته با رجاء و اين همان حالتى است كه: عبد را در مقام عبوديت نگه مى دارد، در نتيجه نه از عذاب معبودش ايمن مى شود و نه از رحمت خدا نوميد.
فرمود تو را فرستاديم براي انذارهمه, اينها گوش نميدهند, انذار تو در مردان الهي اثر ميكند نظير همان آيه سوره مباركه «بقره» كه فرمود: ﴿هُديً لِلْمُتَّقِينَ﴾[24] اينجا هم فرمود: ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ﴾ يعني «إنّما ينفع إنذارك من اتّبع الذّكر» وگرنه ما تو را فرستاديم ﴿لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ﴾ بعد هم گفتيم ﴿وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً و دشمنان سرسخت را انذار كني﴾[25] لُد جمع ألدّ است اين ﴿أَلَدُّ الْخِصَامِ سرسختترين دشمنان﴾[26] را بايد انذار بكني, بدترين و شقيترين افراد را بايد انذار بكني. (یا خدا حضرت موسی را به سمت فرعون نیز فرستاد: اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۴۳﴾به سوي فرعون برويد كه طغيان كرده است. (۴۳) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿۴۴﴾اما به نرمي با او سخن بگوئيد شايد متذكر شود يا از (خدا) بترسد. (۴۴))
اما آنها گوش نميدهند انذار تو در كساني اثر ميگذارد كه اهل راهاند. مثل اينكه قرآن ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[27] است اما كساني از آن بهره ميبرند كه به عنوان ﴿هُديً لِلْمُتَّقِينَ﴾ جزء پرهيزكاراناند اينجا هم فرمود: ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ﴾يعني «إنّما ينفع انذارك» ﴿مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ﴾ نگويد معرفتشناسي من فقط حس و تجربه حسّي است. ايمان به غيب هم داشته باشد, هم معرفتشناسي تجربي, هم معرفتشناسي تجريدي آنجا كه سخن از چشم و گوش نيست فقط برهان عقل است آن را هم بايد باور كند. اينجا هم انذار اثر دارد هم تبشير لذا جمع فرمود بين انذار و تبشير.
اينجا فرمود انذار تو درباره كساني اثر ميگذارد كه دين را پذيرفته باشند. اين از سنخ تحصيل حاصل و مانند آن نيست (یا در مورد قرآن که میگوید هدی للمتقین هدایتگر متقین است , اینها که خود متقی هستند دیگر چه هدایتی نیاز هست) كسي كه فطرت سالم دارد و اهل تحاشي (حاشا گفتن و ابا و امتناع و انکار و عدم قبول) و استكبار نيست اين شخص حقپذير است. دعوت انبياي الهي در او اثر چند ميگذارد: يكي حفظ موجود, ديگري طلب مفقود; يعني آنچه دارد حفظ ميكند و آنچه ندارد به سراغ آن ميرود و تحصيل ميكند.
لذا نه حفظ موجود, تحصيلِ حاصل است; چون تحصيل موجود نيست حفظ موجود است ابقاي موجود است ابقا غير از اصل حدوث است و در جاي خود هم ساكن نيست; بلكه متحرّك و پوياست كه ﴿إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد﴾[3] پس حفظ موجود غير از تحصيل حاصل است, طلب مفقود غير از تحصيل حاصل است اين دو اثر براي مردان الهي هست.
اما كساني كه بالصراحه ميگويند: ﴿سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ﴾[4] ذات اقدس الهي هم به انبياي خود ميفرمايد حرف آنها اين است; لذا ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾[5] اين معنايش اعراض نيست تسلّي خاطر آن پيامبر است كه نگران نباش (لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۳﴾ گوئي ميخواهي جان خود را از شدت اندوه از دست دهي بخاطر اينكه آنها ايمان نميآورند. (۳) سوره ۲۶: الشعراء) حرف وحي را گروه خاصي ميپذيرند كساني كه ﴿فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[6] هستند اين را نميپذيرند تو نگران نباش؛ اما تا آخرين لحظه هم من آيه نازل ميكنم هم تو اينها را دعوت كن. اگر گفته شد ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ﴾[7] يا گفته شد ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ﴾ معنايش اين نيست كه آنها را رها كن معنايش اين است كه ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً﴾[8] هجر جميل يعني استدلال بكن, تبليغ بكن, دعوت بكن ولي وقتي كه نپذيرفتند نگران نباش.
هَجر جمیل این است که با مردم بودن، اشکالات اینها را حل کردن، در رذایل از اینها فاصله گرفتن، در فواضل و فضایل با اینها بودن.
پس تا آخرين لحظه، آيات الهي براي همه ميآيد, تا آخرين لحظه، انبيا موظفاند ابلاغ كنند, تا آخرين لحظه آنها هم مكلّفاند ولي بعضيها قبول, بعضيها نكول; معنايش اين نيست كه آنها را رها كن.
فرمود در بين انبيا از آدم تا وجود مبارك عيسي قصص همه را كه نقل ميكند فرمود اينها قصص انبيايي است كه تو بايد راه اينها را بروي، در بين اينها فقط يك نفر مثل يونس بود مبادا مثل يونس انجام بدهي ﴿وَلاَ تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾,[9]﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَي﴾,[10]﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ﴾,[11]﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ﴾[12] يا مثل مريم باش و پسر مريم يا مثل يحيي و موسي و ابراهيم باش؛ اما مبادا مثل يونس باشي ﴿وَلاَ تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ قهر كردن, فاصله گرفتن, جدا شدن از جامعه اين روا نيست اگر نپذيرفتند, نپذيرفتند تو نگران نباش. هَجْر جميل معنايش همين است اگر قهر بكني مثل يونس ميشوي.
فرمود: ﴿فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ﴾ كه خود اين اجر, كريم است…. در سوره مباركه «انبياء» ملاحظه فرموديد كه يكي از برجستهترين اوصاف فرشتهها همان وصف كرامت است كه فرمود: ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ ٭ لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ بندگانى گرامى اند, كه هرگز در سخن بر او پيشي نميگيرند، و به فرمان او عمل ميكنند.﴾[29]اين را هم ملاحظه فرموديد كه در زيارت «جامعه» يكي از برجستهترين اوصاف اهل بيت(عليهم السلام) همين مضمون سوره مباركه «انبياء» است كه اهل بيت(عليهم السلام) «عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»[30] اين مضمون زيارت «جامعه كبيره» است.فرشتگاني كه حاملان عرشاند ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[31] اينها بارّند, كريماند اوصاف كرامت براي فرشتهها هست براي مردان الهي هم هست.