(54) فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

(۵۴) امروز به هيچكس ستم نميشود و جز آنچه را عمل ميكرديد جزا داده نميشويد.

در اينجا بحث پيرامون چگونگى حساب در محشر را سربسته گذارده و از آن ميگذرد، و به تشريح سرانجام كار مؤمنان صالح و كافران طالح پرداخته ، چنين مى گويد: امروز به هيچ كس ستم نميشود) (فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً).

نه از پاداش كسى كاسته ميشود، و نه كيفر كسى افزون ميگردد، و حتى به قدر يك سر سوزن كم و زياد و بيدادگرى و ظلم و ستم وجود ندارد.

سپس به بيانى ميپردازد كه در حقيقت دليل روشن و زنده اى براى عدم وجود ظلم در آن دادگاه بزرگ است ميفرمايد: (شما جز آنچه را عمل ميكرديد جزا داده نميشويد (وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

ظاهر اين تعبير بدون آنكه چيزى در تقدير گرفته شود اين است كه جزاى همه شما همان اعمال خودتان است ، چه عدالتى از اين بهتر و برتر؟!

به عبارت ديگر: اعمالى كه از نيك و بد در اين عالم انجام ميدهيد در آنجا همراه شما خواهد بود، همان اعمال تجسم مييابد، و در تمام مواقف محشر و بعد از پايان حساب، همدم و همنشين شماست، آيا محصول اعمال كسى را به او تحويل دادن بر خلاف عدالت است؟ و آيا نفس اعمال را تجسم بخشيدن و قرين او ساختن ظلم است؟

و از اينجا روشن ميشود كه اساسا ظلم در آن صحنه مفهوم ندارد و اگر در اينجا در ميان انسانها گاهى عدالت است و گاهى ظلم به خاطر آنست كه توانائى اين را ندارند كه اعمال هر كس را به خود او تحويل دهند.

جمعى از مفسران چنين تصور كرده اند كه جمله اخير مخصوص بدكاران و كفار است كه به قدر اعمالشان كيفر مى بينند، و شامل مؤ منان نميشود، چرا كه خداوند بيش از اعمالشان به آنها پاداش ميدهد.

ولى با توجه به يك نكته اين اشتباه بر طرف ميگردد، و آن اينكه : در اينجا سخن از عدالت در پاداش و كيفر است و گرفتن جزاى استحقاقى، اين منافات ندارد كه خداوند براى مؤ منان از فضل و رحمتش هزاران هزار بيفزايد كه آن مساله (تفضل) است و اين مساله (استحقاق).

درباره پرهيزکاران سخن از استحقاق نيست، زيرا انسان اعمالي كه انجام داد موظف است كه حسنات خود را با سيّئات بسنجد، اگر حسنات او بيش از سيّئات بود، حسنات خود را با نعمت‌هاي الهي بسنجد؛ وقتي حسنات را با نعمت‌هاي الهي سنجيد خودِ توفيق انجام حسنه هم نعمتي از نعمت‌هاي الهي است، آن‌گاه معلوم مي‌شود كه انسان هيچ طلبي ندارد؛ لكن ذات اقدس الهي وعدّه داد كه پرهيزكاران را به فيض برساند؛ اين وعدّه الهي, زمينه سؤال را فراهم مي‌كند كه اگر ـ معاذ الله ـ كمتر از آن مقداري كه خدا وعدّه داد تخلّف كند اين با حكمت الهي سازگار نيست، بنابراين كسي استحقاق چيزي را در برابر خدا ندارد؛ ولي چون خود خدا وعدّه داده است و هرگز خُلف وعدّه نمي‌كند، اين زمينه توقع را فراهم كرده است

يعنى در آن روز در بينشان به عدل قضاوت مى شود. و به حق حكم مى شود و در نتيجه هيچ كس به هيچ وجه ستم نمى شود.

جمله (و لا تجزون الا ما كنتم تعملون) عطف تفسيرى است براى جمله (فاليوم لا تظلم نفس شيئا) و در حقيقت بيانى برهانى براى نبودن ظلم در آن روز است ؛ چون دلالت مى كند بر اينكه جزاى اعمال هر صاحب عملى در آن روز خود اعمال اوست، ديگر با چنين جزايى ظلم تصور ندارد، براى اينكه ظلم عبارت است از بيجا مصرف كردن چيزى، ولى عمل كسى را جزاى عملش قرار دادن، بى جا مصرف كردن جزا نيست، و بهتر از آن تصور ندارد، چه جزايى عادلانه تر از اينكه عين عمل كسى را مزد عملش قرار دهند؟

… مخاطب به جمله (وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) همه مردمند، چه اهل سعادت و چه اهل شقاوت، هركس هر چه كرده چه خوب و چه بد، عين آن را جزاى عملش قرار مى دهد.

و اينكه بعضى در اين خصوص اشكال كرده اند كه: (انحصار (الا) با عموميت (سعدا) و (اشقيا) نمى سازد، علاوه بر اين خود خداى تعالى فرموده: اجر مومنان را به طور كامل مى دهد، و بيشتر هم مى دهد، و به فضل خود آن را دو چندان و بلكه چند برابر مى كند) اشكالشان وارد نيست ؛ براى اينكه: انحصارى كه در مورد آيه مورد بحث هست، ناظر به جزاى اعمال و پاداش و كيفر آن است و آن ادله و آياتى كه دلالت دارد بر اجر چند برابر از قبيل آيه (لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ هر چه بخواهند در آنجا براي آنها هست و نزد ما نعمتهاي اضافي ديگري است) مسأله اى است ماوراى جزا و اجر، و خارج از طور عمل است، ما هم نخواستيم بگوييم خداوند به اهل سعادت بيش از اعمالشان چيزى نمى دهد، بلكه خواستيم بگوييم اجر, همان عمل است و بس، و اما اينكه ممكن است خداوند به فضل خود مثوباتى (جزای نیکی) به اشخاصى بدهد، از محل بحث بيرون است.

حالا آمديم در محكمه, با نفخه دوم محكمه قيامت منعقد شد. در محكمه، عدل محض است, چرا؟ براي اينكه همه عمل خودشان را مي‌بينند و جا براي شكايت نيست, اگر هم يك وقت كمبود داشته باشند اعضا و جوارح هم شهادت مي‌دهند, بنابراين عدلِ محض است، چون عدلِ محض است فرمود: ﴿فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً﴾ اين تنها نكره در سياق نفي نيست كه مفيد عموم است، آن‌جا به صورت نفي جنس فرمود: ﴿…لاَ ظُلْمَ الْيَوْمَ… هيچ ظلمي امروز وجود ندارد ﴿۱۷﴾ سوره ۴۰: غافر[46] که توسط «اليوم» جنسِ ظلم نفي شده است و اين «لا», «لا»ي نفي جنس است؛ يعني عدلِ محض است، چون هر كسي عمل خودش را مي‌بيند، اگر متنِ عمل را مي‌بيند جا براي گِله و شكايت نيست.

https://www.aparat.com/v/m4880a4

﴿فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً﴾، چرا؟ براي اينكه ﴿وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾نه «بما كنتم», ﴿مَا كُنتُمْ﴾عينِ عمل, كيفر تلخ انسان است، همين‌طور است. اينكه بعضي از بزرگان مي‌گفتند ما مي‌بينيم كه از دهن فلان‌كس آتش درمي‌آيد، حرف‌هاي تفرقه‌افكن, تهمت زدن‌ها, حرف‌های خلاف و دروغ که واقعاً آتش است. در سوره مباركه «جن» فرمود: ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً و اما ظالمان آتشگيره دوزخند!﴾؛[47]يعني هيزم جهنم را ديگر ما از جنگل نمي‌آوريم؛ همين شخصِ ظالم خودش گُر مي‌گيرد، اين هيزم ماست. آن وقت چه چيزي باعث گُر گرفتن اوست؟ همان ظلم او.

https://www.youtube.com/watch?v=DNAkmcnIs_4&ab_channel=louhedel%28%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%84%D9%88%D8%AD%D8%AF%D9%84%29

(54) فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

(۵۴) امروز به هيچكس ستم نميشود و جز آنچه را عمل ميكرديد جزا داده نميشويد.

اگر يك وقت بزرگي گفت من مي‌ديدم كه فلان‌كس كه حرف مي‌زند از دهنش آتش بيرون مي‌آيد، ما نبايد اينها را نفي كنيم، چون خودِ عمل گاهي به اين صورت درمي‌آيد. فرمود: ﴿لاَ ظُلْمَ الْيَوْمَ﴾ در آن‌جا به نحو نفي جنس, اين‌جا به نحو ﴿لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً﴾كه نكره در سياق نفي است. برهان مسئله هم اين است كه ﴿وَ لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ نه «بما كنتم تعملون»، اگر ﴿مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾[48] متن عمل را مي‌بيند; منتها مي‌فهمد آن همين عمل است که به اين صورت درآمده و باطن همان عمل است كه به اين صورت ظاهر شده است، ديگر جا براي شكايت و گِله نيست.

بعضی مترجمین به اشتباه نوشته اند که کیفر آن را میبیند بلکه به این معنی است که خود آن را میبیند

http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=99&ayat=8&user=far&lang=far

بعد مي‌فرمايد امروز اصلاً ظلمي نيست؛ در دنيا بعضي ظالم بودند، بعضي مظلوم و بعضي موظّف بودند در برابر ظلم ظالمان قيام كنند و مانند آن. اما ﴿فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً﴾ هيچ‌كسي مظلوم واقع نخواهد شد؛ اين هيچ‌كسي مظلوم واقع نخواهد شد، چهار مطلب را به همراه دارد كه دو مطلب را نفي مي‌كند و كاري هم به دو مطلب ديگر ندارد. آن چهار مطلب اين است: كسي كه محسِن است و مطيع است و اهل ثواب است هرگز از ثوابِ او كم نمي‌آيد، اما نسبت به افزايش ثواب او حرفي ندارد. كسي كه عاصي است و كافر است و منافق است و معصيت‌كار است و مانند آن، بيش از مقدار جُرم خود كيفر نمي‌بيند، اما شايد كمتر ببيند يا بعضي‌ها مورد عفو قرار بگيرند. پس طرف ايمان, يك قسمت آن منفي و يك قسمت آن آزاد است؛ طرف كفر و عصيان يك قسمت آن منفي و طرف ديگر آن آزاد است.؛ نسبت به مؤمن كه فرمود كم نمي‌گذاريم فرمود: ﴿لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ﴾ … يعني كمتر از استحقاق او به او پاداش نمي‌دهيم، اما بيشتر مي‌دهيم ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها﴾,[16] ﴿عَشْرُ أَمْثالِها﴾[17] و مانند آن. پس نسبت به مازاد نفي نمي‌كند، بلکه نسبت به مادون منفي است; يعني نقص ثواب پرهيزكاران منتفي است. نسبت به تبهكاران، ما فوق منفي است نه مادون، اينكه فرمود: ﴿لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾؛ يعني بيش از اندازه، عِقاب نمي شوند، اما ممكن است كمتر از آن عقاب شوند، عفو شوند و مانند آن…

… فرمود اينها وارد اين صحنه مي‌شوند … حالا كه مي‌خواهند وارد شوند مي‌بينند با غل و زنجير همراه هستند و اين غل و زنجير هم همان اعمال آنهاست. آن روايت نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) كه در دعاي «ختم القرآ‌ن» بود كه از صحيفه سجاديه خوانديم، حضرت فرمود: «وَ صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلَائِدَ فِي الْأَعْنَاقِ»[38] درست است كه غل و زنجيري در قيامت هست ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ بگيريد او را و در غل كشيد, آنگاه ميان آتشش اندازيد﴾ ،[39] اما اين غل و زنجير را از آهن درست مي‌كنند يا طبق بيان نوراني امام سجاد از همين اعمال درست مي‌كنند؟

فراز 13 از دعای 42

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَى أَنْفُسِنَا كَرْبَ السِّيَاقِ ، وَ جَهْدَ الْأَنِينِ ، وَ تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ التَّرَاقِيَ ، وَ قِيلَ مَنْ رَاقٍ وَ تَجَلَّى مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُيُوبِ ، وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَايَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ ، وَ دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ كَأْساً مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ ، وَ دَنَا مِنَّا إِلَى الآْخِرَةِ رَحِيلٌ وَ انْطِلَاقٌ ، وَ صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلَائِدَ فِي الْأَعْنَاقِ ، وَ كَانَتِ الْقُبُورُ هِيَ الْمَأْوَي إِلَي مِيقَاتِ يَوْمِ التَّلَاقِ

(13) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و هنگام مرگ، به سبب قرآن، سختی جان دادن، دشواری ناله کردن و به شماره افتادن نفس را، آن هم وقتی که جان‌ها به گلو رسند و گفته شود: چه کسی درمان‌کننده است؟! بر ما آسان فرما. آری؛ آسان فرما، به خصوص هنگامی‌که فرشتۀ مرگ، برای گرفتن جان، از پرده‌های غیب آشکار شود و تیرهای وحشتناک فراق را از کمان اجل به سوی روح پرتاب کند و از زهر کشندۀ مرگ، شربتی مسموم برای جان آماده نماید؛ و کوچ کردن و حرکت ما از دنیا به آخرت نزدیک شود و عمل‌ها و کردارها، گردن بندهایی بر گردن گردد؛ و قبرها تا روز دیدار و ملاقات، آرامگاه باشد.

هزارها سرّ در جريان قيامت است كه براي ما روشن نيست اما اين مقدارش روشن است كه عمل، غُل گردن است آن آيه‌اي كه در مسئله بخل فرمود كساني كه بخل مي‌ورزند ﴿سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ آنجا هم همين بحث گذشت اين بُخل، طوق لعنت مي‌شود.

سوره ۳: آل عمران

وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۱۸۰﴾

آنها كه بخل مي ‏ورزند، و آنچه را خدا از فضل خويش به آنان داده، انفاق نمي‏كنند، گمان نكنند اين كار به سود آنها است؛ بلكه براي آنها شر است؛ به زودى آنچه كه به آن بخل ورزيده‏ اند روز قيامت طوق گردنشان مى ‏شود. و ميراث آسمانها و زمين، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام مي‏دهيد، آگاه است. (۱۸۰)

درست است كه هيزمي در جهنم هست، اما اين هيزم را از جنگل مي‌آورند يا طبق آيه سوره «جن» خود ظالم, گُر مي‌گيرد و هيزم جهنم است؟ ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً و اما ظالمان آتشگيره دوزخند!﴾؛[40] آن بيان نوراني امام سجاد دارد که اعمال, غل و زنجير مي‌شود، اين بيان قرآ‌ني دارد خود ظالم گُر مي‌گيرد و هيزم جهنم است. مستحضريد اگر بخواهند كوره‌اي را مشتعل كنند آن موادّ اوليه را مي‌آورند؛ مثلاً هيزم را بعد آتش‌زنه يا آتش‌گيره را كنار آن قرار مي‌دهند كه اين هيزم‌ها مشتعل شود، از آن آتش‌زنه يا آتش‌گيره به عنوان ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ ياد مي‌شود «وقود، ما توقد به النار». «وقود» را هم قرآن كريم دارد که همين انسان‌ها هستند، منتها ائمه كفر؛ ائمه كفر را مي‌فرمايد «وقود» هستند ﴿هُمْ وَقُودُ النَّارِ ٭ كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ﴾؛[41] آن‌كه امروز كار استكبار و صهيونيسم را كرد فردا جزء ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ است، امروز يك عدّه را سوزانده فردا خودش ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ مي‌شود كه ﴿يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ فرعون پیروان خود را در قیامت پیشوایی کند و آنها را (با خود) به آتش دوزخ در افکند، که بسیار بد ورودگاه و منزلگاهی است[42] آن‌جا هم كه رفتند ديگران را اينها مشتعل مي‌كنند.

ذات اقدس اله گذشته از آن جنّت غیر منقول و گذشته از آن جهنّم غیر منقول؛ یک جهنّم منقولی هم دارد، یک بهشت منقولی هم دارد. آن بهشت و جهنّم غیر منقول که همه ما می دانیم؛ جایی است به نام جهنّم، جایی است به نام بهشت؛ وضعش مشخص است. امّا آن " جهنّم منقول " کیست؟ در سوره مبارکه فجر دارد: روزی می شود که جهنّم را می آورند؛ (وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ …)، روزی می شود که جهنّم را می آورند، خب جهنّم کیست؟ کجاست؟

در طلیعه سوره مبارکه نساء فرمود: (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا)*. آنهایی که مال یتیم را می خورند، مال حرام را می خورند؛ در درون شکمشان آتش می خورند؛ این شخص یک " جهنّم متحرّک " است. این جهنّم منقول را به طرف آن جهنّم غیر منقول می برند، یا جهنّم متحرّک را به طرف جهنّم ثابت می برند. اگر باطن حرام خوردن آتش است؛ پس کسی که در حرام زندگی می کند، در جهنّم زندگی می کند؛ این درباره درکات و درباره جهنّم. در بخش پایانی سوره مبارکه (اذا وقع) هم درباره بهشت فرمود: (فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ. فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ *. اگر کسی جزء مقرّبین بود؛ خود روح است، خود ریحان است؛ نه (له روح و له ریحان)! آن روح و ریحان که " بهشت غیر منقول " است و سر جایش محفوظ! این " بهشت منقول " را به آن بهشت غیر منقول می برند؛ انسان در درون خود یک بهشتی می شود!

(بهشت غیر منقول) را همه ما می دانیم، امّا (بهشت منقول) آن است که خودمان بهشت بشویم! فرمود: (فامّا ان کان من المقرّبین ‌. فروح و ریحان)؛ نه ' له روح '، خودش روح است؛ نه ' له ریحان '، خودش ریحان است. خُب چرا همه اش به بیرون فکر بکنیم؟!

آیات تجسم اعمال

آل عمران: 30؛

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۳۰﴾

روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده حاضر شده مى يابد و آرزو مى ‏كند كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‏ اى دور بود و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و خدا به بندگان مهربان است.

زلزال: 7؛

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ﴿۷﴾

پس هر كه هم وزن ذره‏ اى نيكى كند آن را خواهد ديد (۷)

وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴿۸﴾

و هر كه هم وزن ذره‏ اى بدى كند آن را خواهد ديد (۸)

نبأ: 40

إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا ﴿۴۰﴾

و ما شما را از عذاب نزديكي بيم مي‏دهيم، اين عذاب در روزي خواهد بود كه انسان آنچه را از قبل با دستهاي خود فرستاده مي‏بيند، و كافر مي‏گويد: «اي كاش خاك بودم!»

و یا دلالت بر مجازات به وسیله اعمال:

تحریم: 7؛

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۷﴾

اي كساني كه كافر شده‏ ايد، امروز عذرخواهي نكنيد، چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مي‏شويد!

یس: 54 ؛

فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۵۴﴾

امروز بر كسى هيچ ستم نمى ‏رود جز در برابر آنچه كرده‏ ايد پاداشى نخواهيد يافت (۵۴)

نساء: 10

إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا ﴿۱۰﴾

كساني كه اموال يتيمان را از روي ظلم و ستم مي‏خورند، تنها آتش مي‏خورند و به زودي در شعله‏ هاي آتش (دوزخ) مي‏سوزند