ذات خدا ذاتی است نامتناهی از هر جهت و دارای تمام کمالات. و وجود او از هر جهت که فرض کنیم نامحدود است، جایی نیست که نباشد، زمانی نیست که وجود نداشته باشد، کمالی نیست که دارا نباشد[2] لذا ذات خدا هیچ حد و مرزی ندارد. خدا در همه جا وجود داشته و محدود به حد و مرز خاصی نیست و از جمله، فوق زمان و مکان است، اما معنای بی نهایت بودن خدا این نیست که خدا همۀ مکان ها را اشغال کرده باشد بلکه اساسا هیچ مکانی را اشغال نکرده است زیرا این جسم (موجود دارای ابعاد سه گانه طول، عرض، ارتفاع) است که مکان اشغال می کند و خداوند جسم نیست تا مکانی را اشغال نماید. استاد مکارم شیرازی می فرماید: اما این که خدا جسم نیست به خاطر این است که هر جسمی محدود است، محدود از نظر زمان، مکان، کیفیات و خواص و آثار و هر جسمی ابعاد معینی دارد در حالی که ذات خداوند وجودی است از هر نظر بی پایان و نامحدود و بدیهی است چنین وجودی را نمی توان در ابعاد جسم و در زندان زمان و مکان محصور کرد.[5] اما در اينكه چرا خداوند نامحدود و نامتناهي است بايد گفت: اولا؛ از آنجايي كه واجب الوجود ( واجب‌الوجود به موجودی گفته می‌شود که وجودش ضروری است و عدم برای او محال است. یعنی نمی‌توان تصور کرد که چنین موجودی وجود نداشته باشد. ممکن‌الوجود به موجودی گفته می‌شود که وجود و عدمش به یک اندازه ممکن است؛ یعنی برای تحقق آن نیاز به علت خارجی دارد که او را از حالت امکان به وجود برساند.) بايد كمال مطلق باشد، يعني واجد همۀ كمالات باشد، لازمۀ آن عدم محدوديت است زيرا اگر واجب الوجود محدود باشد لازمه اش ترکیب از وجود و عدم است و در جاي خود ثابت شده كه تركيب نشان از نيازمندي و احتياج است و لازمۀ احتياج نيز امكان است؛ و حال آنكه چنين مطلبي در ذاتي كه ما براي خدا ثابت كرديم (كه او واجب الوجود است) راه ندارد و در واقع خلاف فرض است.[6] ثانیاً؛ در جاي خود ثابت شده است كه حق تعالي، وجود محض و واقعيت محض است، و محدودیت یعنی ترکیب از وجود و عدم؛ بنابراین وجود محض با محدودیت نمی سازد و مطلق كمال نمي تواند داراي محدوديت باشد.

چرا علت همه چیز (خدا) باید بی نقص باشد و چه اشکالی ایجاد می شود اگر دارای نقص باشد و همچنین علت تمامی موجودات باشد؟

1- كمال وجودي از كجا آمده و‌آفريده كيست؟ آيا مگر آفريدگار ديگري هم غير خدا هست؟ در حالي كه خداوند آفريننده تمام عالم هستي است.

2- خداوند مركب از وجود چيزي و عدم چيزي خواهد شد. در حالي كه خداوند وجودي بسيط و غير مركب است. مركب به اجزاي خود نياز دارد و خداوند بي نياز است.

3- خداوند با نداشتن كمال مفروض به آن نياز خواهد داشت، پس نقص نشانه نياز است . نياز صفت موجودات ممكن الوجود است و خداوند بي نياز مطلق است.

4- نقص نشان محدوديت است. چون وقتي چيزي را ندارد ، يعني محدود به آن چيز است. اين مقدار را دارد ، آن مقدار را ندارد ، يعني محدود شده است. اما خداوند موجود بي نهايت و نامحدود است. هيچ چيز نمي تواند وجودش را محدود نمايد.