﴿۱۵۷﴾ فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ 

سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده او را از پاي درآوردند، سپس ‍ از كرده خود پشيمان شدند. 

كشتن ناقه را به همه قوم نسبت داده، با اينكه مباشر در آن بيش از يك نفر نبود و اين بدان جهت است كه بقيه قوم نيز مقصر بودند، چون به عمل آن يك نفر رضايت داشتند. و امير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه فرموده : اى مردم دو چيز همه مردم را در يك عمل خير و يك عمل زشت جمع مى كند، به طورى كه يك عمل، عمل همه محسوب مى شود، اول رضايت، و دوم نارضايى، همچنان كه ناقه صالح را بيش از يك نفر پى نكرد، ولى خداى تعالى عذاب را بر همه قوم نازل كرد، چون همه به عمل آن يك نفر راضى بودند.

و اينكه فرمود: (فاصبحوا نادمين ) شايد ندامتشان هنگامى بوده كه آثار عذاب را مشاهده كردند و گر نه بعد از كشتن ناقه تازه از در تعجيز و استهزاء به صالح مى گفتند: (يا صالح ائتنا بما تعدنا ان كنت من المرسلين ).

 اين عَقْر را در همان بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج‌البلاغه فرمود: «إِنَّما يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ»[26] براي اينكه اگر يك نفر عَقر كرده است عدّه‌اي تصميم گرفتند تصويب كردند كسي اجرا كرده است. در سورهٴ مباركهٴ «شمس» دارد كه آن كسي كه عَقر كرده است يك نفر بود؛

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿۱۱﴾قوم ثمود بر اثر طغيان (پيامبرشان را) تكذيب كردند. (۱۱)

 إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿۱۲﴾آنگاه كه شقي ترين آنها بپاخاست. (۱۲)

 فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿۱۳﴾و فرستاده الهي (صالح) به آنها گفت ناقه خدا را با آبشخورش ‍ واگذاريد (و مزاحم آن نشويد). (۱۳)

 فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿۱۴﴾ولي آنها او را تكذيب نمودند و ناقه را پي كردند و به هلاكت رساندند، لذا پروردگارشان آنها را به خاطر گناهي كه مرتكب شده بودند در هم كوبيد و سرزمينشان را صاف و مسطح نمود! (۱۴)

 وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿۱۵﴾و او هرگز از فرجام اين كار بيم ندارد (۱۵)

 آيه يازده به بعد سورهٴ «شمس» اين است ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ٭ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ٭ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ﴾ كه منصوب به تحذير است يعني «بَعِّدوا أنفسكم ناقة الله» از اين فاصله بگيريد ﴿وَسُقْيَاهَا ٭ فَكَذَّبُوهُ﴾ كه جمع است ﴿فَعَقَرُوهَا﴾ كه جمع است با اينكه ﴿إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا﴾ يك نفر است ﴿فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ٭ وَلاَ يَخَافُ عُقْبَاهَا﴾ آنجا ﴿إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا﴾ يك نفر, در آيات ديگر هم دارد كه ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَي فَعَقَرَ﴾ يعني مسئول اجرا يك نفر بود كه عقر كرده است اما چون ديگران تصويب كردند مشورت كردند رأي دادند و امضا كردند قرآن كريم اين فعل را به همه آ‌نها اسناد داده است.

 آيه 29 سورهٴ «قمر» اين است كه ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَي فَعَقَرَ﴾ يعني قوم ثمود آن مسئول اجرا را فراخواندند و به او ابلاغ كردند و او هم اين ناقه را پِي كرده ﴿فَتَعَاطَي فَعَقَرَ

إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ﴿۲۷﴾ما براى آزمايش آنان [آن] ماده‏ شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم]مراقب آنان باش و شكيبايى كن (۲۷)

وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ ﴿۲۸﴾و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده‏ است هر كدام را آب به نوبت‏ خواهد بود (۲۸)

فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ ﴿۲۹﴾پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد (۲۹)

 فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۳۰﴾پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من] (۳۰)

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿۳۱﴾ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياه خشكيده [كومه ‏ها] ريزريز شدند (۳۱)

در اين بخش، ذات اقدس الهي فرمود: ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ﴾ اين نَدَم به معني توبه نيست درست است كه «كفي بالندم توبة»[27] اما ندامت يك وقت است كه انسان پشيمان مي‌شود كه چرا اين كار را كرده يك وقت نادم است كه الآن عذاب مي‌آيد ما چه كنيم اين ندم و ندامت براي خوف از عذاب است نه براي زشتيِ كارهاي قبل. در سورهٴ مباركهٴ «نساء» قبلاً گذشت كه توبه محدوده‌اي دارد؛ آيه هفده سورهٴ «نساء» اين بود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ﴾ آيه هجده دارد كه ﴿وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ﴾ حالا خطر رسيده بگويد من توبه كردم بنابراين اين نَدَم يا توبه نيست يا اگر توبه بود توبه ديرهنگام است اين ﴿فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ﴾ أحدالوجهين است يا پشيمان‌‌اند براي اينكه الآن خطر دارد مي‌آيد يا نه, پشيماني‌شان ديرهنگام است لذا اثر نكرده.

گاهي ممكن است اين سؤال مطرح بشود كه چگونه ناقه‌اي كه معجزه است به وسيله افراد عادي كشته مي‌شود. معجزه آن است كه مانند ندارد كسي نمي‌تواند مانند آن بياورد ولي از بين بردن آن در حقيقت معجزه دخيل نيست افرادي را كه وجود مبارك عيساي مسيح به عنايت الهي زنده مي‌كردند كه فرمود: ﴿وَأُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللّهِ﴾[2] اگر مرده‌اي را وجود مبارك مسيح زنده مي‌كرد اين كار معجزه بود اگر كسي يك فرد عادي باشد مرده‌اي را زنده كند آن وقت اين نقض اعجاز مسيح(سلام الله عليه) است اما اگر كسي را وجود مبارك مسيح با معجزه احيا كند ديگري او را بكُشد اينكه مخالف با اعجاز نيست براي اينكه آن كسي كه با معجزه حضرت مسيح(سلام الله عليه) زنده شد بعد از مدّتي با موت طبيعي مي‌ميرد كُشتن كسي كه با معجزه حضرت زنده شد اين مخالف با اعجاز نيست اين ناقه هم بعد از مدّتي مي‌مرد حالا كشتن اين ناقه, عقر اين ناقه كه مخالف معجزه نيست اگر كسي بتواند از سينه اين سنگ صمّاء شتري در بياورد بله آن مخالف معجزه است.

توبه:

توبه عبارت است از یک نوع انقلاب و قیام از ناحیه ى خود انسان علیه «خود» و این از جمله مختصّات انسان محسوب مى شود. تنها انسان است که مى تواند با اختیارِ خود علیه «خود» قیام کند. حیوان یا گیاه اگر مانعى بر سر راه خود ببینند تغییر مسیر مى دهند و یا در مقابل موانع حیات خود مقاومت مى کنند امّا هیچ گاه این ها علیه خودشان تغییر موضع نمى دهند.

امّا انسان با استعدادهاى شگفت انگیزى که دارد مى تواند علیه خودش قیام کند. انسان موجودى دو بعدى است: هم جنبه ى طبیعى و حیوانى دارد و هم جنبه ى روحانى و ملکوتى

از آیات قرآن و روایات معصومان استفاده مى‏شود که توبه پیش از فرارسیدن مرگ، پذیرفته مى‏شود، ولى به هنگام دیدن نشانه ‏هاى مرگ، توبه پذیرفته نیست. قرآن مجید مى‏فرماید: « لَیْسَتِ التَّوْبَُْ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّى اًِّذا حَضَرَ أَحَدُهُمُ الْمَوْتُ قالَ اًِّنِّى تُبْتُ اَّْلانَ؛ براى کسانى که کارهاى زشت انجام مى‏دهند تا هنگامى که مرگِ یکى از آن‏ها فرا رسد بگوید الان توبه کردم، توبه‏اى نیست» .153

آیه دیگرى که براین امر دلالت دارد، درباره داستان فرعون و ایمان آوردن او است: لحظه‏اى که امواج دریا فرعون را به کام خود کشید گفت: به خدایى که بنى ‏اسرائیل به او ایمان آورده‏اند ایمان آوردم و من از تسلیم شدگان هستم»، ولى خطابى به جز رد قهرآمیز حق نشنید، آن جا که به او گفته شد: آیا اکنون توبه مى‏کنى، در حالى که قبلاً گناه مى ‏کردى و از مفسدان بودى»154؟!

در روایات نیز این مطلب مورد تأکید قرار گرفته است. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: « هر کس پیش از آن که مرگ را مشاهده کند توبه نماید، توبه ‏اش پذیرفته مى‏شود» .155 مفهوم این روایت عدم قبولى توبه در حال مرگ است. دلیل عدم پذیرش توبه آن است که توبه در حال مرگ، نوعى پشیمانى ناخواسته است که گناهکار به خاطر مشاهده کیفر الهى به آن روى مى ‏آورد و حالتى است که از بیرون بر او تحمیل شده ‏است و هیچ ارتباطى به انقلاب درونى ندارد و هرگز نمى‏توان آن را مایه طهارت نفس و پاکى روح دانست.