(27) أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَي الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلاَ يُبْصِرُونَ

(۲۷) آيا نديدند كه ما آب را به سوي زمينهاي خشك مي‏رانيم، و به وسيله آن زراعتهائي مي‏رويانيم كه هم چهارپايانشان از آن مي‏خورند و هم خودشان تغذيه مي‏كنند، آيا نمي‏بينند؟!

در مجمع البيان گفته اصل كلمه (سوق ) به معناى وادار كردن كسى است به راه رفتن، و نيز گفته كلمه (جرز) زمين خشكى را گويند كه به خاطر نيامدن باران بدون گياه باشد

و مراد از سوق آب به سوى زمين خالى از گياه، راندن ابرهاى حامل باران به سوى آن سرزمين است

در آيه بعد به يكى از مهمترين نعمتهاى الهى كه مايه آبادى همه سرزمينها و وسيله حيات همه موجودات زنده است اشاره مى كند تا روشن شود همانگونه كه خداوند قدرت بر ويران ساختن سرزمين تبهكاران دارد، قادر بر آباد كردن زمينهاى ويران و مرده ، و اعطاى همه گونه موهبت را به بندگانش دارد.

 

 از مجموع دو آيه فوق ، چنين استفاده مى شود كه خداوند به اين گروه سركش مى فرمايد: چشم و گوش خود را باز كنيد، حقايق را بشنويد و ببينيد و بينديشيد كه چگونه يك روز به بادها فرمان داديم ، قصرها و كاخهاى قوم عاد را در هم بكوبند و ويران كنند، روز ديگر به همين بادها فرمان مى دهيم كه ابرهاى پربار را به سوى زمينهاى مرده و باير ببرند، و آنها را آباد و سرسبز سازند آيا باز در برابر چنين قدرتى سر تسليم فرود نمى آوريد؟

سوره ۶۹: الحاقة

وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ ﴿۶﴾ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ

و اما قوم «عاد» به وسيله تندبادي طغيانگر و سرد و پرصدا به هلاكت رسيدند.(خداوند) اين تندباد را هفت شب و هشت روز پي در پي و بنيانكن بر آنها مسلط ساخت

در اين آيه كه از احياي الهي سخن به ميان آمده از نظم و تدبير خدا سخن به ميان آمده اينها مشهود و ديدني است فرمود مگر نمي‌بينند ما با چه نظم علمي اينها را آفريديم كه اين بشر با هوشي كه ما به او داديم ساليان متمادي زحمت كشيد تازه يك گوشه از هواشناسي را تشخيص داد

 اين بادها چند برنامه دارند چند رسالت دارند اينها رسول ما هستند در نظام تكوين،هم بايد اين ابرها را جابه‌جا كنند هم بين اين گياهان نر و ماده،نباتات مذكر و مؤنث نكاح برقرار كنند تلقيح كنند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾

 ارض جرز غير از ارض سباخ است باراندن باران در سرزمين شوره زار اتلاف باران است ـ اما ارض جُرز يعني ارضي كه آماده کشت و زرع است ارضی که آماده كشاورزي است ارضي كه آماده باغداري و زراعت است چنين سرزميني را ما مي‌دانيم كجاست. اين ابرهاي ما، راهنمايي مي‌شوند بادهاي ما مي‌دانند كلّ اين سرزمين‌ها را مي‌فهمند كدام سرزمين سباخ است و شوره‌زار است كدام سرزمين آماده بذر و كشاورزي است. بادها اينها را سائق‌اند. از پشت سر، سوق مي‌دهند كه ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ﴾. البته ما اين كار را مي‌كنيم. ابرها رسالت ما را دارند انجام مي‌دهند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَي الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ آنجا بارانداز مي‌كنيم مي‌گوييم اينجا باشيد بارهايتان را خالي كنيد بعد برگرديد وقتي بارتان را خالي كرديد ديگر آزاديد خب اين نظم علمي است .

وقتي سخن از علم و معرفت است علما را با ملائكه ذكر مي‌كند آ‌نجا كه سخن از خوردن است انسان را با دام يكجا ذكر مي‌كند شاهد آن بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) همان آيه سورهٴ «آل‌عمران» بود فرمود در فضل علم همين بس كه وقتي خدا نام علما را مي‌خواهد ببرد با ملائكه ذكر مي‌كند. فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ خداوند، (با ايجاد نظام واحد جهان هستي،) گواهي مي‏دهد كه معبودي جز او نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر كدام به گونهاي بر اين مطلب،) گواهي مي‏دهند﴾ [5] اينجا علماي موحد را كنار ملائكه ذكر مي‌كند اين ذيل در آن حديث نيست از آن تقارن معلوم مي‌شود كه اينجاها كه سخن از خوردن است انسانِ بخور را با دام يكجا ذكر مي‌كند معلوم مي‌شود اين كار،كار حيواني است نه كار فرشتگي.

 در بخش‌هاي ديگر قرآن فرمود آنها كه همّشان فقط شكم آنهاست در حدّ حيات حيواني زندگي مي‌كنند ﴿يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ﴾،[8] اينها در حدّ يك حيات حيواني به سر مي‌برند.

سوره ۴۷: محمد

إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ ﴿۱۲﴾

خداوند كساني را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغهائي از بهشت مي‏كند كه نهرها از زير درختانش ‍ جاري است، در حالي كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مي‏گيرند و همچون چهارپايان مي‏خورند و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست. (۱۲)

 

 تلاش وافري جناب فخر رازي دارد كه چرا انعام بر انفس مقدم شد زحمت كشيد كه اينها اول اين علف‌ها را مي‌خورند بعد از گوشت اينها انسان استفاده مي‌كند [6] اين سخن بدي نيست لكن اين‌گونه از موارد ترتيب را نمي‌رساند در سورهٴ مباركهٴ «طه» آنجا اول سخن از انسان است بعد سخن از دام فرمود: ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ﴾ [7] قدري خودتان بخوريد قدري به دام‌هايتان بدهيد اين‌چنين نيست كه در همه موارد اكلِ دام مقدم شده باشد بر اكل خود انسان گاهي اكل دام مقدم است نظير همين آيه كه فرمود: ﴿تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾ گاهي هم فرمود: ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ﴾.