قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ ﴿۵۴﴾

(سپس) مي‏گويد: آيا شما مي‏توانيد از او خبري بگيريد؟ (۵۴)

اين شخص از ساير بهشتي‌ها در آن «تسائل» مي‌پرسد ﴿هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ﴾؛ از آن باخبريد؟

… اين شخص مي‌خواست ببيند كه اين در كجاي جهنم است، (گاهي انسان حتي به آن «عين‌اليقين» يا «حقّ‌اليقين» هم كه رسيد باز ديگران درجات برتري دارند.

https://www.aparat.com/v/ct3KF

1’:09”

قبلاً هم اين بحث گذشت گاهي ذات اقدس الهي اقيانوسي از علم به كسي مي‌دهد …. ـ بالأخره اقيانوس محدود است ـ گاهي گذشته از اينكه چنين اقيانوسي به او مي‌دهد يك رگه ارتباطي اقيانوس را به علم فعلي خدا (آگاهی خدا به موجودات، هنگامی که آن‌ها در خارج تحقق یافته‌اند) وصل مي‌كند، آن وقت اين علم مي‌شود نامتناهي. اينكه در روايات هست ائمه مي‌فرمايند ما هر چه بخواهيم مي‌توانيم بدانيم، علم ما حد ندارد و علم «مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ»[10] را به ما داده‌اند، براي اينكه ما به علم نامحدود خدا مرتبط هستيم و اين‌طور نيست كه خداي سبحان اقيانوسي از علم به اينها داده باشد كه محدود باشد، اگر اينها وليّ خدا هستند؛ يعني تحت ولايت و سرپرستي او هستند. اگر ما گفتيم اين شخص وليّ آن كودك است يعني چه؟ يعني هرگز او را رها نمي‌كند ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا﴾[11] … اگر اينها تحت ولايت الله هستند خدا اينها را رها نمي‌كند؛ اگر رها نكرد، پس اينها به علم فعلي خدا مرتبط‌ هستند و آن علم فعلي هم كه حدّ ندارد؛ لذا مي‌فرمايد تنها وجود مبارك حضرت امير نبود ائمه ديگر هم بودند; منتها با آن عظمت و شهرت نيست؛ «سَلُونِي‌ قَبْلَ‌ أَنْ تَفْقِدُونِي از من بپرسید، پیش از آنکه مرا از دست بدهید»، حالا چه كسي جرأت دارد بگويد هر چه مي‌خواهيد از من بپرسيد؟ حالا بر فرض يك اقيانوس علم به كسي بدهند، مگر اين شدني است؟ اين معصومي كه در كمال شهامت مي‌گويد «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ به‌راستی که من به راه‌های آسمان، داناتر از راه‌های زمین هستم[12] گذشته, حال, آينده، آسماني, زميني; اين معلوم مي‌شود يك اقيانوس علم به اينها ندادند، علمي دادند كه به آن علم ازلي و ابديِ فعلي ذات اقدس الهي مرتبط است؛ .. الآن هم وجود مبارك وليّ عصر(عج) فرمايش ايشان همين است؛ يعني هيچ بشري از هيچ مطلبي سؤال نمي‌كند، مگر اينكه اينها عالم هستند «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ» نه طُرُق سمايي كه الآن سماوي‌ها و نجومي‌ها آشنا هستند، آن سمايي كه ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾[13]

سوره ۷: الأعراف

إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ ﴿۴۰﴾

آنها كه آيات ما را تكذيب كردند و در برابر آن تكبر ورزيدند درهاي آسمان برويشان گشوده نمي‏شود و (هيچگاه) داخل بهشت نمي‏شوند مگر اينكه شتر از سوراخ سوزن خياطي بگذرد! (يعني به هيچ وجه امكان ندارد) اين چنين گناهکاران را جزا مي‏دهيم. (۴۰)

درهاي آن آسمان و درجات آن آسمان براي اينها روشن است، فرمود: «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ». اينها در همان حدّ اعلا هستند، ساير بهشتي‌ها كه اين‌طور نيستند؛ اينها مي‌خواهند لحظه به لحظه علمشان افزوده شود و كمالات علمي پيدا كنند، كمالات عملي در آن‌جا ممكن نيست؛ يعني كسي كاري كند ثواب ببرد، اما تكامل علمي در آن‌جا مطرح است).

اين شخص مي‌گويد من رفيقي داشتم منكر معاد بود الآن من مي‌خواهم ببينم سرگذشت و سرنوشت او چيست، شما از او باخبر هستيد؟ ﴿هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ﴾ شما او را ديديد؟ از وضع او باخبر هستيد؟ آنها ظاهراً جواب مثبتي نمي‌دهند…