﴿۳۱﴾ وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَ
و اينگونه براي هر پيامبري دشمني از مجرمان قرار داديم، اما همين بس كه خدا هادي و ياور تو است.
از اينكه فرمود: ﴿وَكَذلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً﴾ اين نشان ميدهد كه جامعه با ابتلا همراه است با صبر همراه است (يك) و همه هم يكسان فكر نميكنند (اين دو) و يك تسلّي و دلداري براي وجود مبارك پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مؤمنان است (سه) به استناد اين اصل كلّي جريان نوح را جريان موسي و هارون را ذكر ميكند تا برسيم به جريان عاد و ثمود كه اينكه فرمود: ﴿وَكَذلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً﴾
در دنيا كه دار ابتلاست آن كسي كه انسان را آفريد سوگند ياد كرد كه انسان تا زنده است در كلاس آزمون و بلواست ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ﴾[6] كَبَد يعني رنج و درد انسان در مُكابده و رنج خلق شده است خب آن كه انسان را خلق كرد با لام قسم سوگند ياد كرد كه انسان در رنج است رنج انبيا و اولياي الهي(عليهم السلام) مكتبي است رنج ديگران به صورت ديگر است
اصلِ اين جريان در سورهٴ مباركهٴ «انعام» آيه 112 مبسوطاً گذشت; در آن آيه 112 سورهٴ «انعام» اينچنين بود
سوره ۶: الأنعام - جزء ۸ - ترجمه انصاریان
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿۱۱۲﴾
و این گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، که برای فریب مردم همواره گفتاری باطل ولی به ظاهر آراسته و دلپسند به یکدیگر القاء می کنند، و اگر پروردگارت می خواست چنین نمی کردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم می بافند واگذار. (۱۱۲)
وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ ﴿۱۱۳﴾
وتا دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند به آن القائات متمایل شود، و آن را بپسندد و هر عمل زشتی را که بخواهند انجام دهند، نهایتاً انجام دهند.
اما هدايت براي خداي سبحان است چه به معناي هدايت ابتدايي چه به معناي هدايت پاداشي, نصرت هم كه خداي سبحان نصير است و اگر كسي را ياري كرد ديگري توان مخذول كردن او را ندارد
در هدايت ابتدايي خدا كافي است چون ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[12] است در هدايت پاداشي هم فرمود: ﴿وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ﴾[13] و فرمود: ﴿إِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا﴾[14] كه اين دو آيه اخير ناظر به هدايت پاداشي است آن آيه اول كه ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾ است هدايت ابتدايي است هم در هدايت ابتدايي خدا كافي است هم در هدايت پاداشي در نصرت و ياري رساندن هم خدا كافي است او اگر بخواهد كسي را ياري كند چه كسي ميتواند به خذلان او اقدام بكند.
و اينكه فرمود: (و كفى بربك هاديا و نصيرا) معنايش - به طورى كه از سياق بر مى آيد اين است كه امر دشمنى و عناد آنان، تو را به هول و هراس نيندازد، و از ايشان در كار اهتداى مردم و نفوذ دينت در مردم و بين مردم نترس كه پروردگارت برايت بس است، كه هر كس از مردم استحقاق هدايت دارد، و استعداد آن را دارد، هدايت كند، و لو اينكه اينان كافر شوند، و طغيان كنند.
پس اهتداى مردم منوط و وابسته به اهتداى اين كفار نيست، و خدايت براى نصرت تو، و دين تو بس است كه بدان مبعوثت كرده يارى مى كند، هر چند كه اينان از آن دورىكنند، و تو را و دينت را يارى نمايند، پس اين جمله به منظور استغناء از كفار بيان شده.
پس معلوم شد كه صدر آيه براى تسلى رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، و ذيل آن به منظور استغناء از مجرمين قومش ابراز شده است.