(8) أَفْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلاَلِ الْبَعِيدِ

(۸) آيا او بر خدا دروغ بسته ؟ يا به نوعي جنون گرفتار است؟! (چنين نيست) بلكه آنها كه به آخرت ايمان نمي‏آورند در عذاب و گمراهي دوري هستند.

و عجب اينكه آنها اين سخن را دليل بر دروغگوئى و يا جنون گوينده اش ميگرفتند، و ميگفتند: آيا او بر خدا دروغ بسته (تا به اغراض خود برسد) ؟ يا نوعى جنون دارد؟ (افترى على الله كذبا ام به جنة ).

و گرنه آدم راستگو و عاقل چگونه ممكن است لب به چنين سخنى بگشايد؟!

ولى قرآن به آنها چنين پاسخ مى گويد: چنين نيست نه او ديوانه است و نه دروغگو، بلكه آنها كه ايمان به آخرت ندارند در عذاب و گمراهى دورى هستند (بل الذين لا يؤ منون بالاخرة فى العذاب و الضلال البعيد).

چه گمراهى از اين آشكارتر كه انسان منكر معاد شود معادى كه همه سال در برابر چشمان خود نمونه آن را در عالم طبيعت و زنده شدن زمين هاى مرده مى بيند.

به قول مولوی :

کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست

چرا به دانه انسانت این گمان باشد؟

نسبت به انسان نیز چنین حدس و گمانی نداشته باش که اگر او بمیرد و زیر خاک دفنش کنند، نابود می شود!

معادى كه اگر نباشد زندگى اين جهان نا مفهوم و بى محتوا است . و بالاخره معادى كه انكار آن مساوى است با انكار قدرت و عدل و حكمت پروردگار.

اما چرا مى گويد آنها اكنون در عذاب و ضلالند؟

اين بخاطر آنست كه در زندگى مشكلات و حوادثى وجود دارد كه بدون ايمان به آخرت انسان نميتواند آنها را تحمل كند.

به راستى اگر زندگى، محدود به همين چند روز عمر دنيا بود تصور مرگ براى هر انسانى كابوس وحشتناكى ميباشد، به همين دليل منكران معاد هميشه در يك نوع نگرانى جانكاه و عذاب اليم به سر ميبرند، در حالى كه مومنان به معاد مرگ را دريچه اى به سوى جهان بقا، و وسيله اى براى شكسته شدن قفس و آزادى از اين زندان مى شمرند.

آرى ايمان به معاد به انسان آرامش ميبخشد، مشكلات را قابل تحمل ميكند، و ايثار و فداكارى و جانبازى را براى بشر آسان ميسازد.

گرچه بعضى از مفسران اين عذاب را اشاره به عذاب آخرت دانسته اند ولى ظاهر آيه نشان ميدهد كه آنها هم اكنون در اين جهان در عذاب و ضلال گرفتارند.

﴿أَفْتَرَي﴾ اين الف باب افتعال آن حذف شده است اصلش اين بود «أإفتري» آن همزه قطع مانده آن همزه وصل حذف شده ﴿أَفْتَرَي﴾ يعني «أإفتري».

﴿عَلَي اللَّهِ كَذِباً﴾ اينها مشرك بودند منتها در توحيد ربوبي شرك مي‌ورزيدند آيا به خدا دروغ بسته يا ـ معاذ الله ـ ديوانه‌ است. كه ذات اقدس الهي در جاي ديگر فرمود: ﴿وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ و مصاحب شما ديوانه نيست [30] و مانند آن، به اين عقل كل مي‌گفتند جِنّه است.

بعد فرمود نه، هيچ افترايي در كار نيست ﴿بَلِ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ﴾ اينها دو كار دارند (يك) بيراهه مي‌روند (وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ) (دو) در گودال مي‌روند ( فِي الْعَذَابِ). آن گودال چون مهم بود آن را اول ذكر كرد. اين بيراهه را چون به اندازه آن مهم نبود آخر ذكر كرد. چون اول انسان بيراهه مي‌رود بعد مي‌افتد در گودال.

﴿بَلِ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ﴾ به لحاظ پايان كار، از نظر راه هم خيلي پَرت‌اند ﴿وَالضَّلاَلِ الْبَعِيدِ﴾.

و اگر در جمله (بل الذين لا يومنون بالاخره...)، با اينكه مى توانست بفرمايد: (بل هم فى العذاب و الضلال البعيد) به جاى ضمير، نام آنان را مجددا ذكر كرده، براى اين است كه به علت وقوعشان در عذاب و ضلالت آنان اشاره نموده، و بفرمايد علت آن اين است كه به آخرت ايمان ندارند.