(11) أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

(۱۱) (و دستور داديم) زره‏ هاي كامل و فراخ بساز، و حلقه‏ ها را به اندازه و متناسب كن، و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه انجام ميدهيد بينا هستم.

كلمه (سابغات ) جمع سابغه است، كه به معناى زره فراخ است. و كلمه (سرد) به معناى بافتن زره است. و اينكه فرمود: (قدر فى السرد - در بافتن زره تقديرى بگير) معنايش اين است كه حلقه هاى زره را اندازه گيرى كن، تا با هم مناسب شوند. نه خيلي تنگ باشد كه آن نظامي كه اين جامه نظامي را در بر كرده را خفه كند و عرق بياورد و براي او دشوار باشد، نه خيلي هم گشاد باشد كه تير بتواند عبور كند.

نگفتيم شمشير و دشنه و خنجر بساز، گفتيم زِره بباف تا كسي آسيب نبيند اين حرف انبياست آن ضرورت، گاهي اقتضا مي‌كند كه مسئله قتل و قتال رخ بدهد وگرنه بهترين و برجسته‌ترين و سودمندترين بهره‌اي كه اينها از آهن بردند همان جريان زره‌بافي است.

او خيلي كار مي‌توانست بكند او بهترين شمشير را مي‌توانست بسازد بهترين خنجر و دشنه و تيغ را مي‌توانست بسازد اما انبيا براي خونريزي نيامدند انبيا نيامدند كه از راه كُشتن كسي را هدايت كنند فرمود تو فقط زره بباف كه خون كسي ريخته نشود.

فروختن اسلحه به كفار و کسانی كه عليه مسلمان‌ها مي‌خواهند استفاده كنند حرام است. اين جزء كسب‌هاي محرّم است كه در مكاسب محرّمه ملاحظه فرموديد. يك روايت نوراني را مرحوم كليني(رضوان الله تعالي عليه) در كتاب كافي نقل كرده كه در عصر وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) دو گروه از اهل باطل با هم درگير شدند. آن روزي كه جنگ شروع شد خريد و فروش اسلحه بازارش گرم بود. مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل مي‌كند كه كسي آمده خدمت امام صادق(سلام الله عليه) عرض كرد كه اينها هر دو اهل باطل‌اند و الآن بالأخره بازار اسلحه گرم است با يك قيمت خوبي مي‌خرند ما به اينها بفروشيم يا نه. حضرت يك بيان كوتاه فرمود، فرمود: «بِعهُما ما يَكُنُّهما» [3] فرمود بله بفروش، اما به هر دو گروه بفروش، اما سلاح‌هاي كشتاري نفروش، سلاح‌هاي دفاعي بفروش خود و زره و چكمه و اينها بفروش. خب اين نور نيست؟! نور يعني همين! فرمود: «بِعهُما ما يَكُنُّهما» كِنان، حفاظ، حجاب، چيزي كه جان اينها را حفظ بكند بفروش اگر بشر دنبال چنين چيزي باشد ما مشكلي نداريم.

الآن شما مي‌بينيد بسياري از كشورها گرفتار فشار اقتصادي‌اند و اكثري هزينه‌ها صرف آدم‌كشي است. اين كارخانه‌هاي اسلحه آدم‌كشي شبانه‌روز دارد كار مي‌كند.

(و اعملوا صالحا انى بما تعملون بصير) ما به داوود گفتيم : به شكرانه اين نعمتها، تو و قومت بايد عمل صالح كنيد.مخاطب در آغاز آيه تنها داود است ، و در پايان او و خاندانش يا او و قومش ميباشد. اين احتمال وجود دارد كه مخاطب به اين خطاب داود و تمام كسانى كه از دسترنج و دستباف او استفاده ميكردند بوده باشد، اشاره به اينكه اين وسيله دفاعى را در راه عمل صالح به كار گيرند، نه در طريق ظلم و جور و گناه.

—-------

آن خطبه‌ای که از وجود مبارک حضرت امیر چند بار در همین محفل خوانده شد ملاحظه فرمودید وجود مبارک حضرت امیر سنّت انبیا را که ذکر می‌کند طرز زندگی انبیا را ذکر می‌کند فرمود این‌طور نبود که وجود مبارک داوود که ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾ [۷] آن قدرت را داشت از زندگی مادّی مثلاً طرْفی بسته باشد, با زنبیل‌بافی ارتزاق می‌کردند [۸] فرمود اینها با آن زندگی ساده‌ای که داشتند مربّی مردم شدند.

ترجمه خطبه 160

و چنان چه بخواهى سوّمين نفر داوود ـ که درود خدا بر او باد ـ صاحب «مزامير» و قارى بهشتيان را به تو معرفى مى کنم; او با دست خويش از برگ درخت خرما زنبيل مى بافت و به دوستانش مى گفت کدام يک از شما حاضر است اين ها را براى من بفروشد، از بهاى آن قرص نان جويى تهيه مى کرد و تناول مى نمود.

—-----------

تفسیر ذوقی

در جريان حضرت داوود كه گفتند شما زره بباف براي اينكه جلوي شمشير تيز را كه آهن است يك زره ستبر مي‌گيرد يعني جلوي آهن را بايد با آهن گرفت خب از اينجا منتقل شدند كه ما در بعضي از ادعيه داريم كه «أعوذُ بكَ منك» [38] خدايا جلوي قهر تو را جز لطف تو چيزي نمي‌گيرد (هارِبٌ مِنْكَ اِلَيكَ از تو به‌سوي خودت گريخته‌ام).

اين تفطني است كه اگر كسي بخواهد از قهر الهي نجات پيدا كند هيچ چاره‌اي جز مِهر او نيست. اينها لطايفي است كه گاهي نصيب اين مفسّران شده و مي‌شود.

اين معناي اين آيه نيست اين معناي اين روايت نيست اين تنبّهي است كه شما اگر بخواهيد از قهر و غضب ذات اقدس الهي نجات پيدا كنيد با چه راهي مي‌توانيد نجات پيدا كنيد. با چه چيزي مي‌خواهيد از خدا فرار كنيد. يعني چيزي هست كه انسان را از غضب خدا نجات بدهد جز لطف و محبت او, «اعوذ بك منك»