(22) قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِن دُونِ اللَّهِ لاَ يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ
(22) قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِن دُونِ اللَّهِ لاَ يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماوَاتِ وَلاَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِن ظَهِيرٍ
(۲۲) بگو كساني را كه غير از خدا (معبود خود) ميپنداريد، بخوانيد (آنها هرگز گرهي از كار شما نميگشايند، چرا كه) آنها به اندازه ذره اي در آسمانها و زمين مالك نيستند و نه در (خلقت و مالكيت) آنها شريكند، و نه ياور او (در آفرينش) بوده اند.
در اين سلسله آيات پنج بار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مخاطب مى سازد و مى گويد به آنها (این مطالب را) بگو….
در نخستين آيه مى فرمايد: به آنها بگو: كسانى را كه غير از خدا (معبود خود) مى پنداريد بخوانيد، اما بدانيد آنها هرگز دعاى شما را اجابت نمى كنند و گرهى از كارتان نمى گشايند (قل ادعوا الذين زعمتم من دون الله ).
سپس به دليل اين سخن پرداخته مى گويد: اين به خاطر آن است كه اين معبودهاى ساختگى نه مالك ذره اى در آسمان و زمينند، و نه شركت و نصيبى در خلقت و مالكيت آنها دارند، و نه هيچيك از آنها ياور خداوند در آفرينش بوده اند! (لا يملكون مثقال ذره فى السموات و لا فى الارض و ما لهم فيهما من شرك و ما له منهم من ظهير).
اگر آنها قادر بر حل مشكلى باشند بايد يكى از اين ، سه وصف را دارا باشند، يا مالكيت مستقل چيزى در آسمانها و زمين ، و يا لااقل شركت با خداوند در امر خلقت ، و يا دست آخر معاونت پروردگار در چيزى از اين امور.
جالب اينكه مى گويد: مثقال ذرة فى السموات و الارض يعنى موجوداتى كه به اندازه سنگينى يك ذره بى مقدار مالك چيزى در اين آسمان بيكران و زمين پهناور نيستند چه مشكلى را از خود مى توانند حل كنند تا از شما؟!
علت خواندن خدا و بتها
انسانهاي عادي كه به خدا معتقدند اين يا براي جذب منفعت است يا دفع مفسده. توده مردم خدا را براي اين ميخواهند كه مشكلشان را حل كند اگر نيازمند به چيزي هستند آن چيز را خدا به آنها بدهد، اگر از چيزي هراس دارند خدا آنها را از آن امر مخوف حفظ بكند. يا «خوفاً من النار» است يا «شوقاً الي الجنّة» اين «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة» به عنوان مصداق تمثيلي است نه تعييني; مشركين كه خدا را عبادت ميكردند (منتها از راه بتها) اين يا «خوفاً من الفقر و الهلاكة» بود يا «شوقاً الي الغني و الثروة» بود براي اينها سخن از بهشت و جهنم نبود مشركان وقتي بتها را عبادت ميكردند براي يكي از اين دو عامل بود.
ذات اقدس الهي ميفرمايد شما چرا اين بتها را عبادت ميكنيد براي اينكه اينها يا مشكل جذب را حل كنند يا مشكل دفع را. يعني چيزي كه شما احتياج داريد به شما بدهند يا چيزي كه از آن هراس داريد شما را از آن نجات بدهند يا براي اين است يا براي آن.
از اين بتها بر اساس صور چهارگانهاي كه ترسيم ميشود هيچ كاري ساخته نيست اينها يا بايد بالذّات ذرّهاي از ذرّات عالم را مستقلاً مالك باشند يا بالشركه ذرّهاي از ذرّات عالم را مالك باشند، يا بالمظاهره و دستياري و معين بودن و معاون بودنِ پروردگار، ذرّهاي را مالك باشند. يا اگر مستقلاً مالك نيستند بالشركه مالك نيستند بالمظاهره مالك نيستند حقّ شفاعت داشته باشند؛ در دستگاه الهي مقرّب باشند خدا به اينها حقّ شفاعت بدهد بيش از اين چهار قسم كه نيست. اينها نه بالذّات در عالَم چيزي را مالكاند نه بالشركه مالكاند نه بالمظاهره مالكاند نه حقّ شفاعت دارند خب چرا اينها را عبادت ميكنيد؟! ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم﴾ اين يك تحدّي علمي است.
ظهير يعني پشتيبان، ظَهْر يعني پشت، اينكه ميگويند تظاهرات يعني ظَهر هم ميدهند مظاهر [ م ُ هَِ ] هم هستند. ظهير هم هستند ﴿مثل قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى [ديگر] باشند﴾ يعني اين، پشت به پشت هم دادن را ميگويند ظهير بودن، مظاهر بودن، تظاهرات كردن، نه ظاهر شدن، ظهير شدن.
معمولاً در حجاز، در مكه و مانند آن مشرك وجود داشت ولي ملحد كم بود معتقد بودند خدايي هست، شريكي ندارد،خالق سماوات و ارض است منتها تدبير موجودات و انسانها به ارباب متفرّقه سپرده شده لذا اگر از اينها سؤال بكني كه خالق آسمان و زمين چه كسي است ميگويند خدا ﴿لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ و اگر از آنها بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده ؟ حتما ميگويند: خدا﴾ [1] شرك به اين معنا كه دو واجب (واجِبُ الوجود موجودی که بدون نیاز به دیگری وجود دارد. تنها مصداق واجب الوجود، خداوند است.) در عالَم باشد در حجاز نبود. الحاد هم به اين معنا كه هيچ مبديي در عالَم نيست در حجاز بسيار كم بود
در سوره مباركه «كهف» هم مشابه اين مطلب با معيار ديگر گذشت خداي سبحان فرمود اين بتها هيچ سِمتي نداشته و ندارند ما اينها را در كارگاه خلقت اصلاً دخالت نداديم آيه 51 سوره مباركه «كهف» اين بود:
سوره 18: الكهف
مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا ﴿۵۱﴾
من آنها را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين حاضر نساختم، و نه بهنگام آفرينش نوع خودشان، و هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم.
اينها نه تنها هيچكارهاند، آن وقتي هم كه ما آسمان و زمين را خلق ميكرديم اينها را شاهد قرار نداديم اينها حضور نداشتند شما اينها كه معبودتان قرار داديد آخر اينها بايد سِمتي داشته باشند يا در هنگام خلقت و ربوبيت ما حضوري داشته باشند. ما اينها را هم ميخواستيم خلق بكنيم اينها از خودشان بيخبر بودند فيض الهي اينها را آفريد، فيض الهي آسمان و زمين را آفريد، اينها از آفرينش خودشان خبري نداشتند چه رسد به اينكه از آفرينش ديگران خبر داشته باشند ﴿وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً﴾ اين اصنام و اوثان و امثال اينها هرگز ما اينها را به عنوان كمك نگرفتيم.
خب چرا اينها را ميپرستيد اين برهان مسئله است اگر شما قبول نداريد، دليلي بياوريد از كتاب آسماني يا ﴿أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ نشانه اى از علم﴾
سوره ۴۶: الأحقاف
قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ ائْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴﴾
به آنها بگو به من خبر دهيد معبودهائي را كه غير از خدا پرستش ميكنيد نشان دهيد چه چيزي از زمين را آفريده اند؟ يا شركتي در آفرينش آسمانها دارند؟ كتابي آسماني پيش از اين، يا اثر علمي از گذشتگان براي من بياوريد (كه دليل صدق گفتار شما باشد) اگر راست ميگوئيد. (۴)
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ﴿۵﴾
چه كسي گمراه تر است از آنها كه غير خدا را پرستش ميكنند كه اگر تا قيامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نميگويند، و اصلا صداي آنها را نميشنوند! (۵)