(47) قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ

(۴۷) بگو هر اجر و پاداشي از شما خواسته‏ ام براي خود شماست، اجر من تنها بر خداوند است و او گواه بر هر چيزي است.

در اينكه جمله (فهو لكم چه مفهومى دارد؟ دو تفسير وجود دارد:

نخست اينكه كنايه باشد از عدم مطالبه هر گونه اجرت بطور مطلق مثل اينكه ما مى گوئيم : (هر چه از تو خواسته ام مال خودت كنايه از اينكه چيزى از تو نخواسته ام ، شاهد اين سخن جمله بعد از آن است كه مى گويد: إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ (پاداش من تنها بر خداست).

دوم اينكه اگر مى بينيد من در بعضى از سخنانم كه از سوى پروردگار آورده ام به شما گفته ام : قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى : (من از شما پاداشى نمى طلبم جز دوستى خويشاوندانم ) (شورى - 23). اين نيز سودش به خود شما بازگشت مى كند چرا كه مودت ذى القربى بازگشت به مساله (امامت و ولايت ) و (تداوم خط نبوت ) است كه آن نيز براى ادامه هدايت شما ضرورى است .

و در پايان آيه مى فرمايد: (و او بر هر چيزى شاهد و گواه است ) (و هو على كل شى ء شهيد).

اگر من پاداشم را از او مى خواهم به خاطر آن است كه او از همه اعمال و نيات من آگاه است .

بعلاوه ، او گواه حقانيت من است ، چرا كه اينهمه معجزات و آيات بينات را او در اختيار من گذارده .

سپس كلام را با جمله (إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ وَ هُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ) تتميم كرده، تا كسى به او ايراد نكند كه : هرگز اين ادعاى تو، يعنى توقع نداشتنت قابل قبول نيست، چون هيچ انسان عاقلى بدون هدف كارى نمى كند، جمله مورد بحث جلو اين ايراد را گرفته (اغراض سیاسی و غیره ندارم)، مى فهماند كه من بدون هدف نيستم، و بدون مزد كار نمى كنم، ولى مزدم بر خدا است، نه بر شما، و خدا شاهد و ناظر عمل من است، و او بر هر چيزى ناظر است نه تنها بر عمل من.

به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود به اينها بگو من چيزي از شما نخواستم مگر اينكه شما اين راه را ادامه بدهيد حرف‌هاي همه انبيا اين بود كه ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً﴾ [27] (وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ) حرف همه انبيا اين بود.

http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=26&ayat=0&user=far&tran=2

در سوره یس بیان میکند که از کسی تبعیت کنید که اجری از شما نمیخواهد:

سوره ۳۶: يس

اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۲۱﴾

از كسانى كه پاداشى از شما نمى‏ خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند پيروى كنيد (۲۱)

وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اجري از مردم خواست كه با انبياي ديگر فرق دارد كه فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي﴾.

آيه 23 سوره مباركه «شوري» اين است كه به اهل بيت و عترت طاهرين(عليهم السلام) بايد علاقه داشته باشيد مودّت داشته باشيد رابطه داشته باشيد

سوره ۴۲: الشورى

ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ ﴿۲۳﴾

اين همان چيزي است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده‏ اند و عمل صالح انجام داده‏ اند به آن نويد مي‏دهد، بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي‏كنم جز دوست داشتن نزديكانم و هر كس عمل نيكي انجام دهد بر نيكي اش مي ‏افزائيم، چرا كه خداوند آمرزنده و شكرگزار است. (۲۳)

بعد فرمود اين كار، حَسنه است ﴿وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً﴾ … مودّت اهل بيت، حسنه است خب ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ [28] است، ﴿فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ [29] است ﴿نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً﴾ است و مانند آ‌ن. در آيه محل بحث سوره مباركه «سبأ» فرمود اين مودّت اهل بيت همان طيّ راه است تكامل خود شماست چيزي به ما برنمي‌گردد ﴿قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾ ما چيزي از شما نخواستيم گفتيم راهنمايانتان را حفظ كنيد به دنبال همين‌ها برويد سعادت دنيا و آخرتتان همين است پس من هم همان حرف را مي‌زنم كه انبياي ديگر گفتند نه اينكه من حالا چيزي را بخواهم كه آنها نخواستند ﴿مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾ انبياي ديگر گفتند: ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً﴾ من هم مي‌گويم ﴿مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾ ما چيزي از شما نخواستيم ﴿إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ﴾.

سوره 25: الفرقان

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿۵۷﴾

بگو من در برابر ابلاغ اين آئين هيچگونه پاداشي از شما مطالبه نمي‏كنم، تنها پاداش من اين است كه كساني بخواهند راهي به سوي پروردگارشان برگزينند.

مستحضريد كه بيان و قول و گفتار و رفتار صديقه طاهره(سلام الله عليها) هم مثل گفتار امام، حجّت است يعني اگر ما روايتي از حضرت صديقه طاهره(سلام الله عليها) داشته باشيم مطابق آن فتوا مي‌دهيم براي اينكه حجيّت به نبوّت برنمي‌گردد، حجيّت به امامت برنمي‌گردد حجيّت به عصمت برمي‌گردد، چرا حرف پيامبر حجت است؟ براي اينكه معصوم است نه چون پيامبر است، چرا حرف امام حجّت است براي اينكه معصوم است معصوم كه ديگر اشتباه نمي‌كند خب همين عصمت براي صديقه طاهره(سلام الله عليها) هم هست; لذا گاهي خود حضرت امير به فرمايش صديقه طاهره استدلال مي‌كند، معيار حجيّت، عصمت است خب اين كسي كه معصوم است از طرف خداي سبحان سخن مي‌گويد.

احتجاج پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) به شاهد بودن خدا بر رسالت او

بعد فرمود اين حرفي كه ما مي‌زنيم اگر شما شك داريد كه اين كتاب براي من است خب مثل اين بياوريد من هم كه ساليان متمادي در بين شما بودم هم ﴿فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً﴾ هم خدا فرمود: ﴿مَا بِصَاحِبِكُم مِن جِنّة﴾ بعد مي‌فرمايد اين كلام، كلام خداست خدا شاهد است من پيامبرم از كجا شهادت داد؟ براي اينكه كتابش است نامه‌اش به دست من است اينكه فرمود خدا شاهد است ﴿وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ﴾ نه يعني خدا مي‌داند اين خدا مي‌داند كه متاركه دعواست اينكه ادامه دعوا نيست اما وجود مبارك پيغمبر دعوا را ادامه مي‌دهد، ادّعا را ادامه مي‌دهد شاهد مي‌آورد مي‌گويد خدا شاهد است كه من پيامبرم نه خدا مي‌داند، آ‌ن‌كه دستش خالي است براي ترك مخاصمه و ترك احتجاج مي‌گويد خدا مي‌داند آن طرف هم مي‌گويد نه اين‌طور نيست خب اين ترك مخاصمه است. اينكه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود خدا شاهد است، يعني گواهي داد، نه خدا مي‌داند، از كجا گواهي داد كه من پيامبرم؟ براي اينكه كتابش را به دست من داد نامه او، امضاي او، نوشته اوست، گفته اوست خب اگر خدا گفته‌اش، نوشته‌اش، نامه‌اش را به دست من داد پس شهادت مي‌دهد. در آيه پاياني سوره مباركه «رعد» اين آيه مبسوطاً گذشت كه ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ آنها كه كافر شدند مي‏گويند تو پيامبر نيستي، بگو كافي است كه خداوند و كساني كه علم كتاب (و آگاهي بر قرآن) نزد آنهاست گواه (من) باشند. (۴۳)

پس سخن از ترك مخاصمه نيست سخن از اتمام حجّت است.

در جريان اجر, يك انسان عاقل ـ چون خداي سبحان حضرتش را از هر گونه تهمت‌هاي بي‌عقلي منزّه دانست ـ بر اساس عقل حركت مي‌كند … اين انسان اين همه تلاش و كوششي كه مي‌كند لابد هدفي دارد بي‌اجر نخواهد بود در بخش‌هاي ابتدايي مي‌فرمايد اجر من مودّت اهل بيت من است در بخش‌هاي ديگر مي‌فرمايد من اجري از شما نمي‌خواهم اين آيات هرگز منافي هم نيستند اينكه مي‌فرمايد من اجري از شما نمي‌خواهم معنايش اين نيست كه من اجر ندارم كه تا با آيه ﴿إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ﴾ مباين (مخالف . ناسازگار) باشد. آيه‌اي كه مي‌گويد: ﴿مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ﴾ يعني از شما چيزي نمي‌خواهم نه اينكه من اجري ندارم.

فرمود ﴿مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾ … من از شما چيزي نمي‌خواهم شما از ما فيض مي‌بريد ولي ما از شما چيزي نمي‌خواهيم اباحنيفه در كنار امام صادق(سلام الله عليه) غذايي تناول كردند بعد از غذا حضرت به خدا عرض كرد: «الحمد لله ربّ العالمين اللهمّ هذا منك و من رسولك» اباحنيفه گفت چرا پيغمبر را شريك خدا قرار دادي, فرمود مگر خدا در قرآن نفرمود: ﴿أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ [20] اينها مجراي فيض‌ هستند اين اِغنا را خدا به خودش و پيغمبرش نسبت داد فرمود خدا مردم را بي‌نياز كرد پيغمبر خدا مردم را بي‌نياز كرد پيغمبر خدا كه ـ معاذ الله ـ در برابر خدا نيست اين غنا را از ذات اقدس الهي مي‌گيرد به مردم مي‌دهد ﴿أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ در قرآن دارد ﴿أَغْنَي وَأَقْنَي او است كه بي نياز مي‏كند، و سرمايه مي‏بخشد [21] قُنيه يعني سرمايه, غِنا يعني بي‌نيازي, هر دو را خدا به خودش اِسناد داد كه خدا هم مُغني است يعني غنا و بي‌نيازي مي‌دهد هم مُقني است قُنيه مي‌دهد قُنيه يعني سرمايه.

وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يقيناً اجر مي‌خواهد و مي‌طلبد چون موجود ممكن, فقير است و فقير بالذّات نيازمند به اجر است برخي‌ها اجرشان نجات از نار است برخي اجرشان ورود به بهشت است برخي هم اجرشان لقاءالله است. بالأخره ممكن, اجر مي‌طلبد. وجود نوراني حضرت امير و ساير ائمه(عليهم السلام) كه عبادت را سه قسم كردند هيچ عابدي را مستثنا نكردند هر عابدي بالأخره مقصدي دارد اوساط از اهل ايمان يا «خوفاً من النار» عبادت مي‌كنند يا «شوقاً الي الجنّة» اوحدي از اهل ايمان هم عبادتشان «حبّاً لله» و براي لقاء الله است [1] آن هم درجاتي دارد. پس آن مبحث كه اجر وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نسبت به ذات اقدس الهي است مفروغ‌عنه است و خارج از بحث است. تعبير به ﴿عَلَي﴾ هم تعبير قرآني است قرآن كريم ياد داد و آموخت كه فرمود: ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَ عَلَي اللَّهِ رِزْقُهَا و هيچ جنبنده‏ اى در زمين نيست مگر [اينكه] روزيش بر عهده خداست [2] در حقيقت خود خداي سبحان اين تعبير را امضا كرده است وگرنه بنده چيزي بر خدا تحميل نمي‌كند.

ترغيب و تشويق بودن تعبير اجر، بيع و شراء در قرآن

در بخش ديگر فرمود اين بحث‌ها, بحث‌هاي تشويقي است تعبير بيع و شراء, ترغيبي است, تعبير اجر, تشويقي است. بيع و شراء, اين است كه انسان كالايي را به ديگري بفروشد. درباره ما كه عوض و معوّض هر دو براي اوست چه چيزي را داريم بفروشيم اگر «لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا و لا موتاً و لا حيٰوةً و لا نشوراً» [12] چه چيزي داريم به او بفروشيم؟! براي خود كار بكنيم و از او مُزد بگيريم؟! ... اگر ما هيچ كاري براي خدا نكرديم چگونه از او اجر بگيريم تعبير اجر, تعبير بيع و شراء ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ خداوند از مؤ منان جانها و اموالشان را خريداري مي‏كند﴾, [13] ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ بشارت باد بر شما به داد و ستدي كه با خدا كرده‏ ايد [14] همه ترغيبي و تشويقي است.

ردّ كلام زمخشري در تفسير آيه: ﴿وَمَا سَالتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾

زمخشري و امثال زمخشري …. مي‌گويند اين ﴿مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾ اين كنايه از آن است كه ما چيزي از شما نمي‌خواهيم مثل اينكه در عرف كسي رايگان به ديگري خدمت كرده بعد بگويد «إن أعطيتني شيئاً فخذه» [15] اگر چيزي به من دادي براي خودت يعني چيزي به من ندادي اين خوب است اما اين در حدّي نيست كه انسان آيه را بر آن تطبيق بكند.