بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ ﴿۱۲﴾ وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ ﴿۱۳﴾
بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ ﴿۱۲﴾ وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ ﴿۱۳﴾
تو از انكار آنها تعجب ميكني، ولي آنها مسخره ميكنند! (۱۲)
و هنگامي كه به آنها تذكر داده شود هرگز متذكر نميشوند. (۱۳)
يـعـنـى اى محمّد! بلكه تو از تكذيب ايشان تعجب مى كنى كه چگونه تكذيبت مى كنند، با ايـنـكـه تو ايشان را به سوى كلمه حق مى خوانى، و تازه وقتى تعجب مى كنى تو را در اين تعجب مسخره مى كنند، و يا تو را در همين دعوت به سوى حق مسخره مى كنند، و چون به وسـيـله آيـات داله بـر تـوحيد و دين حق، تذكر داده مى شوند، باز متذكر نگشته و بيدار نمى شوند.
تو آنقدر با قلب پاكت مسئله را واضح مى بينى كه از انكار آن در شگفتى فرو می روى، و اما اين ناپاك دلان آنقدر آن را محال مى شمرند كه به استهزا بر مى خيزند.
عـامل اين زشتكاريها تنها نادانى و جهل نيست ، بلكه لجاجت و عناد است، لذا هنگامى كه به آنـهـا يادآورى شـود - يادآورى دلائل مـعـاد و مـجـازات الهـى - هرگز متذكر نمى گردند و همچنان به راه خويش ادامه مى دهند (و اذا ذكروا لا يذكرون ).
… شما اگر از كار آنها در تعجّب هستيد، چون شگفتانگيز است جاي تعجّب هم هست؛ آنها دارند مسخره ميكنند ميگويند مگر انسانِ مرده زنده ميشود؟!
﴿وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ﴾ از بس خوابيدهاند و خواب سنگين دارند، اگر هم متذكّر شوند به ياد نميآورند … اينكه ميگويند: «أَنَّ تَفَكُّرَ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَةٍ» [26]همين است. هم از وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) در بيانات نوراني آن حضرت هست و هم از ائمه ديگر(عليهم السلام) كه «كَانَ أَكْثَرَ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ التَّفَكُّرُ وَ الِاعْتِبَارُ بيشترين عبادت ابوذر، انديشيدن و عبرت گرفتن بود» [27]
https://www.aparat.com/v/p7997uz
آن بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) هم اين است كه «لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عبادت، به زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست؛ بلکه عبادت، اندیشیدن در کار خداوند عزّوجلّ است». [28]نمازها و روزههاي مستحبّي فضايل فراواني دارد، اما آن چيزي كه بالاخره آدم را نگه ميدارد، تفكّر در مبدأ و معاد است. ما اول كه ﴿لَمْ تَكُ شَيْئاً﴾ [29]«ليس» تامّه بوديم و بعد هم كه ما را آفريدند قابل ذكر نبوديم، … فرمود شما قبلاً «لاشيء» بوديد ما شما را «شيء» كرديم, اين يك مرحله و دوم هم آن مرحله كه «شيء» شديد قابل ذكر نبوديد ﴿هَلْ أَتي عَلَي الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً آيا چنين نيست كه زماني طولاني بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكري نبود؟!﴾[30]«شيء» بوديد، اما قابل ذكر نبوديد اين همان است كه ﴿أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْني آیا آدمی قطره آب نطفه نبود که (در رحم) ریزند؟﴾[31] هم با تنوين تحقير, هم با وصف ﴿يُمْني﴾؛ ميگويد مگر بيش از اين بود؟ ما اين را به اين صورت در آورديم كه «محيّرالعقول» است، شما مشكلتان چيست؟! اگر كسي بخواهد تعجّب كند، از حرف منكران معاد بايد تعجّب كند، نه در اصلِ معاد. آن كسي كه «لاشيء» را «شيء» كرد, «شيء» غير قابل ذكر را به صورت ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[32]در آورد، اين چه استبعادي دارد؟
اين بيان نوراني سيّدالشهداء(سلام الله عليه) در دعاي «عرفه» اين نفرين نيست «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ» [28]اين خبر است؛ يعني واقعاً كسي كه تو را نميبيند كور است، نه اينکه كور باد؛ «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ عَلَيْهَا رقیبا کور باد چشمی که تو را ناظر بر خود نبیند» فرمود كور است، البته شايد از آيه سوره مباركه «حج» استفاده فرمودند که ﴿لا تَعْمَي الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُورِ حقیقت این است که دیده ها کور نیست بلکه دل هایی که در سینه هاست، کور است!﴾ [29]اين تحقير نيست كه فرمود يك عدّه كورند يا تنزيل نيست؛ يعني واقعاً كور هستند. انسان که يك قطره بود به اين صورت در بيايد و انسان آن فاعل را نبيند و انكار كند حقيقتاً كور است.
الآن «الانسان ما هو؟» را بايد از قرآن سؤال كنيم. ديگري ميگويد انسان حيوان ناطق است، اما آنكه انسان را آفريد بايد بگويد, انسان «حيّ متألّه» است. اگر انسان حيات قرآني را نداشت که ﴿اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامي كه شما را به سوي چيزي ميخواند كه مايه حياتتان است﴾ [31]ميشود ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ آنها فقط همچون چهارپايانند﴾ [32]قرآن كه نخواست يك عدّه را توهين كند، فرمود يك عدّه واقعاً حيوان هستند؛ سه راه دارد تا شما باور كنيد يا خودتان چشم باطن پيدا كنيد که در اين صورت اسرار اينها را ميبينيد, يك; يا حرف انبياي ما و اهل بيت را قبول كنيد, دو; يا دو روز صبر كنيد پسفردا با هم ميميريد معلوم ميشود که چه كسي انسان است و چه كسي حيوان است، ما كه نميخواهيم به كسي توهين كنيم، اين تحقير نيست اين توهين نيست، بلکه اين بيان واقعيّت است كه واقعاً اينها اينطور هستند.
از نظر قرآن، انسان زمانی انسان است که قرآنی باشد و کسی که قرآنی نیست و از آموزهها و تعلیمات خدای رحمن بهرهای نبرده و هوای نفس بر افکار و اعمال او حاکم است، اصلا انسان نیست، بلکه ظاهرش انسان و باطن و ملکوت وی حیوان یا پستتر از آن یعنی نبات و جماد است؛ زیرا خدا میفرماید: اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ؛ خدای رحمان قرآن را تعلیم داد. انسان را آفرید. به انسان بیان را تعلیم داد.(الرحمن، آیات 1 تا 4)
8’:08”-9’:10”
https://qurannotes.blogfa.com/category/183
فرمود اين حرفهاي ماست، شما دو كار ميكنيد: برهان اقامه ميكنيم، متذكّر نميشويد و تعقّل و تدبّر نميكنيد ﴿إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ﴾، معجزه ميآوريم، ميگوييد سِحر است. اينچنين نيست ﴿إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾