﴿۶۰﴾ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُ
و هنگامي كه به آنها گفته شود براي خداوند رحمان سجده كنيد ميگويند رحمان چيست؟! (ما اصلا رحمن را نميشناسيم) ما براي چيزي سجده كنيم كه تو به ما دستور ميدهي. (اين سخن را ميگويند) و بر نفرتشان افزوده ميشود!
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ﴾ قائل ، وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه به اينها فرمود: ﴿اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ﴾ ، ﴿ قَالُوا وَمَا الرَّحْمنُ﴾ حالا يا براي آن است كه اوّلين بار است دارند ميشوند كه الله را ميگويند رحمان چون اينها الله را ميدانستند الله را معتقد بودند ميگفتند ما به الله دسترسي نداريم اين بتها را ميپرستيم تا ما را به الله نزديك بكند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي﴾[14] يا ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾[15] الرحمان براي آنها شناختهشده نبود لذا از او به﴿ ما﴾ تعبير كردند نه به <مَن> بنا بر اينكه <ما> براي غير ذويالعقول باشد و <مَن> براي ذويالعقول گرچه گاهي به عكس هم استعمال ميشود تعبير به <ما> در اين دو مورد كه ﴿قَالُوا وَمَا الرَّحْمنُ انَسْجُدُ لِمَا﴾ ديگر تعبير به <مَن> نكردند نگفتند «و مَن الرحمن» يا «أنسجد لمن تأمرنا» شايد قصد هتك و اهانت هم داشتند ولي به هر تقدير رحمان براي آنها شناخته شده نبود الله شناخته شده بود و معتقد بودند كه الله موجود است شريك هم ندارد خالق كل اوست ربّ كل هم اوست اله الآلهه هم اوست منتها مشكلات ما را ارباب متفرّقه حل ميكنند و واسط بين ما و الله همين ارباب متفرّقه است كه اين شرك در ربوبيّت بود . وقتي ذات مقدس حضرت فرمود بر پيشگاه حضرت باري فقط بايد خضوع كرد آنها ميگفتند ما الرحمان را نميشناسيم ﴿انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا﴾ از اين ﴿تَأْمُرُنَا﴾ كه خطاب است معلوم ميشود قائل، شخص حضرت است كه ﴿وَإِذَا قِيلَ﴾ يعني شخص پيامبر قائل ، آن حضرت است و اينها به آن حضرت عرض كردند: ﴿انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا﴾ اينها هميشه از توحيد فاصله داشتند وقتي دعوتنامه جديدي را ميديدند نفور و رميدن اينها اضافه ميشد ﴿وَزَادَهُمْ نُفُوراً﴾
چه اينكه در بحثهاي ديگر هم فرمود اينها هميشه اگر سخن از كثرت باشد و شرك باشد همراهاند ﴿وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾[16] سخن از توحيد كه به ميان بيايد اينها مُشمئز ميشوند سخن از كثرت آلهه و ارباب به ميان بيايد اينها شاداباند اما وقتي سخن از توحيد به ميان آمده ﴿وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾ اينجا هم ﴿زَادَهُمْ نُفُوراً﴾ در قبال آن ﴿زَادَتْهُمْ إِيمَاناً﴾[17] كه مردان الهي داشتند اينها ﴿زَادَهُمْ نُفُوراً﴾ است.
ذات اقدس الهي در چند آيه رحمان را معنا كرد فرمود اولاً الرحمان در كنار الله نام مبارك همان حقيقت نامتناهي است كه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» مبسوطاً گذشت ؛ آيه 110 سورهٴ مباركهٴ «اسراء» همين مباحث گذشت كه ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَي﴾ چه از آن ذات به ﴿ الله﴾ تعبير كنيد چه از آن ذات به ﴿الرَّحْمَانَ﴾ تعبير كنيد آن ذات داراي اسماي حسناست غرض آن است كه الرحمان براي مردم حجاز شناخته شده نبود و قرآن كريم با اين تعبيرات الرحمان را كاملاً توضيح داد.
در تفسير عليبنابراهيم اين روايت هست كه آنها كه گفتند ﴿ما الرَّحْمَانَ﴾ خداي سبحان بخش اول سورهٴ مباركهٴ «الرحمن» را نازل كرد اگر شما بخواهيد بدانيد الرحمان كيست ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾[17] اينها همه وصف الرحمان است تا آنهايي كه گفتند ﴿مَا الرَّحْمنُ﴾ بفهمند كه رحمان چه كسي است. اما در جريان قيامت چه اينکه در همين سورهٴ مباركهٴ «فرقان» گذشت كه ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ يعني آيه 26 همين سوره ، قبلاً در سورهٴ مباركهٴ «حج» آيه 56 گذشت ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ برابر آيه سورهٴ مباركهٴ «اسراء» كه ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾[18] گرداننده اصلي صحنه قيامت گاهي از او به الله ياد ميشود نظير آيه 56 سورهٴ «حج» كه فرمود: ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ گاهي از او به الرحمان ياد ميشود نظير آيه 26 همين سورهٴ مباركهٴ «فرقان» كه فرمود: ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ مُلك, حق است سخن از آسمان نيست در قيامت مالك يوم الدين كيست مَلك يوم الدين كيست الله ، خب مِلك چيست مُلك چيست آسمان و زمين مِلك و مُلك است يا حق مِلك و مُلك است فرمود نگو آسمان نگو زمين ؛ آسمان و زمين ظهور حقّ فعلياند آنچه در قيامت مطرح است حق است ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ سخن از آسمان و زمين نيست تا شما بگوييد زمين براي كيست آسمان براي كيست حق است كه به صورت آسمان و زمين ظهور كرده به دليل اينكه همه اسرار را اين زمين ميداند و ميگويد در طليعه قيامت كه ﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا﴾ همين است ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ٭ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا﴾[19] در آن روز ﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ٭ بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي لَهَا﴾[20] همان طوري كه در دنيا فرمود: ﴿وَأَوْحَي فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[21] اين زمين گيرنده وحي است اسراري كه دارد تا آن روز نگه ميدارد و هر سرّي را كه خدا فرمود آشكار كن آشكار ميكند و زمين دهن باز ميكند ميگويد فلان شخص در فلان لحظه اين كار را كرده پس سخن از زمان و زمين نيست تا بگويند متري چند ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾[22] نه اينكه مِلك حق است نه خير حق, مِلك است آن وقت آن حق ميشود زمين آن حقّ فعلي است ديگر آن حق ميشود آسمان و كاملاً اسرار را بازگو ميكند و آنچه را كه نبايد بگويد نميگويد آنچه را كه بايد بگويد ميگويد هر اندازه كه بايد سخن بگويد سخن ميگويد. غرض اين است كه الرحمان را خداي سبحان براي اينها تشريح كرده كه رحمان اين است در كنار الله است اسم اعظم است معلّم قرآن است معلّم بيان است خالق انسان است اين كان ناقصه و كان تامّه را الرحمان عطا كرده
60 It is said that the idolatrous Arabs were unfamiliar with using the Compassionate ( al-Ra ḥ m ā n ) as a way of referring to God. For example, at the signing of the Treaty of ḥudaybiyyah (see 2:190–94c ; and the introduction to Sūrah 48), the Prophet instructed that it be written, “In the Name of God, the Compassionate, the Merciful,” but the Qurayshī negotiators objected and said they did not know of either name; they wanted it to read, “In Thy Name, O God” ( bi’smika All ā humma ; IK). Some note that the idolaters said that they only knew of one ra ḥ m ā n , namely, Musaylimah, a contemporary of Muhammad who also claimed to be a prophet, who had taken on the title Ra ḥ m ā n al-Yam ā mah , or “the Compassionate One of [the region of] Yam ā mah ” (Q, Z). Most commentators believe this meant that the idolaters were questioning the name al-Ra ḥ m ā n , not the existence of that to which it referred (R). Some read command in the third person, so that it would be translated, “Shall we prostrate before that [to] which he commands us?” (Q, Z). According to some reports, upon the revelation of this verse the Prophet and other Companions prostrated, and the idolaters imitated them in mockery, which is what is meant by and it increases them in aversion (R).
----------------
صفت رحمان
صفت رحمان، یکی از صفات خداوند است. نام رحمان بارها در قرآن، چه در آغاز سورهها و چه درون آنها، آمده است. این نام ۵۶ بار درون سورهها آمده که ۱۶ مورد آن تنها در سوره مریم است. رحمان، صفت بر وزن فعلان و دارای معنای مبالغه است. در کنار هم آمدن دو صفت رحمان و رحیم دربرگیرنده مفهوم تاکید متقابل این دو میباشد.
مقدمه
در قرن دوم و سوم میلادی، خدا به این وصف در یمن خوانده میشده، و این واژه به معنای خدای نیک بوده است. نیک در اینجا نقش صفت ندارد، بلکه بخشی از تعبیری است که خدا به وسیله آن و پس از ترجیح آن بر دیگر تعابیر خوانده میشود.
رحمان و رحیم در قرآن، دارای تفاوتهای دستوری با یکدیگرند. رحمان، همیشه با حرف تعریف میآید، لیکن، رحیم گاه بدون حرف تعریف به کار میرود. رحمان در ۷ مورد از ۵۶ استعمال خود در قرآن، تنها به همراه رحیم آمده است و در کنار آن ذکری از دیگر صفات نیست، در حالی که رحیم با صفاتی دیگر نظیر غفور، تواب، رئوف و عزیز تشکیل زوجی وصفی میدهد. رحیم و برخی از دیگر اسما و صفات الهی همچون عزیز، دارای معانی یا کاربردهای غیر الوهی نیز هستند (مثلاً در آیه ۱۲۸ سوره توبه، دو وصف رئوف و رحیم درباره پیامبر به کار رفتهاند.
سوره ۹: التوبة - جزء ۱۱ - ترجمه فولادوند
لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿۱۲۸﴾
قطعا براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد به [هدايت] شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است (۱۲۸)
ولی رحمان همواره در مورد خداوند به کار میرود.
← بررسی اسناد نام رحمن
مؤیدات تاریخی در مورد نام الله و رحمان که ما میتوانیم از آنها برای تقویت فرضیات خود کمک بگیریم از این قرار است: عرب قبل از اسلام، خدا را خالق میدانسته و البته خدایان فرعی را نیز میپرستیده است. از سوی دیگر، رحمان، نام خدای یگانه در برخی مناطق عربستان، دست کم در یمامه و یمن بوده است، اما اهل مکه از استعمال این لفظ کراهت داشتهاند. قرآن نیز در سورههای انبیاء، فرقان، رعد و اسراء به این وضعیت اشاره کرده است. راویان حدیث گفتهاند در نظر مشرکان مکه، رحمان خدای متمایز از الله بوده است و مشرکان در جریان حدیبیه هنگام نوشتن صلحنامه و درج بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز آن، به پیامبر گفتند: ما رحمان را نمیشناسیم. این قوم، بعدها نیز با پیامبر به این دلیل که آنان را به پرستش رحمان یمامه فرا میخواند مخالفت کردند.
بررسیها همچنین نشان میدهد که در اوایل قرن هفتم میلادی، نام عبدالرحمن در حجاز - جز در مواردی بسیار معدود و نادر - وجود نداشته و پیامبر، هنگام اسلام آوردن برخی افراد نام آنها را به عبدالرحمن تغییر داده است..
در قرآن کریم از الله به عنوان خالق و صاحب اختیار جهان زیاد صحبت شده است. البته مواضعی که در آنها الله در ارتباط مستقیم با پدیدههای طبیعی نشان داده شده باشد، بسیار اندک است، لیکن ما رحمان را همچون الله در نظیر اینگونه مواضع مییابیم. ذکر نام رحمان در کنار موضوعاتی چون آفرینش آسمان و زمین در شش روز، هفت آسمان، عرش الهی که نماد قدرت مطلق الهی است و نیز در صحنههای قیامت نمونههایی از این دست است. موارد فوق در سوره فرقان بیان شده است و پس از آن است که عبارتی را میبینیم که امر به پرسش کردن درباره او (رحمان) از کسی میکند که از او آگاه است. عبارت اخیر، نشانگر ارتباط این نام با مجموعه واژگانی محافل یهود و نصارای آن روز است.
نام رحمان ۶ بار مرتبط با وحی، ۴ بار مرتبط با قرآن و ۴ بار مرتبط با عهد قدیم آمده است. این کلمه در ارتباط با پیامبران عهد قدیم، مریم مادر عیسی، حبیب نجار و نیز در لسان هارون و ابراهیم- هنگام دعوت پدرش به یکتاپرستی - آمده است. همچنین از خضوع اسحاق، موسی، هارون، اسماعیل و ادریس در برابر رحمان و پناه بردن مریم به او سخن گفته شده است. کلمه عهد نیز در قرآن با رحمان پیوند دارد.
معنای لغوی رحمان
رحمت در لغت، به معنای رقت، نرمی و انعطاف نفسانی است که مستلزم تفضل و احسان میباشد ولی این معنا در وجود باری تعالی صحیح نیست؛ زیرا انفعال، نقص است و نقص در خداوند راه ندارد رحمت درباره خداوند به معنای افاضه خیر و عنایت به نیازمندان است؛ از این رو مرحوم فیض کاشانی درباره دو اسم شریف رحمان و رحیم میفرماید:
الرحمان و الرحیم من الرحمه و هی افاضه الخیر علی المحتاجین، عنایه بهم. و رحمه الله تعالی تامه و عامه و کامله؛
«رحمن» و «رحیم» از رحمت مشتق است و به معنای افاضه بر نیازمندان از روی توجه به آنان است و رحمت خداوند متعال، تام و عمومی و کامل است.
فرق رحمان با رحیم
با مراجعه به آیات و روایات، میتوان این فرق را بین دو اسم شریف رحمان و رحیم فهمید که رحمان عنایت و شفقت و لطف خداوند به تمام مخلوقات است و رحیم، عنایت و لطف ویژه به مؤمناناست. امام صادق (علیهالسّلام) به این فرق تصریح کرده و فرموده است:
والله اله کل شیء الرحمن بجمیع خلقه، الرحیم بالمؤمنین؛
خداوند، معبود هر چیزی است و به همه مخلوقات خویش، رحمان و به مؤمنان رحیم است.
خداوند، در قرآن کریم نیز به این فرق تصریح کرده و فرموده است:
هو الذی یصلی علیکم ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور و کان بالمومنین رحیما؛
او، کسی است که بر شما رحمت میفرستد و فرشتگانش نیز تا شما را از تاریکی به سوی نور بیرون آورد و بر اهل ایمان، بسیار مهربان است.
با این تعبیر، خداوند عنایت ویژه خود به مؤمنان را توسط اسم شریف «رحیم» معرفی کرده است نه «رحمن».
در روایتی دیگر، امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:
الرحمن اسم خاص بصفه عامه و الرحیم اسم بصفه خاصه:
رحمان، اسم خاص [
مخصوص خداوند]
است با ویژگی عام [
شامل همه است]
و رحیم، اسم عام است [
استعمال آن در غیر حق تعالی بدون اشکال است]
با ویژگی خاص. رحمانیت خدا، شامل تمام مخلوقات میشود (چه مؤمن و چه کافر)؛ اما رحیمیت او مخصوص مؤمنان میباشد که مقتضی عنایت ویژه و افاضه خاص به ایشان خواهد بود. این افاضه خاص، همان هدایت ویژه خداوند و موفقیت بنده در تزکیه و تهذیب نفس و تقرب به سوی او است؛ از این رو خداوند در قرآن کریم بر این نکته تاکید کرده و میفرماید:
و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء و الله سمیع علیم؛
اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، هیچ یک از شما هرگز تزکیه نمیشد و این خداوند است که هر کس را بخواهد تزکیه میکند و خداوند شنوا و دانا است. این، همان فضل و رحمتی است که مخصوص اهل ایمان است و توسط اسم شریف رحمان شامل حال مؤمنان میشود.
مقدمه نزول رحمت
عبدالرحمن بن عوف از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که خداوند فرمود:
انا الرحمن خلقت الرحم و شققت لها اسما من اسمی فمن وصلها و صلته و من قطعها قطعتعه؛
من خدای رحمان [
مهربان]
هستم؛ رحم را خلق کردم و نام آن را از نام خود گرفتم؛ پس هر کس صله رحم کند او را به رحمت خویش متصل سازم و هر کس قطع رحم کند، او را از رحمت خویش دور نمایم.
بنابراین، انسان باید با اشتغال به طاعات و عبادات و صله رحم و تفقد از احوال خویشان و اقوام، خود را در معرض نزول رحمت الهی قرار دهد