﴿۶۹﴾ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا

چنين كسي عذاب او در قيامت مضاعف مي‏گردد، و با خواري هميشه در آن خواهد ماند.

فرمود اين كارها را نكنيد اگر كسي هر سه كار را كرد مخلّد در نار است اين خلود به معناي ابديّت خواهد بود معناي خاصّ خودش را دارد كه فرمود: ﴿وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَاماً ٭ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ﴾ چرا عذابش مضاعف است؟ براي اينكه كفر اعتقادي از يك سو, عمل سيّء و گناه بدني از سوي ديگر, گناهان مكرّر عذاب مضاعف دارد

چرا خلود دارند خب براي اينكه مشرك‌اند اما اگر اين ﴿وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ﴾ به اين اخيريها برگردد يعني به قتل و زنا برگردد نه به شرك آن‌گاه مضاعف بودنش براي اينكه قتل از يك سو, زنا از يك سو و خلود به معناي مكث طويل خواهد بود نه به معناي ابديّت به همين وزان هم توبه تقسيم شده است

فرمود مردان الهي اين كار را نمي‌كنند وگرنه ﴿يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ﴾ دوتا عذاب دارند يك عذاب قبح فعلي يك

 عذاب قبح فاعلي

 عذاب هرگز مضاعف نيست مگر اينكه گناه مضاعف باشد ما در تمام قرآن يك جا داريم آن هم مربوط به همين كيفر تلخ تبهكاران است كه ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾,[49] ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ يعني هرگز كيفر الهي بيش از عذاب نيست

چنين تعبيري درباره حسنات كه نداريم ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾, فرمود: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ گاهي دو برابر گاهي ده برابر گاهي صد برابر حسنات را پاداش مي‌دهد اين طور نيست كه حسنات وِفاق عمل باشد كه بلكه چند برابر است لكن كيفر سيّئات هرگز از سيّئه نمي‌گذرد اگر يك وقت كيفر مضاعف شد براي اينكه معصيت مضاعف است مثل اينكه به زنان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود اگر شما يك گناه كرديد دو عقاب مي‌بينيد[53] براي اينكه هم خودتان گناه كرديد هم حيثيت بيت نبوي را رعايت نكرديد.

 

 

مطلب بعدي آن است كه آ‌نچه در همين سور‌ه آيه 69 به بعد گذشت كه ﴿وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً﴾ اين قيد يا به همه برمي‌گردد آنكه در اصول ملاحظه فرموديد استثناي عقيب چند جمله, قيد عقيب چند جمله, شرط عقيب چند جمله يا به همه برمي‌گردد يا به اخير قدر متيقّنش اخير است اگر اين ﴿مَن يَفْعَلْ ذلِكَ﴾[15] به همه برگردد يعني به مشرك و به قاتل و به زاني برگردد خب اين خلود معناي خاصّ خودش را دارد يعني همان ابديّت اما اگر به اخير برگشت نه به شرك اين خلود به معناي مكث طويل است چون موحّد, مسلمان برابر اسلامي كه دارد ايمان و توحيدي كه دارد نمي‌تواند مخلَّد باشد خلود براي غير موحّد است

 و اگر در سورهٴ مباركهٴ «نساء» تهديد به خلود شده است كه قاتل مؤمن مخلَّد در نار است آنجا گذشت كه دوتا توجيه براي آن آيه است آيه 93 سورهٴ مباركهٴ «نساء» كه دارد ﴿وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا﴾ آنجا دوتا توجيه شده يكي اينكه اگر كسي مؤمن را بما أنّه مؤمن بكشد يعني لإيمانه بكشد خب اين قاتل مي‌شود مرتد و مخلّد به معناي ابديت است ديگر اما اگر نه يك نزاع مالي بود غير مالي بود آنجا خلود يقيناً به معني ابديّت نيست به معني مكث طويل است زيرا معصيت كبيره غير از ارتداد است معصيت كبيره غير از شرك است و امثال ذلك اين دو وجه توجيهي در آيه 93 سورهٴ «نساء» گذشت. خب بنابراين ﴿مَن يَفْعَلْ ذلِكَ﴾[16] به هر كدام برگردد حكم خاصّ خودش را دارد

مسأله خلود در عذاب، براى كسى كه شرك ورزيده مسلم است و هيچ حرفى در آن نيست و اما خلود در عذاب، براى كسى كه قتل نفس محترمه كرده و يا مرتكب زنا شده باشد كه دو تا از گناهان كبيره است و همچنين براى كسى كه مرتكب رباخوارى شده باشد، كه قرآن كريم نسبت به آنها تصريح به خلود كرده و ممكن است به يكى از وجوه زير توجيه شود:

اول اينكه : بگوييم خصوص اين سه گناه طبعى دارند كه اقتضاى خلود در آتش را دارد، همچنان كه چه بسا اين احتمال از ظاهر آيه شريفه (ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء) نيز استفاده شود، چون فرموده شرك به هيچ وجه آمرزيده نمى شود و اما پايين تر از شرك را خدا از هر كس بخواهد مى آمرزد، يعنى از بعضى اشخاص مانند مرتكب قتل و زناء و ربا نمى آمرزد.

دوم اينكه : بگوييم مراد از خلود در همه جا به معناى مكث طولانى است ولى چيزى كه هست اين است كه در شرك اين مكث طولانى، ابدى است و در غير آن بالاخره پايان پذير است.

خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا

سوم اينكه : بگوييم كلمه : (ذلك ) در جمله (و من يفعل ذلك ) اشاره به همه اين سه گناه است، چون آيات مورد بحث كه همه در تعريف مؤمنين است، مؤمنين را چنين معرفى مى كند: اينان كسانى هستند كه مرتكب شرك و قتل نفس و زنا نمى شوند، پس اگر كسى هر سه اين گناهان را مرتكب شود مخلد در آتش است، مانند كفار كه به همه آنها مبتلا بودند. در نتيجه اگر كسى به بعضى از اين سه گناه آلوده باشد ديگر از آيه شريفه خلود وى در آتش بر نمى آيد.

Here, there arise a few questions: Why is the punishment of theirs doubled? Why are not they punished as much as they have committed sin? Is this consistent with the principles of justice?

About the question, commentators have discussed a lot and what seems more correct is that the purpose of doubling of chastisement is that for each of these three sins there are separate punishments that on the whole the punishment gets doubled.

Moreover, sometimes a sin will be the source of other sins, such as paganism that causes the obligations to be left and commitment of illegal things to be done, and this makes the Divine punishment double.

Therefore, some of commentators say that this verse is the reason of this famous principle which says:

“As pagans are responsible for fundamentals of religion, they are

responsible for positive laws, too

مطلب بعدي آن است كه در اين آيه كلمه ﴿وَيَخْلُدْ فِيهِ﴾[12] استثنائاً فيه خوانده مي‌شود مثلاً اين طور نيست كه حالا اگر كسي فيه بخواند غلط ادبي باشد اين طور نيست ولي خب اين طور قرائت شده. بحث قرائت آيات جزء علوم‌القرآن است يك بحث ساده مختصر يك روز و دو روز و يك هفته نيست

اما در جريان خلود چه از آيات چه از روايات برمي‌آيد كه موحّد مخلّد در نار نيست اگر كسي خدا را قبول داشت قيامت را قبول داشت وحي و نبوّت را قبول داشت همه اين اصول را قبول داشت منتها مبتلا شد به قتل نفس اين به اندازه اينكه اين سيّئه سنگين آثار تلخ دارد بايد عذاب الهي را تحمل كند بعد جزء «عتقاء الله من النار»[13] مي‌شود ديگر ممكن نيست يك گناه غير اعتقادي يعني گناه جارحه و دست و پا منتهي بشود به خلود به معناي ابديّت.

وگرنه يك گناه از كسي كه موّحد است معتقد است همه اصول دين را قبول دارد اصول مذهب را قبول دارد اين نمي‌شود كيفر ابدي داشته باشد اما آن ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[17] كه وارد شده است يعني كيفر مطابق با عمل است خداي سبحان از خيلي از سيّئات عفو مي‌كند تخفيف مي‌دهد ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾[18] اين با آيه سورهٴ «فصلت» منافاتي ندارد در آيه 27 سورهٴ «فصلت» اين‌چنين آمده

سوره 41: فصلت - جزء 24

فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۲۷

انصاریان: به یقین کافران را عذابی سخت می چشانیم، و بی تردید آنان را بر پایه بدترین اعمالی که همواره مرتکب می شدند، کیفر می دهیم.
خرمشاهی: پس به كافران عذابى سخت بچشانيم، و بر وفق بدترين كارى كه كرده‏اند ايشان را جزا دهيم‏
فولادوند: و قطعا كسانى را كه كافر شده‏ اند عذابى سخت مى‏چشانيم و حتما آنها را به بدتر از آنچه میکرده‏ اند جزا مى‏ دهيم
قمشه‌ای: ما هم کافران را البته عذابی سخت بچشانیم و بدتر از آنچه می‌کردند کیفر کنیم.
مکارم شیرازی: به طور مسلم به كافران عذاب شديدي مي‏چشانيم، و آنها را به بدترين اعمالي كه انجام مي‏دادند جزا مي‏دهيم.

اين ﴿أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ نه يعني كيفر ما أسوأ از عمل اينهاست بلكه اينها عمل سيّء دارند و اسوأ گناه صغير دارند گناه كبير دارند گناه اكبر, اين كلمه ﴿أسْوَأ﴾ يا منسلخ از تفضيل است كما قيل يا به اين معناست كه ما اينها را به كيفر بدترين گناهشان مي‌گيريم[19] نسبت به گناهان مياني كبير يا صغير بحث نكردند نسبت به گناه اكبرشان بحث كردند فرمود ما اينها را به گناه اكبرشان مي‌گيريم أسوأ آنچه را كه اينها انجام دادند كيفر مي‌بينند نه اسوأ از آنچه انجام دادند يعني آنها گناه كبير كردند ولي ما كيفر گناه اكبر را به اينها مي‌دهيم اين معناي آيه نيست يا آنها مبتلا به گناه صغير شدند ما كيفر گناه كبير را بر آنها تحميل مي‌كنيم اين‌چنين نيست «أسوأ من الذي كانوا يعملون» نيست ﴿أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ