﴿۲۴﴾ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا 

بهشتيان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحت گاهشان نيكوتر است!

كلمه (مستقر) و (مقيل ) دو اسم مكان از (استقرار) و (قيلوله )هستند، اما استقرار كه روشن است، و اما قيلوله - به طورى كه گفته اند - به معناى استراحت در نصف روز است، چه اينكه همراه با خواب باشد و چه نباشد، و بايد هم همينطور باشد، چون در بهشت خواب نيست

 

مطلب ديگر اينكه فرمود در برابر اينها اصحاب جنّت‌اند اصحاب جنّت در آن روز جايگاهشان خوب است و قرارگاهشان خوب است اين قيلوله نشان مي‌دهد كه اين بخش مربوط به مسئله برزخ است قيلوله آن استراحت نيمه‌روز است در بعضي از آيات دارد كه عذاب الهي آمده ﴿هُمْ قَائِلُونَ﴾[28] هنوز در خواب قيلوله بودند كه عذاب الهي آمده

سوره ۷: الأعراف - جزء ۸ - ترجمه فولادوند

وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴿۴﴾

و چه بسيار شهرها كه [مردم] آن را به هلاكت رسانيديم و در حالى كه به خواب شبانگاهى رفته يا نيمروز غنوده بودند عذاب ما به آنها رسيد (۴)

 

 در بهشت محض شايد اصلاً نومي در كار نباشد همه‌اش صحنه يقظه و بيداري است اما در بهشت برزخي چون جريان قيلوله و نوم مطرح است فرمود: ﴿وَأَحْسَنُ مَقِيلاً﴾

 

 

اما اين كلمه «خير» و كلمه «أحسن» اين معناي افعل تفضيلي را ندارد كه بهشتيها بهتر از جهنّميها باشند يا جاي بهشتيها بهتر از جاي جهنّميها باشد اين طور نيست نظير ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[29] كه افعل تعييني است و نه تفضيلي اينجا هم خير به معناي خوب بودن است نه بهتر,. 

*******

و دو كلمه (خير) و (احسن ) - به طورى كه گفته اند - از معناى تفضيل (بهترى ) منسلخ شده اند، همچنان كه كلمه (اهون ) در جمله (و هو اهون عليه ) معناى (آسان تر) نمى دهد،.

 

سوره ۳۰: الروم - جزء ۲۱ - ترجمه فولادوند

وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۲۷﴾

و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مى ‏كند و باز آن را تجديد مى ‏نمايد و اين [كار] بر او آسانتر است و در آسمانها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست و اوست‏ شكست‏ ناپذير سنجيده‏ كار (۲۷)

و نيز كلمه (خير) در جمله (ما عند اللّه خير من اللهو) معناى بهتر نمى دهد، چون لهو خوب نيست تا گفته شود آنچه نزد خدا است بهتر از لهو است

****************

 

و در كافى نيز به سند خود از عبد لاعلى و به اسناد ديگر از سويد بن غفله روايت كرده كه گفت امير المؤمنين (عليه السلام) در حديثى فرمود: مومن را در قبرش مى گذارند، آنگاه قبرش را دو ملك گشاد مى كنند، تا آنجا كه چشمش كار كند آن را گشاد مى كنند آنگاه درى از بهشت به رويش باز نموده، به او مى گويند بخواب با چشم روشن، همچون خواب جوان نورس، چون خداى تعالى مى فرمايد: (اصحاب الجنة يومئذ خير مستقرا و احسن مقيلا).

مؤلف: اين روايت - به طورى كه ملاحظه مى فرماييد - آيه شريفه را جزو آيات برزخ قرار داده، و با جمله (به او مى گويند بخواب...) به نكته تعبير آيه به مقيل اشاره مى كند (توجه داشته باش ).

****************

مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرّاً وَأَحْسَنُ مَقِيلاً﴾ اگر اين نسبت به دنيا و آخرت باشد يعني كفار در دنيا در يك رفاه نسبي‌اند ولي مؤمنين در بهشت در رفاه مطلق‌اند اگر كسي خواست بين رفاه كفار در دنيا و راه مؤمنان در بهشت بسنجد آن وقت اين ﴿خَيْرٌ﴾ معناي افعل تفضيلي مي‌تواند داشته باشد آن ﴿أَحْسَنُ﴾ هم معناي افعل تفضيلي مي‌تواند داشته باشد اما وقتي فضا, فضاي قيامت شد يك طرفش جهنم است يك طرف بهشت آن ﴿خَيْرٌ﴾ و اين ﴿أَحْسَنُ﴾ هيچ كدام معناي افعل تفضيلي را ندارند هر دو معناي تعييني را دارند.

غرض اين است كه در جهنم سخن از خير نيست تا ما بگوييم بهشت بهتر از جهنم است در قيامت اگر تعبير به خير شده است كه بهشت بهتر از جهنم است اين خير, خير تفضيلي نيست تعييني است (اين يك) يا به عنوان تهكّم و استهزاست (اين دو).

************

 آن كه ما را آفريد و نظام را آفريد قسم ياد كرد كه اين انسان در فشار است اين لام, لام قسم است ديگر ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ﴾[17] سوگند ياد كرد فرمود ما انسان را در فشار آفريديم بعضي شصت سال, بعضي هشتاد سال, بعضي نود سال, بعضي كمتر بعضي بيشتر بايد امتحان بدهند اينجا جاي آسايش نيست جاي آسايش جاي ديگر است كه ﴿خَيْرٌ مُّسْتَقَرّاً وَأَحْسَنُ مَقِيلاً﴾ اينجا جاي آزمون است هر مقامي كه به ما دادند يا از ما گرفتند, هر حالي كه پيش آمده قبض و بسط ما, غم و نشاط ما, سرور و اندوه ما همه و همه آزمون است ما مبتلا به سلامتيم و آن كه در بيمارستان است مبتلا به مرض مبتلا يعني ممتحن