(18) قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا
(18) قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلاَ يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلاً
(۱۸) خداوند كساني كه مردم را از جنگ باز ميداشتند و كساني را كه به برادران خود ميگفتند به سوي ما بيائيد (و خود را از معركه بيرون كشيد) به خوبي ميشناسد آنها جز به مقدار كمي كارزار نميكنند.
معوّق یعنی کسی که عائق ایجاد میکند عائق متعدی است اما تعویق که باب تفعیل است برای تشدید و کثرت و مبالغه است. معوّقين يعني تلاش و كوشش همهجانبه آنها اين است كه مانعتراشي كنند عائق ايجاد كنند مانع ايجاد كنند كه شما حضور پيدا نكنيد، يا نياييد، يا برگرديد به مدينه چون از مدينه خارج شده بودند، تا محدوده همان جايي كه حفاري كرده بودند خندق كَنده بودند.
معوّقين اينها كسانياند كه در بخشي از آيات از اينها ياد كردند كه فرمود: ﴿وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ آنها ديگران را از آن باز ميدارند و خود نيز از آن دوري ميكنند﴾ اينها هم نائياند هم ناهي. يعني هم خودشان از دين دورند هم ديگران را نسبت به دين نهي ميكنند.
﴿وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا﴾ اگر همينها باشند اينهايي كه درصدد تعويقاند مانعتراشاند، ايجاد مانع ميكنند به همفكرانشان ميگويند به طرف ما بياييد مگر بيكاريد ميرويد جبهه، خودتان را به كُشتن ميدهيد ﴿هَلُمَّ إِلَيْنَا﴾ اين هَلُمّ در بعضي از لغات عرب هميشه مفرد ذكر ميشود. چه مخاطبش جمع باشد چه مفرد، اينجا مخاطبش با اينكه جمع است مفرد ذكر شده. و خودشان هم در بأس و جنگ شركت نميكنند ﴿إِلَّا قَلِيلاً﴾، ﴿إِلَّا قَلِيلاً﴾ به حسب ظاهر يعني مگر زمان اندك لكن اينها كه منافقاند اصلاً در جنگ حضور ندارند.
و كلمه (هلم ) اسم فعلى است كه معناى (بيا) را مى دهد، و چون اسم فعل است تثنيه و جمع ندارد، اين البته در لغت حجاز چنين است
اسم فعل به کلمه ای گفته می شود که از نظر لفظی و ظاهری اسم است و علامت های اسم را می گیرد. مانند تنوین ، ال ، علامت جرّ و … اما از نظر معنایی ، معنای فعل دارد.
مانند: هیهات: بَعُدَ – اُفٍّ: اتضجر – صَهٍ : اُسکُت
منافق از كافر هم بدتر است براي اينكه ﴿فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾ است
سوره ۴: النساء
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا ﴿۱۴۵﴾
(بی تردید منافقان در پايين ترين مرحله دوزخ قرار دارند و هرگز ياوري براي آنها نخواهي يافت. (۱۴۵)
﴿أَشِحَّةً عَلَي الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا﴾ چون ﴿لَمْ يُؤْمِنُوا﴾ پس معلوم ميشود ﴿لاَ يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلاً﴾ آن چند روزي يا چند هفتهاي كه در جبهه حضور داشتند براي رضاي خدا نبود يا براي خبرچيني بود يا براي اينكه همانجا هم كه رفتند عدهاي را بترسانند و بلرزانند بود و مانند آن، ذرّهاي اينها در انقلاب و جبهه حضور نداشتند.
در روايتى مى خوانيم يكى از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ميدان احزاب به درون شهر براى حاجتى آمده بود، برادرش را ديد كه نان و گوشت بريان و شراب پيش روى خود نهاده ، گفت تو اينجا به خوشگذرانی مشغولى و پيامبر خدا در ميان شمشيرها و نيزه ها مشغول پيكار است ؟!
در جوابش گفت اى ابله ! تو نيز بيا با ما بنشين و خوش باش ! به خدائى كه محمد به او قسم ياد مى كند كه او هرگز از اين ميدان باز نخواهد گشت ! و اين لشكر عظيمى كه جمع شده اند او و اصحابش را زنده نخواهند گذاشت !
برادرش گفت : دروغ مى گوئى ، به خدا سوگند مى روم و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از آنچه گفتى باخبر مى سازم ، خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمد و جريان را گفت در اينجا آيه فوق نازل شد.
بنابر اين شان نزول واژه (اخوانهم ) (برادرانشان ) ممكن است به معنى برادران حقيقى باشد و يا به معنى هم مسلكان ، همانگونه كه در آيه 27 سوره اسراء تبذير كنندگان را برادران شياطين ناميده است (إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ).