(1) الم
Source:
http://www.aviny.com/quran/tasnim/jeld-2/tasnim-02.aspx
برخى از سوره هاى قرآن كريم با حروفى آغاز مى شود كه آن حروف چون ناپيوسته قرائت مى شود، به حروف مقطعه موسوم شده است.
تبيين اين حروف از آغاز تاريخ تفسير تا كنون همواره توجه مفسران و قرآن پژوهان را به خود معطوف داشته و در تحليل آن دو راه پيموده اند: برخى آن را راز و رمزى ميان خداى سبحان و رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) دانسته و از اين رو آن را غير قابل تفسير مى دانند و گروه ديگر كه بيشتر مفسران و قرآن شناسان هستند،برآنند كه اين حروف نيز مانند ساير آيات قرآن گرچه معرفت اكتناهى آن ميسور نيست، ليكن تفسيرپذير است.
اينان در تفسير حروف مقطعه قرآن آراى گوناگونى دارند كه چون رو در روى يكديگر نيست، اگر آن آرا با دليل معتبر اثبات شود، همه آنها قابل پذيرش است .
ويژگيهاى حروف مقطعه
1- اين حروف از مختصات قرآن كريم است و در ساير كتابهاى آسمانى مانند تورات و انجيل سابقه ندارد.
2- اين حروف اختصاص به سوره هاى مكى يا مدنى ندارد؛ زيرا در 27 سوره مكى و در دو سوره مدنى آمده است.
3- بيست و نه سوره اى كه داراى حروف مقطعه است به ترتيب، عبارت است از سوره هاى: بقره، آل عمران، اعراف، يونس، هود، يوسف، رعد، ابراهيم، حجر، مريم، طه، شعراء، نمل، قصص، عنكبوت، روم، لقمان، سجده، يس، ص، مومن (غافر)، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف، ق و قلم.
4- حروف مقطعه اوايل سوره ها، برخى يك حرفى است ؛ مانند ص ، ن و ق و برخى دو حرفى ؛ مانند: طس ، يس ، طه و حم و برخى سه حرفى ؛ مانند: الم، الر، و طسم و برخى چهار حرفى مانند: المص و المر و برخى پنج حرفى ؛ مانند: كهيعص و حم عسق. پس حروف مقطعه از اين جهت پنج قسم است.
5- برخى از حروف مقطعه در شمارش آيات سوره ها، يك آيه سوره محسوب شده؛ مانند الم در سوره هاى بقره، آل عمران، عنكبوت ، روم، لقمان، سجده، و المص در سوره اعراف و كهيعص در سوره مريم و طه در سوره طه و طسم در سوره هاى شعراءو قصص و يس در سوره يس و حم در سوره هاى مومن، فصلت، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف.
برخى از حروف مقطعه در شمارش آيات، دو آيه در طليعه سوره محسوب شده است ؛ مانند: حم عسق در سوره شورى،
و در ساير موارد، جزئى از اولين آيه سوره شمرده شده ؛ مانند: الر در سوره هاى يونس، هود، يوسف، ابراهيم، حجر و المر در سوره رعد و طس در سوره نمل ص در سوره ص و ق در سوره قلم. پس، از اين جهت حروف مقطعه به سه بخش منقسم است.
6- برخى از اين حروف اصلا تكرار نشده، مانند ن و ق ؛ بعض از آنها دوبار تكرار شده ؛ مانند ص كه در سوره ص به طور استقلال ذكر شده و در سوره اعراف جزء المص قرار گرفته ؛ برخى از آنها شش بار تكرار شده ؛ مانند الم و بعضى از آنها هفت بار تكرار شده ؛ مانند حم و آن سوره هاى هفتگانه به حواميم سبعه موسوم است. پس، از اين جهت حروف مقطعه به چهار بخش منقسم است.
7- حروف مقطعه پس از حذف مكررات آنها 14 حرف است:، ح، ر، س، ص، ط، ع، ق ، ك، ل، م، ن، ه، ى.
8- در ابتداى همه سوره هايى كه با حروف مقطعه آغاز مى شود به استثناى سوره هاى چهارگانه مريم، عنكبوت، روم و قلم واژه كتاب يا قرآن آمده است و در آغاز يا متن آنها سخن از وحى و عظمت قرآن است، ليكن با بررسى بيشتر معلوم مى شود كه در آن چهار سوره نيز سخن از وحى و رسالت و قرآن مطرح است.
9- بين حروف مقطعه هر سوره با محتواى آن سوره ارتباط خاصى است.
بر اين اساس، همه سوره هايى كه با حروف مقطعه همگون آغاز مى شود در خطوط كلى مضامين نيز همگون است ؛ مثلا، هفت سوره اى كه با حم آغاز مى شود (حواميم سبعه) همه سخن از وحى و رسالت و عظمت قرآن كريم به شيوه خاص و مضمون ويژه دارد. همچنين سوره هايى كه با الم شروع مى شود همه در آغاز خود سخن از نفى ريب از قرآن دارد.
بر همين اساس، سوره اى كه به تنهايى داراى مجموع حروف مقطعه دو سوره ديگر است ، به تنهايى جامع محتواى آن دو سوره نيز هست، مانند سوره اعراف كه با المص شروع مى شود و جامع معارف سوره هايى است كه با الم و ص شروع مى شود و سوره رعد كه با المر شروع مى شود و جامع معارف سوره هايى است كه با الم و الر افتتاح مى شود.
10- برخى مفسران در بيان ويژگيهاى حروف مقطعه گفته اند: با اين حروف، پس از حذف مكررات آنها مى توان جمله هايى مانند صراط على حق نمسكه يا على صراط حق نمسكه يا على حق، نمسك صراط ساخت.
جمله هاى ديگرى نيز با اين حروف تاليف يافته كه در كتب علوم قرآنى آمده است. (86)
اين ويژگى گرچه لطيف است، ليكن دليل معتبر آن را تاييد نمى كند؛ افزون بر آن كه، با اين گونه روشها نمى توان عقايد و مبانى دينى را اثبات كرد؛ زيرا شيوه اى است نقدپذير، چنانكه آلوسى مى گويد:
از ظرايف اين است كه شيعيان براى اثبات خلافت حضرت على (عليه السلام) از حروف مقطعه، پس از حذف مكررات آنها، جمله صراط على حق نمسكه را ساخته اند و اهل سنت نيز مى توانند براى تاييد راه خود با همين حروف جملاتى مانند صريح طريقك مع السنه را بسازند؛ يعنى، راه و روش تو در صورت هماهنگى با سنت (برداشت خاص اهل سنت از اسلام) صحيح است. (87)
ما بايد به گونه اى سخن بگوييم كه نقدپذير نباشد؛ سخنى كه پشتوانه معقول يا منقول نداشته باشد با نقد مستدل به نحو نقص يا منع يا معارضه فرو مى ريزد.
آراى مفسران
راى ۱
حروف مقطعه رمز و سرى است ميان خداى سبحان و حبيب او، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) و مراد از آن افهام ديگران نيست، (146) چنانكه آلوسى مى گويد:
درباره تفسير حروف مقطعه اقوال فراوانى است، ولى آنچه به نظر راجح مى آيد اين است كه تفسير اين حروف علم مستور و سر محجوبى است كه عالمان, از آن درك عاجزند و... از اين رو گفته اند: سر الهى است، در پى فهم آن نرويد. بنابراين، بعد از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) جز اولياى الهى كه وارثان علوم آن حضرت هستند، كسى به اين راز پى نمى برد. (147)
عده اى از بزرگان معتقدند اين حروف رمزى است ميان خدا و رسول و اولياى الهى (عليهم السلام) و ديگران به آن دسترسى ندارند و بايد از باب ايمان به غيب آن را بپذيرند.
بسيارى از دستورهاى دين نيز رمز و سر است و چنانكه خداى سبحان ما را به افعالى وا مى دارد كه راز و رمز آن براى ما روشن نيست، به اقوالى نيز مامور مى كند كه فهم معناى آن ميسور ما نيست. افعال رمزى مانند رمى جمره و هروله بين صفا و مروه در حج، و اقوال رمزى مانند حروف مقطعه قرآنى.
بر اساس راى مزبور نبايد براى فهم معناى حروف مقطعه كوشش كرد و اين در صورتى است كه ما بخواهيم از راه علوم متعارف حصولى بدان دست يابيم، ليكن راه رسيدن به اين راز و رمز نيز به طور كلى بسته نيست، چنانكه اولياى الهى از راه قرب فرايض و نوافل (148) دستيابى به آن برايشان ميسور است. عارف نامدار، ابن عربى نيز از كسانى است كه اين حروف را رمز و سر مى داند.
بزرگان اهل معرفت، همچون عارف نامدار ابن عربى، مى توانند از راه شهود به بخشى از اسرار عالم آگاه شوند و امورى را كشف كنند، ليكن كشف آنان براى ديگران حجت نيست و ما راهى براى اثبات آن نداريم. اهل شهود اگر بتوانند مشهودات خود را معقول و برهانى كنند، براهين آنان بر ميزان صحت و سقم، يعنى علوم متعارفه يا اصول منتهى به آن عرضه مى شود و در صورت تاييد پذيرفته خواهد شد.
عن الصادق (عليه السلام): (الم) رمز و اشاره بينه و بين حبيبه محمد (صلى الله عليه وآله) اراد ان لا يطلع عليه سواهما بحروف بعدت عن درك الاعتبار و ظهر السر بينهما لا غير. (212)
پاسخ:
دستور تدبر در قرآن شامل حروف مقطعه نيز مى شود؛رمز بودن حروف مقطعه با دستور تدبر در همه آيات آن سازگار نيست ؛ قرآن كريم مى فرمايد:
سوره ۴۷: محمد
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ﴿۲۴﴾
آيا آنها در قرآن تدبر نميكنند؟ يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است. (۲۴)
و چون حروف مقطعه نيز جزء قرآن است، امر به تدبر شامل آن نيز مى شود و رمز بودن با تدبر هماهنگ نيست و دليل معتبرى نيز اين راى را تاييد نمى كند، تا بتواند سبب تخصيص عموم يا تقييد اطلاق گردد.
جناب آلوسى در جمع بين رمز بودن حروف مقطعه و دستور تدبر در قرآن، دستور تدبر را شامل اين حروف نمى داند.
راى ۲
مشابه رای اول است با این تفاوت که حروف مقطعه از متشابهات قرآن است
حروف مقطعه از متشابهاتى است كه علم آن مخصوص خداى سبحان و راسخان در علم است و درك آن ميسور غير خدا و راسخان در علم نيست، (90) چنانكه خداى سبحان مى فرمايد:
سوره ۳: آل عمران
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ … ﴿۷﴾
او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشي از آن محكمات است كه اساس كتاب است، و بخش ديگر متشابهات است، اما كجدلان، براى فتنه جويى و در طلب تاويل، پيگير متشابهات مىشوند، حال آنكه تاويل آن را جز خداوند و راسخان در علم، نميدانند.
پاسخ: حروف مقطعه قرآن را نمى توان از متشابهات به شمار آورد؛ زيرا متشابه آيه اى است كه مى تواند دلالت بر معنايى روشن داشته باشد يا مى توان از آن معنايى را استظهار كرد، ليكن آن معنا، باطل حق نما و پيروى از آن فتنه انگيز باشد، در حالى كه حروف مقطعه چنين نيست، يعنى معنى حروف مزبور روشن نيست.
افزون بر اين، حتى اگر حروف مزبور از متشابهات نيز باشد، تفسيرپذير است و نمى توان گفت از امورى است كه خداوند علم آن را براى خود برگزيده و ديگران از فهم آن عاجزند؛ زيرا مفسران مى توانند با ارجاع آنها به محكمات آنها را تفسير كنند؛ محكمات، مادر و سامان بخش متشابهات است و هر متشابهى در دامان محكمات معناى راستين خود را باز مى يابد و تفسير مى پذيرد و آنچه علمش مخصوص ذات اقدس الهى است و غير از خدا كسى آن را نمى داند تاويل متشابه است، نه تفسير آن: واخر متشابهات...و لا يعلم تاويله الا الله... (95)
https://www.aparat.com/v/YGU15
راى ۳
حروف مقطعه هر سوره نام همان سوره است. (96) چنانكه سوره هاى يس و طه و ص و ق هر كدام به نام حروف مقطعه خود موسوم شده است. برخى سوره ها نيز اسمهاى متعددى دارد كه يكى از اسامى آنها نيز همان حروف مقطعه آغاز آن سوره هاست و در واقع نامهاى ديگر مشهور و حروف مقطعه نام مستور آن است .
مرحوم شيخ طوسى اين راى را در تفسير حروف مقطعه بهترين راى دانسته، مى گويد:
اگر اشكال شود كه چرا اين حروف كه نام سوره است، جزو سوره قرار گرفته ؟ در پاسخ مى گوييم: همان طور كه كلماتى نظير بقره و آل عمران هم نام سوره است و هم جزو سوره، الم نيز مى تواند در عين اين كه جزو سوره است نام سوره نيز باشد. (97)
پاسخ: دليلى بر اثبات نيست ؛ از اين رو در بوته احتمال قرار مى گيرد.
راى ۴
حروف مقطعه نامهاى قرآن است ؛ چنانكه فرقان و ذكر نامهاى قرآن كريم است. (99)
پاسخ: اثبات آن، دليل معتبر مى طلبد؛ از اين رو از محدوده احتمال تجاوز نمى كند.
راى ۵
هر يك از حروف مقطعه علامت اختصارى و اشاره اى به اسمى از اسماى حسناى الهى و برخى نيز رمز اشاره به نام پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) است ؛ (101)
هر يك از نام هاى الهی مركب از چند حرف است و از هر نامى حرفى گزينش شده و به صورت ناپيوسته در ابتداى برخى سوره هاى قرآن قرائت می شود.
نحوه گزينش اين حروف نيز متفاوت است ؛ گاهى از ابتداى نام خدا انتخاب شده ؛ مانند الف كه از اسم الله و كاف كه از اسم كافى برگرفته شده و گاهى از حروف ميانى آن ؛ مانند حرف ى از اسمهاى عليم، حكيم و رحيم. گاهى نيز حرف پايانى اسم گزينش شده است ؛ مانند حرف م كه از نامهاى عليم و حكيم و رحيم اتخاذ شده است.
در تاييد اين راى گفته شده: ذكر حروف رمز اختصارى براى دلالت بر كلمات، در فرهنگ عرب زبانان مرسوم است ؛
ابوعلى سينا نيز در رساله نوروزيه خود كه در شرح و تفسير حروف مقطعه نگاشته، معتقد است كه هر يك از اين حروف، رمز و علامت اختصارى كلمه اى خاص است ؛
علامه طباطبايى در پاسخ به اين احتمال مى گويد:
استفاده از رمز در جايى است كه گوينده نمى خواهد جز مخاطب، كسى به مراد او پى ببرد؛ در صورتى كه اسماى حسناى الهى - كه صاحبان اين راى، حروف مقطعه را نشانه آن مى دانند - در موارد فراوانى از سوره هاى قرآن به تصريح يا تلويح ذكر شده است و با اين وجود، فايده اى در اشاره به آن اسماء بوسيله حروف رمزى باقى نمى ماند. (105) رواياتى كه آنها را اجزاى اسم اعظم الهى مى داند:
على بن ابراهيم قال: (طسم) هو حرف من حروف اسم الله الاعظم المرموز فى القرآن. (166)رواياتى كه اين حروف را به نحو غالب ناظر به اسماى الهى و به نحو اجمال ناظر به مظاهر ويژه آن مى داند:
- قال: قلت لجعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب (صلوات الله عليهم): ما معنى (الر) قال: انا الله الروف . (171)
- قال: قلت لجعفر محمد...: يابن رسول الله ما معنى (المر)؟ قال: (المر) معناه: انا الله المحيى المميت الرازق. (172)
عن سفيان بن سعيد الثورى عن الصادق (عليه السلام) قال له اخبرنى يابن رسول الله (صلى الله عليه وآله) عن (حم) و (حم عسق) قال: اما (حم) فمعناه الحميد المجيد و اما (حم عسق) فمعناه الحليم المثيب العالم السميع القادر القوى. (179)
رواياتى كه برخى از حروف مقطعه را ناظر به نام مبارك پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى داند:
عن الصادق (عليه السلام) قال: (طه) اسم من اسماء النبى (صلى الله عليه وآله) و معناه يا طالب الحق الهادى اليه... (180)
- عن الصادق (عليه السلام)، قال: قال: يا كلبى كم لمحمد (صلى الله عليه وآله) من اسم فى القرآن ؟ فقلت: اسمان او ثلاثه. فقال: يا كلبى له عشره اسماء... و (طه # ما انزلنا عليك القرآن لتشقى) و (يس # والقرآن الحكيم انك لمن المرسلين # على صراط مستقيم) و (ن و القلم و ما يسطرون # ما انت بنعمه ربك بمجنون) و.... (181)
- عن ابى جعفر (عليه السلام) قال: ان لرسول (صلى الله عليه وآله) اثنى عشر اسما. خمسه فى القرآن: محمد و احمد و عبدالله و يس و نون. (185)
- عن الصادق (عليهم السلام) قال له: يابن رسول الله (صلى الله عليه وآله) ما معنى قول الله عزوجل (يس)؟ قال: اسم من اسماء النبى و معناه: يا ايها السامع الوحى (والقرآن الحكيم # انك لمن المرسلين # على صراط مستقيم. (183)
عن الصادق (عليه السلام): يس) اسم رسول الله (صلى الله عليه وآله) والدليل على ذلك قوله: (انك لمن المرسلين # على صراط مستقيم. (187)
عن اميرالمومنين (عليه السلام) فى قوله عزوجل (سلام على الياسين) قال: يس) محمد و نحن آل يس .
راى ۶
حروف مقطعه علامت اختصارى و رمز يكى از اسماى الهى معرفى شد، ليكن در اين قول، مدعا اين است كه از تركيب اين حروف اسم اعظم پديد مى آيد؛ مانند اين كه از تلفيق حروف مقطعه الر و حم و ن الرحمن كه اسم اعظمى لفظى است پديد مى آيد؛
پاسخ:
اين وجه را به عنوان تفسير حروف مقطعه نمى توان پذيرفت ؛ زيرا نامهاى الله و الرحمن كه از اسماى اعظم لفظى خداوند سبحان است، به صراحت در قرآن كريم آمده است و نيازى نيست تا از تلفيق و تركيب حروف مقطعه با آنها دست بيابيم.
راى ۷
در مقابل راى و سخن بلند كسانى كه مى گويند حروف مقطعه ناظر به اسماى عظيم و اعظم الهى است و يا از تركيب آنها اسم اعظم خداى سبحان پديد مى آيد، برخى مستشرقان گفته اند: اين حروف ناظر به نامهاى كسانى است كه نسخه هاى قرآن را در اختيار داشتند، (142) مثلا س ناظر به نام سعد بن ابى وقاص و م ناظر به نام مغيره و ن ناظر به نام عثمان بن عفان و ه ناظر به نام ابوهريره و طه ناظر به نام طلحه و حم و ناظر به نام عبدالرحمن است كه در جمع آورى قرآن نيز نقشى داشته اند!
پاسخ:
بى پايگى اين سخن روشن است، زيرا اولا، مبتنى بر اين اساس باطل است كه اين حروف جزء وحى و كلام خداى سبحان نيست و كلماتى است كه به نص قرآنى افزوده شده و اين مخالف اجماع همه مسلمانان است كه معتقدند: قرآن كنونى، بدون هيچ كم و كاست، همان است كه از جهت لفظ و معنا بر قلب مطهر رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) نازل شده است.
راى ۸
حروف مقطعه سوگندهايى است كه خداوند ياد كرده است بر اين كه قرآن كلام و كتاب اوست و سر سوگند به اين حروف آن است كه حروف الفبا داراى شرافت و حرمت است ؛ زيرا كتب آسمانى و اسماى الهى از همين حروف تشكيل شده است. (115)
پاسخ:
اين احتمال نيز گرچه استحاله (محال و ناممکن بودن) عقلى ندارد، ليكن از يك سو، هيچ گونه دليل معتبرى آن را تاييد نمى كند و از سوى ديگر، احتمال مزبور تفسير حروف مقطعه محسوب نمى شود. اگر بپذيريم كه يس به معناى سوگند به يس است همچنان اين پرسش باقى است كه مراد از اين مقسم به چيست ؟
راى ۹
اين حروف بر اساس حساب ابجد (116) اشاراتى است به مدت بقاى اقوام و امتها و اجل آنها و نعمتها و بلاها؛ (117) چنانكه در روايات آمده است كه المص ناظر به انقراض دولت اموى است. اين راى از برخى روايات گرفته شده است.
پاسخ: رواياتى كه مويد اين قول است، اعتبارش معلوم نيست. (118) گرچه اعتبار علم حروف و خواص هر حرف مانند علم اعداد و آثار ويژه هر عدد، نزد مدعيانش پذيرفته است و دليلى بر بطلان آنها نيست.
علم حروف
https://www.youtube.com/watch?v=PzJZAVJkLKs&t=18s&ab_channel=Saleh.14.Noor
شیخ بهایی برای نتیجه گیری درست از محاسبات این علم حروف ،شروط چندی ذکر شده است که خلاصه آن چنین است. ۱) قصد قربت و رضای خدا ۲) یقین کامل ۳) تطهیر بطن از حرام به وسیله روزه ۴) توبه کامل از جمیع گناهان ۵) دائم الوضو بودن ۶) داشتن خلوت ۷) رو به قبله بودن ۸)انقطاع الی الله ۹) غرضش حتماً باید امور واجب یا مستحبّ یا حدّاقل مباح باشد. ۱۰) قصد ایذاء غیر در کار نباشد و
راى ۱۰
مراد از اين، حروف الفباست كه به عنوان مثال و نمونه ذكر شده و خداى سبحان با اين حروف تحدى كرده است (129) و آوردن اين حروف در صدر سوره ها بدين معناست كه شما اگر در معجزه بودن قرآن ترديد داريد؛ با همين حروفى كه قرآن از آن فراهم آمده، كتابى همانند قرآن پديد آورديد يا ده سوره يا حداقل يك سوره مانند آن بسازيد و عجز شما از نگاشتن كتاب يا سوره اى همانند قرآن با حروفى كه با آن محاوره مى كنيد و قرآن نيز از همان حروف ساخته شده، نشانه اعجاز قرآن كريم و استناد آن به خداى سبحان است.
مويد اين وجه آن است كه، چنانكه در بيان ويژگيهاى حروف مقطعه گذشت، بيشتر سوره هايى كه با حروف مقطعه آغاز مى شود، نخستين آياتش درباره عظمت قرآن و اعجاز آن يا وحى و رسالت است ؛ چنانكه در همه سوره هايى كه با حم شروع مى شود و به حواميم سبعه موسوم است، سخن از وحى و قرآن است و اين تناسب، مايه تقويت اين راى است كه مراد از اين حروف تحدى است.
بر اساس اين وجه لازم نيست حروف مقطعه بر معنايى خاص دلالت كند؛ يكى از وجوه تحسينى اين راى آن است كه گفته شده: همان طور كه همه اسماى حسناى الهى داراى يك يا چند حرف مقطع است، همچنين هيچ آيه اى در قرآن يافت نمى شود كه برخى از حروف مقطعه در آن نباشد؛ يعنى حروف هر آيه يا فقط از حروف مقطعه متشكل است، مانند: علم الانسان ما لم يعلم، (130) ان مع العسر يسرا (131) هلك عنى سلطانيه (132) و... يا مركب از حروف مقطعه و غير آن است ؛ مانند: لا يمسه الا المطهرون (133) كه واو از حروف مقطعه نيست.
https://www.i7lm.com/%D8%A3%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86%D9%89-%D9%88%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%86%D9%8A%D9%87%D8%A7/
از اين رو مى توان حدس زد كه تصدير بعضى از سور به چهارده حرف مزبور براى آن است كه حروف مقطعه در هر آيه از آيات قرآن حضور دارد و بر اين اساس، تحدى با ذكر حروف مزبور به مورد خواهد بود.
پاسخ:
حتى اگر حروف مقطعه را مثال و نمونه اى از حروف الفبا بدانيم، اين وجه را به عنوان تفسير حروف مزبور نمى توان پذيرفت ؛ مگر آن كه گفته شود از اين حروف متنوع، بسيط و مركب هيچ معنايى اراده نشده، و فقط به عنوان اشاره به تركيب قرآن از سنخ اين حروف نازل شده است كه در اين حال، تفسيرى نخواهد داشت.
راى ۱۱
حروف مقطعه براى تنبيه و اسكات كافران بوده است ؛
تنبیه" مصدر باب "تفعیل" از مادهی "نبه" و در لغت به معنای آگاه ساختن و توجه دادن است.
به عنوان مثال "ألا" در آیه شریفه «أَلا إِنَّ أَولیاءَ اللهِ لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» «آگاه باشید! (دوستان و) اولیای خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند
آنان به يكديگر سفارش مى كردند كه به قرائت قرآن پيامبر گوش فرا ندهند و با ايجاد جنجال مانع شنيدن آن شوند:
سوره ۴۱: فصلت
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿۲۶﴾
كافران گفتند: گوش به اين قرآن فرا ندهيد، و به هنگام تلاوت آن جنجال كنيد تا پيروز شويد! (۲۶)
گاهى نيز در هنگام تلاوت قرآن با كارهايى مانند سوت زدن، و صداهاى دسته جمعى، مى كوشيدند تا پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را از خواندن قرآن منصرف يا در آن دچار اشتباه كنند. از اين رو خداى سبحان در آغاز برخى سوره ها اين حروف را نازل كرد تا مشركان با شنيدن اينها كه نه نظم بود و نه نثر، و چون بى سابقه اعجابشان را برمى انگيخت، ساكت شوند و گوش فرادهند.
پاسخ:
اگر اين حروف براى اسكات باشد بايد عتايق از سور قرآنى داراى حروف مقطعه باشد و سوره هايى كه پس از هجرت نازل شده مشتمل بر آن نباشد، در حالى كه هم برخى سور اوليه فاقد آن و هم سوره هاى پس از هجرت واجد آن است ؛ حروف مزبور در عتايق سور كمتر آمده و در سور مدنى نيز يافت مى شود.
در تاريخ نقل نشده كه مشركان حجاز با شنيدن اين حروف تعجب و سكوت كرده باشند. حتى اگر در هنگام شنيدن اين حروف سكوت كرده باشد، چرا هنگام شنيدن ساير آيات سكوت كرده باشند؛ زيرا ساير آيات براى آنان تازگى نداشت و مشابه آياتى بود كه پيش از آن شنيده بودند.
راى ۱۲
حروف مقطعه در اوايل سور نشانه غلبه حروف مزبور در كلمات آن سور است و اين خود يك معجزه است. صاحبان اين راى معتقدند كه در سوره هاى مشتمل بر حروف مقطعه، درصد حروف مزبور نسبت به ساير حروف آن سوره، بيشتر از همين درصد در ساير سوره هاست. مثلا حرف ق در هر يك از سوره هاى ق و حم عسق، 57 بار تكرار شده است و با توجه به 57 بار تكرار اين حرف در سوره ق، درصد آن نسبت به همه حروف اين سوره 782349/3 است كه اين درصد حرف ق در سوره ق از درصد حرف ق در هر يك از سوره هاى قرآن بيشتر است به جز سه سوره شمس ، قيامت و فلق.
بر خلاف آنچه شهرت يافته، صاحبان اين راى مدعى نيستند كه مثلا، حرف ق در سوره ق از ساير حروف آن سوره بيشتر است يا حرف ق در آن سوره از حرف ق ساير سوره ها بيشتر است، بلكه مى گويند: درصد حرف ق نسبت به ساير حروف اين سوره، بيشتر از همين درصد، در ساير سوره هاست. پس ممكن است تعداد حرف ق در سوره بقره بيشتر از تعداد آن در سوره ق باشد و اين ناقض آن مدعا نيست.
پاسخ: اگر اين وجه اثبات شود از معجزات لفظى قرآن به شمار مى رود؛ زيرا سوره اى مانند سوره بقره طى 12 يا 18 ماه نازل شده، بشر عادى هرگز نمى تواند چنين سخن بگويد؛ چنانكه اعجاز عددى قرآن در ساير موارد نيز شگفت انگيز است، مانند اين كه كلمه شهر در قرآن كريم دوازده بار، به عدد ماههاى سال و كلمه يوم 365 بار، به عدد روزهاى سال تكرار شده است و رقم واژه هاى دنيا و آخرت يكسان است. (هر يك 115 بار) (135)
اما درباره تحليل آمارى حروف مقطعه بايد گفت گرچه كوشش نيكويى است، ليكن به دليل موارد نقض آن، هنوز قابل اعتماد نيست و لازم است قرآن پژوهان دقيقتر بررسى كنند كه آيا مدعاى مزبور تنها در سطح مجموعه هاى همسان، مانند سوره هاى طوال، مئين، مفصل و... قابل ارزيابى است يا در سطح همه سوره هاى قرآن كريم، تا نقض پذير نباشد. به هر تقدير، در اين بخش تا كنون راى قابل اعتماد و نقض ناپذيرى ارايه نشده است.
راى ۱۳
دکتر رشاد خلیفه
سوره 74: المدثر
عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ﴿۳۰﴾
بر آن نوزده [نگهبان] است
http://www.tadabbor.org/default.aspx?page=article&AID=209&desc=%D8%B9%D8%AC%D8%A7%D8%A6%D8%A8%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86
عدد 19 را کلید رمز اعجاز آمیز قرآن و آسمانی بودن آن معرفی میکنند
1- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » دارای 19 حرف عربی است.
2- قرآن مجید از 114 سوره تشکیل شده است و این عدد به 19 قسمت است. (6× 19).
3- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق (شماره96) نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.
4- سوره علق 19 آیه دارد.
5- سوره علق 285 حرف (15× 19) دارد.
14- هرکلمه ازبسم الله الرحمن الرحیم در تمام قرآن بنحوی تکرار شده که به عدد 19 قابل تقسیم است ،بدین ترتیب که کلمه“ اسم “ 19 بارکلمه “ الله “ 2698بار(42*19)، کلمه “ الرحمن “ 57 بار (3*19) وکلمه “ الرحیم “ 114بار (6*19)دیده می شود.
15- قرآن 114 “ بسم الله الرحمن الرحیم “ دارد (6*19).
16- سوره توبه فاقد آیه افتتاحیه بسم الله است . هر گاه از سوره توبه شروع کرده آنرا سوره شماره یک وسوره یونس را سوره شماره دو فرض نموده وبه همین ترتیب جلو برویم ، ملاحظه می شود که سوره النمل نوزدهمین سوره است (سوره 27) که بسم الله تکمیلی را دارد.
18- قرآن مجید شامل اعداد بیشماری است .مثلاً : ما موسی را برای جهل شب احضار کردیم ،ما هفت آسمان را آفریدیم .شمار این اعداد در تمام قرآن 285(15*19) میباشد.
23- سوره قاف که با حرف ق شروع می شود شامل 57(3*19) حروف ق است.
24- سوره دیگری در قرآن“ حروف ق را در علامت رمزی خود دارد (سوره شورا) که اگر حروف ق را در این سوره شمارش نمائید، ملاحظه خواهید کرد که حرف ق 57 (3 * 19) بار تکرار شده است.
25- بدین ترتیب در مییابید که دو سوره قرآنی فوق الذکر به اندازه همدیگر (57،57) شامل حرف ق هستند که مجموع آن دو با تعداد سوره های قرآن(114) برابر است. چون سوره ق بدین نحو آغاز می شود : “ق و القرآن المجید“ تصور حرف ق به معنی قرآن مجید می نماید و 114 ق مذکور گواه 114 سوره های قرآن است.
سوره ۵۰: ق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾
27- یک نمونه در آیه 13 از سوره ق مدلل می دارد که هر کلمه و در حقیقت هر حروف در قرآن مجید به دستور الهی و طبق یک سیستم اعدادی بخصوصی که بیرون از قدرت بشر است گنجانیده شده است این آیه می فرماید:
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ ﴿۱۲﴾
پيش از آنها قوم نوح و اصحاب الرس (قومي كه در يمامه زندگي ميكردند و پيامبري بنام حنظله داشتند) و قوم ثمود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند. (۱۲)
وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ ﴿۱۳﴾
و عاد و فرعون و برادران لوط (۱۳)
در تمام قرآن مردمی که لوط را نپذیرفتند ، قوم نامیده می شوند.
https://tanzil.net/#search/quran/%D9%82%D9%88%D9%85%20%D9%84%D9%88%D8%B7
خواننده بلافاصله متوجه می شود که اگر بجای « اخوان » در سوره ق کلمه « قوم » بکار بدره می شد چه اتفاقی می افتاد . در این صورت ذکر کلمه قوم بجای اخوان، حرف « ق» در این سوره 58 بار تکرار می شد و عدد 58 به 19 قابل قسمت نیست و لذا با تعداد 57 «ق» که در سوره شورا مطابقت نمی کرد و جمع آن دو با تعداد سوره های قرآن برابرنمی شد ، بدین معنی که با جایگزین کردن یک کلمه بجای دیگری نظم قرآن از بین میرود.
28- تنها سوره ای که با حرف « ن » آغاز میشود ، سوره قلم است ( شماره 6 ) این سوره 133 « ن » دارد که به 19 قابل قسمت است ( 7×19).
29- سه سوره اعراف (شماره 7 ) مریم ( شماره 19 ) و ص ( شماره 38) که با حروف « ص» شروع میشوند، جمعاً 152 حرف « ص » دارند ( 8×19).
30- در سوره طه (شماره 20 ) جمع تعداد حروف « ط » و « هـ» 344 میباشد ( 18 × 19) .
31- در سوره « یس » تعداد حروف « ی » و « س» 285 میباشد ( 15×19).
32- در هفت سوره 40 تا 46 که با رمز « حم » شروع میشوند تکرار حروف 2166 میباشد (14*19) بنابراین تمام حروف اختصاری که در ابتدای سوره های قرآن قرار دارند . بدون استثناء در روش اعددی اعجاز آمیز قرآن شرکت دارند.
33- در سوره های شماره 2و3و7و13و19و30و31و32 که با رمز « الم » شروع میشوند تعداد حروف الف ، لام ، میم جمعاً 26676 مورد و قابل قسمت به 19 میباشند ( 1404*19).
34- در سوره های 20و26و27و28و36و42 که با رمز « طس » یا یکی از دو حرف مزبور (ط ، س) آغاز میشوند تعداد دو حرف « ط » و «س» 494 مورد میباشد ( 26*19).
36- در سوره هایی که با رمز یکی از حروف “ط“ “س“ و “م“ آغاز می شوند ، تعداد حروف طاء و سین و میم 9177 مورد می باشد (438*19).
37- در سوره رعد ( شماره 13 ) که با حرف رمزی “المر“ آغاز می شود ، تعداد حروف (الف ، لام ، میم، را ) 1501 مورد می باشد (79*19).
38- در سوره اعراف (شماره 7) که با حروف رمزی “المص“ شروع می گردد تعداد وقوع “الف“ 2572 مورد ، حرف “لام“ 1523 مورد ، حرف “میم“ 165 و حرف “ص“ 98 مورد که جمعاً عدد 5358 بدست می آید(282*19).
39- در سوره مریم (شماره 19) که با حروف “کهیعص“ شروع می شود ، تعداد حروف (کاف ، ها ، یا ، عین ، صاد) 798 مورد می باشد (42*19).
40- در سوره شورا (شماره 42) که با حروف “حم عسق “ شروع می شود ، تعداد حروف (حا ، میم ، عین، سین ، قاف ) 570 مورد می باشد(30*19).
راى ۱۴
اين حروف به منزله خلاصه و پيام اجمالى و محتواى سوره است. (138)
پاسخ: در اين صورت بايد ساير سوره ها نيز داراى چنين عنوانى باشد؛ زيرا كتاب منسجمى مانند قرآن بايد در اين بخش نيز منسجم باشد؛
راى ۱۵
حرف مقطعه مقدمه و مفتاح سوره هاست. (140) صاحبان اين راى به برخى روايات استناد كرده اند.
عین القضاة فهم قرآن را منوط به فهم و درک حروف آن میداند و شناخت فواتح سور را شرط دانستن نهایت آن معرفی میکند:
(پنداری قرآن دانستهای؟ بدایت قرآن دانستن به نزدیک مرد آن است که تا کهیعص، الم، طه، یس بدانی. چون بدایت اش ندانی نهایت اش چه دانی که چه بود؟ به جلال و قدر لم یزل و لایزال که این فصل که نوشتم ذوق است. هرچه پیش از این حروف دانستن بود آن ندانستن بود و ترا خبر نه! چه گویی؟ تا حروف بندانی کلمه چوان بدانی؟).
حروف مقطعه در دیدگاه عین القضاة از اسراری است که رمز آن بر نامحرمان هرگز گشوده نخواهد شد. وی بر همین نکته تصریح مینماید و مینویسد:
(ای عزیز! او خواست که محبّان او را از اسرار مُلک و ملکوت خود خبری دهد در کسوت حروف تا نامحرمان بر آن مطلع نشوند. گوید: الم، المر، کهیعص، یس، ق، ص، حم، عسق، ن، طه، المص، طسم، طس. دریغا مگر که این خبر از مصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نشنیدهای که گفت: اِنّ لکلّ شیء قلباً وقلب القرآن یس. این جمله نشان سرّ خداست با احمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم که کسی جز ایشان بر آن واقف نشود).
راى ۱۶
علامه طباطبايى در تفسير حروف مقطعه مى گويد:
با تدبر در سوره هايى كه حروف مقطعه همسان دارد، مانند سوره هايى كه با (الم، الر، طس يا حم) شروع مى شود، درمى يابى كه سوره هاى داراى حروف مقطعه مشترك، در مضامين و سياقها نيز با يكديگر مشابه و متناسب است و اين تشابه ويژه ميان سوره هاى مزبور با ساير سوره ها وجود ندارد.
يكى از شواهد اين مدعا آن است كه سوره هاى داراى حروف مقطعه همسان با الفاظى همانند يا نزديك به هم آغاز مى شود، چنانكه در سوره هاى مصدر به (حم) با (تنزيل الكتاب من الله) يا الفاظ ديگرى كه مفيد همين مضمون است شروع مى شود و نظير اين مطلب در سوره هاى مصدر به (طس) است و همين طور سوره هايى كه با حروف مقطع (الم) آغاز مى شود، در آغاز آن نفى ريب از قرآن مطرح شده است.
بر اساس شواهد مذكور مى توان حدس زد كه بين حروف مقطعه و مضامين سوره هايى كه با حروف مزبور آغاز مى شود پيوند خاصى است.
يكى ديگر از شواهد اين مدعا، همان طور كه قبلا به اجمال اشاره شد، اين است كه هر گاه سوره اى داراى حروف مقطعه دو سوره ديگر باشد، جامع محورهاى اصلى محتواى آن دو سوره نيز خواهد بود؛ چنانكه سوره اعراف كه با (المص) آغاز مى شود جامع محتواى سوره هايى است كه با (الم) و (ص) آغاز مى شود و يا سوره رعد كه با (المر) آغاز مى شود جامع محتواى سوره هايى است كه با (الم) و (الر) شروع مى شود. حاصل اين كه، حروف مقطعه رموزى است ميان خداى سبحان و رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) كه بر ما مستور است و فهم هاى عادى ما به آن راهى ندارد جز اين كه بدانى بين حروف مزبور و بين مضامين سوره مصدر به آنها ارتباط خاص است. (145)
پاسخ:
راى علامه گرچه كوششى ارزشمند در جهت دستيابى به تفسير حروف مقطعه است و شواهدي نیز آن را تاييد مى كند، ليكن براى رسيدن به نصاب پذيرش نيازمند به صبر و تحليل فراگير است كه تنها با ادعا يا به صرف مشاهده برخى شواهد اكتفا نمى شود و شايد بتوان با رسيدگى نهايى به چنين نتيجه اى رسيد.
وقتى مى توان حدس حضرت استاد علامه (رحمه الله) را صائب دانست كه:جهات مشترك ويژه اى بين سوره هاى با حروف مقطعه خاص يافت شودوجوه مشترك در ساير سور يافت نگردد ساير سور با يكديگر جهات مشترك ديگر نداشته باشد بر فرض داشتن وجوه مشترك ديگر، چنين حدس زده شود كه هر گونه وجوه اشتراكى موجب يا مصحح تصدير سور به حروف مقطعه نيست، بلكه وجوه مشترك ويژه كه در سوره هاى مصدر به حروف مقطعه است، موجب يا مرجح آنها به حروف مقطعه مى شود.
روشن است كه بعد از طى همه اين مراحل، آنگاه مى توان حدس حضرت استاد را تصويب كرد.
حدس علامه طباطبايى قابل تسرى نسبت به اشتراك سور مصدر به حروف مزبور از جهت ديگر، يعنى عدد نيز خواهد بود.
و آن اين كه سه سوره مشترك است و در اين كه هر كدام داراى يك حرف مقطع است و چهار سوره شركت در اين دارد كه حروف مقطع آنها دو حرفى است و سه سوره داراى حروف مقطع سه حرفى است و دو سوره چهار حرفى و دو سوره پنج حرفى است. شايد براى اشتراك در عدد، رمز خاص باشد و همچنين در ساير جهات مشترك.
سخنان ابن عربى درباره حروف مقطعه
عصاره مطالب ايشان درباره حروف مقطعه به شرح زير است:
الف. حروف امتى از امم بود، مخاطب و مكلفند، و از جنس خود داراى رسولند، و در همان جا كه قرار دارند داراى نامهايى هستند و براى هر عالمى فرستاده اى از جنس خودشان است، و آنان داراى شريعتى هستند كه به آن متعبدند و آنان دو صنف لطيف و غير، و تنها خطابى كه متوجه آنهاست، امر است و نزد آنها نهى وجود ندارد.
ب: حروف داراى مراتبند. بعضى عام و برخى خاص و عده اى خاص الخاص و گروهى صفاء خلاصه خاص الخاص هستند و حروف اوايل سور از سنخ خاص و فوق عامند.
ج: معرفت حقيقت اوايل سور يعنى حروف مقطعه بهره كسى است كه از آفرينش انسان به صورت رحمان و از خلقت آدم به صورت الهى بهره مند شده باشد و او كسى است كه به مقام خلافت و اصل آمده باشد.
دد: بيست و نه سوره مصدر به حروف مقطعه است ؛ همانند منازل بيست و نه گانه ماه.
هه: رقم حروف مقطعه بدون حذف مكرر 78 است و اين رقم، مراتب كمالى ايمان است و ايمان كسى كامل نمى شود مگر آن كه همه مراحل هفتاد و اندى آن را حيات كند
و: اول آن حروف در نوشتن الف است و در خواندن، همزه است و آخر آنها نون است. الف براى وجود ذات كامل است، چون نيازى به حركت ندارد و نون براى وجود نيمى از عالم و نصف دايره هستى است كه نيمى از آن محسوس و نيم ديگر معقول است و نقطه، نشانه نيم دايره بودن است.
ز: حروف مقطعه گاهى يك حرف و گاهى بيش از آن تا پنج حرف است و حروف پنج رقمى برخى متصل است ؛ مانند (كهيعص) و برخى منفصل است، مانند (حم # عسق) و علم حروف فقط نزد اولياء الله است كه مكشوف آنهاست و حكيم ترمذى اين علم را علم الاولياء ناميد...
ح: حروف مقطعه، اجساديند كه ارواح و فرشتگان ويژه حافظان آنها هستند و هر گونه تاثيرى كه با كتابت يا تلفظ آن حروف صورت مى پذيرد مستند به آن ملائكه است ؛ هنگامى كه قرائت كننده گفت: الف، لام، ميم، سه فرشته به او جواب مى دهند: چه مى گويى. هنگامى كه قرائت كننده آنچه را كه بعد از اين حروف قرار دارد بخواند، فرشتگان سه گانه مى گويند: راست گفتى...
ط: الف، از (آلم) اشاره به توحيد است. الف در قياس با ساير حروف همانند واحد، در قياس با مراتب عدد است، همان طور كه واحد، عدد نيست ولى عدد، به سبب واحد، ظاهر مى شود. الف، نزد كسى كه بويى از حقايق برده است، از حروف نيست، گرچه حروف به وسيله الف پديد مى آيد و توده مردم آن را حرف مى نامند. هنگامى كه محقق گفت: الف حرف است، آن را به نحو مجاز در تعبير مى گويد، نه حقيقت. مقام الف، مقام جمع است و نامى كه دارد اسم الله است و از صفات قيوميت برخوردار و واجد همه مراتب حروف است. ميم اشاره به ملك و سلطانى است كه هرگز هلاك نمى گردد و لام كه بين الف و ميم قرار دارد براى وساطت بين ذات و سلطنت پايدار است.
تذكر: امور نه گانه مزبور برخى از مطالب تفسير ابن عربى است كه آن را در ذيل آيه اول سوره بقره مرقوم داشتند. (158)
ى: مجموع حروف تهجى 29 است كه 28 از آن، بسيط و يكى مركب است كه، لام الف، باشد و اين حرف مركب اشارت به عبارت از حق و عبد است... اسم براى، باء، جيم، و، جاء و حروف ديگر، ليكن معنا براى الف است، چون الف سازنده همه حروف و حاضر و ظاهر در همه آنهاست، نظير واحد نسبت به ارقام عدد. (159)
4- راى ابن عربى درباره يس
گرچه، يس، طبق آنچه معروف بين مفسران است از حروف مقطعه محسوب مى شود، ليكن در تفسير ابن عربى، اين كلمه منادى مرخم تلقى شده است.
مرخم . [ م ُ رَخ ْ خ َ ] (ع ص ) دم بریده
در دستور زبان ، کلمه مرخم آن است که حرفی یا حروفی از آخر آن بیندازند و دنباله ٔ آن را قطع کنند، مانند رفت و آمد که مرخم رفتن و آمدن است
- منادای مرخم ؛ در عربی کلمه ٔ منادی را که حرف آخر آن انداخته شده باشد به جهت تخفیف، منادای مرخم گویند. مانند: یا «حار حمدان » که صورت مرخم یا حارث حمدان است .
از اين رو در آن تفسير چنين آمده است: يس، نداى مرخم و مراد از آن يا سيد است ؛ چنانكه مراد از يا اباهر، يا اباهريره است. (160) بنابراين، يس كلمه اى است كه از حروف متصل تشكيل شده، نه آن كه حروف آن ناپيوسته بوده باشد.
جناب ابن عربى از يك سو در مطلع سوره يس را منادى مرخم مى داند و از سوى ديگر در طليعه سوره بقره مجموع سور مصدر به حروف مقطعه را 29 مى داند، چنانكه براى سوره هايى كه مصدر به دو حرف از حروف مقطعه است به طس، يس، و حم (حواميم سبعه) و طه مثال ياد مى كند. بنابراين، جمع ميان دو بيان مزبور قابل تامل است ؛ زيرا در ابتداى امر، ناهماهنگ به نظر مى رسد. اما شاید بتوان از طریق تفاوت بین مقامات و مقاصد، این ناهماهنگی ابتدایی را رفع کرد؛ یعنی آنجا که میگوید «یس» دو حرف است، مقصود در مقابل سورههایی است که با چند حرف مقطعه شروع میشوند؛ اما آنچه در ابتدای سوره «یس» گفته، منظور تفسیر و توضیح این دو حرف است.
روايات تفسيرى حروف مقطعه
http://wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%82%D8%B3%DB%8C%D9%85_%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB
قدماء به استناد قرائن همراه خبر، روایات را به دو دسته صحیح و ضعیف ، يا مقبول و مردود تقسيم مى كردند، اما نخستين بار علامه حسن بن مطهر حلی (م ۶۷۷)، يا سیدبن طاووس (م ۶۷۳) - كه در حقيقت ناظر به دوره متاخرين است - احادیث را به چهار دسته صحیح، حسن، موثق و ضعیف تقسيم كردند.[۱]
صحیح :
روایتی است كه سند آن توسط راویان عادل و امامی در تمام طبقات به معصوم متصل باشد [۳]
از اين تعريف كه مورد پذيرش محدثان شیعه است مى توان استفاده كرد كه در تحقق روایت صحیح شرائط ذيل شرط است :
۱-نقل از معصوم ، بنابراين روایتی كه برغم برخورداري از اتصال سند و نيز برخورداري راويان از عدالت و امامی بودن از غير معصوم ؛ هم چون صحابه نقل شده باشد، اصطلاحا صحیح نخواهد بود.
۲- برخوردارى راویان در تمام طبقات از دو صفت عدالت و امامی بودن .
حسن:
روایتی است كه واجد تمام شرائط روایت صحیح است به اسثتناى آن كه در ميان سلسله راویان نسبت به يك ، يا چند راوى در منابع رجالى تصريح به عدالت نشده و تنها به مدح و ستايش او اكتفا شده باشد. [۹]
موثق:
روایتی است كه به رغم برخوردارى از اتصال سند به معصوم و نيز عدالت يا وثاقت راویان در تمام طبقات ، يك يا چند راوی آن ، غير امامی باشند [۱۵]
در حقيقت راویان چنين حدیثی در حوزه اخلاق عارى از عيب و نقص اند، اما در حوزه عقیده دچار فساداند. بر اساس اين اصطلاح ، كليه روایاتی كه راویان اهل سنت ، يا شیعیان غير امامی نقل كرده باشند موثق خواهند بود.
ضعيف
با توجه به تعاريف پيش گفته براى حديث صحيح ، حسن و موثق ، ضعيف حديثى خواهد بود كه هيچ كدام از اين تعاريف بر او صادق نباشد. به عبارت ديگر حدیثی كه فاقد اتصال سند، يا راویان آن فاقد صفت عدالت ، يا وثاقت باشند، ضعیف خواهد بود.
خبر واحد:
حدیثی که صدور آن از جانب معصوم قطعی نیست. خبر واحد در مقابل خبر متواتر است که شمار راویانش بهاندازهای است که یقین حاصل میشود معصوم آن را بیان کرده است. خبر واحد اقسام مختلفی دارد. چهار قِسمِ اصلی آن عبارتاند از: صحیح، حَسَن، مُوَثَّق و ضعیف.
حُجّیّت (اعتبار) خبر واحد از مهمترین مسائل علم اصول فقه است. بهجز گروهی از فقیهان متقدم، دیگر عالمان شیعه خبر واحد را در حوزه احکام شرعی معتبر میدانند و تنها در زمینه شرایط اعتبار آن اختلاف دارند.
حجیت خبر واحد در اعتقادات:
عالمان شیعه حتی آنان که حجیت خبر واحد را پذیرفتهاند، همچون شیخ طوسی، علامه حلی، شهید ثانی، شیخ انصاری و آخوند خراسانی خبر واحد را تنها در حوزه احکام شرعی حجت میدانند؛ یعنی معتقدند در حوزه اعتقادات حجیت ندارد.[۲۹] یکی از استدلالها در این زمینه این است که خبر واحد گمانآور است؛ حال آنکه ما در اعتقادات به یقین نیاز داریم.
برخی همچون آیتالله خویی و آیتالله معرفت حجیت خبر واحد را در زمینه اعتقادات هم پذیرفتهاند؛ اما بیشتر فقیهان مخالف این دیدگاهاند.
ذكر چند نكته درباره روايات تفسيرى حروف مقطعه سودمند است:
روايات تفسيرى حروف مقطعه دست كم بايد اعتبار لازم در روايات فقهى را داشته باشد يعنى، بايد صحيحه يا موثقه يا حسنه باشد. توضيح اين كه، فقه از امور عملى و تعبدى است و تفسير از امور علمى و تفاوت اين دو، آن است كه در مسائل عملى امكان تعبد به ظن وجود دارد، در حالى كه در مسائل علمى تعبد به ظن ممكن نيست.
ثمره خبر واحد تنها ظن است و چون تعبد به ظن تنها در عمل ممكن است، پس خبر واحد تنها در امور عملى و تعبدى حجت است ؛ اما در مسائل علمى بر اساس خبر واحد ظن آور نمى توان متعبد شد؛ زيرا در مسايل علمى باور مطرح است و امكان تعبد نيست ؛ زمام باور انسان در دست علم و برهان است.
حاصل اين كه، در تفسير حروف مقطعه كه از مسايل علمى و اعتقادى است، حتى اگر تنزل كنيم و آن را در سطح مسائل عملى و تعبدى نيز محسوب كنيم، دست كم رعايت شرايط اعتبار روايات فقهى لازم است ؛ در حالى كه بخشى از روايات تفسيرى حروف مقطعه از نظر رجال سند چنين اعتبارى ندارد. اگر مضمون يك دليل نقلى برهانى بود يا سند آن مانند قرآن قطعى بود و دلالت آن نيز صريح بود مى توان يقين حاصل كرد.
روايات تفسيرى معتبر، معانى گوناگونى براى حروف مقطعه بيان مى كند و چون اينها هر يك امرى را اثبات مى كند و هيچ يك مفاد ديگرى را نفى نمى كند، پس مطالب آنها قابل جمع است و ممكن است همه آنها درست باشد و راهى براى تخصيص يا تقييد و تصحيح نيست ؛ مثلا، اگر در تفسير (الم) بيانهاى مختلفى در روايات بود، مانند اين كه برخى از روايات هر يك از حروف آنرا ناظر به اسمى از اسمهاى الهى مى داند؛ (مثلا، الف رمز الله است و لام رمز عليم و ميم رمز حكيم يا ملك) و برخى از روايات همه اين سحر حرف را جزئى از اسم اعظم مى داند و برخى آن را ناظر به مدت عمر امتها مى داند و برخى آن را ناظر به تحدى مى داند و... هيچ دليلى بر بطلان اجمالى مضمون اين روايات نيست، زيرا اينها نافى يكديگر نيست تا با هم متناقض باشد و يقين به بطلان يكى از آنها حاصل باشد، بلكه ممكن است از باب تعدد مطلوب ، ناظر به تعدد مراتب در معانى حروف مقطعه بوده، همه آنها درست باشد.
پس در بررسى روايات تفسيرى حروف مقطعه بايد گفت: پس از شناسايى روايات ضعيف و اسرائيليات و رها كردن آنها بقيه قابل قبول است و بر تعدد مراتب و مصاديق حمل مى شود، نه بر تعدد مفاهيم.
ما مشكل روايي خيلي نداريم ولي رجال (يك) درايه (دو)(درایه علمى است که در آن از سند و متن، چگونگی نقل و آداب حدیث گفتوگو میشود.) اين دو رشته درباره روايات تفسيري فعال نبود درباره روايات مقتل فعال نبود درباره روايات تاريخ مطرح نبود درباره روايات اخلاق مطرح نبود فقط درباره روايتهاي فقهي بزرگان ما خيلي كوشش كردند.