(12) وَلَوْ تَرَي إِذِ الُمُجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ

(۱۲) و اگر ببيني مجرمان را هنگامي كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده، مي‏گويند: پروردگارا! آنچه وعده كرده بودي ديديم و شنيديم، ما را بازگردان تا عمل صالح بجا آوريم، ما به قيامت ايمان داريم!

(نكس روس) به معناى سر به پايين انداختن است و مراد از مجرمين - به قرينه ذيل آيه - خصوص منکرین معاد است، و به همين جهت لام در آن خالی از معنای عهد نيست (الف و لام عهد، حرفی است که اسمهای نکره را معرفه می‌سازد. الف و لام عهد خود بر سه قسم است؛ عهد ذکری، عهد ذهنی، و عهد حضوری)، در نتيجه اين معنا را به آيه مى دهد كه : اگر ببينى مجرمين مذكور و معهود را، كه منكر معاد بودند و مى گفتند: (ءاذا ضللنا فى الارض...)، چگونه سر به پايين انداخته اند.

و اگر از قيامت تعبير كرد به (عند ربهم - نزد پروردگارشان )، به اين منظور است كه در مقابل جمله قبلى يعنى جمله (بل هم بلقاء ربهم كافرون ) قرار گيرد، و چنين معنا دهد: همانهايي كه به لقاى پروردگارشان كافر بودند، در موقفى از لقاى پروردگارشان قرار خواهند گرفت، كه ديگر نتوانند لقاء را انكار كنند.

و خلاصه معنا اين است كه تو امروز آنان را مى بينى كه منكر لقاى خدايند، اگر فردایشان را ببينى خواهى ديد كه خوارى و ذلت از هر سو احاطه شان كرده و سرها از شرم به زير افكنده اند، و به آنچه امروز منكرش هستند اعتراف مى كنند، و درخواست مى نمايند كه بدين جا برگردند، ولى هرگز برنخواهند گشت.

اين نكته نيز قابل توجه است كه تنها تقاضاى مجرمان بازگشت به دنيا براى انجام عمل صالح است ، و از اين به خوبى روشن مى شود كه تنها سرمايه نجات در قيامت اعمال صالح است ، اعمالى كه از قلبى پاك و آكنده از ايمان و با خلوص نيت انجام مى گيرد.

شاید بتوان از این آیه زیر گفت که ایمان بدون عمل صالح  فایده ای ندارد. بنابراین برخلاف گفته آقای سکالشفر  بر فرض  که فرعون  ایمان آورده باشد هیچ سودی برای او ندارد 

سوره ۶: الأنعام

يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ...﴿۱۵۸﴾

اما آن روز كه اين آيات و نشانه‏ ها تحقق پذيرد ايمان آوردن افرادي كه قبلا ايمان نياورده‏ اند و يا عمل نيكي انجام نداده‏ اند سودي به حالشان نخواهد داشت

 

 

افراد تبهكار كه منكر قيامت بودند وقتي وارد صحنه قيامت مي‌شوند حق برايشان روشن مي‌شود مي‌گويند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾. منتها مي‌گويند خدايا ما الآن بيدار شديم, فهميديم معاد حق است توحيد حق است وحي و نبوت حق است. ما را برگردان دنيا كه عمل صالح انجام بدهيم ما يقين داريم.

نكته اساسي اين است كه اين ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ﴾ يعني ما يقين ايماني داريم؟ كما ذهب إليه بعض منهم سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه)[46] يا يقين علمي داريم؟ در قيامت جا براي يقين ايماني نيست يعني در قيامت اينها ايمان بياورند اگر ايمان بياورند مي‌شوند موحد, موحد كه مُخَلَّد در نار نيست اينها يقين علمي دارند يعني صد درصد برايشان روشن مي‌شود كه حقّ اين است اما مي‌خواهند ايمان بياورند جايش در قيامت نيست يعني بين نفس و ايمان, اراده فاصله است اينكه در آن آيه فرمود: ﴿نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ اين ﴿نَعْمَلْ﴾ اعم از عمل جانحه (اعمال ارادي دروني انسان است) و جارحه (اعمال ارادي بيروني انسان است) است آن ايمان, عمل جانحه است اين نماز و روزه و امثال ذلك عمل جارحه است. در قيامت هيچ ممكن نيست كسي ايمان بياورد زيرا ايمان, تكليف است تكليف در فضاي شريعت است بين نفس و ايمان, اراده فاصله است اين اراده را شريعت رهبري مي‌كند و مانند آن, بين نفس و علم, اراده فاصله نيست هيچ كس نمي‌تواند بعد از اقامه برهان بگويد من نمي‌خواهم بفهمم, فهم در اختيار كسي نيست.

 

 در قيامت انسان كه مُرد نه مي‌تواند حرفِ درست بزند كه ثواب صِدق را ببرد نه مي‌تواند حرف دروغ بزند كه كيفر معصيت را داشته باشد چون ثواب و عِقاب و اطاعت و عصيان براي شريعت و كتاب و وحي و نبوّت است انسان بعد از مرگ وارد صحنه شريعت و كتاب و وحي و نبوّت نمي‌شود فقط صحنه عمل است اين بيان نوراني پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه «فإنّكم اليوم في دار عملٍ و لا حساب و أنتم غداً في دار حسابٍ و لا عمل» [23] اين مضمون را وجود مبارك حضرت امير در نهج‌البلاغه هم نقل مي‌كند. [24]

 

 نه اینجا كه مي‌گويند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اين صدقي است كه ثواب داشته باشد نه آنجا كه دروغ مي‌گويند كِذبي است كه معصيت باشد و عِقاب جدا داشته باشد اين بحث در سورهٴ مباركهٴ «انعام» گذشت در سورهٴ مباركهٴ «انعام» آيات 22 و 23 و 24 فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ﴾ از مشركان سؤال مي‌كنيم اينها كه فكر مي‌كرديد شريك‌الباري هستند چه كاري از آنها ساخته است آنها كجا هستند ﴿ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ﴾ اين مشركين ترفندشان در قيامت اين است كه ما كه مشرك نبوديم. خدا به پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: ﴿انظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ﴾ نگاه كن چطور دارند دروغ مي‌گويند خب شما عمري را به شرك گذرانديد الآن مي‌گوييد ما مشرك نبوديم يعني چه ﴿انظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾ اين معنايش اين نيست كه اينها دروغ گفتند معصيت كردند عِقابي روي عقاب‌هايشان مي‌آيد اين معنايش اين است كه ملكات دنيايي اينها ظهور مي‌كند اينها در دنيا عمري را به دروغ گذراندند الآن هم دارند دروغ مي‌گويند نه اينكه اگر كسي در قيامت گفت ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا﴾ ثوابي ببرد كار خوبي باشد بشود حسنه يا اگر بگوييم ﴿مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ﴾ يك عقاب جدايي داشته باشد بشود سيّئه, حسنه و سيّئه, اطاعت و عصيان براي ظرف شريعت است مثل انسان در عالَم خواب يك آدم دروغگو در خواب هم بخواهد حرف بزند دروغ مي‌گويد يك آدم فحّاشِ بدزبان خواب هم كه مي‌بينيد دارد فحش مي‌دهد اين روايتي كه مرحوم فيض در وافي نقل كرده اصلش براي جلد هشت كافي مرحوم كليني است كه بارها آن روايت خوانده شد كه بشرهاي اوّلي گرچه مي‌خوابيدند ولي رؤيايي نداشتند انبيا كه آنها را به احكام شريعت دعوت مي‌كردند عده‌اي مي‌پذيرفتند عده‌اي نمي‌پذيرفتند آنها كه نمي‌پذيرفتند بهانه‌شان اين بود كه انبيا مي‌فرمودند اگر اين كار را كرديد ثواب مي‌بريد اگر نكرديد عقاب مي‌بريد, آنها مي‌گفتند ثواب و عقاب يعني چه، چه وقت ثواب مي‌بريم مي‌فرمودند بعد الموت آنها انكارشان بيشتر مي‌شد مي‌گفتند كسي كه وارد قبرستان شد كه از قبرستان برنمي‌گردد خيال مي‌كردند معناي حيات بعدالموت اين است كه مرده‌هاي قبرستان از قبرستان در بيايند بعد مرحوم كليني اين را از معصوم(سلام الله عليه) نقل مي‌كند كه خداي سبحان رؤيا را نصيب بشر اوّلي كرد اينها وقتي مي‌خوابيدند چيزهايي مي‌ديدند مي‌آمدند نزد انبيايشان مي‌گفتند اينها چيست كه ما در عالم خواب مي‌بينيم انبيايشان مي‌فرمودند اينها كه شما در رؤيا مي‌بينيد از سنخ آن چيزهايي است كه ما به شما مي‌گوييم, شما انتظار نداشته باشيد كه مرده‌هايتان از قبرستان بيايند در صحنه بازار و منزل آن يك عالم ديگري است شبيه همين عالم رؤيا [25] اين نمودار و تشبيهي است كه بالأخره آن صحنه غير از اين صحنه است انسان در خواب اگر راست گفت ثواب نمي‌برد دروغ گفت عقاب نمي‌شود آنچه در خواب مي‌گويد ظهور ملكاتي است كه در روز كسب كرده است.

 وقتي از وجود مبارك امام رضا(عليه السلام) سؤال مي‌كنند آيا خداي سبحان به معدوم علم دارد فرمود به معدومات (چیزی که موجود نباشد) علم دارد (يك) به ممتنعات (محالات) علم دارد «علي فرض وجود» (دو) بعد به همين آيه سورهٴ «انعام» استدلال مي‌كند مي‌فرمايد: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى‏ گردندرجوع كفار از جهنم به دنيا محال است براي اينكه دنيا بساطش عوض شد اگر ﴿تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ [27] بساط دنيا تبديل شد به آخرت ديگر دنيايي نيست تا اينها برگردند پس رجوع كفار از جهنم به دنيا محال است ولي بر فرض محال, اگر اينها برگردند چه مي‌شود را هم باز خدا مي‌داند فرمود: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ بنابراين آ‌نچه اين تبهكاران در قيامت مي‌گويند به عنوان يك عمل اختياري يك فعل اختياري نيست تا اگر مطابق واقع بود ثواب ببرند مطابق واقع نبود عقاب ببينند نيست اين ظهور ملكات دنيايشان است خواستن آنها هم همين‌طور است.

 

رسش: استاد جمع بين آيه ﴿ربَّنا أبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا مي‏گويند: پروردگارا! آنچه وعده كرده بودي ديديم و شنيديم﴾ با آيه سورهٴ «اسراء» كه فرمود: ﴿نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَبُكْماً وَصُمّاً و روز قيامت آنها را بر صورتهايشان محشور ميكنيم در حالي كه نابينا و گنگ و كرند﴾  چگونه است؟

 پاسخ: بله اينها

- يا گروه‌هاي مختلف‌اند

- يا مواقف متعدّد است در بعضي از موقف‌ها نمي‌بينند در بعضي از موقف‌ها مي‌بينند

- يا اين است كه اينها كه در دنيا اعما بودند ﴿مَن كانَ فِي هِذِهِ أعْميٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَي وَأَضَلُّ سَبِيلاً آنها كه در اين جهان نابينا بودند در آنجا نيز نابينا هستند و گمراه تر اينها در دنيا از چه نظر اعما بودند يك اعماي ظاهري كه نبودند بالأخره چشم داشتند خيلي از چيزها را مي‌ديدند اينها نسبت به قرآن و عترت و معارف, اعما بودند اين همه حسينيه و مسجد و حوزه‌ها و مراكز فرهنگي و ديني بود اينها را نمي‌ديدند چهار جا مركز فساد بود فقط آنها را مي‌ديدند در قيامت هم همين‌طور است اين همه نعمت‌هايي كه براي بهشتيان و انبيا و اولياست آنها واقعاً نمي‌بينند فقط جهنم را مي‌بينند اين‌طور نيست اينها كه كورند جهنم را نبينند اينها كه كرند جهنم را نبينند صداي غرّش جهنم را از راه دور مي‌شنوند و مي‌لرزند اما آن نسيم بهشت به مشام اينها نمي‌رسد در دنيا اينها همين‌طور بودند مسجد و اهل مسجد و جبهه و اهل جبهه را نمي‌ديدند مراكز فساد را مي‌ديدند نامحرم را مي‌ديدند اين ديني‌ها را نمي‌ديدند در قيامت هم بهشت و انبيا و اوليا را نمي‌بينند جهنم و جهنمي ها را مي‌بينند اين معنايش اين نيست كه واقعاً اينها كورند جهنم را نمي‌بينند همين‌ها را مي‌برند به لبه جهنم مي‌گويند: ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ آيا اين سحر است يا شما نمي بينيد؟﴾ همين‌ها مي‌گويند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾

 

 چه اينكه بهشتي‌ها هم همين‌طور بودند مؤمنين ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ [32] يا ابصارشان را كوتاه كنند يا اصواتشان را. اينها كه نامحرم را نديدند و صداي نامحرم را نشنيدند هرگز صداي جهنم را نمي‌شنوند ﴿لاَ يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا آنها هرگز  صدای جهنم را نخواهند شنید ﴾ منتها تعبير قرآن كريم نسبت به اينها مهربانانه است نمي‌فرمايد اينها كرند اينها كورند فرمود اينها آن غرّش جهنم را نمي‌شنوند اصلاً احساس نمي‌كنند با اينكه جهنم زفير و شهيق دارد (زفيرداخل کردن نفس است و شهیق خارج کردن آن) جهنم درك مي‌كند يك آتش بي‌درك نيست از فاصله چندين فرسخ وقتي كافر را مي‌بيند نعره مي‌زند ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً هنگامي كه اين آتش آنها را از دور مي‏بيند صداي وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است مي‏شنوند. نه «اذا رأوها» رؤيت را به جهنم و نار جهنم نسبت مي‌دهد اينها كاملاً تشخيص مي‌دهند مي‌فهمند چه كسي دارد مي‌آيد از فاصله دور وقتي كافر را مي‌بينند نعره مي‌زنند اما همين غرّشي كه در جهنم هست و جهنمي از فاصله چند فرسخ مي‌شنود اولياي الهي اصلاً احساس نمي‌كنند مثل اينكه اين همه تبليغات ماهواره‌اي و مراكز فساد هست اولياي الهي اصلاً اعتنا نمي‌كنند ﴿لاَ يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ صداى آن را نمى ‏شنوند و آنان در ميان آنچه دلهايشان بخواهد جاودانند)

 

در صحنه قيامت وقتي ﴿إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَي مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ جمع شدند در اين مراسم افتتاحيه قيامت احدي حقّ حرف ندارد ﴿لاَّ يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً هيچيك جز به اذن خداوند رحمان سخن نمي‏گويند: و آنگاه كه مي‏گويند صواب مي‏گويند [35] فقط اهل بيت (افراد خاصی) را استثنا كردند كه فقط اينها مجازند به اذن خدا حرف بزنند اينها مجازند به اذن خدا شفاعت كنند اما در مواقف خاص چون پنجاه موقف دارد هر موقفي هم بالأخره شايد هزار سال فاصله داشته باشد اين‌طور است گاهي در بعضي از مواقف مي‌فرمايد ما از كسي سؤال نمي‌كنيم ﴿فَيَوْمَئِذٍ لاَ يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ [36] يك موقف است كه جاي سؤال نيست سكوت محض است يك موقف ديگر است كه فرمود: ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ ﴾ [37] اينها را بازداشت كنيد تا از اينها سؤال بكنيم خب ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ بازداشت است براي سؤال كردن اين ﴿لاَ يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ براي يك موقف ديگر است آن براي موقفي است كه ديگر حالا حساب‌ها تا حدودي روشن شده چرا سؤال نمي‌شود براي اينكه اين معلوم است مجرم است و علامت جُرم هم در چهره او هست ﴿يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيَماهُمْ﴾ [38] خب براي چه سؤال كنيم وقتي كه معلوم شد اينها محكوم‌اند آثار جرم در اينها روشن شد ﴿فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ و آنگاه آنها را با موهاي پيش سر، و پاهايشان، مي‏گيرند (و به دوزخ مي‏افكنند) [39] شد فرمود اينجا ديگر جاي سؤال نيست چون اين شخص را مي‌شناسند چه کسی است.

 بنابراين اين پنجاه موقف هر كدام حكم خاصّ خودش را دارد گاهي جاي سؤال است گاهي جاي سؤال نيست, گاهي جاي اذن است گاهي جاي اذن نيست, گاهي جاي گفتن است گاهي جاي گفتن نيست.

اگر قاصر باشد و واقعاً تكليف به او نرسيده باشد كه مسئول نيست ولي خيلي‌ها مقصّرند آنها كه جاهل مقصّرند مسئول‌اند اگر كسي واقعاً حجت الهي به او نرسيده باشد ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً مگر آن گروه از مردان و زنان و کودکان که ناتوان بودند و گریز و چاره‌ای برایشان میسّر نبود و راهی (به نجات خود) نمی‌یافتند. [40] آنها خب مسئول نيستند اما اكثري مردم مخصوصاً در شرايط كنوني حجت بر آنها تمام مي‌شود.

 

 

 ايمان اضطراري

 يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا

اما آن روز كه اين آيات و نشانه‏ ها تحقق پذيرد ايمان آوردن افرادي كه قبلا ايمان نياورده‏ اند و يا عمل نيكي انجام نداده‏ اند سودي به حالشان نخواهد داشت

روزي مي‌رسد كه ايمان فايده ندارد چرا فايده ندارد براي اينكه ايمان بايد بر اساس اختيار باشد ايمان اضطراري كه ايمان نيست ايمان اضطراري كه سودمند نيست.

 يا قبلاً ايمان آورده، عمل صالح نداشت اين هم سودمند نيست «ما كسبت في ايمانها خيرا» هر دو براي گذشته است نه اينكه آن روز ايمان بياورد. يومي فرا مي‌رسد كه ﴿لَا يَنْفَعُ نَفْساً إيْمَانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ يعني ايمانِ قبلي مفيد است نه ايمان فعلي, ايمان قبلي بر اساس اختيار است ايمان فعلي بر اساس اضطرار است ايمان اضطراري مثل آدمي است كه دارد چوب مي‌خورد مي‌گويد قبول دارم اما همين كه برگردد باز همان معصيتش را مي‌كند.