﴿۱۵﴾ إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ

(۱۵) تنها كساني به آيات ما ايمان مي‏آورند كه هر وقت اين آيات به آنها ياد آوري شود به سجده مي‏افتند، و تسبيح و حمد پروردگارشان را بجاي مي‏آورند و تكبر نمي‏كنند.

سجده های واجب در سوره (سجده) آیه پانزدهم ، و سوره (فصلت) آیه سی وهفتم ، و سوره (نجم) آیه شصت و دوم ، و سوره (علق) آیه نوزدهم می باشد.

https://www.sistani.org/persian/book/25103/4019/

 

 در هر یک از چهار سوره فوق  یک آیه سجده‌‌دار است كه اگر انسان آن را به طور کامل بخواند یا گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، واجب است فوراً سجده كند و آن را سجده تلاوت می‌‌گویند و اگر فراموش كرد، باید هر وقت یادش آمد، سجده نماید و در شنیدن بدون اختیار، سجده واجب نیست؛ هرچند سجده نمودن بهتر است.

مسأله ۱۲۹۱. اگر انسان موقعی كه آیه سجده‌‌دار را گوش می‌‌دهد، خودش نیز آن را بخواند، باید دو سجده تلاوت به جا آورد.

مسأله ۱۲۹۲. سبب واجب شدن سجده تلاوت، مجموع آیه است؛ بنابراین اگر فرد تمام آیه را نخواند و تنها قسمتی از آن را بخواند، هرچند قسمتی که خوانده دارای لفظ سجود باشد، سجده تلاوت واجب نمی‌شود.

مسأله ۱۲۹۳. اگر فرد آیه سجده را غلط بخواند یا آن را از شخصی که غلط می‌خواند گوش دهد، به گونه‌ای که عرف آن را قرآنی که غلط خوانده شده به حساب آورد، باید سجده تلاوت انجام دهد.

مسأله ۱۲۹۴. سجده تلاوت با نوشتن آیه سجده یا تصوّر آن در ذهن یا نگاه به آیه سجده بدون خواندن یا گوش دادن به آن واجب نمی‌شود؛ همچنین اگر فرد تنها ترجمه آیه سجده را بخواند یا گوش دهد سجده تلاوت واجب نمی‌شود.

مسأله ۱۲۹۵. اگر شخصِ خواب یا دیوانه یا بچه‏ای كه قرآن را تشخیص نمی‌دهد، آیه سجده‌‌دار را بخواند و فرد آن را گوش دهد، سجده واجب است؛ ولی اگر از ضبط صوت یا لوح‌های فشرده (CD یا DVD) و مانندِ آن، آیه سجده‌‌دار را گوش كند، سجده واجب نیست و در پخش رادیویی یا تلویزیونی نیز اگر صدای قرآن قبلاً ضبط شده و پخش می‌‌شود، همین حكم را دارد؛ ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو یا تلویزیون آیه سجده‌‌دار را بخواند و به طور مستقیم پخش شود و فرد آن را گوش دهد، سجده، واجب است.

مسأله ۱۲۹۸. گوش دادن به آیه سجده در نماز جایز است و چنانچه نمازگزار در حال نماز، آیه ‌سجده‌دار را گوش‌دهد، نمازش‌صحیح است‌ و اگر در نماز واجب باشد، بنابر احتیاط ‌واجب‌ به قصد‌ سجده‌ تلاوت‌ اشاره نماید و بعد از نماز، سجده تلاوت را به شکل معمول به جا آورد.

مسأله ۱۲۹۹. در سجده واجب قرآن چند شرط معتبر است:

1. با نیّت باشد؛ یعنی گذاشتن پیشانی بر زمین، به نیت سجده تلاوت باشد.

 2. طوری باشد که اگر مردم دیدند، بگویند سجده کرد.

 3. بنابر احتیاط واجب، مکان سجده تلاوت غصبی نباشد.

 4. بنابر احتیاط واجب فرد پیشانی را بر مهر یا شیء دیگری كه سجده بر آن صحیح است بگذارد.

احتیاط مستحب آن است که فرد در سجده واجب قرآن سایر مواضع سجده (غیر از پیشانی) را نیز به دستوری كه در سجده نماز ذکر شد، بر زمین بگذارد. همچنین احتیاط مستحب آن است که در حال سجده، جای پیشانی فرد از جای زانوها و سر انگشتانش بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پایین‏تر نباشد.

مسأله ۱۳۰۰. در سجده تلاوت لازم نیست فرد با وضو یا غسل یا تیمّم باشد؛ بنابراین اگر برای فرد جنب یا حائض هم موجب سجده تلاوت پیش بیاید، واجب است سجده تلاوت را به جا آورد و جایز نیست انجام آن را تأخیر بیاندازد.

مسأله ۱۳۰۱. در سجده واجب قرآن لازم نیست فرد رو به قبله باشد و عورت خود را بپوشاند یا زن، موی سر و بدنش را بپوشاند؛ همچنین لازم نیست بدن و جای پیشانی او پاک باشد و نیز سایر مواردی كه در لباس نمازگزار شرط می‌باشد، در لباس او شرط نیست.

کیفیت سجده واجب قرآن

مسأله ۱۳۰۲. هر گاه در سجده واجب قرآن، پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد هر‌چند ذكر نگوید، كافی است و گفتن ذكر واجب در سجود نماز، در سجده تلاوت مستحب است و بهتر این است كه بگوید:«لا إلهَ إلَّا اللهُ‏ُ حَقّاً حَقّاً، لا إلهَ إلَّا اللهُ‏ُ إیماناً و تَصْدیقاً، لا إلهَ إلَّا اللهُ‏ُ ‏ُعُبُوْدیَّةً وَرِقّاً، سَجَدْتُ لَكَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً، لا مُسْتَنْكِفاً وَلا مُسْتَكْبِراً، بَلْ اَنْا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ».

مسأله ۱۳۰۳. سجده واجب قرآن، تكبیرة الاحرام، تشهّد و سلام ندارد و مستحب است بعد از سربرداشتن از سجده تلاوت، تكبیر بگوید.

------------------------------

در اينجا نيز بعد از شرحى كه درباره مجرمان و كافران در آيات پيشين بيان شد به صفات برجسته مومنان راستين مى پردازد، و اصول عقيدتى و برنامه هاى عملى آنها را به طور فشرده ضمن دو آيه با ذكر هشت صفت ، بيان مى دارد.

نخست مى فرمايد: (تنها كسانى به آيات ما ايمان مى آورند كه هر وقت اين آيات به آنها ياد آورى شود به سجده مى افتند، و تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مى آورند و تكبر نمى كنند)

تعبير به (انما) كه معمولا براى حصر است ، بيانگر اين نكته است كه هرگاه كسى دم از ايمان مى زند و داراى ويژگيهائى كه در اين آيات آمده نيست در صف مؤ منان راستين نمى باشد، او فردى ضعيف الايمان است.

در اين آيه چهار قسمت از صفات آنها بيان شده :

1 - به محض شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند، تعبير به (خروا) به جاى (سجدوا) اشاره به نكته لطيفى است كه اين گروه مؤ منان بيدار دل به هنگام شنيدن آيات قرآن چنان شيفته و مجذوب سخنان پروردگار مى شوند كه بى اختيار به سجده مى افتند و دل و جان را در اين راه از دست مى دهند.

آرى نخستين ويژگى آنها همان عشق سوزان و علاقه آتشينشان به كلام محبوب و معبودشان است .

همين ويژگى در بعضى ديگر از آيات قرآن به عنوان يكى از برجسته ترين صفات انبياء ذكر شده است ، چنانكه خداوند در باره گروهى از پيامبران بزرگ مى گويد:  إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا: (هنگامى كه آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى شد به خاك مى افتادند و سجده مى كردند و گريه شوق سر مى دادند) (سوره مريم آيه 58).

2 و 3 - نشانه دوم و سوم آنها (تسبيح ) و (حمد) پروردگار است ، از يكسو خدا را از نقائص پاك و منزه مى شمرند، و از سوى ديگر او را به خاطر صفات كمال و جمالش ، حمد و ستايش مى نمايند.

 صفات جمال(= صفات ثبوتی) صفاتی هستند‎ که بر وجود کمالی در خداوند دلالت می‎کنند مانند عالِم، قادر، خالق و رازق، و صفات جلال(= صفات سلبی) نیز صفاتی‎اند که بر سلب نقصی از خداوند دلالت می‎کنند مانند غنی، واحد و قُدّوس.

4 - وصف ديگر آنها تواضع و فروتنى و ترك هر گونه استكبار است چرا كه كبر و غرور نخستين پله نردبان كفر و بى ايمانى است ، و تواضع و فروتنى در مقابل حق و حقيقت نخستين گام ايمان است !

آنها كه در راه كبر و خود بينى گام بر مى دارند نه در برابر خدا سجده مى كنند، نه تسبيح و حمد او را بجا مى آورند، و نه حق بندگان او را به رسميت مى شناسند، آنها بت بزرگى دارند و آن خودشان است !

ما باید یکبار برای همیشه این مامانه رو بکشیم و برای همیشه خلاص بشیم. نفس کشی را هم در اول نماز به ما یاد دادند.

معنی تکبیر اینست ای امام

کای خدا پیش تو ما قربان شدیم

وقت ذبح الله اکبر می‌کنی

همچنین در ذبح نفس کشتنی

وقتی خدایی وجود دارد که بالاتر از توصیف است دیگر منی باقی نمی ماند.

معنی الله اکبر این نیست که ما بزرگیم ولی خدا بزرگتر. معنی الله اکبر یعنی (اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ أن یوصف)

و اين سجده و تسبيح و تحميد هر چند مربوط به افعال است، ليكن در عين حال مظاهر همان صفات مؤمنين است، يعنى صفت تذلل و خضوعشان در برابر مقام ربوبيت و الوهيت، و به همين جهت دنبال اين سه عمل با اينكه از مقوله عمل بودند صفتى آورد كه ملازم آنهاست، و آن اين است كه (و هم لا يستكبرون ) در حالى كه استكبار نمى كنند.

 

 آنها كه به اين تذكره انبيا احترام مي‌گذارند آنها سه طايفه‌اند عده‌اي به ياد خدا كه بيفتند فوراً خضوع مي‌كنند هم قلباً خاشع و خاضع‌اند هم از نظر اعضا و جوارح به عبادت سرگرم مي‌شوند نه در درون آنها استكبار و خودخواهي است نه در بيرونِ تمرّد عملي دارند يعني در ظاهر و باطن, مؤمناً موحّداً به سر مي‌برند اينها مي‌توانند جزء اولياي الهي باشند. دسته دوم و سوم همين گروه كساني‌اند كه وقتي آيات الهي به آنها اطلاع داده شد يا «خوفاً من النار» اعمال عبادي را انجام مي‌دهند يا «شوقاً الي الجنّة» اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) كه از وجود مبارك امام صادق(عليه السلام) هم نقل شده است كه عابدان سه گروه‌اند يك عدّه «خوفاً من النار» عبادت مي‌كنند يك عده «شوقاً الي الجنّة» عبادت مي‌كنند يك عده «حباً لله» و «شكراً لله» عبادت مي‌كنند مي‌تواند از همين دو آيه استفاده بشود در آيه اُوليٰ كه قرائتش باعث سجده واجب است فرمود مؤمنان راستين كساني‌اند وقتي به ياد الهي بيفتند يعني متذكِّر بشوند اينها كساني‌اند كه فوراً در پيشگاه خدا سجده مي‌كنند و هيچ خوي خودخواهي هم در آنها نيست. به فكر نجات از جهنم و طمع به بهشت نيستند بلكه «شوقاً الي الله» است «حبّاً لله» است «شكراً لله» است در آيه پانزده اصلاً صحبت از خوف و طمع نيست فرمود اگر به ياد خدا بيفتند متذكّر الهي بشوند مُذكِّران الهي اينها را به ياد خدا متذكّر بكنند اينها فوراً به سجده مي‌افتند در حالي كه در درون آنها هيچ خودخواهي نيست ديگر سخن از «خوفاً من النار» يا «طمعاً في الجنّة» نيست (يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ، اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض كه بر عذابت شكيبايي ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر كنم) اما در آيه شانزده اين است كه اينها نماز شب را به جا مي‌آورند شب‌زنده‌داري دارند و كمتر مي‌خوابند و بيشتر به عبادت مي‌پردازند و خداي خود را مي‌خوانند و مي‌خواهند ﴿خَوْفاً﴾ ﴿وَطَمَعاً﴾ اين خوف و طمع همان «خوفاً من النار» و «طمعاً في الجنّة» است اين براي دسته دوم و سوم است دسته اُوليٰ كه جزء اولياي الهي هستند به اين فكر كه از جهنم برهند و به بهشت برسند نيستند خيلي‌ها هستند نماز شب مي‌خوانند براي اينكه ثواب بيشتري ببرند اما آن گروه كه خَريري دارند به سجده مي‌افتند و هيچ استبكاري ندارند عبادت اينها «حبّاً لله» است «شكراً لله» است يقيناً ذات اقدس الهي به آنها پاداش برتر و بيشتري مي‌دهد.

منزلت اينها در بهشت محفوظ است در بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «قمر» دارد كه اينها كه جزء متّقين كامل‌اند ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ [3] اينها منزلتي دارند باغي دارند غُرف مَبْنِيَّه اي(بنا شده) دارند كه لذايذ جسمي اينها در آ‌نجا تأمين مي‌شود يك مرحله بالاترند كه ﴿عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هستند اين مقام برتر براي كسي كه «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة» عبادت مي‌كند نيست, در آن باغ و غرف مبنيه و ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ [4] هر سه دسته شريك‌اند از نظر لذايذ جسماني هر سه دسته شريك‌اند اما اين گروه كه ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر﴾ اينها كساني‌اند كه «حباً لله» عبادت كردند «شكراً لله» عبادت كردند نه «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة».

هدف همون فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ است و اگر نه توصیف بهشت در قرآن بيشتر نقش همون عروسک بزرگه را بازی میکنه که اگر میخوایم یک عروسک کوچکی از دختر بچه بگیریم باید یک عروسک بزرگ بهش نشون بدیم.  که در جا اون عروسک کوچکه رو  میندازه

اينكه فرمود: «حبّاً لله» عبادت مي‌كنند «شكراً لله» عبادت مي‌كنند ادبِ عبادت‌كننده‌هاي كامل اقتضا مي‌كند كه چيزي نخواهند (به طمع چیزی نباشند) اما خب ذات اقدس الهي به همه اينها پاداش كريم مي‌دهد.

 

 از اينكه در آيه پانزده هيچ سخن از هدف و غايتي نيست براي اينكه ذات اقدس الهي مطلوب بالذّات است همه نعمت‌ها را ما از خدا داريم بايد در راه خدا صرف كنيم البته اين ﴿يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ ناظر به مرحله نازلهٴ اين اولياي الهي مي‌تواند باشد

 در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» مسئله به سجده افتادن مردان الهي ذكر شده است. به افراد تبهكار مي‌فرمايد شما ايمان بياوريد يا نياوريد براي ما فرقي نمي‌كند ولي مردان الهي وقتي به ياد حق افتادند اهل ايمان و سجده و تسبيح‌اند

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا ﴿۱۰۷﴾

بگو: چه شما ايمان بياوريد، و چه نياوريد، آنها كه پيش از اين علم و دانش به آنان داده شده هنگامي كه (اين آيات) بر آنها خوانده ميشود به خاك ميافتند و سجده مي‏كند. (۱۰۷)

 وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا ﴿۱۰۸﴾

و ميگويند منزه است پروردگار ما كه وعده‏ هايش قطعا انجام شدني است. (۱۰۸)

 وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا ﴿۱۰۹﴾

آنها (بي اختيار) به زمين ميافتند (و سجده مي‏كنند) و اشك مي‏ريزند و هر زمان خشوعشان فزونتر ميشود. (۱۰۹)

 اين خشوع قلبي اينها اين اعمال ظاهري اينها نه «خوفاً من النار» است نه «شوقاً الي الجنّة» اين آيات 107 و 108 و 109 سورهٴ مباركهٴ «اسراء» مشابه همين آيات پانزده و شانزده سورهٴ مباركهٴ «سجده» است كه محلّ بحث است مخصوصاً آيه پانزدهم.