(15) وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لاَ يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً

(۱۵) آنها قبل از اين با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند، و عهد الهي مورد سؤ ال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسئولند).

اين جمله بيان آن عهدى است كه قبلا كرده بودند، و بعيد نيست كه مراد از عهد آنان از سابق، بيعتى باشد كه بر مساله ايمان به خدا و رسولش، و دينى كه آن جناب آورده با آن جناب كرده اند، و يكى از احكام دينى كه آن جناب آورده مساله جهاد و حرمت فرار از جنگ است، و معناى آيه روشن است.

 در صورتي كه شما به عهد الهي وفا كنيد ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم [5] من به عهدم وفا مي‌كنم شما به عهدتان وفادار باشيد شما تعهد كرديد كه صحنه را ترك نكنيد صحنه را رها نكنيد از پيغمبر رو برنگردانيد اين عهد خداست عهد خدا مورد سؤال است كسي كه عهد خدا را بشكند لعنت خدا نصيب اوست خداي سبحان لعنت كرده كساني را كه ﴿يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ﴾ [6]

الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ ﴿۲۵﴾

و آنها كه عهد الهي را پس از محكم كردن ميشكنند، و پيوندهائي را كه خدا دستور برقراري آن را داده قطع مي‏كنند: و در روي زمين فساد مينمايند، لعنت براي آنهاست و بدي (و مجازات) سراي آخرت! (۲۵)

 

 اينها تعهّد سپردند. بيعت معنايش بيع است اگر كسي جانش را نفروشد به خدا، كه بيعت نيست اگر فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ﴾ [12] در برابر ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ يك شراء و اشتراء است يك بيع است

سوره ۹: التوبة

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۱۱۱﴾

خداوند از مؤ منان جانها و اموالشان را خريداري مي‏كند كه (در برابرش) بهشت براي آنان باشد (به اين گونه كه) در راه خدا پيكار مي‏كنند، مي‏كشند و كشته مي‏شوند، اين وعده حقي است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده، و چه كسي از خدا به عهدش وفادارتر است، اكنون بشارت باد بر شما به داد و ستدي كه با خدا كرده‏ ايد و اين پيروزي بزرگي (براي شما) است. (۱۱۱)

 

اگر خدا خريدار است و انسان فروشنده، اگر فروخت يعني جانش را و مالش را در راه خدا فروخت هر گونه تصرّفي در جان و مال به غير اذن خدا غاصبانه است الآن آدم مي‌تواند دهنش را باز كند هر حرفي بزند چشمش را باز كند هر كسي را ببيند گوشش را باز كند هر چيزي را بشنود؟! تصرّف غاصبانه معنايش همين است آدم كه حق ندارد روي فرش مردم روي مال مردم روي خانه مردم برود براي اينكه چيزي را كه به مردم فروخت ديگر براي آنهاست اگر ما واقعاً با خدا و پيامبر بيعت كرديم يعني بيع كرديم يعني جان و مال و امثال اينها را به خدا داديم ديگر براي ما نيست اگر خواستيم در جانمان، مالمان، جوارح و جوانحمان تصرّف بكنيم بايد صاحب‌مال اجازه بدهد پس اگر كسي غيبتي را گوش داد، در گوش، تصرّف غاصبانه كرد. اگر غيبتي كرد، در زبان، تصرّف غاصبانه كرد و هكذا در ساير معاصي.

 خب اينكه گفته شد ﴿إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ نماز و تمام عبادات من و زندگي و مرگ من، همه براي خداوند پروردگار جهانيان است [13] همين است براي اينكه تمام كارهاي ما بايد به اذن خدا باشد قاعده‌اش هم همين است اگر كسي چيزي را واقعاً به ديگري فروخت اگر بخواهد در آن تصرّف بكند بايد به اذن آن ديگري باشد آن وقت از طرفي بفروشد به حسب ظاهر، بعد به ميل خودش تصرّف بكند اين ديگر مي‌شود ﴿أفرأيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ آيا ديدي كسي را كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده ؟﴾. [14]

قبلا گفتیم هر چیزی که انسان چشم و گوش بسته از اون اطاعت کند میشود معبود انسان . میتواند شیطان باشد میتواند هوای نفس باشد میتواند یک سلبریتی باشد 

 در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» اين مطلب گذشت كه ذات اقدس الهي اينها را جزء حكمت الهي مي‌داند؛ در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» آيه 34 اين بود فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤولاً و به عهد (خود) وفا كنيد كه از عهد سؤ ال مي‏شود﴾. بعد از چند آيه فرمود: ﴿ذلِكَ مِمَّا أَوْحَي إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ اين از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است [17] بارها ملاحظه فرموديد نه فقه در اصطلاح قرآن و روايات به معناي فقه در مقابل اصول است نه حكمت در اصطلاح قرآن و روايات به معني فلسفه است حكمت شامل فقه مي‌شود شامل اخلاق مي‌شود شامل اصول دين مي‌شود شامل فلسفه و كلام مي‌شود براي اينكه در آن آيات سورهٴ مباركهٴ «اسراء» كه قبلاً گذشت اصول دين هست اخلاق هست حقوق هست فقه هست در جمع‌بندي نهايي فرمود اينها حكمت الهي است ﴿ذلِكَ مِمَّا أَوْحَي إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ﴾ در همين قسمت قتل نفس مطرح است زنا مطرح است ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَي﴾، [19] ﴿لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ﴾، [20] ﴿لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ﴾ [21] اينها احكام فقهي است بعد بفرمايد اينها حكمت‌هاي الهي است معلوم مي‌شود حكمت در اصطلاح قرآن غير از حكمت در اصطلاح حوزوي است كه ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ﴾ از همين قبيل است.

http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=17&ayat=0&user=far&tran=2

 

 در آنجا فرمود: ﴿أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤولاً﴾ اينجا هم فرمود: ﴿وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ مستحضريد وقتي كه فعل اسناد داده شد تعيين‌كننده اينكه اين فعل ماضي است يا مضارع است يا حال است يا اصلاً زمان‌بردار نيست متزمّن نيست آن اسمي است كه اين فعل را رهبري مي‌كند اينكه فرمود: ﴿وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ قبل را شامل مي‌شود الآن را شامل مي‌شود بعد را شامل مي‌شود اين‌طور نيست كه در گذشته عهد خدا مسئول بود الآن نيست يا بعداً نيست اين كينونت‌ها از اصل هستي خبر مي‌دهد.