﴿۳۴﴾ الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا

آنها كه بر صورتهايشان به سوي جهنم محشور مي‏شوند بدترين محل را دارند و گمراه ترين افرادند! 

اين گروه ﴿شَرٌّ مَكَاناً وَأَضَلُّ سَبِيلاً﴾ چرا ﴿أَضَلُّ سَبِيلاً﴾ در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» گذشت كه ﴿وَمَن كَانَ فِي هذِهِ أَعْمَي فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَي﴾ (يك) ﴿وَأَضَلُّ سَبِيلاً﴾[38] (دو) چرا ﴿أَضَلُّ سَبِيلاً﴾ براي اينكه در دنيا اگر كسي راه گُم كرده باشد بالأخره اميد نجات هست توبه هست راهنماييهاي ديگران اثر بكند هست و مانند آن اما آنجا ديگر جا براي توبه نيست لذا اگر كسي اينجا كور بود آنجا كورتر است اينجا اميد شفا هست اميد اينكه بصير بشود هست اميد اينكه اعما بودن او برطرف بشود هست اما آنجا كه از اينها نيست كه اينجا اگر كسي گمراه بود اميد اينكه مهتدي بشود هست اما آنجا اگر گمراه محشور شده ديگر هدايت‌پذير نيست لذا فرمود: ﴿وَمَن كَانَ فِي هذِهِ أَعْمَي فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَي وَأَضَلُّ سَبِيلاً﴾ يعني گمراهيِ او در آخرت بيش از گمراهي او در دنياست اين كريمه 34 سورهٴ مباركهٴ «فرقان» هم همان را مي‌تواند برساند

 

 

در آيه 97 همان سورهٴ «اسراء» به اين صورت آمده است ﴿وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَي وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَبُكْماً وَصُمّاً﴾ تقريباً حيوان‌گونه محشور مي‌شوند ديگر از اين گروه ، شاهد طلب نمي‌شود - چه اينكه در بحث ديروز گذشت -  آنهايي كه به صورت انسان محشور مي‌شوند در صحنه محاكمه اعضاي آنها و جوارح آنها عليه آنها شهادت مي‌دهند, آن وقت اينها به جلودشان مي‌گويند ﴿ لِمَ شَهِدتُمْ عَلَيْنَا ﴾ ، ﴿قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾[14] اما اگر كسي به صورت حيوان محشور شد كلّ هويّت او شهادت مي‌دهد كه اين چه‌كاره است ديگر لازم نيست دست حرف بزند دستِ گرگ پاي گرگ بدن گرگ شهادت مي‌دهد كه او درنده است اين شهادتِ فعلي است نيازي به شهادت قولي نيست.

براى اينكه در دنيا هم به بيراهه مى رفتند و هيچ توجهى به صداى انبياء كه راهداران سعادت بشرند و از هر طرف ايشان را صدا مى زدند نمى كردند

و وجوهى كه در معناى حشر بر وجوه گفته شده است

و نيز مفسرين در مراد از (حشر برصورت ) اختلاف كرده اند: بعضى گفته اند: همان معناى ظاهرش مراد است كه با صورت به سوى جهنم مى افتند. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن اين است كه او را در حالى كه صورتش روى زمين است به سوى جهنم مى كشند.

بعضى گفته اند: به معناى انتقال از مكانى به مكانى ديگر است به طور منكوس و وارونه، يعنى دستها پايين و پاها بالا. ولى اگر اين مراد بود جا داشت بفرمايد برسرهايشان محشور مى شوند، همچنان كه قرآن كريم در جاى ديگر درباره احوال بعد از اين گونه محشور شدن، مى فرمايد: (يوم يسحبون فى النار على وجوههم ).

 

سوره 54: القمر - جزء 27

يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ﴿۴۸﴾

انصاریان: روزی که با صورت در آتش کشیده می شوند [و به آنان می گویند:] سوزندگی و عذاب دردناک دوزخ را بچشید.

بعضى ديگر گفته اند: مراد شدت ذلت و خوارى است كه از باب مجاز اين طور تعبير آورده. ولى اين حرف باطل است چون حمل بر مجاز وقتى صحيح است كه نشود كلام را بر حقيقت حمل كرد.

بعضى ديگر گفته اند: اين تعبير اصطلاحى است از عرب كه وقتى مى خواهند بگويند فلانى بدون هدف به راه افتاد مى گويند (فلان مر على ) وجهه. ولى اين حرف هم صحيح نيست براى اينكه برگشتش به اين است كه اينها نمى دانند به سوى چه مكانى محشور مى شوند و اين با تصريح آيه به اينكه حشرشان به جهنم است مناسبت ندارد.

بعضى ديگر گفته اند: اين تعبير از باب كنايه و يا استعاره تمثيليه (مثل زدن ) است و مراد اين است كه اينان محشور مى شوند در حالى كه دلهايشان علاقه مند به دنياى پست و زخارف آن، و صورتهايشان متوجه آن است. بعضى ديگر به اين تفسير ايراد گرفته اند كه : شدت حشر كجا مهلت مى دهد كه كسى دلبستگى به دنيا داشته باشد و شايد مراد از اين تفسير اين باشد كه آثار آن دلبستگى در آنجا ظاهر مى شود.

ولى، حل اشكال اين طور صحيح است كه بگوئيم : مقتضاى آيات تجسم اعمال اين است كه همين دلبستگى به دنيا به صورت عذاب برايشان مجسم مى شود و به غير آن شغل و همى ندارند