فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۵۰﴾ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ ... ﴿۵۱﴾
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۵۰﴾
(در حالي كه آنها غرق گفتگو هستند) و بعضي رو به بعضي ديگر كرده سؤ ال ميكنند … (۵۰)
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ ﴿۵۱﴾
يكي از آنها ميگويد: من همنشيني داشتم. (۵۱)
و مـعـنـاى جـمـله (قـال قـائل مـنـهـم انـى كـان لى قـريـن ) ايـن اسـت كـه: يـكـى از اهل بهشت به ديگران مى گويد: من در دنيا رفيقى داشتم كه از بين مردم تنها او را انتخاب كـرده بودم، و او تنها مرا رفيق خود گرفته بود. اين آن معنايى است كه از سياق استفاده مى شود.
ولى بـعـضـى از مـفسرين گفته اند: (مراد از (قرين ) همزادى از شيطانها است و ليكن ايـن حـرف صـحيح نيست ؛ زيرا قرآن كريم داشتن قرين از شيطانها را تنها براى كسانى قائل است كه از ذكر خدا و ياد او غافلند، و اما مخلصين از داشتن چنين قرين هايى، در عصمت الهـى قـرار دارنـد، و نـيـز خـداى تـعـالى ايـشـان را از ايـنكه تحت تاثير شيطانها قرار گـيـرنـد حـفـظ كـرده، همان طور كه از ابليس در آيه (قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ) حكايت كرده كه گفت بندگان مخلص تو از اغواى من مستثنى هستند. بله مـمـكـن اسـت شـيـطـانها متعرض بندگان مخلص خدا بشوند، اما نمى توانند ايشان را تحت تاثير وسوسه خود قراردهند، و چنين متعرضى را نمى توان قرين نام نهاد.
سوره ۴۳: الزخرف
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ ﴿۳۶﴾
هر كس از ياد خدا رويگردان شود شيطاني را به سراغ او ميفرستيم و همواره قرين او باشد. (۳۶)
http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=4&ayat=38&user=far&lang=far&tran=2
اين بهشتيها كه از اين نعمتها برخوردارند، صحبتي با خودشان دارند، چه اينكه دوزخيان هم صحبتي با خودشان داشتند؛ بهشتيها صحبتي با دوزخيان دارند و دوزخيان هم صحبتي با بهشتيان دارند که اين چهار گفتمان را قرآن كريم در مواضع گوناگون ذكر ميكند؛ منتها گفتگوهايي كه دوزخيان دارند همه آنها رنجبار، غصهبار، اسفبار و تأسفآور است؛ يا ﴿كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها هر زمان گروهي وارد ميشوند گروه ديگر را لعن ميكنند﴾[16]است يا ﴿رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبيراً پروردگارا! آنها را از عذاب، دو چندان ده، و آنها را لعن بزرگي فرما.﴾[17] است كه در سوره «احزاب» بود و مانند آن.
درخواست و گفتگويي كه دوزخيان از بهشتيها دارند ـ كه در سوره «اعراف»[18] گذشت ـ گفتند از آب و از غذاي بهشت چيزي به ما برسانيد که به تعبير آن شاعر:
«أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ فَيْضًا ٭٭٭ فَنَحْنُ عِطَاشٌ وَأَنْتُمْ وُرُودُ»[19]
شما سيراب و سير هستيد ما تشنه و گرسنه هستيم.
سوره ۷: الأعراف
وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۵۰﴾
و دوزخيان، بهشتيان را صدا مي زنند كه مقداري آب يا از آنچه خدا به شما روزی داده به ما ببخشيد، آنها ميگويند خداوند اينها را بر كافران تحريم كرده است. (۵۰)
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ ﴿۵۱﴾
همانها كه دين و آئين خود را سرگرمي و بازيچه گرفتند و زندگي دنيا آنها را مغرور ساخت امروز ما آنها را فراموش ميكنيم چون لقاي چنين روزي را فراموش كردند، و آيات ما را انكار نمودند. (۵۱)
آنها غذا ميخورند؛ ولي ﴿لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْني مِنْ جُوعٍ غذايي كه نه آنها را فربه ميكند و نه گرسنگي را فرو مينشاند! ﴾[20]
http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=88&ayat=1&user=far&tran=2
اينچنين نيست كه غذا نخورند ﴿لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَريعٍ طعامي جز از ضريع (خار خشك تلخ و بد بو) ندارند.﴾[21]«ضريع»؛ يعني همين خارهايي كه شتر ميخورد. اينطور نيست كه به دوزخيان غذا ندهند؛ غذا ميدهند، اما همين كه با اين قلمشان و با اين بيانشان آبروي اين را ميبرند، آبروي آن را ميبرند، اينجا نيش ميزنند و آنجا نيش ميزنند، همينها به صورت تيغ درميآيد. (تجسم اعمال) فرمود ما به آنها غذا ميدهيم، اما غذاي آنها جز اين خار پر تيغ چيز ديگر نيست، اين ﴿لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْني مِنْ جُوعٍ﴾و اين ﴿طَعامُ الْأَثيمِ غذاي گنهكاران است﴾[22]است.
http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=44&ayat=43&user=far&lang=far&tran=2
تجسم اعمال
https://www.youtube.com/watch?v=y2XIdAXsTJQ
https://tanzil.net/#search/root/%D8%AE%D9%84%D8%AF
کرده ای تاویل ، حرف بکر را / خویش را تاویل کن ، نی ذکر را
به جای اینکه بیاییم اندیشه هایمان را مطابق قرآن بکنیم کلام صریح قرآن را داریم مطابق اندیشه های خودمان تفسیرمیکنیم.
https://www.aparat.com/v/z746932
https://www.aparat.com/v/t45w79t
ما كه اينجا غَرْسي نكرديم و تيغ نكاشتيم، اين تيغها را آنها به همراه خودشان آوردند؛ مرتب آبروي اين و آن را بردن, اين نيش زدنها به همان صورت «ضريع» درميآيد. «ضريع»؛ يعني آن بوته پرتيغ، اين بوته پرتيغ را كه فرمود ما آبياري نكرديم و نكاشتيم, اين شخص به همراه خودش آورده است. ﴿لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَريعٍ﴾ و اين شخص هم ﴿لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْني مِنْ جُوعٍ﴾؛ لذا دوزخيان ميگويند ما گرسنهايم، انسان اگر به اين فحش دهد و به آن فحش دهد مشكلش حل نميشود, آبروي اين و آن را ببرد كه مشكلش حل نميشود؛ لذا ميگويند هميشه گرسنه و تشنه هستيم.
جواب ميدهند كه ﴿إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَي الْكافِرينَ﴾[23] اين تحريم, تحريم تكويني است، تشريعي كه نيست؛ آنجا جاي تكليف نيست كه بگوييم چه چيزي حلال است و چه چيزي حرام است. فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَي الْكافِرينَ﴾؛ يعني طعام بهشت و آب بهشت بر كافرين حرام است، به شما نميرسد! پس گفتگويي دوزخيان با هم دارند كه در سوره «احزاب»، سوره «سبأ» و سوره «ص» گذشت، گفتگويي دوزخيان با بهشتيها دارند كه «نَحْنُ عِطَاشٌ وَأَنْتُمْ وُرُودُ» آنها جواب ميدهند كه ﴿إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَي الْكافِرينَ﴾، گفتگويي بهشتيها با هم دارند كه در همين سوره مباركه «صافات» هست.
گفتگويي هم بهشتيها با دوزخيان دارند كه برخي از بهشتيها که آن دوزخيان را ميديدند و ميشناختند، سؤال ميكردند ﴿ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ﴾[24]چطور شد به جهنم آمديد؟ ما كه شما را ميشناختيم ﴿قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ٭ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ﴾؛[25]ما نماز نميخوانديم, اين چهار قسمت را قرآن كريم در چهار بخش ذكر كرده است.
http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=74&ayat=38&user=far&lang=far&tran=2
در اينجا قسمت سوم مطرح است؛ يعني گفتگوي بهشتيها با يكديگر که ميگويند ما رفيقي داشتيم و ميگفت مگر بعد از مرگ خبري هست؟! مرگ آخر راه هست و انسان با مُردن ميپوسد ـ اصرار او اين بود ـ شما از او خبر داريد؟ ديديد كجاست؟ بعد خودش او را در دوزخ ميبيند و از او سؤالاتي دارد كه اين بخش اخير جزء مسئله چهارم است.
… اين ﴿قَرينٌ﴾را بعضي خواستند بگويند ﴿نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ﴾[26] اين ظاهراً تام نيست؛
سوره ۴۳: الزخرف
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ ﴿۳۶﴾
هر كس از ياد خدا رويگردان شود شيطاني را به سراغ او ميفرستيم و همواره قرين او باشد. (۳۶)
گفت من رفيقي داشتم كه اين رفيق حرفهاي او اين بود كه ـ معاذ الله ـ بعد از مرگ خبري نيست. گاهي انسان مبتلا ميشود به دوستي كه هر چه نصيحت ميكند در او اثر نميكند، …حالا معناي آن اين نيست كه اين شخص كه جزء عباد مخلَصين است، چگونه حشر و نشر او با تبهكاران دارد؛ گاهي اتفاق ميافتد انسان حالا يا فرزندي يا همسايهاي يا بسته نَسبي يا سببي چنين كسي پيدا ميشود.
---------
خلود در جهنم
https://www.aparat.com/v/d73rz9y
طبق بیان امام علی در دعا کمیل معاندین مخلد در آتش هستند.
لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَها مِنَ الْكَافِرِينَ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ، وَأَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعانِدِينَ،
سوگند یاد کردی که دوزخ را از همهی کافران چه جن و چه آدمی پر سازی و ستیزهجویان را در آنجا همیشگی و جاودانه بدار
مخلَّدینِ در نار کسانیاند که به حدی برسند که ﴿َجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ)
سوره ۲۷: النمل
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۱۳﴾
و هنگامي که آيات روشني بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين سِحري است آشکار! (۱۳)
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿۱۴﴾
و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند، در حالي که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! (۱۴)
یعنی این کافر لجوج که حق برای او روشن شد مع ذلک نپذیرفت، معجزات انبیا را دیدند نپذیرفتند، براهین عقلی برایشان تثبیت شد ولی نپذیرفتند، بعد از روشنشدن حق حقیقت را نپذیرفتند بعد از تمامشدن حجت بالغهٴ حق مع ذلک انکار کردند، اینها هستند که اهل خلودند و مخلَّد در نار.
ما در این دنیا خیلی وقتها میفهمیم حقیقت چیست ولی آن را انکار میکنیم میفهمیم شخص مقابل درست میگوید ولی انکار میکنیم و نمیپذیریم برخی موارد به دلیل منافع مادی و برخی موارد فقط به خاطر غرور و...
این گروه که مخلَّدند چون هیزم جهنم خود این گروهاند، مواد آتشزای جهنم خود این گروهاند، آن وقت فرض ندارد اینها از جهنم بیرون بیایند یا فرض ندارد که ما بگوییم ظاهر آیات این است که ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾ یعنی اینها همیشه در آتش هستند خب وقتی آتش از بین رفت اینها هم از بین میروند.خود این شخص هیزم است و خود این شخص هم ماده منفجره است. مسئله خلود مخصوص این گروه است.
سوره 72: الجن
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً ﴿۱۵﴾ ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود
سوره ۲: البقرة
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿۲۴﴾
پس اگر نكرديد و هرگز نمى توانيد كرد (آوردن یک سوره مانند قرآن ) از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد
سوره 66: التحريم
قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ …..﴿۶﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد خودتان و كسانتان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگهاست حفظ كنيد…
آیه ۲۴ سوره بقره و آیه ۶ سوره تحریم, یکی در سورهٴ مکی است یکی در سوره مدنی ، یکی نَّارَ با الف و لام یکی بدون الف و لام؛ آنکه در مکه نازل شد در اوایل بود هنوز شناخته نشده بود بدون الف و لام است؛ فرمود ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ آنکه در مدینه نازل شد در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست که بحثش قبلاً گذشت فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی﴾ این ﴿النَّارَ﴾ را با الف و لام ذکر کرد ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ خب اگر حالا وقودش خودِ فرعون بود این چگونه نجات پیدا کند؟ این هرکجا برود شعله است.
گناهان كوچك و بزرگ در آغاز، يك «عمل» است، سپس تبديل به «حالت»(وضعیت درونی یا روانی موقّت) مى شود و با ادامه و اصرار، شكل «ملكه» به خود مى گيرد، و هنگامى كه به اوج شدت خود برسد تمام وجود انسان را به رنگ گناه در مى آورد و عين وجود انسان مى شود. در اين هنگام هيچ پند و موعظه و راهنمايى رهنمايان در وجود او اثر نخواهد كرد، و در حقيقت با دست خود قلب ماهيت خويش كرده است (ماهیت خود را عوض کرده است). روشن است سرنوشتى جز خلود در آتش برای آنها نخواهد بود.
مشابه این مطلب را ما در رابطه با اعمال صالح داریم.آیات انتهایی سوره واقعه که بیان میکند انسانها تبدیل به روح و ریحان میشوند.
سوره ۵۶: الواقعة
فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۸۸﴾
اما اگر او از مقربان باشد، (۸۸)
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿۸۹﴾
پس روح و ريحان و بهشت پرنعمت است. (۸۹)
یا مقام صالحین که انسان در اثر انجام عمل صالح به جایی میرسد که, خودش صالح میشود یعنی هر عملی که میکند صالح است .
—--------------------- عذاب
سوره ۲۶ الشعراء
كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۲۰۰﴾
(آري) اين گونه قرآن را در دلهاي مجرمان وارد ميكنيم.
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿۲۰۱﴾
آنها به آن ايمان نمي آورند تا عذاب دردناك را با چشم خود به بينند. (۲۰۱)
ما اين كوثر را داديم هيچ قلبي نيست كه اين حرفها نرفته باشد و عذاب شده باشد چون
﴿ لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ: تا آنها كه هلاك (و گمراه) ميشوند از روي اتمام حجت باشد، و آنها كه زنده ميشوند (و هدايت مييابند) از روي دليل روشن باشد﴾ فرمود ما در قلب مجرمين اين حرفها را راه داديم منتها اينها بالا آوردند.
در سورهٴ مباركهٴ «حجر» مشابه اين مبسوطاً گذشت آنجا با تعبير ﴿نَسْلُكُهُ﴾ كه فعل مضارع است ياد شده است فرمود:
كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۲﴾
ما این گونه [که قابل فهمیدن باشد] قرآن را وارد قلوب بدکاران می کنیم.
اين سنّت ماست ما هيچ كسي را بدون حجّت بالغه عذاب نميكنيم ما اين را برديم در دلهاي اينها فرمود دليل عقلي داريم (يك) دليل نقلي داريم (دو)؛ دليل عقلي داريم براي اينكه تحدّي كرديم معجزه ثابت شد, دليل نقلي داريم براي اينكه علماي بنياسرائيل آمدند گواهي دادند كه حقانيّت اسلام در كتابهاي آسماني آمده ما اين حرفها را به دلهاي آنها رسانديم حجّت ما بالغ شد اما ﴿قَسَت قُلوبُهُم قلبهاي آنها قساوت پيدا كرد﴾[1]
﴿۲۰۸﴾ وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ
ما هيچ شهر و دياري را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگاني براي آنها بود.
اگر ما كساني را به هلاكت محكوم كرديم عادلانه است ظالمانه نيست بعد از قيام حجّت است صِرف فرستادن كافي نيست تا حرف ما به گوش مردم نرسد و به جان آنها فرو نرود كه آنها خوب درك بكنند ما كسي را عذاب نميكنيم چون ﴿كَذلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (آري) اين گونه (قرآن) را در دلهاي مجرمان وارد ميكنيم.﴾ اگر كسي كافرِ مستضعف باشد, كسي نشنيده يا شنيده و نفهميده، حجّت الهي بر او بالغ نيست ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ تا هر که هلاک می شود از روی دلیلی روشن هلاک شود﴾[12] ما بعد از اينكه انبيا و اوليا و معصومين را فرستاديم بعد از اينكه اينها (انبيا و اوليا) علما را از طرف خودشان فرستادند حرف دين به مردم رسيد از آن به بعد اگر مردم به سوء اختيار خود اين حرفها را رد كردند جا براي تنبيه است فرمود اين اصل كلي است كه ﴿وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ ما هيچ شهر و دياري را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگاني براي آنها بود.﴾
منظور انذار هم در بحثهاي قبل گذشت بالأخره يا خود پيغمبر(عليه الصلاة و عليه السلام) است يا امام معصوم است يا عالمان دين كه از طرف اينها ميروند. چون مستحضريد براي هر منطقه، براي هر شهر و روستا، براي هر خانه و اهل خانه يك پيغمبر و يك امام معصوم(عليهم السلام) كه نيست.
اگر از طرف دين، عالمان دين، مطلبي به كسي رسيد و حجّت الهي بالغ شد و آن شخص به سوء اختيار خود نپذيرفت ميشود ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ﴾ فرمود ما هيچ طايفهاي را هيچ ملّتي را هيچ شهر و روستايي را هلاك نميكنيم مگر اينكه انذار به حدّ نصاب برسد.