(47) قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ

(۴۷) آنها گفتند: ما تو و كساني را كه با تو هستند به فال بد گرفتيم (صالح) گفت: فال بد (و نيك) نزد خداست (و همه مقدراتتان به قدرت او تعيين مي‏گردد) شما گروهي هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‏ ايد.

 

تطير به معناى فال بد زدن به چيزى و شوم دانستن آن است

 چون مردم غالبا با مرغ فال مى زدند و لذا شوم دانستن چيزى را تطير خواندند و همچنين به طورى كه گفته اند بهره هر كسى را از شر، طائر او ناميدند.

 

The Arabic word /tatayyur/ is derived from /tayr/ which means ‘a bird’. Some Arabs used to leave a bird at the time when they wanted to travel. If it went to the right direction they would start their traveling, and if it flew to the left (they augured ill and) they would suspend their traveling. In Islam auguring ill has been considered disbelief. To augur ill leads to leaving the main reasons and going toward superstitions.

 

There are many occurrences in the Qur’an which indicate that the Divine prophets had been augured ill.

 

The people of Pharaoh thought that their afflictions had come because of Moses (as). The Qur’an says:

سوره ۷: الأعراف

فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳۱﴾

پس هنگامى كه نيكى [و نعمت] به آنان روى مى ‏آورد مى گفتند اين براى [شايستگى] خود ماست و چون گزندى به آنان مى ‏رسيد به موسى و همراهانش شگون بد مى‏ زدند آگاه باشيد كه [سرچشمه] بدشگونى آنان تنها نزد خداست [كه آنان را به بدى اعمالشان كيفر مى‏ دهد] ليكن بيشترشان نمى‏ دانستند (۱۳۱)

 

 

Or:

سوره ۳۶: يس

قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۸﴾

آنها گفتند ما شما را به فال بد گرفته‏ ايم (و وجود شما شوم است) و اگر از اين سخنان دست بر نداريد شما را سنگسار خواهيم كرد، و مجازات دردناكي از ما به شما خواهد رسيد. (۱۸)

 قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿۱۹﴾

گفتند شومي شما از خودتان است اگر درست بينديشيد! بلكه شما گروهي اسرافكاريد. (۱۹

 

 

پس اينكه مردم به صالح خطاب كردند كه (ما به تو تطير مى زنيم و به هر كس كه با توست ) معنايش اين است كه : تو و هم مسلكانت را شوم ميدانيم، چون مى بينيم از روزى كه تو قيام به دعوت خود كردى ما گرفتار محنتها و بلاها شديم، پس هرگز به تو ايمان نمى آوريم.

 

صالح در پاسخ تطير آنان فرمود: (طائرتان نزد خداست ) يعنى بهره تان از شر، و آن عذابى كه اعمال شما مستوجب آن است نزد خداست. بلكه شما مردمى هستيد كه در حال آزمايشيد، يعنى خداوند شما را با خير و شر مي آزمايد، تا مومن شما از كافرتان و مطيع شما از عاصيتان، متمايز و جدا گردد.

 

 

و چه بسا بعضى گفته اند كه : طائر به معناى شر نيست، بلكه به معناى آن علتى است كه يا به انسان خير برساند يا شر، چون قوم صالح يا همه عرب همانطور كه با طير فال بد مى زدند، با طير نيز فال خوب مى زدند، و همانطور كه بعضى مرغها را نحس مى دانستند، بعضى ديگر را نيز داراى ميمنت مى پنداشتند، پس طائر در نزد عرب به معناى هر چيزى است كه دنبالش يا خير بياورد يا شر، همچنان كه در قرآن كريم نامه اعمال را كه يا خير است يا شر طائر خوانده و فرموده : (وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا اعمال هر انساني را به گردنش قرار داده‏ ايم، و روز قيامت كتابي براي او بيرون مي‏آوريم كه آنرا در برابر خود گشوده مي‏بيند. ).

بعضى گفته اند: معناى جمله (بل انتم قوم تفتنون ) اين است كه شما مردمى هستيد كه عذاب خواهيد شد، ليكن آن معنا كه ما براى جمله مذكور كرديم مناسبتر است.

 

 

اما آن مشركيني كه بت‌پرستي داشتند و آن را بر توحيد مقدّم داشتند حرفشان چه بود؟ اگر كسي توحيد را نپذيرد خدايي را قبول نداشته باشد ناچار است به وثنيّت و صنميّت و خرافات بسنده كند اين مسئله شانس اين مسئله بخت اين مسئله صبر و جَخد(دو بار عطسه پیاپی) اين مسئله عدد سيزده اينها همه‌شان خرافات است براي پر كردن آن خلأ فكري. انسان بالأخره احتياج دارد خودش را محتاج مي‌بيند و اين احتياج حق است محتاج بودن او حق است اما نمي‌داند به چه كسي محتاج است به چه چيزي محتاج است اگر به آن حق تكيه نكند ناچار به خرافات مراجعه خواهد كرد اين گروه به خرافات به نام شانس به نام بخت به نام تَطيّر, تَشئُّم معتقد بودند مي‌گفتند فلان مرغ آمد خواند بد قدم است اين شُئومت, شئامت, زشتي را به خواندن اين مرغها اسناد مي‌دادند لذا از تشئّم (نحس) به تطّير تعبير مي‌كردند چون اين شئامت را با طيور و پرنده‌ها و پر كشيدن طيرها بر اساس آن آداب جاهلي تطبيق مي‌كردند لذا از تشئّم به تطيّر ياد مي‌شد خب اگر كسي موحّد نباشد ناچار است به بخت و شانس تكيه كند وجود مبارك صالح فرمود اين چه خرافاتي است كه دامنگير شما شده آنها گفتند شما باعث فقر و فلاكت و عقب افتادگي ما شديد ﴿قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ﴾ فرمود: ﴿طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ﴾ در سورهٴ مباركهٴ «يس» هم خواهد آمد كه ﴿طَائِرُكُم مَعَكُمْ﴾[14] نحس خود شما هستيد يك آدم جاهل نحس است ديگر اينكه فرمود: ﴿وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ و از پليدى دور شو ﴾[15] يا فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾[16] يعني نحس است ديگر يعني پليد است اين انسان بدفكر انسان بدعقيده انسان بدباطن, نحس است فرمود نحس خودتان هستيد شما منحوسانه فكر مي‌كنيد كژ‌روي داريد وگرنه از طرف ذات اقدس الهي جز مهرباني و رحمت چيز ديگر مقرّر نشده.

 آن بيان نوراني حضرت هادي(سلام الله عليه) كه صاحب تحف‌العقول نقل كرده است آن از غرر روايات ماست كه حسن بن مسعود خدمت حضرت رفته عرض كرد كه چه روز نحسي بود حضرت فرمود زمان, ظرف حوادث است مگر ظرف, بدي و خوبي دارد اين عمل را شما در اين ظرف ريختي اين عمل, تلخ و بد است شما را تلخكام كرده حالا مي‌خواهي ظرف را بشكني[19] حوادث در ظرف زمان اتفاق مي‌افتد.

نحس و سعد براي آ‌ن متزمّن است نه براي زمان براي آن متمكّن است نه براي مكان.

حسن بن مسعود مي‌گويد «دخلتُ علي أبي الحسن علي بن محمد(عليهما السلام)» خدمت حضرت هادي رسيدم «و قد نُكِبت اصبعي و تلقّاني راكبٌ و صُدِمَ كِتفي و دخلتُ في زحمة» من انگشتم آسيب ديد سواري به من تَنه زد دوشم مصدوم شد من هم در زحمت و فشار بودم «فخرقوا عليّ بعض ثيابي» در اين فشار و هجوم بعضي از لباسهاي من هم پاره شد «فقلتُ كفاني الله شرّك مِن يومٍ فما ايشمك» اين را در محضر وجود مبارك امام هادي گفت. «فقال(عليه السلام) يا حسن» به حسن بن مسعود فرمود «هذا و أنت تغشانا» اين حرف را مي‌زني در حالي كه با ما رابطه داري شاگرد ما محسوب مي‌شوي اين جريان نحس چيست كه مي‌گويي؟! «تَرمي بذنبك مَن لا ذنب له» گناهت را به گردن روز گذاشتي گفتي روز, روز نحس است «قال الحسن فأثاب إليّ عقلي و تبيّنتُ خطئي» عقلم سر جا آمد و فهميدم اشتباه كردم به حضرت عرض كردم «يا مولاي استغفر الله» من اينكه روز را نحس دانستم استغفار مي‌كنم «فقال يا حسن ما ذَنبُ الأيّام» زمان چه تقصيري دارد زمان ظرفي است اگر آن مظروف پربركت بود آن روز را پربركت مي‌كند

 

 اگر ولايت بود روز هجده ذيحجّه را پربركت مي‌كند اگر مباهله بود آن روز را پر برکت مي‌كند و اگر نزول آيه تطهير بود آن روز را پر بركت مي‌كند اين متزمّن‌ها اين حوادث‌اند كه زمان را پر بركت مي‌كنند زمين هم همين طور است اگر سرزمين وحي بود اين طور است و اگر خاك كربلا بود اين طور است به وسيله آن حوادث متمكّن‌ها يا متزمّن‌ها آن زمان و مكان مشرّف مي‌شوند.

 

‌«فقال يا حسن ما ذَنب الأيّام حتي صَرتم تَتشاٴّمون بها إذا جوزيتم بأعمالكم فيها» اگر مشكلي داشتي خداي سبحان به شما در يك روز گوشمالي داد چرا آن را به حساب زمان مي‌آوري؟!

 

 مي‌دانيد شبي در تمام ايام سال به عظمت شب قدر نيست شب مباركي است براي مؤمن هيچ شبي به اندازه شب قدر پربركت نيست اما براي يك انسان تبهكار در تمام مدّت سال شبي بدتر از شب قدر نيست كسي ـ معاذ الله ـ آن شب را به آلودگي گذراند آيا با شب‌هاي ديگر فرق نمي‌كند؟! هيچ شبي براي انسان معصيت كار بدتر از شب قدر نيست گوشه‌هايي از آن در آثار فقهي آمده چرا ديه در شهور محرّم بيشتر مي‌شود به همين مناسبت است ديگر, اگر كسي تبهكاري كرد كيفرش ده تازيانه است اگر در شب قدر بكند صد تازيانه است بنابراين همين شب قدر كه منشأ رحمت است ﴿خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ [24] براي تبهكاران «شرٌّ مِن ألف شهر».

 

حضرت فرمود: مگر نمي‌داني بالأخره كيفر به دست اوست حالا گاهي زود گوشمالي مي‌دهد گاهي دير حالا حوادث گذشته و سوابق گذشته يادت رفته امروز چهارتا گوشمالي شدي به حساب روز مي‌گذاري

 

 

 «قلتُ بليٰ يا مولاي قال(عليه السلام) لا تعد» ديگر برنگرد اين حرفها را نزن «و لا تجعل للأيّام صُنعاً في حُكم الله» نعم

تحف العقول، ص 482

 

خير و شرّ را فرمود با صدقه حل مي‌شود «سِيرُوا عَلَي اسْمِ اللَّهِ»[20] حتي در قمر در عقرب, قمر در عقرب كاري به زمان ندارد ما بالأخره يك موجودات گسسته از موجودات سمايي كه نيستيم اين اجرام آسماني در ما اثر دارد چه اثر دارد آن را اهل بيت بايد بگويند فرمودند قمر در عقرب باشد شما عقد بكنيد مشكل دارد سفر بكنيد مشكل دارد يعني اگر قمر محاذي (رویاروی) برجي بشود كه در آن برج چند ستاره است به صورت عقرب در اين محدوده اگر كسي نكاح كند سفر كند خير نمي‌بيند در همين محدوده هم فرمودند: «سيروا علي اسم الله» صدقه بدهيد اين‌چنين نيست كه مسافرت حرام باشد اين يك واقعيّت خارجيه است اين كاري به زمان ندارد. يك حادثه آسماني يك موجود واقعي است آن را نمي‌شود انكار كرد كه بگوييم حالا اگر قمر در برج عقرب بود ما نكاح كرديم يا نكرديم فرق نمي‌كند نه خير آن كه از كلّ اوضاع باخبر است مي‌گويد فرق مي‌كند و همان او فرمود: «سيروا علي اسم الله» صدقه بدهيد با فلان دعا اين كار را انجام بدهيد عيب ندارد خود زمان بما أنّه زمان نحس نيست آن مظروف است كه اين زمان را اين ظرف را پراثر يا كم‌اثر, بداثر يا خوش‌اثر مي‌كند براي آن مظروف است نه براي اين ظرف.

[20]  . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 79.

 

https://www.mehrnews.com/news/4529075/%D8%A7%D9%85%D8%B4%D8%A8-%D9%82%D9%85%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%82%D8%B1%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

 

https://www.youtube.com/watch?v=UrZ40h3959Y&t=434s

 

 اما يك زماني يك روزي هيچ حادثه‌اي اتفاق نيفتاده كسي در اثر بدرفتاري‌اش چهارتا مشكلي ديد همان روز يك عدّه در اثر خوش‌رفتاري چهارتا خوبي ديدند خب به چه دليل شما مي‌گوييد امروز روز بدي بود پس اگر متزمّن‌هايي داشته باشيم متمكّن‌هايي داشته باشيم هم راه علمي داريم عقلي داريم نقلي داريم كه اثر دارد راهش هم به ما نشان دادند

 

 

پرسش: ﴿فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ﴾.

 

فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ ﴿۱۵﴾

 

و اما عاديان به ناحق در زمين سر برافراشتند و گفتند از ما نيرومندتر كيست آيا ندانسته‏ اند كه آن خدايى كه خلقشان كرده خود از ايشان نيرومندتر است و در نتيجه آيات ما را انكار میکردند (۱۵)

 

 فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا يُنْصَرُونَ ﴿۱۶﴾

 

پس بر آنان تندبادى توفنده در روزهايى شوم فرستاديم تا در زندگى دنيا عذاب رسوايى را بدانان بچشانيم و قطعا عذاب آخرت رسواكننده‏ تر است و آنان يارى نخواهند شد (۱۶)

 

 

پاسخ: بله ايامي است براي آنها نحسات بود فرمود: ﴿أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾[21] همان روزي كه براي اين گروه نحس است براي مؤمنين و انبيا سَعد است براي اينكه عذاب آمده بساط اينها را بر چيده وگرنه اگر خود اين روز ذاتاً نحس باشد براي هر دو گروه نحس است در حالي كه همين ﴿فِي يَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾ همين روز «يوم سعد مستمرّ للنبيّ و قومه» آنجا هم كه ﴿فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ﴾[22] است براي پيغمبر و مؤمنين «أيّام سعدات» است اين‌چنين نيست كه اگر براي او نحس بود كلّ زمان نحس است براي همه نحس است

 

فرمود: ﴿قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ﴾ اين قضا و قدر است كه عند الله تنظيم كرده شما چطور مي‌خواهيد حركت كنيد راه خوب برويد نتيجه‌اش خوب است راه بد برويد نتيجه‌اش بد است اين زمان, ظرف است تقصيري ندارد ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ﴾ شما هستيد كه در معرض آزمون هستيد (اولاً) اگر اين آزمون را بد عمل كرديد گرفتار فتنه مي‌شويد (ثانياً) حدوثاً اين افتنان به معناي آزمون است بقائاً اين افتنان به معناي همان فتنه است در اثر ﴿طَائِرُكُم مَعَكُمْ﴾ اين براي اين.