(۱۶) فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْ‌ءٍ مِن سِدْرٍ قَلِيلٍ

(۱۶) اما آنها (از خدا) روي گردان شدند، و ما سيل ويرانگر را بر آنها فرستاديم و دو باغ (پر بركت)شان را به دو باغ (بي ارزش) با ميوه‏ هاي تلخ، و درختان شوره گز، و اندكي درخت سدر مبدل ساختيم!

اما اين ناسپاس مردم قدر اين همه نعمت را ندانستند از بوته آزمايش سالم بيرون نيامدند، راه كفران و اعراض را پيش گرفتند، و خداوند نيز آنها را سخت گوشمالى داد.

لذا در آيه بعد مى فرمايد: (آنها از خدا روى گردان شدند) (فاعرضوا) نعمتهاى خدا را ناچيز شمردند، عمران و آبادى و امنيت را ساده انگاشتند، از ياد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند، اغنياء بر تهيدستان فخرفروشى كردند، و آنها را مزاحم حال خويش پنداشتند.

اينجا بود كه شلاق مجازات بر پيكر آنها نواخته شد، چنانكه قرآن مى گويد: ما سيل وحشتناك و بنيان كن را بر آنها فرستاديم و سرزمين آباد آنها به ويرانه اى مبدل شد (فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ ).

(عرم ) به معنى خشونت و كج خلقى و سختگيرى است ، و توصيف سيلاب به آن اشاره به شدت خشونت و ويرانگرى آن است.

بعضى (عرم ) را به معنى موشهاى صحرائى گرفته اند كه بر اثر رخنه در اين سد مايه ويرانى آن شد (مساله نفوذ موشها در سد گرچه قابل قبول است به طورى كه بعدا شرح خواهيم داد اما تعبير آيه تناسب چندانى با اين معنى ندارد).

در (لسان العرب ) در ماده (عرم ) معانى مختلفى آمده از جمله : سيلاب طاقت فرسا، موانعى كه در ميان دره ها براى مهار كردن آب مى سازند و همچنين موش بزرگ صحرائى .

ولى از همه مناسبتر همان معنى اول است و در تفسير على بن ابراهيم نيز روى آن تكيه شده است .

https://fa.wikishia.net/view/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85_%D9%82%D9%85%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)

﴿فَأَعْرَضُوا﴾ اینها اعراض کردند اینها:

(یک) خیال کردند مال خودشان است.

(دو) نعمت را بیجا مصرف کردند.

ما هم به جای این‌که این نعمت‌ها را ادامه بدهیم ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ﴾.

عَرِم یعنی دمان (غرنده؛ خروشنده؛ خروشان)، برخی‌ها نظیر راغب این احتمال را هم دادند که آن موش نَر را می‌گویند عَرِم [۲۶]. سدّی که قبلاً ساخته شده بود همان مَلکه یا دیگری ساخته این کوه‌ها آبشارهای بلندی داشت، دهنه این آبشارها را او محکم بست، شده یک سدّ پرآبی. برخی‌ از مفسّران نقل کردند که موش‌هایی مأمور شدند این سد را سوراخ کنند این سد بشکند آب بریزد و آن شهر را ببرد. [۲۷] خب اثباتِ این، کار آسانی نیست اما سیل عَرِم یعنی سیل دمان، عَرامه یعنی آن دمان بودن، آن شرارت، آن از بین‌برنده و مانند آن، چنین چیزی را می‌گویند.

آن‌گاه کلّ این منطقه را به صورت ویرانی در آورد. این آبِ انبوه آمیخته با خاک توانی دارد که شهر را ببرد.

سپس قرآن وضع بازپسين اين سرزمين را چنين توصيف مى كند: ما دو باغ وسيع و پر نعمت آنها را به دو باغ بى ارزش با ميوه هاى تلخ و درختان بى مصرف شوره گز و اندكى از درخت سدر مبدل ساختيم (و بدلناهم بجنتيهم جنتين ذواتى اكل خمط و اثل و شى ء من سدر قليل ).

اُکُل (به معنی خوردن نیست) یعنی خوراکی، این‌که درباره بهشت دارد ﴿أُكُلُهَا دَائِمٌ﴾ [۲۸] یعنی «ما یؤکل» خوراکی درخت‌های بهشت دائمی است ﴿أُكُلُهَا دَائِمٌ﴾ نه چهار فصل است بلکه دوازده ماه است سیصد و شصت و پنج روز است و مانند آن، هر وقت انسان میوه بخواهد از همین درخت می‌تواند بچیند یک بیان نورانی از امام رضا (سلام‌الله‌علیه) است که به حضرت عرض کردند که درباره این شجره حضرت آدم برخی گفتند گندم است برخی گفتند انگور است فرمود همه این روایات درست است برای این‌که درخت بهشت نظیر درخت دنیا نیست که اگر این درخت، درخت انگور بود سیب ندهد یا درخت سیب بود انگور ندهد [۲۹] هر چه بهشتی بطلبد او می‌دهد نه هر چه او دارد در اختیار بهشتی قرار می‌دهد.

پرسش: بهشت نبوده.

پاسخ: بالأخره جنّت برزخی بود بهشت عَدْن نبود بهشت برزخی هم حکمش همین است اگر کسی وارد بهشت برزخی بشود در بهشت برزخی هم همین‌طور است هر چه بخواهد می‌گیرد نه این‌که نظیر درخت دنیا باشد درخت زمین باشد که فقط زمان خاص میوه بدهند، میوه مخصوص بدهند.

(خمط) (بر وزن عمد) به معناى هر گياهى است كه كمى تلخ مزه باشد، و هر چه بگذرد، تلخ ‌تر شود.

(اثل ) (بر وزن اصل ) به معنى درخت (شوره گز) است. (اثل ) به معناى گياه معروف طرفاء [ طَ ]

است و بعضى گفته اند شبيه طرفاء است ولى از آن بزرگتر است و بار و ميوه ندارد، و كلمه (سدر) هم معنايش معروف است.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AF%D8%B1

اين باغ‌ها به اين سه قسمت تقسيم شد:

  • يك قسمتش داراي ميوه‌هاي تلخ بود ﴿ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ﴾
  • «و ذواتي أُكُلٍ اثل» اين اثل، عطف بر خَمط نيست بر اُكل است درخت‌هايي كه ﴿ذَوَاتَيْ أُكُلٍ﴾ هستند يعني صاحبان ميوه‌اي هستند كه آن ميوه‌ها اثل هستند يعني كَز و شورند.
  • «ذواتي شيء من سدر قليل» این ﴿شَيْ‌ءٍ﴾ با قلّت، اینها نشان می‌دهد این میوه و این مایه که منشأ برکت است این خیلی کم بود. اما آن تیغ فراوان بود میوه کَز فراوان بود میوه تلخ فراوان بود میوه شور هم فراوان بود.

بعضی از درخت‌ها بارشان تیغ است بعضی درخت‌ها میوه‌هایی دارند که هرگز نمی‌رسند میوه‌های جنگلی این‌طور است که همان حیوانات جنگلی باید مصرف کنند بعضی هم گذشته از این‌که نمی‌رسند، تلخ و کَز و شورند اینها را فرمود برایشان مانده که یا کَز بود یا شور بود یا تلخ بود یا پرتیغ بود چیزی برای آن‌ها نمانده مگر همین!

و به اين ترتيب بجاى آن همه درختان خرم و سر سبز، مشتى درخت بيابانى وحشى و بسيار كم ارزش كه شايد مهمترين آنها همان درخت سدر بود كه آن هم به مقدار كم در ميان آنها وجود داشت باقى ماند (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل ، كه چه بر سر آنها و سرزمين آبادشان آمد؟).