فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ ﴿۷۳﴾
فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ ﴿۷۳﴾
بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود؟ (۷۳)
اكنون بنگر عاقبت انذار شوندگان و اين اقوام لجوج گمراه به كجا رسيد؟ (فانظر كيف كان عاقبة المنذرين ).
مخاطب در جمله فانظر (اكنون بنگر) ممكن است شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشد و يا هر فرد عاقل و بيدار.
در حـقـيـقـت ايـن جـمـله اشـاره بـه پـايـان كـار اقـوامـى اسـت كـه در آيـات بـعـد شـرح حال آنها خواهد آمد.
… انبيا را براي انذار فرستاديم، حالا نگاه كن كه پايان كار «منذَرين» چيست، ما قصه را براي شما نقل ميكنيم. وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در بين انبيا و اُمم گذشته نبود، خداي سبحان ميفرمايد تو در بين انبيا و امم گذشته نبودي؛ ولي من قصص آنها را مبسوطاً براي شما بيان ميكنم ﴿فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرينَ﴾انبيا «مُنذِر» بودند, اقوام و اُمم آنها «منذَر» بودند,آنها كه پذيرفتند به فيض و فوز رسيدند, آنها كه نپذيرفتند گرفتار كيفر تلخ شدند, نگاه كن ببين قصه چه بود، من دارم براي شما نقل ميكنم.
در جريان قصص انبيا، به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) تمام كوي و برزن عالَم غيب را نشان ميدهد كه قبلاً هم گذشت که فرمود: ﴿ما كُنْتَ ثاوِياً في أَهْلِ مَدْيَنَ تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتي﴾[8]تو در جريان مدين نبودي؛ ولي قصه از اين قبيل است، ﴿ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ تو در جانب غربى [طور] نبودى﴾؛[9]ولي قصه از اين قبيل است, ﴿ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ تو در طرف طور نبودي﴾؛[10]ولي قصه از اين قبيل است, ﴿ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وقتى كه آنان قلمهاى خود را [براى قرعه كشى به آب] مى افكندند تا كدام يك سرپرستى مريم را به عهده گيرد نزد آنان نبودى﴾؛[11]ولي قصه از اين قبيل است. در مورد حضرت نوح میگوید تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ اينها از خبرهاي غيب است كه به تو (اي پيامبر) وحي ميكنيم، نه تو و نه قوم تو اينها را قبل از اين نميدانستيد
آدرس كوچه و پسكوچه جهان غيب را ذات اقدس الهي براي حضرت تبيين ميكند. تو در قصه مريم نبودي؛ ولي جريان اين است, تو در كوه طور نبودي؛ ولي قصه اين است, تو در مدين نبودي؛ ولي قصه اين است. تمام اينها را يكي پس از ديگري بازگو ميكند و اينجا هم ميفرمايد که حالا در جريان طوفان نوح نبودي؛ ولي قصه طوفان نوح را دارم بازگو ميكنم ﴿فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرينَ﴾،