﴿۴۰﴾ وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا 

آنها از كنار شهري كه باران شر (باراني از سنگهاي آسماني) بر آن باريده بود (ديار قوم لوط) گذشتند، آيا آنرا نديدند؟ (آري ديدندولي آنها به رستاخيز ايمان ندارند. 

در روايت ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام) آمده كه فرمود: اما آن قريه كه باران بلا بر او باريد، سدوم قريه قوم لوط بود كه خداوند سنگهايى از سجيل، يعنى از گل بر سرشان بباريد.

مَطر يعني باران گاهي قطرات آب نازل مي‌شود گاهي سنگ‌باران است اين سنگ‌باران, سنگ‌باران يك تعبير ادبي و محاوره‌اي است كه ما هم در فارسي داريم آنها هم در تازي دارند اينكه در جريان قوم لوط آمده است اين قريه ﴿أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ﴾ يعني سنگ‌بارانشان كرديم اين يك تعبير رايج تقريباً بين‌المللي است

جريان قوم لوط كه ﴿أَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِن سجيل﴾[18] سرِ راهتان است شما هم اين قافله‌تان كه از حجاز به شام مي‌رود در رفت و برگشت اين را مي‌بينيد ولي خب عبرت نمي‌گيريد. در سورهٴ مباركهٴ «حجر» كه بحثش قبلاً گذشت فرمود:

قَالَ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۷۱﴾

گفت دختران من حاضرند اگر مي‏خواهيد كار صحيحي انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگي بپرهيزيد). (۷۱)

لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۷۲﴾

بجانت سوگند اينها در مستي خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده‏ اند). (۷۲)

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ ﴿۷۳﴾

سرانجام بهنگام طلوع آفتاب صيحه (مرگبار، بصورت صاعقه يا زمين لرزه) آنها را فرو گرفت. (۷۳)

فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ ﴿۷۴﴾

سپس (شهر و آبادي آنها را زير و رو كرديم) بالاي آنرا پائين قرار داديم و باراني از سنگ بر آنها فرو ريختيم. (۷۴)

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ﴿۷۵﴾

در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانه‏ هائي است براي هوشياران. (۷۵)

وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ ﴿۷۶﴾

و ويرانه‏ هاي سرزمين آنها بر سر راه (كاروانها) همواره ثابت و برقرار است. (۷۶)

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۷۷﴾

در اين نشانه‏ اي است براي مؤ منان. (۷۷)

وَإِنْ كَانَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ ﴿۷۸﴾

اصحاب الايكه (صاحبان سرزمينهاي پر درخت - قوم شعيب) مسلما قوم ستمگري بودند. (۷۸)

فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۷۹﴾

ما از آنها انتقام گرفتيم و اين دو (قوم لوط و اصحاب ايكه) شهرهاي ويران شده شان بر سر راه آشكار است! (۷۹)

اين راه بزرگ را ما مي‌گوييم بزرگراه آنها مي‌گويند اتوبان قرآ‌ن مي‌گويد امام, امام آن بزرگراهي را مي‌گويند كه اگر كسي وارد شد ديگر لازم نيست از اين و آن بپرسد قطعاً به مقصد مي‌رسد. راههاي فرعي را نمي‌گويند امام آن بزرگراه آن صراط مستقيم كه اگر كسي وارد آن صحنه شد ديگر لازم نيست از زيد و عمرو بپرسد يقيناً به مقصد مي‌رسد آن را مي‌گويند امام. در سورهٴ مباركهٴ «حجر» كه بحثش قبلاً گذشت فرمود ما اين دو شهري را كه ويران كرديم برِ امام است يعني برِ بزرگراه است شما كه وقتي قافله از حجاز به شام مي‌رود از اين بزرگراه رسمي رفت و آمد مي‌كنيد در هر سفري دو بار شما اين ويرانه‌ها را مي‌بينيد خب عبرت بگيريد ديگر

در اينجا يك امامِ مبين داريم يك ﴿لَآيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ﴾ داريم يك آيات ـ آيات يعني آيات كه جمع است ـ ﴿لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾ داريم اصلِ آيه چون جنس است فرمود اگر كسي اهل ايمان باشد اينها آيه الهي‌اند اما متوسِّم كه بحثش قبلاً گذشت يعني وَسمه‌شناس يعني سيماشناس سيما به معني صورت نيست سيما يعني علامت است موسوم يعني علامت‌دار, سيما يعني علامت حالا چون خيلي از علامتها در چهره است خيال مي‌شود كه سيما به معني صورت است فرمود اگر كسي سيماشناس باشد وَسمه‌شناس باشد موسوم‌شناس باشد يعني ميراث فرهنگي‌شناس باشد آثار باستاني‌شناس باشد مي‌بيند اينها براي چند سال قبل است ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾ متوسِّم كسي است كه كارشناس ميراث فرهنگي است خب خيليها متوسِّم نيستند تماشاچي‌اند نمي‌داند براي چند سال قبل است نمي‌داند براي كدام عصر و مصر است فرمود آنها كه زمان‌شناس‌اند زمين‌شناس‌اند متوسّم‌اند وَسمه‌شناس‌اند سيماشناس‌اند ميراث فرهنگي بلدند آنها مي‌دانند اين براي چند سال قبل است و سرِ راه شما هم هست بعد, بعد از اينكه فرمود: ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ٭ وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ﴾ مي‌فرمايد ما از اينها انتقام گرفتيم و اين دو شهر را ويران كرديم ﴿وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ﴾ سرِ بزرگراهتان است

جمله (افلم يكونوا يرونها) استفهامى است توبيخى، چون قريه مذكور سر راه اهل حجاز به سوى شام قرار داشته است.

و اينكه فرمود: (بل كانوا لا يرجون نشورا) معنايش اين است كه از معاد نمى ترسند، و يا اصلا از معاد مأيوسند، و چنين احتمالى نمى دهند، و اين تعبير نظير جمله (بل كذبوا بالساعة ) است كه قبلا گذشت. و مراد از آن اين است كه : منشاء اصلى تكذيب آنان بر كتاب و رسالت، و اندرز نگرفتن به اين موعظه شافيه، و عبرت نگرفتنشان به آن چيرهايى كه مايه اعتبار عبرت گيرندگان است، همانا اين مسأله اساسى است كه اينان منكر معادند و به همين جهت دعوت انبياء در آنان كمترين اثر را نداشته و هيچ حكمت و موعظه اى به دلهايشان راه نمى يابد.

This verse is alluding to the fact that the Quraysh, in their journeys for purposes of trade, would have passed by such ruins (R). This is also connected to another Quranic theme repeated in the question, Have they not journeyed upon the earth and observed how those before them fared in the end? (e.g., 12:109; 30:9, 42; 35:44; 40:21, 82; 47:10).

سوره ۱۲: يوسف - جزء ۱۳ - ترجمه فولادوند

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۱۰۹﴾

و پيش از تو [نيز] جز مردانى از اهل شهرها را كه به آنان وحى میکرديم نفرستاديم آيا در زمين نگرديده‏ اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده‏ اند بنگرند و قطعا سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده‏ اند بهتر است آيا نمى‏ انديشيد (۱۰۹)

سوره ۳۰: الروم - جزء ۲۱ - ترجمه فولادوند

أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴿۹﴾

آيا در زمين نگرديده‏ اند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است آنها بس نيرومندتر از ايشان بودند و زمين را زير و رو كردند و بيش از آنچه آنها آبادش كردند آن را آباد ساختند و پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند بنابراين خدا بر آن نبود كه بر ايشان ستم كند ليكن خودشان بر خود ستم میکردند (۹)

سوره ۳۰: الروم - جزء ۲۱ - ترجمه فولادوند

قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ ﴿۴۲﴾

بگو در زمين بگرديد و بنگريد فرجام كسانى كه پيشتر بوده [و] بيشترشان مشرك بودند چگونه بوده است (۴۲)

سوره ۳۵: فاطر - جزء ۲۲ - ترجمه فولادوند

أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا ﴿۴۴﴾

آيا در زمين نگرديده‏ اند تا فرجام [كار] كسانى را كه پيش از ايشان [زيسته] و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند و هيچ چيز نه در آسمانها و نه در زمين خدا را درمانده نكرده است چرا كه او همواره داناى تواناست (۴۴)

They hope not for a resurrection, referring to the Quraysh, can mean both that they are not hopeful for such a reality and that it is something they do not believe will happen (“hope” in the sense of “anticipate”; R).