(31) وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ

(۳۱) آنچه از كتاب به تو وحي كرديم حق است، و هماهنگ با كتب پيش ‍ از آن، خداوند نسبت به بندگانش خبير و بيناست.

حق به معنى چيزى است كه با واقعيت منطبق و هماهنگ است…تناقضى در آن وجود ندارد، دروغ و خرافه اى در آن ديده نمى شود، اعتقادات و معارف آن هماهنگ با منطق عقل است ، و تواريخش خالى از اسطوره ها و افسانه ها، و قوانينش موافق با نيازمنديهاى انسانها، اين حقانيت دليل روشنى است بر اينكه از سوى خدا نازل شده است .

در اينجا براى تبيين موقعيت قرآن از كلمه (حق ) استفاده شده ، در حالى كه در آيات ديگرى از قرآن از كلمه (نور)، (برهان )، (فرقان )، (ذكر)، (موعظه ) و (هدى ) استفاده گرديده است كه هر كدام ناظر به يكى از بركات قرآن و ابعاد آن است و كلمه حق جامع همه آنهاست .

(راغب ) در (مفردات ) مى گويد:.... اين كلمه (حق) بر چند معنى اطلاق مى شود:

(نخست ) كسى كه چيزى را بر اساس حكمت ايجاد مى كند، و به همين دليل به خداوند حق گفته مى شود فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ (اينچنين است خداوند پروردگار حق شما) (يونس - 32).

سوره ۱۰: يونس

قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿۳۱﴾

بگو چه كسي شما را از آسمان و زمين روزي مي‏دهد و يا چه كسي مالك (و خالق) گوش و چشم هاست و چه كسي زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج مي‏سازد و چه كسي امور (جهان) را تدبير مي‏كند؟ به زودي (در پاسخ) مي‏گويند: خدا، بگو پس چرا تقوا پيشه نمي‏كنيد (و از خدا نمي‏ترسيد)؟! (۳۱)

فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ﴿۳۲﴾

اينچنين است خداوند پروردگار حق شما، با اينحال بعد از حق جز گمراهي وجود دارد؟ پس چرا (از پرستش او) روي مي‏گردانيد؟! (۳۲)

(دوم ) به چيزى كه بر اساس حكمت ايجاد شده نيز حق گفته مى شود، و چون عالم هستى فعل خدا است و موافق با حكمت ، تمام آن حق است ، چنانكه قرآن مى گويد: مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ خداوند اين موجودات (خورشيد و ماه و منازل آنها) را جز به حق نيافريده (يونس - 5).

سوره ۱۰: يونس

هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۵﴾

او كسي است كه خورشيد را روشنائي و ماه را نور قرار داد، و براي آن منزلگاه‏ هائي مقدر كرد تا عدد سالها و حساب (كارها) را بدانيد، خداوند اين را جز به حق نيافريده او آيات (خود را) براي گروهي كه اهل دانشند شرح مي‏دهد. (۵)

(سوم ) به اعتقاداتى كه مطابق واقعيت هاست حق گفته مى شود فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ (خداوند مؤ منان را به سوى آنچه از حق اختلاف كرده بودند رهنمون شد) (بقره - 213).

(چهارم ) به سخنان و افعالى كه بر طبق وظيفه و در وقت مقرر انجام مى شود نيز حق گفته مى شود، همانگونه كه مى گوئيم : (سخن تو حق است و كردارت حق ).

بنابراين حق بودن قرآن مجيد هم از اين نظر است كه سخنى است مطابق مصالح و واقعيتها، و هم از اين نظر كه عقائد و معارف موجود در آن با واقعيت هماهنگ است ، و هم كار خداوندى است كه آنرا بر اساس حكمت آفريد و خود خداوند كه عين حق است در آن تجلى كرده و عقل چيزى را كه حق و واقعيت است تصديق مى كند.

جمله (مصدقا لما بين يديه) دليل ديگرى بر صدق اين كتاب آسمانى است چرا كه هماهنگ با نشانه هائى است كه در كتب پيشين در باره آن و آورنده اش آمده است.

جمله (ان الله بعباده لخبير بصير) بيانگر علت حقانيت قرآن و هماهنگى آن با واقعيتها و نيازها است ، چرا كه از سوى خداوندى نازل شده كه بندگان خود را به خوبى مى شناسد و نسبت به نيازهايشان بصير و بينا است .

در اينكه فرق ميان (خبير) و (بصير) چيست ؟ بعضى گفته اند (خبير) به معنى آگاهى از بواطن و عقائد و نيات و ساختمان روحى انسان ، و (بصير) به معنى بينائى نسبت به ظواهر و پديده هاى جسمانى او است .

﴿هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ﴾ قرآن … همه اديان الهي را تصديق مي‌كند يعني آن دين‌هاي دست‌نخورده و تحريف‌ نشده را. تورات را تصديق مي‌كند, انجيل را تصديق مي‌كند, زبور را تصديق مي‌كند, صحف ابراهيم را تصديق مي‌كند. در بخشي از آيات ضمن تصديق فرمود درست است تورات و انجيل هم مصدّق يكديگرند[15] و آنها هم مصدّق آيات قرآن كريم‌اند ﴿وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أحْمَد﴾[16] آنها هم هست.

سوره ۶۱: الصف

وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۶﴾

و به ياد آوريد هنگامي را كه عيسي پسر مريم گفت: اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم در حالي كه تصديق كننده كتابي كه قبل از من فرستاده شده يعني تورات مي ‏باشم، و بشارت دهنده به رسولي هستم كه بعد از من مي ‏آيد، و نام او احمد است، هنگامي كه او (احمد) با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمد گفتند اين سحري است آشكار! (۶)

اما فرق بين تصديق قرآن و تصديق آنها اين است كه آنها مي‌گويند فلان كتاب حق است, ولي قرآن ضمن تصديق آنها هيمنه و سلطنت دارد ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ در حالى كه تصديق‏ كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست[17]. اين هيمنه, اين سيطره, اين سلطنت براي قرآن است نسبت به كتاب‌هاي ديگر. ما الآن اگر بخواهيم بفهميم آن آيه‌اي كه در تورات است يا در انجيل است حق است يا نه, بايد به ميزان قرآن كريم بسنجيم فرمود: ﴿هُوَ الْحَقُّ﴾ اين ﴿مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ﴾.

چرا اين كتاب را فرستاديم براي اينكه خداي سبحان به عبادش خبير است, بصير است مي‌داند بشر بدون صراط به مقصد نمي‌رسد حداكثر چيزي كه خداي سبحان به بشر داد سراج است, چراغ است كه عقل است. بالأخره راهي مي‌خواهد كه عقل آن راه را ببيند, اگر نداند از كجا آمده, بعد از مرگ نداند كجا مي‌رود,... نداند چه چيزي بد است, چه چيزي خوب است, چه چيزي حلال است, چه چيزي حرام است, چه چيزي پاك است, چه چيزي نجس است اين كجا مي‌تواند به مقصد برسد; لذا فرمود خدايي كه خبير است, خدايي كه بصير است راهنمايي مي‌كند, صراط مي‌فرستد, راهنما مي‌فرستد, همراهان مي‌فرستد تا اين بشر به مقصد برسد.