(72) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ (2)
(72) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً
(۷۲) ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم آنها از حمل آن ابا كردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آنرا بر دوش كشيد!، او بسيار ظالم و جاهل بود (قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد).
حالا امانت چيست؟
درباره کلمه "امانت " که واژه اصلى این آیه است مفسرین معانى و تأویلات چندى گفته اند:
- فرمان بردارى از دستور خدا؛
- "ابن عباس" و "مجاهد" آن را به معناى احکام و فرایضی الهی گرفته اند؛[۲]
- امام صادق (علیهالسلام) آن را ولایت امام علی -علیه السلام - دانسته است؛[۳][۴]
- گروهی، آن را به "عقلی" که ملاک تکلیف و ثواب و عقاب است، تفسیر کرده اند؛
- صفت (اختيار و آزادى اراده ) است كه انسان را از ساير موجودات ممتاز مى كند.
- (اعضاء پيكر انسان ) است : چشم امانت الهى است كه بايد آنرا حفظ كرد و در طريق گناه مصرف ننمود، گوش و دست و پا و زبان هر كدام امانتهاى ديگرى هستند كه حفظ آنها واجب است .
- برخى دیگر آن را امانتهاى مردم و وفای به عهد آنان دانسته اند؛[۵]
- عده اى آن را معرفت خدا شمرده اند؛
- علامه طباطبائی امانت را "ولایت الهیه" مى داند.
در نهجالبلاغه وجود مبارك حضرت امير در كنار مسئله نماز و زكات، امانت را ذكر ميكند كه ميفرمايد امانت به قدري مهم است كه ذات اقدس الهي اين را بر آسمان و زمين عرضه كرده اينها نتوانستند تحمل بكنند [34]
نهجالبلاغه, خطبه 199.
تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّهَا «كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً»؛ أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا: «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ؟ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»؛ وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ، وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ، فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى أَنْ يَبْقَى عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ. وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ، يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ»؛ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) نَصِباً بِالصَّلَاةِ بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ، لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»، فَكَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ يَصْبِرُ [يُصَبِّرُ] عَلَيْهَا نَفْسَهُ.
برنامه نماز را به خوبى مراقبت کنيد و در محافظت آن بکوشيد. بسيار نماز بخوانيد و به وسيله آن به خدا تقرّب جوييد، زيرا نماز بر همه مؤمنان در اوقات مخصوص واجب است. آيا پاسخ دوزخيان را در برابر اين سؤال که «چه چيز شما را به دوزخ کشانيد؟» نمى شنويد که مى گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم». (آرى) نماز گناهان را فرو مى ريزد، همچون فروريختن برگ از درختان (در فصل پاييز) و طنابهاى معاصى را از گردنها مى گشايد. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلّم نماز را به چشمه آب گرمى تشبيه فرمود که بر در خانه انسان باشد و او هر شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد که بى شکّ چرک و آلودگى در بدنش باقى نخواهد ماند.
آن گروه از مؤمنان که زينت متاع دنيا و فرزندان و اموالى که مايه چشم روشنى است، آنها را به خود مشغول نداشته، حق نماز را خوب شناخته اند. خداوند سبحان درباره آنها مى فرمايد: «آنها مردانى هستند که تجارت و بيع آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و پرداختن زکات باز نمى دارد و رسول خدا بعد از بشارت به بهشت، خويش را براى نماز به تعب و مشقّت مى انداخت، زيرا خداوند به او فرموده بود: «خانواده خويش را به نماز دعوت کن و در برابر آن شکيبا باش» ، آن حضرت پى در پى اهل بيت خود را به نماز دعوت مى کرد و خود را بر آن وادار مى فرمود (و در انجام آن اصرار و شکيبايى داشت).
ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ، فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً؛ فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ، فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا، فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ، مَغْبُونُ الْأَجْرِ، ضَالُّ الْعَمَلِ، طَوِيلُ النَّدَمِ.
سپس زکات، همراه نماز، وسيله تقرّب مسلمانان به خدا قرار داده شده است، کسى که زکات را با طيب خاطر عطا کند، کفّاره (گناهان) او قرار داده خواهد شد و مانع و حاجبى (از آتش دوزخ) بنابراين نبايد هيچ کس نسبت به آنچه (در راه خدا) پرداخته دل مشغولى داشته باشد و از اداى آنچه داده است تأسف خورد، زيرا آن کس که بدون طيب خاطر به اميد دريافت چيزى که برتر از آن است آن را بپردازد، نسبت به سنّت پيامبر، جاهل بوده، و از گرفتن پاداش مغبون شده در عمل گمراه است و پشيمانى او طولانى خواهد بود.
ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ، فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهَا؛ إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ وَ الْأَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ، فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا، وَ لَوِ امْتَنَعَ شَيْءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ، وَ لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ، وَ هُوَ الْإِنْسَانُ، «إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا».
همچنين است، اداى امانت. كسى كه از امانت داران نباشد از رحمت حق نوميد است. زيرا امانت به آسمانهاى افراشته و زمين گسترانيده شده و كوههاى بلند و استوار، كه از آنها بلندتر و پهناورتر و فراتر و بزرگتر نبود، عرضه شد. بواقع، آسمان و زمين و كوه با وجود بلندى و پهناورى و قوت و ارجمندى از رفتن به زير بار امانت امتناع كردند و از عقوبت پروردگار ترسيدند. آنها چيزى را دريافته بودند كه موجودى ناتوان مانند انسان در نيافته بود. «او ستم پيشه و نادان بود.»
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً؛ أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُه.
خداوند منزّه و متعال آنچه را که بندگان در شب و روز انجام مى دهند بر او پوشيده نيست، به طور دقيق از اعمال آنها آگاه است و با علم بى پايانش به آنها احاطه دارد، اعضاى شما گواهان، و اندام شما سپاهيان او و ضمير و وجدانتان جاسوسان وى هستند، و خلوتگاههاى شما در برابر او آشکار و عيان است!
اين امانت همين مسائل مالي است شما ميبينيد به استثناي اوحدي از مردم همه ما مشكل امانت داريم فرمود اين امانت را به كوهها بدهي نميتوانند حمل بكنند. همين امانتها كه به افراد ميدهند به مسئولين ميدهند اين كمرشكن است. مهمترين مسائل كشور ما همين مسائل مال است كه كسي به امانت عمل نميكند.
اين امانت نميتواند يكي از آن مطالب پنجگانه آن آيات باشد (که در مورد آسمانها و زمین بیان شد که مسلماند، مطيعاند، ساجدند، مسبّحاند، حامدند). اصلِ توحيد نميتواند باشد براي اينكه اينها موحدانه خدا را تسبيح ميكنند موحدانه خدا را تحميد دارند پس اين نيست. اصلِ اطاعت تكويني هم نميتواند باشد.
و اما اينكه اين امانت چيست ؟ از جمله (ليعذب الله المنافقين و المنافقات...) بر مى آيد كه امانت مذكور چيزى است كه نفاق و شرك و ايمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى شود، در نتيجه حاملين آن امانت به سه طائفه تقسيم مى شوند، چون كيفيت حمل آنان مختلف است.
از اين جا مى فهميم كه ناگزير امانت مذكور امرى است مربوط به دين حق، كه دارنده آن متصف به ايمان، و فاقد آن متصف به شرك، و آن كس كه ادعاى آن را مى كند، ولى در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق مى شود.
سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) اصرار دارند كه اين امانت, ولايت است [33] حالا ولايتي كه ايشان اصرار دارند بايد معنا بشود.
انسان ممكن است زاهد باشد ممكن است عابد باشد از جهنم نجات پيدا كند بهشت برود غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ (کاخ و عمارتها بالای یکدیگر) به انتظار او باشد اين وليّ الله نيست وَلْي يعني قرب، اين كسي كه بخواهد به خدا نزديك بشود با عبادت و زهد نميشود, عبادت و زهد, گوشهاي از كارهاي اوست. او كه عبادت ميكند زهد ميورزد «خوفاً من النار» او عبادت بردگي دارد او كه «شوقاً الي الجنّة» عبادت ميكند عبادت تاجرانه دارد اينها انسانهاي خوبياند صالحاند و متّقياند اهل سعادتاند و محبوباند همه اين اوصاف درباره آنها هست اما هيچ كدام وليّ الله نيستند وليّ الله آن است كه عبادت بكند لا خوفاً من النار و لا شوقاً الي الجنّة غرضش اين باشد كه به خدا نزديك بشود البته كسي كه به خدا نزديك شد همه كمالات مادون را هم دارد يعني يقيناً از جهنم نجات پيدا كرده يقيناً به ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ [37] رسيده, به قول حافظ:
«تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن
که خواجه خود روش بنده پروری داند». [39]
خود حضرت امير فرمود من اين كاره هستم فرمود من كسي نيستم كه «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة» عبادت بكنم من «شكراً» عبادت ميكنم «حبّاً» عبادت ميكنم [38]
اگر كسي واقعاً وليّ خدا بود همه احكام را انجام ميدهد. اگر مسئله شريعت اسلامي است نماز، ستون دين است اگر سخن از سياست اسلامي است رعايت حال مردم، ستون دين است. اين دو بيان هر دو را اهل بيت فرمودند اين مسئله «الصلاة عمود الدين» [17] اين گفته اهل بيت است كه عِدل (معادل . برابر) قرآناند. اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) كه در نامه 53 نهجالبلاغه است براي مالك اشتر مرقوم فرمودند آن هم اين است فرمود مالك! «إنّما» با «إنّما» ذكر كرد كه مهمتر از «الصلاة عمود الدين» است در مسئله «الصلاة عمود الدين» با حصر بيان نكرده اما در مسئله رعايت حقوق مردم فرمود: «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ در صورتى كه ستونهاى استوار دين، و اجتماعات پرشور مسلمين، و نيروهاى ذخيره دفاعى، عموم مردم مى باشند، پس به آنها گرايش داشته و اشتياق تو با آنان باشد.» اگر بخواهيد نظامتان اسلامي باشد سياستتان اسلامي باشد بايد كار مردم، مشكل مردم، رفاهيات مردم، تربيت مردم، فرهنگ مردم، اجتماع مردم، عدل مردم، پيشرفت مردم، و زن و بچههايشان را تأمين كنيد اينها ستون دينِ سياستاند نه اينكه حرف بزنيم بگوييم كه مشكلات مردم را حل ميكنيم وقتي به كاري رسيديم توجه نداشته باشيم بايد باور كنيم كه در نظام اسلامي رعايت حقوق مردم، ستون دين است مردم را نميشود همين طور سرگرم كرد مردم را نميشود با فقر اداره كرد «إنّما عماد الدين» اگر نمازِ بيوضو صحيح بود رعايت مردم هم با اين وضع ميشود صحيح، نماز بدون طهارت صحيح نيست بدون قرائت فاتحةالكتاب صحيح نيست «لا صلاة الاّ بفاتحة الكتاب»، [18] «لا صلاة الاّ بطهور»، [19] لا سياسة الاّ به رعايت حقوق مردم خب اينها امانت الهي است.
آیات زیر گاهی انسان را مدح می کند گاهی انسان را ذم می کند:
سوره 17: الإسراء
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ …﴿۷۰﴾
به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم …
سوره 70: المعارج
إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿۱۹﴾
به راستى كه انسان سخت آزمند خلق شده است
سوره 4: النساء
… وَ خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا ﴿۲۸﴾
… انسان ضعیف خلق شده است.
سوره ۳۳: الأحزاب
… وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72)
… اما انسان آنرا بر دوش كشيد!، او بسيار ظالم و جاهل بود
معرفت - ملاصدرا 10
https://www.youtube.com/watch?v=N2O4In6KUOA&t=209s&ab_channel=mehdis128
2’:40” - 30’:12”
مدح یا ذم؟
در اینکه آیه درصدد مدح انسان است یا ذم او، سه دیدگاه متفاوت وجود دارند:[۲۳]
- بیشتر مفسران معتقدند آیه در بیان مدح گروهی از انسانها و ذمّ گروهی دیگر است. انسان حامل امانت گاهی امین است و گاهی ظلوم و جهول و خائن. در اینجا نیز انسان حامل امانت خدا و ممدوح است، مگر انسانهای ظلوم و جهول. مؤید این قول آیه بعدی است که هدف از عرضه امانت را جدا شدن انسان مؤمن از منافق و مشرک میداند.
- در دیدگاه برخی مفسّران آیه درصدد مدح انسان و بیان عظمت و کرامت اوست و به ویژگی ممتاز وی بر سایر موجودات اشاره میکند. در این دیدگاه، حتی ظلوم و جهول هم مدح انسان است. انسان ظلوم است، چرا که همه حدود و تقیدات را پاره میکند و به مقام اطلاق میرسد، و جهول است، چرا که از هرچه غیر خداست غافل میباشد و به مقام فنا رسیدهاست.[۲۴]
- برخی از مفسّران نیز آیه را به طور کلی در ذمّ انسان میدانند و هدف آن را بیان جرأت او بر گناه و نفاق و شرک به عنوان خصوصیت منحصر به فرد او میشمارند. این مفسّران حمل امانت را به معنای خیانت و تضییع میدانند.[۲۵]